مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
محیط انسان ساخت
حوزههای تخصصی:
یکی از عمده ترین مسائل و مشکلاتی که بیشتر کلان شهرهای جهان با آن دست به گریبانند، مخاطرات طبیعی است. مخاطرات طبیعی، به ویژه زلزله همواره سکونتگاه های بشر و جان انسان ها را تهدید می کند و در مدت کوتاهی می تواند خسارات و تلفات بسیار گسترده ای برجای بگذارد. دراین بین، کشور ایران به دلیل قرارگیری در کمربند زلزله خیز آلپ ـ هیمالیا نیز از این قائده مستثنی نمی باشد و یکی از حادثه خیزترین کشورهای دنیا می باشد. براین اساس، محیط های کلان شهری آن که بر روی گسل ها استقرار یافته اند، مانند کلان شهر تهران با توجه به جذب حداکثر جمعیت و تراکم، بیشترین آسیب پذیری را نسبت به دیگر نقاط دارند.از سویی عوامل و عناصر انسانساخت و عدم رعایت اصول برنامه ریزی شهری در این مکانها مانند تمرکز شدید ساختمانی، کمبود فضاهای باز، عدم رعایت استاندارد های لازم در اکثریت سازه ها، جمعیت زیاد، عدم رعایت سرانه کاربری ها، شدت آسیب پذیری و خسارت های ناشی از زلزله احتمالی را دوچندان می کند. بنابراین ارزیابی میزان مخاطرات طبیعی به همراه تاثیر عوامل انسان ساخت در محیط های کلان شهری، یکی از مهمترین مسائلی است که در این مقاله مدنظر قرار گرفته است. هدف این مقاله ارزیابی، افزایش شدت میزان و نحوه ی آسیب پذیری مناطق و واحدهای شهری از زلزله در اثر عوامل انسان ساخت در منطقه 5 کلان شهر تهران است. در این راستا از دانش برنامه ریزی شهری و ترکیب روش منطق فازی و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شده است. معیارهای به کار گرفته شده جهت ارزیابی شامل گسل اصلی شمال تهران، گسل های فرعی و عرض معابر، فضاهای باز و مساحت کاربری ها در سطح منطقه می باشد. نتایج تحقیق با توجه به روابط بین متغیرهای گسل، معبر، فضای باز و مساحت واحدها، در روش فازی نشان می دهد، میزان آسیب پذیری ناشی از زلزله در منطقه 5 کلان شهر تهران شامل 4.82 درصد با آسیب پذیری خیلی کم، 26.94 درصد با آسیب پذیری کم، 35.16 درصد با آسیب پذیری متوسط، 27.96 درصد با آسیب پذیری قابل توجه، 2.88 با آسیب پذیری زیاد، 1.33 درصد با آسیب پذیری خیلی زیاد و 0.91 درصد از ساختمان ها کاملاً آسیب پذیر می باشند.
مروری تحلیلی بر مفهوم محیط در ادبیات روانشناسی محیط
حوزههای تخصصی:
با افول نهضت معماری مدرن و وارد کردن انتقاداتی به طراحان این نهضت در کاربرد ناقص مدل انسان، رشته ای به نام «روانشناسی محیط» تأسیس شد. پس از آن، با توسعه مطالعات این رشته و کاربرد روزافزون واژه «محیط» توسط پژوهشگران حوزه های مختلف علمی، تشخیص معنای محیط مشکل شد. در ادبیات روانشناسی محیط، مدل ها و طبقه بندی های متفاوتی از محیط و مؤلفه های آن صورت گرفته است. مقاله حاضر، با مرورِ تحلیلی این مدل ها و با توسعه تعریف راپاپورت از محیط، چارچوبی برای فهم ماهیت محیط و مؤلفه های آن پیشنهاد می دهد. طبق چارچوب این مقاله، محیط یک سری رابطه بین اشیاء با اشیاء، اشیاء با انسان، و انسان با انسان است. بر این اساس، محیط دارای سه مؤلفه اساسی است : محیط طبیعی، محیط انسان ساخت و محیط تعاملات انسانی.
مطالعه نقش عوامل محیط انسان ساخت در فعالیت پیاده روی افراد در محلات مسکونی مطالعه موردی: منطقه 7 کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۱ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
65 - 78
حوزههای تخصصی:
علی رغم اینکه افزایش فعالیت بدنی در میان مردم تبدیل به یکی از اولویت های بهداشت عمومی شده است، میزان فعالیت بدنی افراد پایین و ناکافی است. در این میان پیاده روی رایج ترین و قابل دسترس ترین نوع فعالیت بدنی است که تقریباً تمامی گروه های سنی بدون پرداخت هزینه می توانند از آن بهره مند گردند. این پژوهش باهدف اصلی، بررسی اثرات محیط انسان ساخت در میزان پیاده روی افراد در منطقه 7 تهران انجام گردید. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است. جمع آوری اطاعات به دو صورت اسنادی و میدانی انجام گرفت. جامعه آماری این تحقیق شامل افراد بالای 15 سال منطقه 7 تهران و حجم نمونه از طریق فرمول کوکران 384 نفر به دست آمد. واحد تحلیل فرد و سطح تحلیل محله می باشد. فرایند کار در دو مرحله کلی انجام گرفت: در مرحله اول ابتدا محلات منطقه 7 تهران بر اساس شاخص پیاده مداری، در سه سطح محلات باقابلیت پیاده مداری بالا، قابلیت پیاده مداری متوسط و قابلیت پیاده مداری پایین طبقه بندی گردید. سپس در مرحله بعد میزان پیاده روی افراد در داخل محدوده محله خود از طریق پرسشنامه و خود اظهاری پاسخگویان به دست آمد. نتایج حاصل نشان داد که تفاوت معناداری بین میزان پیاده روی ساکنان محلات باقابلیت پیاده مداری متفاوت وجود دارد. به این صورت که افراد ساکن در محلات باقابلیت پیاده مداری بالا در محدوده محله خود، بیشتر اقدام به پیاده روی می کنند. همچنین نتایج حاکی از این است که بین تراکم مسکونی و پیوستگی خیابانی با پیاده روی ارتباط معنادار وجود دارد ولی ارتباطی بین اختلاط کاربری و میزان پیاده روی افراد وجود ندارد.
کاربرد روش تحلیل تماتیک در شناسایی قابلیت های معنایی تجربه شده حین حرکت روزمره در محیط انسان ساخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل تماتیک، به عنوان روشی کیفی در تحلیل داده ها مورد استفاده پژوهشگران حوزه های مختلف، به ویژه روانشناسی و جامعه شناسی بوده است. این روش کمتر مورد توجه پژوهشگران حوزه معماری و شهرسازی قرار گرفته است. این در حالی است که روش هایی نظیر تحلیل تماتیک با دسته بندی الگوهای معنا از دل مجموعه داده ها، به شناخت درک کاربران از محیط، که شکل دهنده رابطه ایشان با محیط است کمک می کند. مقاله پیش رو با ارائه پژوهشی انجام شده با روش تحلیل تماتیک، ضمن معرفی آن بعنوان روشی انعطاف پذیر، نحوه کاربرد آن را در پژوهش های حوزه محیط ساخته شده تبیین می نماید. پژوهش مذکور، در جستجوی قابلیت های معنایی تجربه شده توسط باشندگان در فضا، به این پرسش پاسخ می دهد که «هنگام حرکت در محیط ساخته شده چه ابعادی از معنا دریافت می شود؟ پژوهش حاضر، پژوهشی کیفی با رویکرد مردم نگاری پدیدارشناسانه است که در آن دانشجویان و کارکنان یک مجموعه دانشگاهی حین حرکت در مسیرهای روزانه خود در دانشگاه، به پرسش های یک مصاحبه عمیق پاسخ داده اند. حاصل تحلیل تماتیک محتوای مصاحبه ها، هشت زیر-مقوله قابل جمع بندی ذیل سه مقوله: آسودگی، جذبه و معناداری (قابل فهم بودن) است که معانی که افراد هنگام حرکت بین و درون ساختمان ها تجربه می کنند توضیح می دهد.
ارزیابی معماری اکولوژیکی متاثر از تعامل محیط انسان ساخت با طبیعت در مناطق سردسیر (نمونه موردی: دو خانه تاریخی در اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: در معماری خانه های تاریخی محیط توسط انسان در تعاملی دوجانبه با طبیعت شکل می گرفت. با ایجاد بحران های زیست محیطی معاصر، ادغام فرآیندهای طبیعی و انسانی مهمترین مسئله اکولوژی در حوزه پایداری گردید. هدف از مطالعه حاضر، شناسایی معیارهای اکولوژیکی در خانه های تاریخی با امکان بهره وری در معاصر است تا به ارائه راه حلهای اکولوژیکی با توجه به رفتار حرارتی در مناطق سردسیر پرداخته شود. روش ها: شناسایی این عوامل در دو نمونه از خانه های تاریخی اردبیل با استفاده از روشهای توصیفی، برداشت های میدانی و تحلیل داده های کمی صورت پذیرفته است. یافته ها: بررسی بحرانی ترین شرایط اقلیمی منطقه، نشان از مقاومت حرارتی اتاقها در برابر نوسانات دمایی دارد. همچنین شناسایی ویژگیهای معماری برگرفته از محیط طبیعی (توپوگرافی، اقلیم) و محیط انسان ساخت (فرم ساختمان، سازمان فضایی، مصالح، منظر، زیرساخت ها) علاوه بر تعامل بهینه بین این مولفه ها، ارائه دهنده راه حلهای اکولوژیکی است. نت یجه گ یری: سنجش معیارهای اکولوژیکی هم نشان دهنده سازگاری با محیط زیست است در واقع با استفاده از منابع طبیعی بر تاثیرات اقلیمی سرد فائق آمده اند به نحوی که اتاقهای با کارکرد فصلی نظیر شاه نشین و سرداب در مقابل نوسانات دمایی، عملکرد بهینه ای دارند برای مثال در نمونه ای با ابعاد کوچکتر شاه نشین حداقل اختلاف دمای داخل و خارج به 13 درجه سانتی گراد می رسد.
ارزیابی معماری اکولوژیکی متاثر از تعامل محیط انسان ساخت با طبیعت در مناطق سردسیر (نمونه موردی: دو خانه تاریخی در اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
15-36
حوزههای تخصصی:
اهداف: در معماری خانه های تاریخی محیط توسط انسان در تعاملی دوجانبه با طبیعت شکل می گرفت. با ایجاد بحران های زیست محیطی معاصر، ادغام فرآیندهای طبیعی و انسانی مهمترین مسئله اکولوژی در حوزه پایداری گردید. هدف از مطالعه حاضر، شناسایی معیارهای اکولوژیکی در خانه های تاریخی با امکان بهره وری در معاصر است تا به ارائه راه حلهای اکولوژیکی با توجه به رفتار حرارتی در مناطق سردسیر پرداخته شود. روش ها: شناسایی این عوامل در دو نمونه از خانه های تاریخی اردبیل با استفاده از روشهای توصیفی، برداشت های میدانی و تحلیل داده های کمی صورت پذیرفته است. یافته ها: بررسی بحرانی ترین شرایط اقلیمی منطقه، نشان از مقاومت حرارتی اتاقها در برابر نوسانات دمایی دارد. همچنین شناسایی ویژگیهای معماری برگرفته از محیط طبیعی (توپوگرافی، اقلیم) و محیط انسان ساخت (فرم ساختمان، سازمان فضایی، مصالح، منظر، زیرساخت ها) علاوه بر تعامل بهینه بین این مولفه ها، ارائه دهنده راه حلهای اکولوژیکی است. نت یجه گ یری: سنجش معیارهای اکولوژیکی هم نشان دهنده سازگاری با محیط زیست است در واقع با استفاده از منابع طبیعی بر تاثیرات اقلیمی سرد فائق آمده اند به نحوی که اتاقهای با کارکرد فصلی نظیر شاه نشین و سرداب در مقابل نوسانات دمایی، عملکرد بهینه ای دارند برای مثال در نمونه ای با ابعاد کوچکتر شاه نشین حداقل اختلاف دمای داخل و خارج به 13 درجه سانتی گراد می رسد.
تبیین مفهوم درون گرایی در شهر اسلامی از طریق تحلیل آیات قرآن کریم و نهج البلاغه
حوزههای تخصصی:
نگاه مفهومی به موضوع درون گرایی به عنوان یکی از شاخص ترین ویژگی های مطرح شده در معماری های منتسب به اسلام، مسئله اصلی این پژوهش است که پس از ارائه تحلیل های موجود از موضوع درون گرایی و نقد مختصر آنها، با تمرکز بر توپولوژی رابطه شهر و فضای معماری، به تبیین این مفهوم پرداخته می شود. در این راستا، ابتدا مدلی از انسان شناسی اسلام ترسیم و سپس با تکیه بر این مدل، عناصر محیطی انسان ساخت که در منابع اصلی اسلامی (آیات قرآن و روایات) مورد اشاره است، شناسایی و معرفی می گردد. آنگاه موضوع اصلی تحقیق «مفهوم درون و بیرون» مطرح می شود به این ترتیب که: پنج موضوع مؤثر در ایجاد معنای درون از یک فضا شامل محصوریت، ضوابط دخول، حوزه خلوت، دوام حضور در قلمرو و تفکیک جنسیتی، در چهار عنصر کالبدی مورد تأکید در منابع اسلامی (بیت، مسجد، سوق و سبیل) بررسی می گردد و این بررسی ها به صورت تطبیقی با ادبیات معناشناسی روابط انسان- محیط، پی گرفته و در پایان، ضمن تعریف دوباره درون گرایی، مدلی از این فضاها و شهر اسلامی ارائه می شود.
بررسی تطبیقی رابطه ی انسان-محیط در دو بافت متفاوت با عملکردهای مشابه
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد است درراستای شناسایی مفاهیم پایه ی مرتبط با نیاز دانش طراحی شهری به بسط موضوع احتیاجات و نیازهای فرد در محیط پرداخته، از این مسیر زمینه ی شناخت بهتر و دستیابی به پاسخ های مسائل شهری را که ریشه در شناخت نیازها دارد هموار نماید. ازآنجاکه تحلیل رابطه ی افراد با فضا در فضاهای عمومی در دانش امروز بسیار پراهمیت جلوه می کند، تلاش دارد با بررسی عناصر گوناگون که شاکله اصلی این ارتباط را تشکیل می دهند تفاوت های موجود در مؤلفه های سازنده ی ارتباط انسان با محیط را در دو زمینه ی مختلف که عملکردهای مشابهی دارند را به بحث گذاشته شود. در تبیین رابطه انسان-محیط، رویکرد این نوشتار پذیرش افراد به عنوان بخشی از محیط پیرامون فرد است.
بازخوانی پیوستار ریخت شناسیک پهنه مبنا در روند تکوین فُرم محیط انسان ساخت شهر ایرانی - ترسیم برش عرضی شیراز معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۲ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
95 - 113
حوزههای تخصصی:
گسترش نامتوازن، و درهم تنیدگی عناصر و پهنه های ناهمگون، یکی از اصلی ترین عوامل بروز آشفتگی و گسست در فُرم و پیوستار ریخت شناسیک شهرهاست. ارتباط میان شهر به مثابه بارزترین جلوه محیط انسان ساخت با پس زمینه طبیعی اش، طی تاریخ تکوین شهرهای ایرانی، همواره نمایانگر نوعی هماهنگی بوده است. سرشت تکامل شهر، وجود یک هسته آغازین و سازمان یابی واحدهای مشخص فضایی-کالبدی پیرامون آن را نشان می دهد. در این ترکیب، مقطع عرضی شهر به نحوی شکل می گیرد که بیشترین تراکم در مرکز نمود می یابد، و با گذار تدریجی به پیرامون، از فشردگی بافت کاسته می گردد. این روند تا رسیدن به آستانه پیوند محیط کالبدی و پس زمینه طبیعی ادامه یافته، و مرز باروها و حصارهای تاریخی شهر، به نوعی ورود به عرصه طبیعی را نمایان می سازد. این پژوهش آزمونی است در انطباق پذیری روش برش عرضی با تأکید بر وجه فرآیندی این روش و بومی سازی آن در شرایط شهری شیراز، به نحوی که پهنه های متفاوت بر پایه شناخت همه جانبه ویژگی های آن ها و با کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی از یکدیگر متمایز می شوند. در این مقاله با تکیه بر ادبیات شکل گرفته مبتنی بر لزوم تبعیت از نظمی منتج از سرشت تکوین شهرها، به ترسیم و تحلیل برش عرضی شهر شیراز پرداخته شده است. ضرورت ترسیم و ارائه این برش عرضی زمانی نمایان تر می گردد که نتایج نشان می دهند، روند دگرگونی و رشد شهر، مسیری بسیار متفاوت از پیوستار و نظم ریخت شناسیک شهر تاریخی را پیموده است. بر این اساس، برونداد پژوهش، ارائه برش عرضی شهر و تعیین پهنه های شش گانه و خاص ریخت شناسیک شیراز است. نتیجه پژوهش، تدارک بستر استفاده از ضوابط مبتنی بر فرم محیط انسان ساخت، در هریک از این پهنه ها با هدف پرهیز از منطقه بندی های رایج است. اقدامی که تأثیر به سزایی بر ایجاد نظم دوباره، و برقراری تعادل میان بستر طبیعی و محیط انسان ساخت خواهدداشت.
تاثیر محیط های باز انسان ساخت بر ادراک انسان در باغ های ایرانی (نمونه موردی باغ ارم، باغ جهان نما و باغ دلگشا)
منبع:
معماری شناسی سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۰
228-237
حوزههای تخصصی:
همواره محیط های باز انسان ساخت بر ادراک انسان تاثیر می گذارد. در این میان توجه به باغ ایرانی، که متعلق به فرهنگ ایرانی است به عنوان محیط باز انسان ساختی که در طول زمان به عنوان فضایی مناسب مورد استفاده عموم قرار گرفته است حائز اهمیت است. توجه به عوامل تاثیر گذار این فضاها در امر طراحی می تواند سبب ایجاد محیط هایی گردد که علاوه بر رفع نیازهای انسان، محیطی پویا و مناسب برای استفاده عموم ایجاد شود. هدف از این پژوهش یافتن مولفه ها و معیارهایی در باغ های ایرانی می باشد که سبب ایجاد ادراک مثبت در انسان می گردد. از این رو مقاله که پژوهشی تحلیلی-کاربردی است و با استفاده از پرسشنامه به بررسی باغ های نمونه موردی (باغ ارم، باغ جهان نما و باغ دلگشا) که همه باغ های قدیمی شیراز می باشند، پرداخته شده است. نتایج حاکی از آن است که که مولفه های جنبی کیفی و شکلی مکان در بعد محیط های باز انسان ساخت و نیز مولفه های محور ورودی و الگوی چهار باغ و کیفیت زیبایی در بعد باغ ایرانی در هر سه باغ با یکدیگر رابطه معنا داری داشته و همگی سبب ایجاد آرامش و خلوت و در نتیجه بر ادراک انسان تاثیر گذار خواهد بود.
عوامل مؤثر در ارتقای اجتماع پذیری بناهای فرهنگی؛ بررسی موردی: فرهنگسرای فرشچیان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضاهای فرهنگی به عنوان بخشی از فضاهای عمومی، افراد را درون سازمان های فضایی گوناگون به صورت اختیاری و برای انجام فعالیت های فرهنگی و اجتماعی گرد هم می آورند. این فضاها، محل مناسبی برای برقراری تعاملات اجتماعی محسوب می شوند و نقش مهمی در ایجاد و ارتقای تعاملات و ارتباط افراد با یکدیگر و زندگی اجتماعی آن ها دارند. با درک چگونگی ارتباط محیط انسان ساخت و روابط اجتماعی میان افراد می توان معماران و طراحان را در جهت طراحی مناسب چنین فضاهایی یاری رساند. هدف پژوهش حاضر یافتن روابطی بین کیفیت های فضایی و مفاهیم اجتماعی از جمله اجتماع پذیری در معماری و طراحی شهری و به کارگیری آن ها در طراحی بناهای فرهنگی است. در ارزیابی مؤلفه های اجتماع پذیری از روش مصاحبه و مشاهده و تحلیل نتایج آن از طریق نقشه های رفتار فضایی کاربران در فرهنگسرای فرشچیان اصفهان به عنوان نمونه مورد مطالعه استفاده شده است. نتایج پژوهش حاضر حاکی از وجود رابطه مستقیم بین میزان اجتماع پذیری و مؤلفه های کالبدی و فعالیتی محیط ساخته شده است. این مؤلفه ها گاه به تنهایی و گاه در ترکیب با یکدیگر می توانند در کمیت و کیفیت اجتماع پذیری بناهای عمومی اثرگذار باشند.
بررسی چالش های روش شناختی مطالعات انجام شده پیرامون رابطه محیط کالبدی و چاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، با افزایش نگرانی های جهانی نسبت به شیوع چاقی، تحقیقات زیادی پیرامون پیوند میان مؤلفه های محیط کالبدی، فعالیت بدنی، چاقی و بیماری های مرتبط صورت گرفته است. با این وجود، چالش های روش شناختی مانع از دستیابی به نتایج متقن و کاربست یافته ها در عمل شده است. مقاله حاضر سعی دارد تا با مرور ادبیات تجربی، به نقد و آسیب شناسی روش شناسی تحقیقات انجام شده در حوزه پیوند میان مؤلفه های محیط، فعالیت بدنی، چاقی و بیماری های مرتبط با آن بپردازد. این پژوهش، با توجه به اهداف و ماهیت خود یک فرا-روش از زیرمجموعه فرا-مطالعه است. ابتدا، مقاله ها از طیف متنوعی از پایگاه های داده و موتورهای جستجو مانند گوگل اسکالر۱، پاپ مد۲، اسکوپوس۳ و وب آو ساینس۴ مورد بررسی قرار گرفتند. سپس، مقاله ها بر اساس وابستگی به موضوع، تعداد ارجاعات و جدید بودن یافته ها انتخاب گردیدند و در نهایت کدگذاری شدند. یافته ها نشان می دهد، ناسازگاری میان معیارهای محیط عینی و ادراکی، ابهام در تعریف واحد همسایگی، عدم پایایی و روایی خودگزینی محیط واحدهای مسکونی۵، متغیرهای واسطه و نادیده انگاشتن جابه جایی محل سکونت گروه هدف و غلبه مطالعات مقطعی بر کوهورت۶، امکان مقایسه نتایج و شکل گیری یافته های متقن را که بتواند پشتوانه نظری محکمی برای برگردان آنها به سیاست های راهبردی فراهم نماید، دشوار می کند.
شاخص های محیط انسان ساخت و تاثیرات آن بر آلودگی هوا (مطالعه موردی: محدوده پیرامونی چهارده ایستگاه سنجش کیفیت هوا در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۰ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
55 - 66
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی و در پی آن طراحی مشخصه های محیط انسان ساخت، می تواند بر نحوه ی زندگی در شهرها و سلامت عمومی شهروندان مؤثر باشد، چگونگی جریان های حرکتی و حمل ونقل شهری، مصادیقی تامل برانگیز از این تاثیرگذاری هستند. براین اساس، هدف اصلی این مطالعه، تحلیل اثرات سنجه های محیط انسان ساخت بر کیفیت هوای شهری است. در این رابطه، شاخص های محیط انسان ساخت در زمینه کاهش اتکا به حمل و نقل موتوری و ارتقای پیاده مداری، کاهش جزایرگرایی و افزایش ریه های تنفسی شهر از متون نظری استخراج و در محیط نرم افزار Arc Map مورد تحلیل قرار گرفت. در ادامه ارتباط شاخص های مذکور و میانگین غلظت سالیانه آلاینده های O3، NO، NO2، CO و PM10 در سال 1389 بررسی گردید. براساس نتایج پژوهش، شاخص های محیط انسان ساخت با غلظت آلاینده های هوا دارای همبستگی هستند. براساس تحلیل فضایی مرکز-پیرامون غلظت آلاینده ها، غلظت آلاینده ها در نواحی مرکزی و غیرمرکزی شهر متفاوت است. این ارتباط در زمینه دو آلاینده O3 و PM10 به خوبی مشخص است، به طوری که با فاصله از مرکز شهر، آلاینده ی ثانویه O3 افزایش یافته و آلاینده ی اولیه PM10 کاهش می یابند. همچنین تحلیل فضایی شاخص های محیط انسان ساخت نشان داد که با فاصله از مرکز شهر شاخص های تراکم جمعیتی، تراکم تقاطع ها، تراکم واحدهای خرده فروشی و مساحت فضاهای باز شهری کاهش می یابد.
تبیین رابطه بین محیط انسان ساخت، تعاملات اجتماعی و افسردگی در محله مسکونی: ارائه مدل مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
73-47
اهداف: هدف اصلی پژوهش، تبیین ارتباط مستقیم و غیرمستقیم بین محیط انسان ساخت، افسردگی و تعاملات اجتماعی در قالب مدل مفهومی و ارائه و اولویت بندی مؤلفه های تأثیرگذار در این رابطه می باشد. روش ها: این پژوهش جزء پژوهش های توصیفی-تحلیلی می باشد و از راهبردهای کیفی و کمی برای دستیابی به هدف پژوهش استفاده شده است. پژوهش دارای 3 بخش اصلی است: در بخش اول، به روش اسنادی، با جست وجو در منابع و تحلیل آنها، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم محیط انسان ساخت بر افسردگی و مؤلفه های تأثیرگذار محیط تبیین گردیده است. در بخش دوم به منظور تعیین ضریب اهمیت مؤلفه ها، از پرسشنامه متخصصان و روش آنتروپی شانون استفاده شده است. در این راستا در پرسشنامه ای از افراد متخصص خواسته شد تا ضریب اهمیت هر یک از مؤلفه های تأثیرگذار محیط بر افسردگی را مشخص نمایند. سپس بر اساس داده های به دست آمده بر اساس نظر متخصصان، وزن مؤلفه ها و رتبه آن ها به دست آمده است. درنهایت در بخش سوم مدل مفهومی پژوهش ارائه شده است. یافته ها: نتایج حاصل از روش آنتروپی شانون نشان می دهد که از میان مؤلفه های تأثیرگذار محیط، فضاهای سبز و پارک ها در محلات مسکونی بیشترین وزن (ضریب اهمیت) را داشته و در رتبه نخست تأثیر بر افسردگی ساکنان محلات شهری قرار می گیرد و پس از آن فضاهای همگانی، آلودگی صوتی، امنیت محیطی، کیفیت محیط داخلی، آلودگی هوا و شبکه پیاده حائز اهمیت می باشند. بر اساس مدل مفهومی پژوهش، عوامل تأثیرگذار بر افسردگی شامل سه مقیاس خرد (فردی)، مقیاس میانی (جامعه محلی) و مقیاس کلان (بنیادین) می باشند که مؤلفه های محیط در مقیاس میانی در تعامل با دیگر عوامل مقیاس خرد و کلان، به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر افسردگی ساکنان تأثیرگذارند. نتیجه گیری: با توجه به رتبه بندی مؤلفه های تأثیرگذار محیط و ضریب اهمیت بالای فضاهای سبز و همگانی، درنظر گرفتن فضاهای طبیعی محلی و پارک ها باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و با طراحی مناسب فضاهای همگانی در محله و محیط های مناسب برای حرکت عابر پیاده به دور از آلودگی های محیطی و جرائم، فرصت هایی برای گرد هم آمدن ساکنان محلی ایجاد نمود و انواع فعالیت های اجتماعی را در محله امکان پذیر ساخت تا از این طریق به کاهش شیوع افسردگی و بهبود سلامت روانی ساکنان محلات شهری کمک نمود.
بررسی ارتباط بین دلبستگی و رضایت مکانی بازدیدکنندگان از منظر تاریخی طبیعی روستای کندوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۵ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۱۵۵
۱۴۲-۱۲۷
حوزههای تخصصی:
میراث طبیعی تاریخی با ارزش مادی و معنوی، بخشی از نواحی فعالی هستند که نقش مهمی در حفظ ساختار طبیعی و هویت فرهنگی جغرافیای جوامع ایفا می کنند. در مقاله حاضر، با بهره گیری از دانش مطالعاتی در حوزه محیط های طبیعی و انسان ساخت، مقوله دلبستگی مکانی به عنوان عامل مرتبه دوم و رابطه اش با رضایت مکانی بازدیدکنندگان سنجیده شده است. این پژوهش برای آزمودن مدلی با استفاده از جمعیت نمونه 152 بازدید کنندگان روستای تاریخی-طبیعی کندوان از تحلیل عامل تأییدی مرتبه دوم و مدل سازی معادلات ساختاری استفاده نموده است. همچنین از تحلیل همبستگی های دو متغیره و رگرسیون چند متغیره برای نشان دادن روابط متغیرهای تحقیق با همدیگر و اثرات آن ها بر یکدیگر بهره گرفته شده است. نتایج تحلیل عاملی مرتبه دوم نشان می دهد که ابعاد چهارگانه دلبستگی مکانی نقش معنا داری در نشان دادن متغیر دلبستگی مکان ایفا می کنند. نتایج آزمون فرضیه ها برگرفته از مدل سازی معادلات ساختاری بیانگر اثرات مثبت و معنادار ابعاد دلبستگی مکانی بر رضایت از مکان بازدیدکنندگان است. شاخص های نیکویی برازش نیز بیانگر برازش مناسب مدل نظری با مشاهدات تجربی می باشد. سهم نظری اصلی به گنجاندن چهار بعد دلبستگی مکانی در مدلی واحد مربوط می شود. یافته ها با توجه به تناسب نظری و یا کاربردی، مطرح شده اند. نتایج این پژوهش می تواند در برنامه ریزی های گردشگری روستایی مورد مداقه قرار گرفته و راهگشای پژوهش های آتی باشد. پیشنهادهایی نیز برای تحقیقات آتی و پر کردن خلاء های نیازمند تحقیق در این زمینه ارائه شده است.
بررسی تأثیر الگوهای کالبدی نظام استقرار بر اجتماع پذیری فضا در معماری هورامان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶۴
۶۸-۵۵
حوزههای تخصصی:
برقراری سطح مناسبی از تعاملات جمعی در محیط های زندگی، به عنوان یکی از مؤلفه های مؤثر بر کیفیت زندگی، متأثر از ویژگی های محیط انسان ساخت می باشد. تعامل اجتماعی با یکدیگر و مشاهده فعالیت های متنوع مردم، با بوجود آوردن زمینه های اجتماعی شدن و اجتماع پذیری به رشد فردی و اجتماعی انسان کمک می کند اما امروزه به دلیل ورود مظاهر نوگرایی به بسیاری از سکونتگاه های انسانی و عدم وجود الگویی مدوّن برای نوسازی و بهسازی، شاهد تغییرات کالبدی در فضاهای باز و از بین رفتن بافت های محلی و به تبع آن کاهش تعاملات اجتماعی هستیم. فقدان ارتباطات اجتماعی علاوه بر تأثیرات مخرب فردی، باعث مشکلات اجتماعی نظیر کاهش حس سرزندگی، افزایش جرم خیزی، کاهش اعتماد اجتماعی، کاهش سرمایه اجتماعی و ... می شود. بنابراین هدف اصلی این پژوهش شناسایی و تدوین الگوهای کالبدی نظام استقرار و چگونگی تأثیر آن ها بر اجتماع پذیری فضا در ساختارهای معماری هورامان تخت می باشد چراکه استفاده از آن ها در برنامه های آتی نوسازی و بهسازی می تواند تأثیرات مثبتی بر میزان تعاملات اجتماعی داشته باشد. بر این اساس روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات اسنادی و نیز مشاهدات میدانی است. بخش نهایی این مقاله نشان می دهد که چگونه نظام استقرار در محیط انسان ساخت اثر معناداری بر ارتقای اجتماع پذیری فضاهای کالبدی دارد و الگوهای این نظام گاه به تنهایی و گاه در ترکیب با یکدیگر می توانند در کمیت و کیفیت اجتماع پذیری فضاهای عمومی در هورامان اثر گذار باشند.
برآیند تولید فضا؛ مساله شناسی فضای پنداشته؛ مطالعه مورد: منطقه سه کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۵
21 - 38
حوزههای تخصصی:
دیرهنگامی است که شهر؛ این فضای تمدن ساز و آزادی ساز؛ از رسالت نهایی خود بازمانده و به عرصه ای برای انباشت بی پایان سرمایه تقلیل یافته است. به همین دلیل، تفسیر فرایندهای شهری در چارچوب سرمایه، به گفتمان انتقادی بدل گشته که مبارزه برای دگرگونی رژیم انباشتِ مرسوم را آرمان خود می پندارد. نقد اصلی بر اقتصاد سیاسی فضا یا رژیم انباشت کنونی، بر مسئله تحول تمام عیار زیست شهروندان از طریق محیط انسان ساخت توسط سرمایه تکیه دارد که حوزه بلاواسط آن فضای پنداشته است. در همین راستا این پژوهش تلاش دارد تا با ترسیم نیمرخ فضای انباشت در منطقه سه کلان شهر تهران، ماهیت آن را به روش داده بنیاد و انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته به چالش کشد. نتایج پژوهش که بر اساس 17 مصاحبه و بررسی 37 مقاله استخراج شده؛ نشان می دهد که پیامدهای فضای سرمایه در هر دو سطح خرد و کلان گرایش خاصی به نوعی تعمیم یافتگی و جهان شمولی دارد و دوپارگی فضا از کلی ترین واژگانی است که می توان در قالب این مدل تعمیم یافته نام گذاری کرد. در تمامی مقوله های اصلی، زهکشی اقتصادی-اجتماعی و حتی مدیریتی در حال رخ دادن است و نوعی دگردیسی و دوگانگی در فضای تولیدشده منطقه سه رخ داده که بازتاب فرایند تولید فضا است. درواقع ساختار فضای سرمایه در مرحله کنش فضایی با رقابت نابرابر بر سر تسخیر فضا آغاز گشته و عملکرد آن نیز مطابق دیدگاه کارشناسان وابستگی تمام و کمالی به ساختار سرمایه دارد به گونه ای که سرمایه در جایگاه سوژه و شهروندان در مقام ابژه قرارگرفته اند و فضای سرمایه التقاطی یا تولید فضای سرمایه محور دقیقاً در تضاد با مزیت های سرمایه داری است.
بازخوانی ابعاد زیبایی شناسی محیطی فرم شهر؛ مورد پژوهی: استخوان بندی اصلی شهر تاریخی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۵
۱۰۲-۸۷
حوزههای تخصصی:
نظریه ای تبیینی برای توضیح سطوح مشارکت در معماری بر مبنای منطق فرایندهای تصمیم گیری در خصوص محیط انسان ساخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
63 - 76
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مشارکت موضوعی چندوجهی و چندپارادایمی است که نمی توان توضیح مطلقی از آن ارائه داد؛ اما بدون نظریات تبیینی نیز نمی توان به بررسی کاربردی مفاهیم مشارکت یا توسعه و ارزیابی نظریات مشارکت در معماری پرداخت. دردست نبودن چارچوب های تبیینی، به ازهم گسیختگی و نارسایی های نظری انجامیده است. بر این اساس، این پرسش مطرح شده است که «کدام مفاهیم قابل تفکیک و قابل سطح بندی می توانند توضیحی از ماهیت تصمیمات مشارکتی مربوط به محیط انسان ساخت ارائه دهند که نارسایی های نظری این حوزه را در توضیح تجارب گوناگون برطرف کند؟»هدف پژوهش: فراهم آوردن چارچوبی تبیینی که بتواند ویژگی ها و مقولات تصمیمات مشارکتی را در حوزه معماری، به گونه ای قابل شناسایی و قابل ارزیابی توضیح دهد.روش پژوهش: روشی کیفی و سه مرحله ای مبتنی بر استدلال منطقی در پیش گرفته شده است که به کمک مدل سازی مفهومی به تبیین چارچوب نظری می پردازد. در این روش ابتدا چارچوب و تعریفی اولیه برای توضیح مشارکت در تصمیمات مربوط به معماری ارائه می شود که مؤلفه ها و مقولات سطح بندی شده و مشخصی دارد. در مراحل بعدی با تحلیل منطق نظریات و سه تجربه مشارکت در معماری، به کمک مصاحبه های نیمه ساختاریافته، کاربرد این چارچوب بررسی شده و مدل پیشنهادی راستی آزمایی می شود.نتیجه گیری: می توان براساس منطق مفاهیم «چرخه تصمیم گیری» و «واحد عمل شناختی-فرهنگی» و با شرح رابطه میان مقولات «فرایند تصمیم گیری مشارکتی»، «توزیع قدرت تصمیم گیری» و «تعاملات میان مشارکت کنندگان»، توضیحی قابل ارزیابی از پدیده مشارکت در تصمیمات مربوط به محیط انسان ساخت ارائه کرد. در این تصمیمات، سطح خودزایی در فرایند، سطح توزیع در قدرت تصمیم گیری و سطح دستیابی به زبان مشترک در تعاملات، می توانند توضیح دهنده سطح کلی مشارکت باشد.