۱.
از سال 1357 (1979) که انقلاب اسلامى ایران به پیروزى رسید، نظریهپردازان مختلف غرب و شرق درباره آن به تحلیل پرداختهاند. در نوع این تحلیلها تلاش شده است تا انقلاب اسلامى ایران در قالب یک یا چند نظریه از نظریات حاکم و رایج در علوم اجتماعى غربى تعریف شود. این نظریات و تحلیلها بهرغم تفاوت و تنوعشان از چارچوب چند نظریه کلان، از جمله نظریه بسیج منابع (چارلز تیلى)، توسعه نامتوازن (هانتینگتون)، ساختارگرایى (اسکاچپل)، محرومیت نسبى (تدگار)، شیوه تولید اقتصادى (مارکس) و... خارج نمىشوند. صاحبان این نظریات، به شدت در تحلیل انقلاب اسلامى ایران با مشکل روبرو هستند و ناگزیرند بسیارى از مؤلفههاى چارچوب نظریشان را هنگام تطبیق بر انقلاب اسلامى نادیده انگارند و حتى خلاف آنها را معتقد شوند. کتاب ایران بین دو انقلاب که با اقتباس از نظریه توسعه نامتوازن هانتینگتون نوشته شده است، از این قاعده مستثنى نیست. نوشتار حاضر، ضمن گزارش مختصر مهمترین دیدگاههاى نویسنده، به بررسى و نقد و تحلیل آن از انقلاب اسلامى ایران مىپردازد.
۲.
بسیارى از آموزههاى دینى در حوزه تشریع و تبیین، داراى جهتگیرى اقتصادى خاصى است که نگرش کلى اسلام به اقتصاد و بویژه جایگاه توسعه اقتصادى را در دین نشان مىدهد.
در این مقاله با نگاهى اجمالى به مسأله رشد، سنت تسخیر طبیعت به وسیله انسان، توصیههاى اسلام در مورد استعمار، استنماء، استثمار، استصلاح زمین و سرمایهها، احیاء موات، حیازت مباحات، وجوب خمس و زکات، نفى سبیل کفار بر مسلمین، فلسفه اموال و فلسفه خلقت انسان، جایگاه توسعه اقتصادى به طور کلى نشان داده شده و بیان شده است که چگونه ادیان الهى بویژه دین اسلام علاوه بر تأکید و اصرار بر توسعه اقتصادى، منشأ پیدایش و بازسازى توسعه سالم و همه جانبه مبتنى بر عدالت و سازگار با سایر ابعاد آن مانند توسعه فرهنگى، سیاسى، اجتماعى... بوده و هست.
۳.
با وجود اختلاف نظرى که در مسلکهاى کاتولیک، ارتدکس و پروتستان مشاهده مىشود اما مسأله تثلیث در همه این مسلکها وجود دارد به نحوى که مهمترین شاخصه دین مسیحى را باید در این امر جستجو کرد و محور تعالیم این دین به شمار آورد. نگارنده ابتدا نظریه تثلیث را در عهد جدید بررسى نموده سپس به منشأ آن پرداخته که آیا از تعالیم عیسى مسیح است یا بر اثر مرور زمان از ناحیه عقاید ادیان غیرآسمانى وارد این دین شده است. در حالى که نه با عقل سازگار است و نه موافق با تاریخ و تعلیمات مسیحیت و قرآن کریم نیز آن را به صراحت رد مىکند.
بحث از خداوند در آیین مسیحیت با مسأله تثلیث گره خورده است و با وجود مسلکهاى متفاوتى چون کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان در این دین، مسأله تثلیث ـ این که خداوند در عین یکى بودن مرکب از سه چیز است به نام پدر، پسر و روح القدس ـ در همه این مسلکها به چشم مىخورد؛ به گونهاى که مهمترین شاخصه دین مسیحى را مىتوان در این امر جستجو نمود و همین مسأله ـ اعتقاد به تثلیث ـ این دین را از ادیان دیگر متمایز مىکند؛ چرا که در هیچ دین آسمانى، چنین عقیدهاى به چشم نمىخورد. از طرف دیگر مسأله تثلیث محور تعالیم دین مسیحى است. جان ناس در کتاب «تاریخ جامع ادیان» در این باره مىنویسد:
«سرگذشت مسیحیت، تاریخ دیانتى است که از عقیده به تجسم الهى در جسد شارع و بانى آن ناشى شده....سراسر تعالیم نصارى، در اطراف ایمان به این قضیه دور مىزند که شخص عیسى روشنترین ظهورى از ذات الوهیت است؛ امّا این دین که با عقیده به تجسم الهى آغاز مىشود منقلب گردیده و در طى تحولات گسترده، جنبه بشرى پیدا کرده و بشریت با همه امیال و با همه ضعفها و قصورها، در آن متجلى شده است.»(2)
نکته قابل تأمل آن که، گرچه تثلیث، محور تعالیم دین مسیحى است، ولى در تفسیر آن، اتفاق راى وجود ندارد و سرّ این اختلاف را مىتوان در تبیین تثلیث، در عهد جدید جستجو نمود زیرا در این زمان، در تفسیر و تبیین تثلیث، وحدت نظر وجود ندارد، که در ادامه بدانها اشاره خواهد شد.
از این رو لازم است ابتدا نظریه تثلیث را با توجه به عهد جدید تبیین نموده، آنگاه آن را مورد بررسى قرار داد؛ سپس مشخص کرد که آیا مسأله تثلیث برانگیخته از تعلیمات عیسى مسیح است، یا آن که بر اثر مرور زمان، این دین دچار تحریف شده و این عقیده بر گرفته از عقاید ادیان غیر آسمانى است که وجود داشتند و به عنوان دین عیسى مسیح عرضه شده است؟
۴.
حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطهگرى فردى یا گروهى نیست؛ بلکه تبلور آرمان سیاسى ملّتى همکیش و همفکر است که به خود سازمان مىدهد تا در روند تحوّل فکرى و عقیدتى، راه خود را به سوى هدف نهایى (حرکت به سوى الله) بگشاید. ملت ما در جریان تکامل انقلابى خود از غبارها و زنگارهاى طاغوتى زدوده شد و از آمیزههاى فکرى بیگانه خود را پاک نمود و به مواضع فکرى و جهانبینى اصیل اسلامى بازگشت و اکنون بر آن است که با موازین اسلامى و قرآنى، جامعه نمونه (اُسوه) خود را بنا کند. بر چنین پایهاى، رسالت محققان و پژوهشگران این است که زمینههاى تحقق این حکومت را عینیّت بخشند و شرایطى را به وجود آورند که در آن، انسان با ارزشهاى والا و جهانشمول قرآنى پرورش یابد.
نگارنده کوشید با توجّه به محتواى اسلامى انقلاب ایران، که حرکتى براى پیروزى تمامى مستضعفان بر متکبران است و زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور بویژه در گسترش روابط بینالملل، با دیگر جنبشهاى اسلامى و مردمى فراهم مىکند را در سایه آیات قرآنى، براى تشکیل امّت واحده جهانى بیان کند. (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ) تا استمرار مبارزه در نجات ملتهاى محروم و تحت ستم در تمامى جهان قوام یابد.
با توجّه به ماهیّت این تحقیق، خط سیر مقاله، تضمینگر نفى هرگونه استبداد فکرى و اجتماعى و انحصار اقتصادى است و در خط گسستن از سیستم استبدادى و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان، تلاش مىکند. (وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَْغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ).