۱.
از جنگ، تعریف واحدى نشده است. اصولاً از هیچ واژه مربوط به حوزه علوم انسانى، مفهوم یکسانى وجود ندارد؛ از این رو، هرکس و هر اندیشهاى جنگ را به گونهاى تعریف مىکند که با تعریف دیگرى ناسازگار است. تعدد در تعریف جنگ، تنوع در طبقهبندى و انواع آن را نیز پدید مىآورد. به همین نسبت، انگیزه جنگ نیز متفاوت است و بر سر انگیزه مشروعیت جنگ اتفاق نظر نیست. مقاله حاضر مىکوشد، تعریف جامعتر و قابل قبولتر از جنگ، انواع و انگیزههاى آن، با تکیه به جنگ تحمیلى ارائه کند.
۲.
کثرتگرایى دینى، به عنوان یکى از مسائل مهم کلام جدید در عالم غرب ظهور و بروز کرد، به همین جهت جایگاه غربى دارد. متفکران دینى در غرب، براى احیاى مجدد الهیات مسیحى و ارزشهاى دینى و... پلورالیزم دینى را مطرح نمودند. تبیین ریشهها و خاستگاههاى پلورالیزم دینى (که نقش اساسى در پیدایش چنین تفکرى داشت) از اهمیت خاصى برخوردار است. از این رو، طرح این بحث به طور مستقل و منسجم، باعث توجه و نگاه عمیق و دقیقترى به پلورالیزم دینى خواهد شد. این مقاله در صدد است بستر چنین رهآوردى را براى علاقهمندان به کلام جدید مهیا نماید.
گفتنى است که در این پژوهش از ریشهها و عوامل اصلى و تأثیرگذار بر کثرتگرایى دینى سخن به میان آمده است. از این رو، از بعضى خواستگاههاى جانبى دیگر صرف نظر شده است.
۳.
آز آنجا که موضوع علل و عوامل ظهور سکولاریسم در مغرب زمین و اروپا، یکى از مباحث بسیار مهم در عرصه علم به شمار مىآید، جا دارد ابعاد مختلف و متفاوت آن مورد بررسى و پژوهش قرار بگیرد.
در این نوشتار، تلاش شده درباره زوایاى روشن و غیر روشن آن از نظر دینى و مذهبى مطالعه و تتبع صورت بگیرد. از این رو، به عللى مانند الهیات جزمى، سوء استفاده از عقاید مردم، فقدان شریعت و... اشاره گردیده و در نهایت نتیجه گرفته شده که سکولاریسم معلول رخ دادن عوامل مذکور است و از هر گونه جنبه علمى و واقعگرایى خالى است.
۴.
مىتوان گفت: تبیین ماهیت گزارههاى اخلاقى (این که گزارههاى اخلاقى اِخبارى است یا انشایى)، مهمترین مسأله در فلسفه اخلاق است، به طورى که بیشتر مسائل مهم و اساسى فلسفه اخلاق، و حتى مکاتب مختلف آن، مبتنى بر نوع تبیین این مسأله است. آنچه در ذیل مىآید، بیان ماهیت و ویژگیهاى گزارههاى اخلاقى از منظر استاد جوادى آملى است.
۵.
مسأله گردش کائنات، از مسائل دیرینهاى است که ریشه در تاریخ بشر دارد و رویکردهاى گوناگونى در مورد آن به وجود آمده است. جنبه طبیعى آن، علم نجوم و نظریات زمین مرکزى، خورشید مرکزى، فرضیات کیهانشناختى و جنبه حقیقى و ماورایى آن نیز، نظریات عرفانى در مورد امام مرکزى، خدا مرکزى و ملکوتگرایى را به وجود آورده است.
نوشتار حاضر به بررسى مسأله گردش کائنات از جنبه ملکوتى و عرفانى مىپردازد که در آن، سه مرتبه از رویکرد عرفانى به مرکزیت امام، قلب امام و خدا براى گردش هستى مطرح شده است. نویسنده براى ترسیم و تبیین این روند از معرفت الهى، از بیان شعراى عارف، عرفاى شیعه و سنى و روایات نبوى و شیعى استفاده کرده است.