مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
حدوث نفس
نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس، جزء نظریات بدیع صدرالمتالهین درباره ماهیت نفس است. این نظریه درصدد است اثبات کند که نفس در ابتدای پیدایش، موجودی جسمانی است، اما در طول زندگی، به واسطه حرکت جوهری، کمال می یابد و به موجودی روحانی تبدیل می شود. بسیاری از شارحان این نظریه به بررسی ابعاد گوناگون آن پرداخته اند. با وجود این، به نظر می رسد از تعیین دقیق معنای واژه «جسمانی» غفلت شده است، واژه ای که نقش محوری را در نظریه ملاصدرا ایفا می کند.
دو تعریف عمده در مورد حقیقت معنای جسمانی به دست داده شده است: یکی «موجودی از سنخ جسم و یا همان جسم» و دیگری «موجودی شدید التعلق به جسم». مقاله حاضر به دنبال آن است که نشان دهد: مراد ملاصدرا از «جسمانی» معنای نخست آن واژه می باشد، یعنی نفس، در ابتدای حدوث، جسم است. شواهد و قراین موجود در آثار او همین مدعا را تاییدو تثبیت می کنند.
تبیین و تحلیل «ابطال تناسخ بر اساس حرکت جوهری صدرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر ملاصدرا تناسخ یک تناقض فلسفی است و امکان وقوع ندارد. او که نفس را ادامه حرکت طبیعی جسم می داند، اثبات می کند که اساسا معقول نیست نفس کسی از آن دیگری شود. مطابق اصل حرکت جوهری در فلسفه صدرایی، نفس، جسمانیه الحدوث است و به تدریج و هماهنگ با آن رشد می یابد و فعلیت و صورت پیدا می کند. زمانی که در این دنیا به استکمال رسید، از بدن جدا می شود و به عالم برزخ می رود. بنابراین ممکن نیست نفسِ فعلیت یافته به حالت قوه بازگردد و از آن بدن دیگری شود. پس تناسخ به معنی بازگشت نفس به بدن انسان و غیر آن، محال است. در نتیجه ارایه تحلیلی از برهان صدرا بر این امر ضرورت دارد.
رویکرد این نوشتار تحلیل و بررسی برهان ملاصدرا در ابطال تناسخ است
نقد و بررسى نظریات قاضى سعید در زمینه نفس شناسى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاضى سعید که از حکماى بعد از ملّاصدراست، در مباحث فلسفى، نظریاتى دارد که با آراى ملّاصدرا و ابن سینا معارض است. در موضوع ادراک، او نظر صدراییان و مشّاییان را باطل دانسته و گفته که ادراک نه حصولى است و نه حضورى (به معناى مشهور)؛ وى معناى جدیدى از «حضور» ارائه مى دهد، بدون اینکه مراد خود را توضیح دهد. وى همچنین در باب حدوث نفس بر مسلک ابن سینا (روحانیه الحدوث بودن نفس) رفته، و در مسئله معاد، با قول ابن سینا و ملّاصدرا مخالفت ورزیده و به زعم خود قول دیگرى ارائه کرده است.
در نوشتار حاضر، این سه مسئله را از دیدگاه قاضى سعید بررسى کرده و نشان داده ایم که در همه این مسائل، نظر وى مبتنى بر حرکت جوهرى و به تبع آن اصالت وجود بوده است. وى اتّحاد عاقل با معقول و حاس با محسوس را قبول دارد، در حالى که حرکت جوهرى را قبول ندارد. او همچنین، با صراحت، قول به اصالت وجود را باطل دانسته و بر اصالت ماهیت رفته است. لذا، تناقضات زیادى در نظریات وى به چشم مى خورد.
هبوط و حدوث نفس از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تدوین این مقاله، تبیین نزول نفس و سازگاری آن با نظریه جسمانیة الحدوث می باشد. از این رو ابتدا درباره نزول و حدوث نفس مطالبی بیان میگردد در ادامه مبحث خزائن الهی مطرح می گردد. در نهایت، بحث به آنجا می رسد که در عین حال که نفس در سیر تحول ماده به وجود می آید و به بدن تعلق می گیرد، با نزول آن از عالم ملکوت منافاتی ندارد، زیرا نزول بیانگر وجود ملکوتی نفس می باشد که غیر از وجود طبیعی آن است. در یک نگاه کلی، همه موجودات طبیعی علاوه بر وجود طبیعی، یک وجود ملکوتی دارند که وجود طبیعی، رقیقه آن محسوب می شود.
پارادوکس مرتبه مثالی نفس حادث در نفس شناسی صدرالمتألّهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
موجودات مثالی به رغم تجرد، از عوارض ماده (مقدار، اندازه و شکل) خالی نیستند؛ در حالی که این عوارض، به گونه ای در تعین شخصی و در نتیجه تفرد موجودات، نقش دارند و باعث جزئی شدن این صور می شوند. با فرض «مرتبه مثالی» برای نفس انسانی، می توان سابقه ای در این عالم برای انسان تصور کرد. در این تصور به تعداد افراد مادی کثرت عددی خواهیم داشت. بنا بر نظر ملاصدرا نفس انسانی، جسمانیة الحدوث است و سابقه چنین نفسی، به وجود جمعی عقلانی در صقع ربوبی و یا عالم مفارقات عقلی، ارجاع داده می شود. با این تفسیر، هم حدوث نفس انسان محفوظ می ماند و هم پیامدهای عقلی محال و توالی فاسد قدم نفس، مجال بروز نمی یابند. بنابراین سلسله تنزلات به ویژه مراتب قبلی وجودات تنزل یافته در قوس نزول، با مبنای حدوث جسمانی نفس، چندان قابل جمع به نظر نمی رسد و پیشینه وجود عقلی نفس با وجود تأکید فراوان صدرالمتألهین بر وجود مثالی موجودات تبیین چگونگی حدوث آن را از مرتبه عقلی به عالم ماده، دشوار می سازد. شاید بتوان این ناسازگاری را با فرض سابقه ماده بدن، به عنوان متحد صورت انسانی، حل کرد؛ اما ماده در فلسفه صدرایی نقش کم اهمیتی دارد، و علاوه بر آن ابداعی است و نمی تواند در این مرتبه نقشی داشته باشد. بر اساس مبانی صدرایی، فرض پیوند مستقیم میان ماده متحد با صورت (در عالم ماده) با ماده مثالی، فرضی نادرست است. در پاره ای از آثار عباراتی می توان یافت که اعتقاد به مرتبه مثالی نفس انسانی را در سلسله نزولی نشان می دهد و وجه قدم نفس را تقویت می کند و بر ابهامات نظریه «جسمانیة الحدوث» می افزاید.
بررسی انسجام در قول به بقای نفس همراه با فساد بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاسد شدن بدن بعد از جدایی نفس امری محسوس است که به استدلال نیازی ندارد. اما با توجه به دخالتی که بدن در حدوث نفس دارد فاسد نشدن نفس با زوال بدن نیازمند برهان است. از این رو مقاله پیش رو در تلاش است از منظر سه فیلسوف بزرگ اسلامی، ابن سینا، سهروردی و صدرالدین شیرازی به این پرسش پایه ای در فلسفه اسلامی پاسخ دهد که «چگونه با وجود دخالت بدن در حدوث نفس، با زوال بدن، نفس همچنان باقی می ماند؟». در بررسی پاسخ های این سه فیلسوف به پرسش یادشده به نظر می رسد طبق نظر صدرالدین شیرازی، که بین حدوث و بقای نفس از حیث تجرد تفاوت می گذارد، بدن می تواند در ابتدای پیدایش، شرط حدوث نفس باشد، ولی در بقا بی نیاز از بدن باشد. اما طبق دیدگاه ابن سینا و سهروردی که نفس را در حدوث و بقا مجرد می دانند نفس در هر دو حالت وابسته به علت قابلی (بدن) و علت فاعلی است و نفی وابستگی نفس به علت قابلی (بدن) در مرحله بقا و عدم فساد آن با زوال بدن ادعایی بدون دلیل است.
هستى عقلى نفس و حدوث جسمانى آن در اندیشه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین از سویى نظریه قدیم بودن نفس را ابطال کرده و معتقد به حدوث نفس شده است و از سوى دیگر، بر این باور است که نفس، پیش از حدوث جسمانى خود در این دنیا، در نشئآت پیشین، داراى هستى و کینونت عقلى بوده است. در این پژوهش برآنیم تا راه برون رفت از این تنافى ظاهرى میان دو نظریه یادشده را در اندیشه صدرالمتألهین بیابیم؛ چراکه خود صدرالمتألهین در موارد فراوانى به طرح این مسئله پرداخته و تأکید کرده است که هر کدام از این دو نظریه، به اعتبارى خاص، براى نفس، اثبات پذیر است؛ به این معنا که نفس، به اعتبار کینونت عقلى خود، قدیم است و در عین حال، از آن جهت که نفس است و به عبارت دیگر، به لحاظ نحوه وجود تعلقى خود در نشئه دنیا، حادث به حدوث جسمانى است.
برهان نفس بر اثبات خدا در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در میان ادله اثبات وجود خدا در فلسفه اسلامی، برهان های غیرمشهوری هم هستند که در عین صحت و اتقان کمتر مورد عنایت فیلسوفان قرار گرفته اند. یکی از این برهان ها برهان نفس بر اثبات خدا است. در این برهان، با استفاده از نفس انسانی و برخی اوصاف و عوارض آن بر وجود خداوند سبحان استدلال می شود. صدرالمتالیهن (ره) در برخی از آثار خود به صراحت این برهان را یکی از براهین مستقل اثبات واجب الوجود دانسته است. ملاصدرا و برخی از پیروانش چهار تقریر از این برهان ارائه کرده اند: با استفاده از علت حرکت نفس، حدوث نفس، علت غایی حرکت نفس و حرکت نفوس فلکی. این برهان به نحو مستقل در حکمت مشاء مطرح نبوده است؛ برخی اشراقیان به بعضی تقریرهای آن اشاره کرده اند؛ ملاصدرا با بهره گیری از اشارات پیشینیان و همچنین مبانی فلسفی خود در مسئله نفس، حرکت جوهری، نحوه ارتباط حادث با محدث و... چنین برهانی را بیان کرده است. او همچنین در این برهان، راه و رونده را متحد می داند و عینیت سالک و مسلک را از ویژگی های این برهان می شمارد و همین امر را دلیل شرافت این برهان بر سایر ادله اثبات واجب الوجود به جز برهان صدیقین می داند. او معتقد است: در عین اینکه معرفت حضوری نفس شهود باطنی رب را در پی دارد، معرفت حصولی به نفس و دقت در عوارض آن نیز وسیله صعود به معرفت خداوند است.
بررسی ادله عقلی و نقلی اندیشه تقارن حدوث نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و اندیشمندان نخستین امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو ساحتی بودن انسان و دارا بودن دو نشئه جسمانی و روحانی از امور پذیرفته شده نزد ارباب ادیان و فیلسوفان الهی است. فلاسفه مسلمان، با وجود اختلاف در نوع حدوث نفس، درباره اصل «حدوث نفس و عدم تقدم آن بر بدن» اتفاق نظر داشته اند. در این بین ابن سینا و ملاصدرا در نگاشته های خود دلایل متعددی را به نفع «حدوث نفس و عدم تقدم آن بر بدن» ذکر می کنند. از سوی دیگر بی تردید، بسیاری از ادله نقلی، در «حدوث نفس پیش از بدن» ظهور دارند. مقاله حاضر با ارزیابی و بیان اشکال های دلایل ملا صدرا بر این اندیشه، نشان می دهد که تعارض میان عقل و ظاهر نقل، تعارضی ادعایی است و به سبب نبود دلیل عقلی قطعی بر خلاف ظاهر ادله نقلی، دلیل محکمی برای صرف نظر از ظواهر ادله نقلی نداریم.
گونه شناسی کثرت نفوس انسانی در سه مرحله قبل، حین، و بعد از تعلّق به بدن از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
نفس در دیدگاه صدرالمتألهین دارای «حدوث جسمانی و بقاء روحانی» بوده و از این رو، دارای دو حیثیّت «جسمانیّت و تعلّق به بدن» و «تجرّد ذاتی» است. مسئله اصلی پژوهش جاری، شناخت کیفیّت و گونه کثرت نفوس انسانی، بر اساس دیدگاه صدرالمتألهین و در سه مرحله تکوّن نفس است. نفس قبل از حدوث و تعلّق به بدن، عقل مجرّد است. از این رو، کثرت نفوس انسانی قبل از تعلّق به بدن، کثرت «نوعی عقلی» است. پس از حدوث، تمام نفوس از حیث ابدانِ جسمانی، در ذیل «نوع طبیعی» انسان مندرج بوده و دارای تکثّری عددی و حسّی می باشند. اما پس از کسب ملکات مختلف و بر اساس اتحاد ملکات نفسانی با جوهر نفس، هر نفس از حیث ذات، دارای جوهری متفاوت از جواهر نفوس دیگر شده و نفوس دارای کثرت «نوعی مثالی» و منحصر به فرد می گردند. تعداد کمی از نفوس انسانی نیز که به استکمال کامل رسیده و مبدَّل به عقل بالفعل گردیده اند، همانند مبدأ خود، دارای کثرت «نوعی عقلی» می گردند.
برهان معرفت نفس از فارابی تا صدرای شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسئله معرفت نفس و ملازمه آن با معرفت خداوند، از ابتدای شکل گیری اسلام و اندیشه اسلامی، به تأثر از روایات صحیحه معصومان در میان مسلمانان مطرح شد. در این میان، فیلسوفان مسلمان تحت تأثیر آموزه های اسلام، در تبیین این مسئله بسیار کوشیدند و آن را به عنوان یکی از مسائل حکمت اسلامی مطرح کردند. حکمای مسلمان، این مسئله را از دو منظرِ معرفت حضوری نفس و شناخت حصولی آن محل بحث و کنکاش قرار دادند. در حوزه علم حصولی، آنها کوشیدند برهانی بر ملازمه بین معرفت نفس و معرفت رب عرضه کنند. در این مقاله روند شکل گیری این برهان، که ما آن را «برهان معرفت نفس» می نامیم، از زمان فارابی تا صدرا بررسی می شود. هرچند مشائیان از این برهان نهایتاً اثبات عالَم مفارقات یا محرک غیرمتحرک را نتیجه گرفتند، اما سهروردی نخستین کسی است که صراحتاً توان اثباتی این برهان را اثبات واجب الوجود دانست و بعدها صدرا چهار تقریر از این برهان عرضه کرد.
مرورى گذرا بر مباحث علم النفس فلسفى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
علم النفس دانش مطالعه نفس و احکام و ویژگى هاى آن است. فیلسوفان با نگاهى فلسفى به نفس پرداخته، و دستاوردهایى را فراچنگ آورده اند. مهم ترین مسائلى که ایشان درباره نفس بررسى کرده اند، عبارتند از: تعریف و هویت نفس، وجودِ نفس، مادى یا مجرد بودنِ آن، قواى نفس، حادث یا قدیم بودن نفس، وحدت یا تعدد نفس، ارتباط نفس و بدن، ثابت یا متغیر بودن نفس، جاودانگى یا فناپذیرى نفس، سعادت و شقاوت نفس، و تناسخ نفس.
آنچه در مقاله پیش رو، مطرح شده، معرفى این مباحث و مرورى گذرا بر آنها، به ویژه با تکیه بر آراى ابن سینا و صدرالمتألهین، است. به این امید که به همت فرهیختگان و پژوهشگران، مباحث پیرامون نفس، در حدى که شایسته است، گسترش یابد.
بازخوانی نظریه حدوث جسمانی نفس در پرتو نظریه نوخاسته گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس نظریه نوخاسته گرایی، ذهن به طور بدیع و پیش بینی ناپذیری از بدن فیزیکی ظهور می کند و وابسته به آن است، در عین حال غیرقابل تقلیل به مغز یا هر گونه سیستم فیزیکی برآمده از آن است. یکی از قرائت های مهم نوخاسته گرایی، نوخاسته گرایی جوهری است که در بسیاری از شاخصه ها با نظریه حدوث جسمانی نفس قرابت دارد. از این رو به نظر می رسد این نظریه در فضای فلسفه ذهن معاصر قابل بازخوانی و صورت بندی است و می توان از نظریه نوخاسته گرایی صدرایی سخن گفت. در نظریه نوخاسته گرایی صدرایی، ذهن، در مرحله ای از تکامل سیستم پیچیده مغزی و اندام واره های زیستی، به صورت بدیع، پیش بینی ناپذیر و با وابستگی پایه ای به بدن مادی ظهور می کند و از سوی دیگر غیرقابل تقلیل به بدن است. بر اساس اتحاد خارجی ذهن بدن مسئله علیت ذهنی و رابطه این دو چهره دیگری به خود می گیرد که در اندیشه فیلسوفان پیش از ملاصدرا بی سابقه است.
مقایسه تطبیقى اندیشه ابن عربى و صدرالمتألهین در باب حدوث و قدم نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین بر آن است که نفس، از جهت کینونت عقلى خود در نشئات پیشین، به نحو عقلى موجود بوده است و در عین حال، از آن جهت که نفس مدبر بدن است و در نحوه وجود خود، تعلق ذاتى به بدن دارد، جسمانیه الحدوث است. او بین این دو نظریه به ظاهر متهافت، به خوبى جمع کرده است. اگرچه این نگاه صدرایى در حوزه فلسفى، کاملاً ابتکارى است، اما در آثار عارفانى همچون ابن عربى نیز به وضوح رد پاى این نظریه به چشم مى خورد؛ به این معنا که ابن عربى نیز از سویى بر وجود نفس در نشئات سابق بر دنیا تأکید دارد و از سوى دیگر، بر حدوث جسمانى نفس در نشئه دنیا اصرار مى ورزد.
بررسی آراء اندیشمندان پیرامون حدوث و قدم نفس انسانی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره حدوث یا قدم نفس انسانی، از با سابقه ترین و پرچالش ترین مباحث میان اندیشمندان است. متفکران با مبانی فکری و روش های تحقیقی گوناگون خود، دیدگاه های متفاوتی در این باره دارند. بسیاری از متکلمان اسلامی، قائل به قدم زمانی نفس هستند به استثنای گروه اندکی مانند خواجه نصیر که قائل به حدوث آن است. در بین فلاسفه، افلاطون بنا بر قول به مُثُل، معتقد به قدم نفس است. در مقابل، شاگرد او ارسطو، ابن سینا و شیخ اشراق، با ردّ قول به قدم نفس بصورت برهانی، قائل به حدوث آن هستند. در این میان صدر المتألهین شیرازی نیز قائل به حدوث آن است. البته وی با استفاده از مبانی حکمت متعالیه مانند حرکت جوهری، قائل به حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس است برخلاف ابن سینا که قائل به حدوث روحانی نفس است. عرفا که در مبانی فکری صدرایی سهم مهمی دارند، به نظر می رسد به حدوث جسمانی نفس همراه با اعتقاد به وجود اندماجی آن نزد وجودات برتر خود قائل هستند.
بررسی نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاءبودن نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال پانزدهم زمستان ۱۳۸۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
78 - 102
حوزه های تخصصی:
نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء بودنِ نفس نظریه ای است که نه تنها به چگونگی پیدایش نفس انسان اشاره دارد، بلکه به ماهیت نفس نیز اشاره دارد. ملا صدرا از مسیر اصول بدیع فلسفه خود و به ویژه حرکت جوهری به نظریه ای راه می یابد که ماهیت نفس آدمی را در پیدایش موجودی جسمانی می داند. این نفس جسمانی با حرکت جوهری مراتب پایین وجود را پشت سر می گذارد تا به مرتبه بالای وجود که تجرّد نفس است، برسد. این نظریه افزون بر این که از اصول عام حکمت متعالیه بهره می گیرد، اصول خاص خود را دارد که شناخت آنها فرایند اثبات این نظریه در دستگاه فلسفی ملا صدرا را ملموس تر می کند.
تأمّلی فیزیکالیستی بر برخی از مهم ترین ادلّه تجرّد نفس نزد ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد تبیین نحوه تجرّد نفس در دو جریان اصلی فلسفه اسلامی و سپس بررسی برخی از استدلال ها بر این تجرّد از منظر فیزیکالیسم است. به این منظور در آغاز، دیدگاه ابن سینا درباره «حدوث روحانی نفس» و کیفیت دوئالیسم جوهری مرور می شود؛ آن گاه دیدگاه «حدوث جسمانی نفس» و چگونگی پدید آمدن و سیر نفس تا تجرّد، از منظر صدرالمتألّهین، به همراه پنج استدلال از مهم ترین براهین اقامه شده از سوی این دو فیلسوف بزرگ اسلامی به سود تجرّد نفس، بررسی می شود. به این منظور، ضمن اشاره به برخی از مهم ترین دیدگاه های فیزیکالیستی معاصر درباره ماهیت ذهن و حالات ذهنی، نشان داده می شود که براهین تجرّد نفس که در این جا ذکر شده اند اساساً ناظر به هیچ یک از دیدگاه های مهم فیزیکالیستی نیستند و آنها را مخدوش نمی سازند. نتیجه به دست آمده آن است که نظریات مهم فیزیکالیستی درون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار این همانی ذهن و مغز)، اساساً صورت بندی متفاوتی نسبت به آنچه استدلال های بوعلی و ملاصدرا در پی نفی آن هستند، دارد و با این نحوه مواجهه، مخدوش نمی شوند. همچنین نظریات مهم برون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار بازنمودگرایی برون گرا) نیز با پیش فرض ها و قرائت های استدلال کنندگان در فلسفه اسلامی از مادّی انگاری، همخوان نیست و شقوق دیگری از فیزیکالیسم درباره ذهن مطرح می شود که از اساس، مطمح نظر استدلال کنندگان علیه مادّی انگاری درباره نفس نبوده است؛ ضمن آنکه برخی ادلّه تجرّد، فارغ از عدم امکان مواجهه با تئوری های رقیب، خود به خلط جنبه معرفت شناختی با جنبه وجودشناختی هم دچار شده اند.
تقریر دو برهان بر نظریه حرکت در مجردات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاطبه فیلسوفان مسلمان اعم از مشائیان، اشراقیان و صدرائیان بر اساس مبانی و ادله خویش، امکان تحول و حرکت در مجردات را انکار کرده اند، اما قریب به دو دهه است که برخی از اهل نظر، با اندیشه فوق مخالفت کرده و از «امکان حرکت و تغییر در مجردات» دفاع نموده اند. این نظریه در محافل علمی مورد توجه قرار گرفته و مکتوباتی نیز پیرامون آن تحریر شده است. موافقین، ادله و براهینی را بنفع آن سامان داده و مخالفین به نقض و رد آنها پرداخته اند. این مقاله به روش تحلیلی در دو مقام از نظریه حرکت در مجردات دفاع میکند؛ در مقام نخست به اشکال وارد شده بر اصلیترین برهان این نظریه پاسخ داده و از برهان مذکور دفاع میکند و در مقام دوم، از طریق حدوث نفس، برهانی نو بنفع این نظریه ارائه میدهد و درنهایت نتیجه میگیرد که نظریه مذکور در میدان عقلانیت و استدلال قابل تأیید است و بر نظریه مقابل برتری دارد.
نفس شناسی عرفانی در اندیشه ابن عربی در کتاب «الفتوحات المکیه» با تأکید بر حدوث یا قدم نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
7 - 36
حوزه های تخصصی:
غواصی در دریای معارف عرفانی به ویژه علم النفس عرفانی دستاوردهای شگرفی را رهاورد پژوهشگر می کند که با عنایت به توجه آنان به آموزه های وحیانی و نگاه شریعتمدارانه به مباحث و مشهودات عرفانی خویش، مباحث بدیعی از مباحث نفس را ارائه کرده اند که چه بسا بتوان گفت بسیاری از دستاوردهای خیره کننده صدرایی در مباحث نفس، ریشه در آموزه های عرفانی و شهودی دارد. یکی از مباحث مهم و چالش برانگیز نفس شناسی تبیین حدوث یا قدم نفس انسانی است که با تمرکز بر آثار به جامانده از عارفان اسلامی به ویژه ابن عربی به عنوان پیشگام عرفان نظری می توان مباحث بی بدیلی را از این کتب اصطیاد نمود و به تبیین و تشریح آن پرداخت. در این میان ابن عربی در کتاب «الفتوحات المکیه» وجود نفس را دوحیثی دانسته، چهره این سویی نفس را حادث به حدوث جسمانی و به تعبیر ادق، تعلق نفس به بدن را حادث دانسته و وجود آن سویی نفس را از نفخه الهی می داند.
تحلیل فلسفی دمیدن روح در بدن در نگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله رابطه نفس و بدن و مساله ی آن، تعارض آموزه فلسفی " حدوث جسمانی نفس" با آموزه قرآنی "دمیدن روح در بدن" است. حل این تعارض هدف ماست و روش آن ابتدا توصیف هر دو آموزه و سپس تحلیل تعارض و حل آن بر اساس حکمت متعالیه است. دمیدن روح به یک بدن به معنای تنزل و تعلق تدبیری روح به آن است. حدوث جسمانی نفس جزیی برای یک بدن به معنای حدوث توجه تدبیری مرتبه عقلی این نفس نسبت به این بدن مثالی یا مادی است. بنظر می رسد روح، همان مرتبه عقلی نفس است و نفخ روح، همان حدوث جسمانی نفس. بنابراین روح که از عالم امر است یا نفس که در مرتبه عالم عقل است، حادث نیست بلکه حیث تعلقی آن به یک بدن، حادث است. دمیدن روح در بدن یا جسمانی بودن حدوث نفس به معنای تعلق تدبیری داشتن آن به جسم است نه به معنای مادی بودن نفس.