مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ابن خلدون
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی روش شناسی ابن خلدون در مطالعه واقعیت های تاریخی و استنتاج دلالت هایی برای آموزش و پرورش تطبیقی می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی-استنتاجی بهره گرفته شد. ابن خلدون به عنوان یک تاریخ نویس مسلمان توانست با بهره گیری از روش شناسی خاص، روش بدیعی را برای بیان تاریخ ارائه کند تا جایی که برخی او را بنیان گذار «فلسفه تاریخ» دانسته اند. او در کتاب اصلی خودش یعنی «مقدمه»، روش شناسی خود را بیان می کند. روش تطبیقی پایه اساسی کتاب مقدمه است. به طورکلی می توان گفت او با استفاده از جامع نگری و تفکر سیستمی، وقایع و رویدادهای منفک و مستقل را در ارتباط با هم مورد بررسی قرار داده است تا بتواند آنها را در بستر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تفسیر و سرانجام اصولی را استنتاج کند. در آموزش و پرورش تطبیقی، سه روش از کار ابن خلدون شامل روش مشاهده ای، مقایسه ای و تاریخی استخراج و توضیح داده شده است.
ابن خلدون و تقسیم بندی ارسطویی علوم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تأسیس علم طبیعی تجربی عمران با مبانی ارسطویی حاکم بر طبقه بندی علوم در قرون وسطا با دشواری هایی همراه بود. این دشواری ها با توجه به تاریخی بودن علم العمران، مربوط به بی مقداری ارزش علمی تاریخ در نظر قدما و به ویژه ارسطو بود و از سوی دیگر، این طبقه بندی به مسئلة دقت، ضرورت و برهانی بودن این علم نظر داشت. ابن خلدون در امتداد سنت علمی اسلامی سه راه پیش روی داشت: 1. درج علم عمران ذیل حکمت نظری، 2. جای دادن آن در حکمت عملی، یا 3. برون روی از تقسیم بندی ارسطویی و باز کردن مسیر برای گونه ای جدید از علم انسانی و در عین حال طبیعی و تجربی. راه حل ابن خلدون گزینة سوم بود. هرچند او طبقه بندی جامعی از علوم ارائه نمی کند، علم عمران را نه زیرمجموعة حکمت عملی قرار می دهد و نه در مجموعة حکمت نظری. در این مقاله نشان خواهیم داد که تأسیس علمی با موضوع و مادة عمران، نمی توانست در قالب تقسیم بندی رایج ارسطویی صورت گیرد؛ چرا که از سویی نوعی خروج از جنبة هنجاری علوم عملی و از سوی دیگر، واجد گرایشی انسانی به علوم طبیعی است.
جستاری در مبانی معرفتی «علم العمران»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، بحث درباره «اسلامی کردن» علوم انسانی به یکی از چالش برانگیزترین مباحث در آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است؛ به نحوی که در حال حاضر، گسترش این رشته ها منوط به پاسخ به «چیستی» و «چگونگی» «علوم انسانی اسلامی» است. نظر به اینکه یکی از رویکردهای کلیدی برای ورود به چنین گفتمانی تبیین مبانی معرفتی چنین رویکردی می باشد. مقاله پیش رو در پی آن است که با واکاوی مبانی معرفتی در یک نمونه الگویی اولیه(Archetype) و منحصر به فرد؛ یعنی «علم العمران» راهی را برای ورود به این گفتمان باز کند. پرداختن به مبانی معرفتی یک «علم انسانی» از منظر یک عالم مسلمان کلاسیک، می تواند در این زمینه راهگشا باشد. این مقاله با مراجعه مستقیم به کتاب العبر و با استفاده از تفسیر درون متنی آن نشان می دهد که ابن خلدون توانسته است به عنوان یک عالم مسلمان مبانی معرفتی «علمی» در حوزه علوم انسانی را پایه ریزی کند که می تواند مبنایی برای گفتمان «علوم انسانی اسلامی» باشد.
نظم اجتماعی در آراء ابن خلدون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
علم عمران ابن خلدون، نوعی اندیشه اجتماعی است. گاهی هم از سنخ دیگر نظریات جامعه شناسی مدرن درک می شود. با این حال، اگر پاسخ نظریات جامعه شناسی مدرن به مسئله نظم اجتماعی مطلوب را در نظر بگیریم، آنگاه به تفاوت ماهوی پاسخ ابن خلدون به مسئله نظم اجتماعی نسبت به جامعه شناسان مدرن پی خواهیم برد. این مقاله ابتدا نشان داده است که نظریات جامعه شناسی مدرن، به دلیل اینکه تمامی مبادی دینی یا متافیزیکی را کنار می گذارند، ماهیت سکولار دارند. با بررسی منطق علم عمران و جایگاه آن در تمدن اسلامی، پاسخ آن به مسئله نظم اجتماعی را با پاسخ نظریات جامعه شناسی به این مسئله مقایسه کرده است. در نهایت، به این نتیجه رهنمون شده است که هرچند ابن خلدون، عقل را همچون جامعه شناسان مدرنی مانند کنت، تجربی- تاریخی می پندارد و از این رو، علم عمران او از حکمت عملی فیلسوفان مسلمان متمایز می شود، اما هستی شناسی و انسان شناسی او مانع از این می شود که علم عمران، نوعی از نظریات جامعه شناسی مدرن تلقی شود.
بررسی روانشناسی سیاسی - اجتماعی از دیدگاه ابن خلدون
حوزههای تخصصی:
ابوزید عبدالرحمن ابن خلدون (۸۰۸- ۷۳۲ه / ۱۴۰۶–۱۳۳۲م) یکی از بزرگترین اندیشمندان گران مایه اسلامی است که کتاب «العبر» در هفت جلد به او تعلق دارد. مقدمه این کتاب یکی از عظیم ترین شاهکارهای فلسفی، تاریخی و جامعه شناسی در عالم اسلام بشمار می رود و نام ابن خلدون نیز به خاطر همین پیشگفتار پرآوازه گشته است. همچنین مرتبه فلسفی ابن خلدون تقریباً بطور کامل تحت الشعاع شهرت وی در مقام جامعه شناس و نظریه پرداز تاریخ قرار گرفته است. وی از مورخانی است که جامعه را از منظر «روان شناسی» نگاه کرده و تلاش دارد که حوادث اجتماعی را از راه تحلیل روانی در جامعه مطالعه کند. بر این اساس این پژوهش به دنبال بررسی روانشناسی اجتماعی و سیاسی از دیدگاه ابن خلدون می باشد.
کالبد شکافی زوال و انحطاط سیاسی از دیدگاه ابن خلدون و ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه زوال و انحطاط نظام های سیاسی از قدیمی ترین اندیشه های بشری و نیز متفکران علم و فلسفه سیاست بوده است و هریک ازاندیشمندان از زاویه ای خاص به این مسأله نگریسته اند. ابن خلدون و ماکیاولی که در یک زمان و با فاصله کمی از یکدیگر، درمرزهای مجاور هم می زیسته اند، به اندیشه در باب انحطاط و فروپاشی سیستم های سیاسی و حکومتی پرداخته اند. هر دو اندیشمند، واقع گرا و فیلسوف با روشی تحلیلی و تعلیلی و با استفاده از تجربه عملی در سیاست و غور در تاریخ به مسائل و وقایع سیاسی و اجتماعی عصر خود اندیشیده اند. آنان با پذیرفتن اندیشه دوری بودن تاریخ درصدد توجیه و تفسیر علل وقایع و جریان های تاریخی برآمده اند. ابن خلدون در این دور گرایی به جبر تاریخی کشانده شده و شرایط را تحمیلی می داند و راهی برای خروج از بحران را میسر نمی داند؛ بر عکس، ماکیاول علیرغم اعتقاد به تکرار تاریخ، برای برون رفت از بحران راه حل نشان می دهد و سعی در ارایه طریقی برای جلوگیری از انقلاب و حاکمیت بخت است. به عبارتی، گذشته را چراغی فرا راه آینده می داند. از نظر ابن خلدون عامل اساسی ایجاد حکومت و قدرت، عصبیت است که با ایجاد رابطه بین الاذهانی بین قبیله ها نیرو و توان سیاسی را افزایش می دهد و از نظر ماکیاولی نقش محوری را ویرتو (توانایی و فضیلت) بر عهده دارد که با برخورد با فورتونا (بخت) و غلبه بر آن دولت و قدرت را بوجود می آورد. نکته مهم در اندیشه هر دو متفکر توجه بیش از حد آن ها بر مذهب به عنوان ابزار سیاست و عامل موثر بر سیاست است. اندیشه درباب علل انحطاط و زوال در جهان اسلام با ابن خلدون شروع شد و با او نیز پایان یافت، ولی در غرب راه ماکیاول ادامه پیدا کرد و این روش تفکر هنوز ادامه دارد. هدف این مقاله بررسی و فهم دلایل انحطاط و فروپاشی نظام های سیاسی از طریق مطالعه آرا و افکار ابن خلدون و ماکیاولی به روش ترکیبی؛ یعنی مقایسه ای و تعلیلی- تحلیلی خواهد بود.
مطالعه تطبیقی مفهوم صنعت و فناوری در آرای ابن خلدون و نظام نوآوری بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه، نقش صنعت و فناوری در بهبود رفاه مردم بیشتر نمایان شده است و به تبع آن، تعداد زیادی از نظریه پردازان و محققان توسعه اقتصادی و صنعتی، اقدام به طرح نظریات خود برای توسعه صنعت و فناوری در کشورها می کنند. این در حالی است که آثار برخی از فلاسفه مسلمان در قرون گذشته نیز حاوی نظرات توسعه اقتصادی و صنعتی است و مقایسه نظرات ایشان با نظریه های جدید می تواند باعث روشن تر شدن نظر اندیشمندان مسلمان نسبت به مقوله توسعه صنعتی و نحوه تحقق آن شود. در این مقاله، با استفاده از روش مطالعه تطبیقی، نظر ابن خلدون به عنوان یکی از اندیشمندان اسلامی در باب توسعه صنعتی با یکی از نظرات جدید توسعه صنعتی، یعنی نظام بخشی نوآوری شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهند که با وجود فاصله زمانی زیاد بین مطرح شدن این دو نظریه، شباهت های بسیار زیادی بین پایه ها و اصول آنها وجود دارد و در برخی از جهات، نظریه های جدید تکامل یافته تر از نگاه ابن خلدون به مقوله رشد صنعتی است.
بازسازی تمدن نوین اسلامى (نگاهى انتقادى به عدم امکان سنجی صحیح آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان متفکران مباحث تمدنی ابن خلدون و دکتر سید جواد طباطبایی با دو بیان متفاوت بر زوال تمدنی و از جمله زوال تمدن اسلامی پای می فشرند. ابن خلدون حتمیت شهرنشینی و ضرورت از دست رفتن عصبیت ناشی از مدنیت را عامل زوال تمدنی می داند و دکتر طباطبایی تهی بودن فلسفه اسلامی از معارف فلسفه یونانی و توفق دین اساطیری بر عقل یونانی و رواج عرفان و عرفان زدگی و ترویج عربیت را از عوامل زوال اندیشه سیاسی و تمدن سازی می داند. وجود تناقض های درونی متعدد در اصول مطرح شده از سوی ابن خلدون انتقاد اصلی ما به اوست و نیز عدم شناخت مبانی تمدن ساز دین مبین اسلام و خلط مولفه های دین مبین با ادیان اساطیری و نیز عدم شناخت کافی از فلسفه اسلامی و یونانی زدگی بزرگ انتقاد ما به دکتر طباطبایی است. در این مقاله در ضمن رد آراء و نظرات این دو اندیشمند، در مقام اثبات امکان بازسازی تمدن نوین اسلامی هستیم.
استعاره های طبیعت گرایی و تخیل ابن خلدونی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انسان ها از گذشته، بر حسب نوع بافتِ محیطی یا اقلیمی و اجتماعی خود، ضمن استفاده عملی از موجودات بی جان و جاندار محیط خود، از قبیل جماد، گیاه و حیوان، روابط و مناسبات خیالی و نمادین را نقش آفرینی می کردند. زمینه اصلی همة نظام سازی ها و مفهوم پردازی ها، فرهنگ و نهادهای فرهنگی اند. اندیشة طبع نگرانه مبتنی بر اخلاط چندگانه و رابطة انسان با جماد، حیوان و گیاه، در چارچوب بنیادی تر «انسان- طبیعت» قرار می گیرد که به مرور زمان، از دلالت های انضمامی به دلالت های انتزاعی و استعاری تبدیل می شوند. این استعاره ها، نقش عمده ای در تخیل و گفتمان معرفتی ابن خلدون داشته اند. این مقاله، با روش اسنادی، به استفاده از استعاره های طبیعت گرایانه در مبادی معرفتی گفتمان ابن خلدون می پردازد. گرچه امروزه استعاره های طبیعت محوری و طبع نگرانه، در بین اندیشمندان و متفکران اجتماعی، استعاره های مرده و غیرفعال محسوب می شوند، اما مبادی و پیش فرض های معرفتی اندیشة ابن خلدون را فراهم کرده است. او هم در تبیین جهان محسوسات و هم عالَم اجتماعی از استعاره های طبع گرایی سود جسته است.
امنیت از دیدگاه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله دانش های کاربردی با قابلیت نتایج محسوس برای جامعه بشری، مطالعات امنیتی است. این مطالعات آنگاه که با تجربه های امنیتی تاریخی عجین شود، جامعه را از آزمون های مجدد امنیتی حفظ می کند. ابن خلدون از جمله اندیشمندانی است که در آثار خود مباحث امنیتی را جمع و پیرامون تجربه های امنیتی تاریخ اظهارنظر کرده است. این مقاله با هدف فهم گفتمان امنیتی ابن خلدون انجام شده است، که تا کنون پیرامون آن پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. با توجه به مبانی نظری ابن خلدون در موضوع تاریخ و امنیت، گفتمان امنیتی وی در چارچوب مفهومی با هفت مؤلفه کلیدی مفهوم امنیت، ابعاد امنیت، سطح امنیت، دوست و دشمن، روش های تحصیل امنیت و راه کارهای استراتژیکی امنیت بررسی شده است. مهم ترین یافته این پژوهش، مشابهت گفتمان امنیتی ابن خلدون با نحله های مکاتب رئالیستی و همانندی آن با گفتمان های امنیتی حاکم بر جهان اسلام در عصر حاضر و عدم کارآمدی لازمِ گفتمان امنیتی وی در تأمین امنیت پایدار جهان اسلام است.
نشانگان فروپاشی دودمان قاجار از منظر سیاحت نامه ابراهیم بیگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زوال نظام سیاسی واجد نشانه هایی است. از منظر ابن خلدون بدویان به دلیل داشتن عصبیت بیشتر بر یک جانشینان ظفر می یابند و زمینه های تأسیس امارت را فراهم می آورند. سپس پیروزمندان با خلق و خوی شهریان خو گرفته و سخت کوشی چادرنشینی جای خود را به محافظه کاری می دهد و عصبیت آن ها به ضعف می گراید و زمینه آماده می شود تا گروهی دیگر بر آن ها چیره شوند. نگارندگان با بهره گیری از سومین پرسش مقوله قدرت (قدرت چگونه از دست می رود؟) و با بهره گیری از رهیافت ابن خلدون و با برشماری نشانگان زوال قدرت برآن شده اند که با تحلیل سیاحت نامه ابراهیم بیگ به شمارش تفسیرگونه نشانگان زوال قاجاریه بپردازند.
ظرفیت های «عصبیت» برای تبیین نظریِ پدیده های سیاسی-اجتماعی در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشة اجتماعی ابن خلدون پس از بازیابی در قرن نوزدهم همواره موضوع بحث و اختلاف نظر محققان و مفسران غربی و غیرغربی بوده است؛ هم از این حیث که آیا می توان او را بنیان گذار جامعه شناسی دانست و هم از این جنبه که چگونه می توان با استفاده از نظریات وی، مکتبی غیرغربی در جامعه شناسی تأسیس کرد. به موازات مباحث فوق، تلاش هایی برای کاربست مفهوم عصبیت در خصوص پدیده های معاصر صورت گرفته که برخی از آن ها نیز در قالب تلفیق آراء وی با نظریات معاصر بوده است. پژوهش حاضر ابتدا با رویکردی فرانظری و با تأکید بر ویژگی های پارادایمی و ابعاد معرفت شناختی، به مطالعه شماری از تفاسیر، کاربست ها و تلفیق های نظری می پردازد که بر مبنای نظریه عصبیت ابن خلدون صورت گرفته اند تا محدودیت ها، ظرفیت ها و حوزه های پژوهشی مرتبط با این مفهوم را آشکار سازد. در انتها، پیشنهادهایی برای چگونگی کاربست این مفهوم در پدیده های سیاسی-اجتماعی معاصر و تلفیق آن با نظریات جدید ارائه می شود.
ابن خلدون و نقد سنت های روایتی در تاریخ نگاری متقدم نمونة بحث: روایت شناسی سقوط برمکیان در تاریخ نگاری مورخان تا پایان قرن چهارم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نقد ابن خلدون به روش، بینش و نگرش در تاریخ نگری و تاریخ نگاری مورخان مسلمان، برای همیشه معیارها را در این حوزه از معارف دگرگون ساخت؛ کاری که از دریچة نگاه امروزین می توان آن را رویکردی معرفت شناسانه و نوین به علم تاریخ دانست. این پژوهش کوشیده است با ذکر یک نمونة مثالی- تاریخی، نقد ابن خلدون به رویکرد این مورخان را به عرصة امتحان و سنجش بیاورد. نمونة مدنظر سقوط برامکه در زمان هارون است که چگونگی بازتاب آن در تاریخ نگاری های چهار قرن نخستین محل پرسش است. ابتدا نقد ابن خلدون به روش و بینش مورخان متقدم ذکر می شود و سپس با ذکر نمونة تاریخی، صحت این فرضیه به آزمون گذاشته شود. نشریه تاریخ اسلام در آینه پژوهش: شک نیست که ابن خلدون شخصیت بزرگی بوده و نخستین بار باب تحلیل عقلی در تاریخ را باز کرد و معیارهایی برای آن معرفی کرد. اما باید توجه داشت که نقدهایی بر ابن خلدون و برخی اندیشه های او وارد است (تاریخ در آینه پژوهش، پیش شماره 3، پاییز 1382، تأملی در آثار و اندیشه های ابن خلدون). لذا نباید او را مثل هر بزرگ دیگر مطلق انگاشت، و دربارة او غلوّ کرد. ضمناً ابن خلدون روش ها و معیارهای تحلیل در تاریخ را که در «مقدمه» مطرح کرده در تاریخ خود «العبر» به کار نبسته یا نتوانسته است! آنچه در این مقاله آمده، دیدگاه نویسندگان محترم مقاله است.
مطالعه تطبیقی دیدگاه های ابن خلدون و سعدی درخصوص عوامل مؤثر بر تربیت و بهر ه گیری از آموزه های آنان در نظام تربیتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تطبیق دیدگاه های ابن خلدون و سعدی درخصوص عوامل مؤثر بر تربیت و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی (تحلیل تطبیقی) انجام شده است. براین اساس، ابتدا، اندیشه های دو متفکر به صورت کلی معرفی، آنگاه سؤال های پژوهش، صورت بندی و ارائه شده است. یافته ها نشان می دهد که به طورکلی می توان دیدگاه دو متفکر به عوامل مؤثر بر تربیت را پیوسته و مرتبط و شامل سه منظر: زیست شناختی، جامعه شناختی و روان شناختی دانست. دیدگاه ابن خلدون و سعدی از جهات نگاه واحد به انسان، اعتقاد به تأثیر محیط، پذیرش طبع اجتماعی انسان، پذیرش تأثیر حاکمان، اهمیت دادن به تأثیر معلم، نگاه به عامل تقلید و تفاوت های فردی، تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی و داشتن نگاه اجتماعی دینی، دارای اشتراک است. همچنین، دیدگاه این دو اندیشمند از جهات تأکید پررنگ سعدی بر عامل وراثت، وسیع تربودن گستره تأثیر محیط در دید ابن خلدون، داشتن اختلاف در امر تنبیه و کاربردی تربودن نگاه ابن خلدون به عوامل مؤثر بر تربیت، دارای افتراق است. براساس این یافته ها تلاش شد از آموزه هایی که می توان از ابن خلدون و سعدی برای اعمال در نظام تربیتی ایران به دست داد، نتایجی، استخراج و ارائه شود.
نقد و بررسی دیدگاه تربیتی ابن خلدون با نگاه به آیات و روایات
حوزههای تخصصی:
تربیت، معنای ظاهر ساختن، به فعلیت رساندن و پرورش دادن استعدادهای درونی به جهت رسیدن به کمال الهی است. خداوند متعال برای هدایت و سعادت بندگان خویش راه های صحیح تربیت را در آیات از طریق معصومین علیهم السلام (روایات) تبیین نموده است و از طرفی برخی محققان دارای نظرات مستقلی در آرای تربیتی می باشند. هدف از این پژوهش، نقد و بررسی آرای تربیتی ابن خلدون می باشد که یکی از صاحب نظران مورد توجه جامعه مسلمان عرب است. از آنجا که ابن خلدون خود متدین به دین اسلام و تربیت یافته این مکتب می باشد، لذا این پژوهش بدنبال میزان انطباق آرای وی با آموزه های اسلامی خواهد بود. و در نهایت اگر وجه اشتراک و یا افتراقی در آن وجود دارد بیان می گردد. می توان چنین گفت که برخی از مهمترین وجوه اشتراک آرای تربیتی اسلام و آرای تربیتی ابن خلدون این است که هر آن چه که اسلام به عنوان عامل تربیتی بر آن تاکید کرده است (عفو و گذشت، جهاد، محبت، اطاعت خدا و...) ابن خلدون نیز به آن ها اشاره دارد. لیکن نکته مهم و وجه افتراق این دو دیدگاه در این است که اسلام از بعد معنوی و الهی بیان داشته ولی ابن خلدون فقط به بعد مادی و انسانی آن توجه کرده است بدون اینکه اشاره مستقیمی به آیات و روایات نماید.
بررسی قضایای نقدی - ساختاری از دیدگاه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار به بررسی قضایای نقدی – ساختاری از منظر ابن خلدون می پردازد. این نویسنده بزرگ صرف نظر از تاریخ نگاری، علم اجتماع و فلسفه در عرصه نقد ادبی هم دارای دیدگاه های ارزشمندی است. ازجمله این نظریات می توان به تعریف ایشان در مورد ادب و مفهوم نقد و جایگزینی واژه (ملکه) به جای (موهبت) که می توان از ابداعات وی برشمرد، اشاره نمود. هدف اصلی در این مقاله آن است که آراء و رویکردهای ادبی ابن خلدون به درستی بیان شده و نیز تلاش می شود تا با بهره گیری از روش پژوهش ادبی و تاریخی دیدگاه ها و شیوه وی و همچنین مطالعه بحث های مرتبط با نقد دوره اندلس توصیف و تحلیل شود. یافته های تحقیق نشان می دهد، ابن خلدون که ازجمله طرفداران ترجیح لفظ بر معنا است، پیرامون تعریف ذوق و اسلوب به عنوان معیارهای نقد و سه اسلوب شعر و نثر و قرآن، نگرش ویژه ای دارد. او به تبیین ارتباط خاصی میان دین و شعر و کلام مصنوع پرداخته است. با اهتمام به مجموعه رویکردهای نقدی ابن خلدون و تجمیع دیدگاه های ایشان می توان به تلقی نسبتاً جامعی از شخصیت ادبی- نقدی او دست پیدا نمود.
بررسی دیدگاه های ابن خلدون درباره ی انحطاط تمدن
منبع:
پارسه پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
51-72
حوزههای تخصصی:
عبدالرحمن بن محمد بن خلدون مورخ و متفکر نواندیش، جهت بازشناسی علل و عوامل انحطاط مغرب اسلامی، طرحی نو در شناسایی مناسبات سیاسی و اجتماعی زمان خود به کار گرفت و سعی کرد به صورت کاملاً دقیق و موشکافانه به تجزیه و تحلیل جوامع هم عصر خود بپردازد. برخلاف بسیاری از مورخین قبل از او که نگاهی صرفاً توصیفی به مسائل تاریخی داشتند، وی سعی کرد به کنه و حقیقت امور دست یابد و به دنبال شناخت علل و عوامل شکل گیری وقایع بود. ازاین رو با توجه به شرایط آشفته و نابسامان جامعه مغرب که انحطاط این سرزمین را به دنبال داشت، با نگاهی ژرف و واقع بینانه به تحلیل و بررسی مناسبات سیاسی و اجتماعی زمان خود پرداخت و با تأسیس علم عمران سعی در شناخت وجوه متعدد جامعه داشته و آراء و عقاید متعددی در زمینه های مختلف جغرافیا، تاریخ و جامعه شناسی از خود به جای گذاشت. در پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر که با استفاده از روش تحقیق کتابخانه ای انجام گرفته است تلاش شد آرای وی در مورد انحطاط جامعه مغرب و نقش گروه های مختلف در شکل گیری این انحطاط مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی عوامل سقوط دولت صفویه از نگاه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۸
۱۰۳-۱۲۶
حوزههای تخصصی:
موضوع سقوط دولت ها از زمان های قدیم مورد توجه متفکران علم اجتماع، فیلسوفان، تاریخ نگاران و علمای علم سیاست قرار داشته است. این گروه ها معتقدند بر جریان تاریخ در خصوص انحطاط دولت ها قوانینی حاکم است. تحقیق بنیادی موجود بر مبنای نظریه انحطاط ابن خلدون و با بهره گیری از روش کیفی تبیینی در پی آن است که به این سوال پاسخ دهد که سلسله صفویه به چه دلایلی سقوط کرد؟ فرضیه این پژوهش آن است که زوال عصبیت در کنار تجمل طلبی و فساد دولتمردان؛ اصلی ترین عوامل سقوط سلسله صفویه بوده اند. نگارندگان این پژوهش ضمن بهره گیری از مفاهیم ابن خلدونی به عنوان چارچوب نظری تحلیل عوامل سقوط سلسله صفویه، در تلاش هستند تا اندیشه او را از قالب خشک نظریه پردازی صرف خارج نموده و با واقعیت های عینی و شرایط سیاسی یک حکومت تطبیق دهند تا توانایی انطباق نظریه ابن خلدون با واقعیات دولتی که در پهنه مکانی و زمانی متفاوتی با دوره حیات او قرار داشته سنجیده شود.
درک تاریخ و فلسفه آن در پرتو قرآن: ممیّزه تاریخ نگاری ابن خلدون
حوزههای تخصصی:
در میان فلاسفه و مورخان اسلامی، ابن خلدون فیلسوف، مورخ و جامعه شناس مسلمان تونسی قرن هشتم هجری شخصیتی است که تلاش کرد فلسفه و تاریخ را در پرتو قرآن تبیین و تفسیر کند. از نظر وی عقل از درک و فهم بسیاری از صفات الهی، توحید، مسائل فلسفه الهی و مابعدالطبیعه قاصر است. وی در عین نفی عقلانیت مطلق، عقلانیت تاریخی را جایگزین آن می کند و از این رو فلسفه او تبدیل به فلسفه تاریخ می شود. ابن خلدون با رد نظرات سه گانه مطرح «ذات گرایی پیشینی» ارسطو و پیروانش، و «نومینالیزم خدامحور» اشاعره و «نومینالیزم انسان محور» عصر مدرن، نظرگاه جدیدی به نام «ذات گرایی پسینی» ابداع می کند و در پارادیم ابداعی خود، «علم عمران» را پیشنهاد می کند که معنا و مفهوم و جایگاهی ممتاز در تفکرات این فیلسوف برجسته مسلمان دارد. مقاله حاضر با روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی و تحلیلی انجام شده و با تبیین و تحلیل موضوعات فوق الذکر به صورت مبسوط و مستدل و با تکیه بر آثار وی (مقدمه و العبر)، نشان می دهد که ابن خلدون اولین فیلسوف و مورخی است که توفیق یافته بحث های فلسفی و نظریات خود را در پرتو قرآنبه صورت وسیع و ساختارمند در درک و فهم تاریخ و فلسفه تاریخ به کار گیرد.
نظره جدیده إلی فکره التغییر الاجتماعی لدی ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
صنفت نظریه التطوّر والتغیّر الاجتماعی لدی ابن خلدون عاده علی هامش النظریات الدورانیه أو الدوریه التی تؤمن بمراحل ظهور الحضارات ونموّها وتسامیها وانحطاطها وزوالها فی النهایه. ولکن ما یبدو من خلال التعمّق والتأمّل فی نصّ مقدّمه ابن خلدون، أن هناک طریقین مختلفین ومترابطین فی الوقت نفسه وهما "التکامل الحضاری" و"التغییرات الدوریه للحکومه"، حیث یؤمن ابن خلدون من خلال تجنّب اعتبار فکره مطلقاً بالتکامل المتعدّد الخطوط أو المتذبذب لمسار الحضاره من جهه، والتغییر الدورانی أو الانحطاطی للحکومات فی النطاق الحضاری العربی - الإسلامی فی عصره من جهه أخری. ویمکن الاستدلال بأن التغییرات الدورانیه للحکومات تتحرّک وتنشط فی داخل التغییرات التکاملیه للحضاره، وأن تکامل الحضاره سوف یتخذ شکلاً متذبذباً بسبب استناد تطوّراته إلی اقتدار الحکومات. إن ترکیز ابن خلدون علی موضوع "انحطاط دول" هذا النطاق الحضاری، یمکن أن یعتبر منطلقاً مستقلاً لدراسه البلدان المسلمه والعالم الثالث من وجهه نظر علم الاجتماع، حیث یمکن أن یکون باعثاً علی تأمل علماء الاجتماع فی هذه البلدان فی قضایا اجتماعیه مثل الفساد الإداری والانحطاط وعدم الاستقرار السیاسی فی هذه البلدان فی العصر الراهن من دون التقلید والتبعیه التامّه للإطارات النظریه الاجتماعیه الغربیه. وعلی هذا الأساس أیضاً، فإنّ القضیه الاجتماعیه فی البلدان المسلمه والنامیه المعاصره هی نفس قضیه عصر ابن خلدون وفی الوقت نفسه، فإنها خضعت للدراسه من وجهه نظر ابن خلدون باعتباره مفکّراً مسلماً وعارفاً بالقضایا الخاصه بالمجتمعات المسلمه والعربیه. وبعباره أخری، فإن أمراً خاصاً (فساد الدوله) تتم دراسته من ظاهره عامه (التغییر الاجتماعی) بنظره مستقله (نظریه انحطاط الدوله لدی ابن خلدون).