۱.
نظام مبتنى بر اصل ولایت الهى، شرایط لازم را براى حضور آحاد جامعه در اداره امور کشور فراهم مىآورد و زمینه هر گونه استبداد و خودکامگى را از بین مىبرد . در این نظام، ولایت الهى در ولایت پیامبران، امامان و فقیهان عادل تبلور مىیابد و در حقیقت، بهترین شیوه براى نیل به حقوق مشروع و قانونى بشر از جمله حق آزادى در مشارکتسیاسى و دخالت در امور جامعه است . زیرسازهاى تشکیل چنین نظامى بر پایه خلافت الهى، امامت و رهبرى، ظلمزدایى، استکبار ستیزى و آزادى همراه با مسؤولیت و حق انتخاب بنا شده و شاکله آن را نیز مىتوان در آگاهى، نظارت، شکایت، ارشاد، مشورت و رعایتحقوق و مصالح مردم جستجو کرد . در چنین حکومتى که مشروعیتى الهى دارد بر راى و انتخاب مردم و تاثیر آن بر کارامدى و تحقق حکومت تاکید شده است . همچنین به ابزارهایى که حاکمان دینى در راه رسیدن به اهداف متعالى خود به کار مىبندند همان قدر توجه شده که به اصل آرمانها طبق آموزههاى دینى اهمیت داده مىشود .
۲.
على رغم گذشتبیش از یک دهه از زایش و رویش پدیده جهانىشدن (Globalization) یا در واقع، جهانىسازى ( Globalism) ، هنوز زوایاى مختلف آن در هالهاى از ابهام و تردید قرار دارد که سؤالهایى را برمىانگیزد; از جمله، جهانىشدن به چه معناست؟ و تاریخ پیدایش اصطلاح جهانىشدن یا جهانىسازى و پیشینه رویکرد و گرایش به آن از چه زمانى است؟ آیا در اسلام، میل به جهانىشدن وجود دارد؟ در صورت مثبتبودن پاسخ، آیا جهانىشدن اسلام قابل اثبات است؟ و در صورت اثبات آن، مبانى، ویژگیها، ساختار و ابزارهاى جهانىشدن اسلامى چیست؟ البته به بخشى از این سؤالات، توسط اندیشمندان پاسخهایى داده شده است، اما این پاسخها به علت تنوع و تعدد، ابهامها و اشکالهاى جدیدى را به میان آوردهاند . هدف این مقاله ارائه پاسخى روشن به پرسشهاى فوق است .
۳.
آنچه در این مقاله مورد پژوهش واقع شده، مساله علم بارى است . در متون دینى ما بر علیم بودن خداوند تاکید فراوانى شده است . یکى از آموزههاى محورى ادیان آسمانى این است که خداوند به همه چیز آگاه است و هیچ چیز از گستره علم او بیرون نیست . تاثیرات جدى این باور در ساحت اندیشه و عمل انسانى به قدرى روشن است که ما را از توضیح بىنیاز مىسازد . عقیده به علم شامل و عام خدا، هر چند که از مسلمات دینى است; اما تحلیل فلسفى آن با چالشهایى مواجه است که تعمق بیشتر را موجه مىسازد .
یکى از دشوارترین مباحث فلسفه الهى بحث علم خداى متعال است . بزرگان فلسفه و کلام تلاشهاى فراوانى براى تبیین آن مبذول داشتهاند . برخى از فیلسوفان مانند شیخ الرئیس در التعلیقات و صدر المتالهین در اسفار براى تبیین این موضوع، به مباحث مقدماتى مهمى پرداختند . در عین حال، بین فیلسوفان و متکلمین اختلافات زیادى در این زمینه مشاهده مىشود . تا آنجا که براى فرار از پارهاى اشکالات، برخى از متکلمین بکلى علم الهى را هم نسبتبه ذات خویش و هم نسبتبه اشیاى عالم منکر شدهاند; اما غالب قریب به اتفاق فلاسفه و متکلمین علم خدا را در هر دو مورد پذیرفتند; هر چند درباره کیفیت این علم بین خود آنها اختلاف نظر جدى وجود دارد . برخى، هم علم به ذات و هم علم به مخلوقات را عین ذات الهى دانستهاند و برخى دیگر علم به ذات را عین ذات و علم به مخلوقات را صورتهایى قائم به ذات و خارج از آن شمردهاند و بعضى علم تفصیلى ذاتى خداوند را نسبتبه مخلوقات پذیرفتهاند، اما برخى دیگر، چنین علمى را منکرند و علم تفصیلى پیشین به مخلوقات را خارج از ذات و قائم به ذات دانستهاند و برخى دیگر بکلى منکر علم تفصیلى پیشین شدهاند و علم تفصیلى به مخلوقات را در مرتبه مخلوقات و بلکه عین وجود آنها مىدانند . برخى نیز علم خدا به مخلوقات را از نوع علم حصولى و برخى آن را از نوع علم حضورى دانستهاند .
یکى از معضلات در مبحث علم بارى تعالى نحوه تبیین علم او به پدیدههاى مادى است . این مساله از چند جهت مورد اشکال واقع شده است: یکى این که پدیدههاى مادى کثرت دارند و لازمه علم خدا به تک تک آنها، راه یافتن کثرت و ترکیب در ذات حق است که با بساطت و وحدت و صرافت ذات او سازگارى ندارد; دیگر این که پدیدههاى مادى متغیر و درگذرند و لازمه علم خدا به آنها این است که این تغییر و تحول در ذات حق راه پیدا کند; از جهتسوم این اشکال مطرح است که طبق دیدگاه فیلسوفان، امور مادى نه مدرک واقع مىشوند و نه مدرک; یعنى امور مادى نه تنها صلاحیت درک و شعور را ندارند، قابل درک نیز نمىباشند . بنابراین، چگونه ممکن است که خداوند به امور مادى جهان، علم داشته باشد .
۴.
در پى اقدام شوراى نگهبان در تاسیس دفاتر نظارتى، منازعاتى بین این شورا از یک سو و مسؤولان اجرایى و جمعى از فعالان سیاسى از سوى دیگر در گرفت . مخالفان گاهى ضرورت آن را زیر سؤال برده و گاهى نیز آن را غیرقانونى خواندهاند . این مقاله مسائلى از قبیل ضرورت تاسیس دفاتر نظارتى، تشریفات قانونى تاسیس دفاتر نظارتى و ... را مورد بررسى قرار مىدهد و پس از آن به پرسشهایى در مورد بررسى صلاحیت داوطلبان پاسخ مىدهد .
۵.
بى شک صلح و امنیت در پرتو همزیستى مسالمتآمیز بشریتبه ارمغان خواهد آمد . با توجه به اهمیت این موضوع در مقاله حاضر به بررسى دیدگاه ادیان یهود، مسیحیت و اسلام درباره همزیستى مسالمتآمیز با پیروان ادیان دیگر پرداخته شده است . یقینا همه ادیان آسمانى و پیامبران الهى مروج توحید و منجى بشریت و منادى صلح، امنیت و رفتار محبتآمیز نسبتبه پیروان دیگر مذاهب مىباشند، ولى پیروان ادیان با گذشت زمان و در اثر دورى از رهبرى اولیاى خدا، بتدریج انحرافاتى را پذیرا شده و گاه تحت تاثیر ملل دیگر، منکر زندگى مسالمتآمیز با پیروان دیگر مذاهب شدهاند; چنان که پیروان دین یهود و مسیحیتبه نژادپرستى رو آورده و در این راستا جنگهاى زیادى به راه انداختند و انسانهاى فراوانى را به قتل رساندند و البته باید گفت در این زمینه یهودیان شدت عمل بیشترى داشتهاند و در قوم یهود تضاد با حقوق بینالملل به نحو واضح مشاهده مىشود; آنان علاوه بر این که معتقد به برترى نژاد خویش مىباشند، دیگر ملل را در خدمتخود مىانگارند . اما از نظر اسلام، صلح و همزیستى مسالمتآمیز انسانها با عقاید و مذاهب گوناگون، یک ارزش و هدف است و اعلامیه جهانى اسلام آیه 64 سوره آل عمران مىباشد که مىفرماید:
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله»
سیره عملى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام نیز بر رفق و مدارا استوار بوده است .
۶.
براساس گفته معروف یک مورخ غربى که «تاریخ هر قوم را همواره فاتحان آن قوم مىنویسند» مىتوان، بلکه باید در تاریخنگارى معاصر کشور خودمان تردید کرد; چه، دستکم در دو سده اخیر، هرچند ایران به طور رسمى مستعمره هیچ کشور استعمارگرى نبوده است، اما اغلب حکومتها و دولتهاى آن یا دستنشانده بودند و یا آنقدر سستعنصر و بىلیاقتبودند که نتوانستند تاریخنگارى عصر خودشان را مدیریت کنند . احتمال تحریف تاریخ یک قوم هرچند ضعیف باشد، از آنجا که محتمل آن قوى است، نمىتواند غیرمهم تلقى شود; زیرا در صورت واقعیت داشتن، رابطه آیندگان یک قوم را با مآثر تاریخى، پیشینه و هویت تاریخى آنها قطع مىکند . این نوشتار در صدد است تا با ارائه و تبیین روشهاى تحریف تاریخنگارى معاصر، ضرورت بازنگرى در آن را هشدار دهد .