مقالات
حوزه های تخصصی:
طنز از آغاز شکل گیری ادبیات فارسی تاکنون در آثار ادبی وجود داشته است و از آن به عنوان یک نوع ادبی برای طرح انتقادهای سیاسی و اجتماعی و ابزاری برای تلطیف فضای اثر استفاده شده است. نظامی گنجوی یکی از شاعرانی است که از شگردهای طنزنویسی به شکل نامحسوس در آثار خود استفاده کرده است. طنز در آثار نظامی، در لایه های زبان، پنهان است به طوری که طنز تلخ موجود در ابیات وی به سادگی درک نمی شود. او با استفاده از شگردهای طنزنویسی علاوه بر انتقاد از شرایط اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی روزگار، فضای داستان های خود را مفرح کرده است. در منظومه لیلی و مجنون، هدف او از خلق ابیات طنزآمیز، تلطیف جریان غم انگیز داستان و همراه کردن مخاطب با خود است. بلاغت حاکم بر اثر، بستری برای طنزآمیز شدن کلام ایجاد کرده است. تشخیص و تشبیه از پرکاربردترین صنایع ادبی در این منظومه است که منجربه خلق طنز موقعیت شده است. همچنین بازی های زبانی که از مختصات سبک قرن ششم است، در منظومه لیلی و مجنون کاربرد گسترده ای دارد و طنز کلامی ساخته است. استدلال طنزآمیز و پارادوکس، دو شگرد دیگری است که با بسامد بالا در تلطیف فضای تلخ داستان نقش دارند. این پژوهش به روش کتابخانه ای انجام شده و با طبقه بندی، بررسی و تبیین ابیات طنزآمیز، میزان نوآوری نظامی در عرصه طنز و انتقاد بررسی شده است.
نقد و تحلیل فرم شناسی دوازده بند محتشم کاشانی در بستر آشنایی زدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با روش توصیفی- استشهادی و تحلیل یافته ها، بر اساس نقد ادبی صورت گرایانه، کاربرد ابزارهای آشنایی زدایی را در مرثیه محتشم کاشانی بررسی می کند. در ف رم شناسی ای ن مرثیه، هنرسازه ه ای زبان ی و ادب ی، ب ه سلسله عواطف ی م ی پیوندد ک ه احساسات مخاطب را هم راه با اعجاب و فراز و فرودهای روحی برمی انگیزد. محتشم با موقعیت شناسی ادبی، استقلال فکری و آزادی تأمل، به گزینی ترکیبات و تنوع مضامین، جلوه های هنری کلام را ترسیم می کند و با این شگرد، زمینه درونی و معنوی شعر (عاطفه) را تقویت می سازد. جریان عاطفی شعر از محور شخصی به محور اجتماعی سوق پیدا می کند و کلام را از برش زمان و مکان معیّن فراتر می برد که همین موضوع سبب درهم شکستن مرز جغرافیایی کلام و بازگشت وحدت بندها به همان افق دایره وار عاشورا می شود. از دلایل تأثیرگذاری شعر محتشم غیر از مضمون، گره خوردگی عاطفه و تخیّل همراه با صورخیال و صناعات ادبی، الهام گیری طبیعی وزن شعر از نفس موضوع (واقعهکربلا)، دقت در تحسین الفاظ و تجوید معانی (تکمیل و نیکو گردانیدن معانی) است. پربسامدترین تصویرهای هنری در این مرثیه، استعاره و در مرتبه بعد، تشبیه است. عناصری که برای ساختن تصاویر استعاری استفاده شده اند، عناصر طبیعی و جلوه های آن هستند و عناصر انسانی در استعاره ها، از نظر بسامد بعد از عناصر طبیعی قرار می گیرند.
برجسته سازی های زبانی در اشعار آیینی سید حمیدرضا برقعی برمبنای الگوی زبان شناختی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر برجسته سازی های زبانی در اشعار آیینی سید حمیدرضا برقعی (۱۳۶۲) را برمبنای الگوی زبان شناختی جفری لیچ (۱۹۳۶- ۲۰۱۴) بررسی می کند. اشعار آیینی برقعی به سبب برخورداری از عوامل برجسته سازی های زبانی - شامل هنجارگریزی و توازن- در بین آیینی سرایان معاصر امتیازات خاصی دارد؛ ازاین رو نگارندگان به شیوه تحلیلی توصیفی مبتنی بر متن اشعار برقعی با پاسخ به این پرسش ها که کدام مؤلفه های برجسته سازی در شعر برقعی دیده می شود، وی در به کارگیری کدام عناصر مهارت بیشتری از خود نشان داده و برجستگی های زبانی او در راه انتقال عاطفه و اندیشه های شاعر چقدر مؤثرند؟ کوشیده اند برجسته سازی های زبانی شاعر را طبق الگوی زبان شناختی «جفری لیچ» تبیین کنند. بررسی های انجام شده نشان می دهد برقعی از مؤلفه های هنجارگریزی و قاعده افزایی (توازن) در شعر خود استفاده کرده است و هنجارگریزی ها و توازن های معنایی در شعر وی بر دیگر مقوله های هنجارگریزی و قاعده افزایی افزونی دارند. برقعی از بین هنجارگریزی های معنایی به ترتیب انسان پنداری و جسم پنداری ازطریق شگردهای استعاره، کنایه و تشبیه را بیش از دیگر عناصر به کار برده است و از بین شگردهای قاعده افزایی، عناصر حاصل از مشابهت نسبت به عناصر حاصل از تضاد بسامد بیشتری دارند؛ پس می توان گفت عوامل برجسته سازی های زبانی در کنار زبان فصیح و روان شاعر، نشان دهنده برخورداری شاعر از توانایی به کارگیری قابلیت های متنوع زبانی و اعتلای جایگاه شعر اوست.
هنرنمایی حافظ در عرصه گزینش صفت بلاغی بر پایه علم بدیع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صفت یکی از سازه های دستوری است که هم در محور هم نشینی (نحو) و هم در محور جانشینی (صَرف) تولیدکننده معناست. از آنجا که این عنصر دستوری می تواند در جایگاه های نحوی متعددی حضور داشته باشد، امکانات زبانیِ بیشتری را در اختیار گوینده قرار می دهد و از این نظر سازه ای ارزشمند است. شاعر به مدد ظرفیت دستوری صفت، آن را در وجه ادبی نیز به کار می گیرد؛ چنانکه یکی از راه های آفرینش معنا و خلق تصاویر شگفت انگیز در شعر حافظ گزینش صفت است. او از صفت به عنوان ابزار تولید تصاویر بلاغی و معناشناختی، برای غنای زبانِ ادبی بهره می گیرد. اهمیّت صفت برای حافظ تا آنجاست که چندین بار در این مقوله واژه سازی کرده است: صوفی افکن، صنوبرخرام، عطرگردان، دیوانه نواز، صوفی سوز، معشوقه باز و ... . در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی کارکرد بلاغی صفت در غزلیات حافظ برپایه سنجه های علم بدیع بررسی شده است. رابطه بلاغی و معنایی صفت با موصوف و دیگر اجزای جمله نشان می دهد که حافظ صفت را از سر تصادف یا برای پُرکردن خلأهای وزن و قافیه به کار نمی گیرد؛ بلکه برای آن ارزش بلاغی قائل است. حافظ به وسیله صفت بلاغی در مقوله هایی مانند ایهام، پارادوکس، جناس و آرایه هایی کم کاربرد مانند اسلوب حکیم، جمع، لف و نشر و مذهب کلامی نیز تصویرآفرینی کرده است.
ساختار تصاویر در منظومه های عاشقانه رمزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو عنصر اصلی زیبایی یک اثر هنری، رنگ و تصویر است که در انتقال مفهوم به مخاطب تأثیر بسیاری دارد و تحلیل مؤلّفه های آن می تواند معرّف کاربرد خاص شاعر از زبان و تمایز نوع ادبی اثر باشد؛ البته زیبایی در اینجا تنها استفاده از صنایع ادبی نیست؛ زیرا شعر بدون آنها نیز می تواند زیبا باشد. شاعر در اینجا به تقویت سایر ابزارهایی که در دست دارد می پردازد و از این طریق نبود زیبایی های شعری را جبران می کند. در این پژوهش به عوامل ساختاری و زیباشناسانه ای پرداخته می شود که نقش متفاوت و عمیق تری در تشخیص دادن نوع ادبی ایفا می کند؛ بنابراین سعی شده است از ذکر مطالب توصیفی که بارها بر روی آثار گوناگون ادبی انجام شده تا حدّ امکان پرهیز شود. آثار مدّنظر عبارت است از: داستان شیخ صنعان از عطار نیشابوری، داستان شاه و کنیزک از مولانا و منظومه سلامان و ابسال از جامی. دست آورد اصلی این تحقیق روشن کردن این مطلب است که مؤلّفه های بلاغی و زبانی در آثار عاشقانه رمزی، از سویی به تقویت بُعد غنایی آنها کمک می کند و از طرف دیگر در شکل گیری و گشایش هویت رمزها تأثیر شایانی دارد.
تشبیه چیزی به خودش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشبیه یکی از ساده ترین راه های تصویرآفرینی است. سخن شناسان همواره انواع تشبیه را به صورت مبسوط بررسی کرده اند. تشبیه چیزی به خودش ازجمله تشبیهاتِ نایاب در بلاغت به شمار می آید که در نزدِ علمای بیان توجیه ناپذیرمی نماید. به زعم آنها این تشبیه خاصیتِ خیال برانگیزی ندارد و ذهن برای درک آن کوششِ چندانی نمی کند. با وجود این نمونه هایی از تشبیه چیزی به خودش را در ادبیات فارسی می توان ملاحظه کرد. این تشبیه در شعر شاعرانی مانند عطار، نظامی، مسعود سعد، جمال الدین اصفهانی، مولانا، ظهوری ترشیزی، اخوان ثالث و امین پور دیده می شود. بلاغت پژوهان هندی مانند میرزا خان بن فخرالدین محمد، سراج الدین علی خان آرزو و آزاد بلگرامی تأملات دقیقی دربابِ این تشبیه انجام داده اند. مقاله حاضر در استوارداشت این نکته است که تشبیه چیزی به خودش یک سره تهی از ارزش های ادبی نیست و در برخی موقعیت ها می تواند کارکردی خلاقانه داشته باشد. ما در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است به بررسی ابعاد مختلف تشبیه چیزی به خودش پرداخته ایم. ابتدا آرای کتب بیانی مختلف را درباره این شگرد بلاغی بررسی کرده و سپس جزئیات آن را شرح داده ایم. در پایان بحث نیز اغراض این نوع از تشبیه را برشمرده ایم. تنزیه، تأکید و بیان کمالِ عظمتِ ممدوح مهم ترین مقصودِ شاعران و نویسندگان از ساخت تشبیه چیزی به خودش بوده است.
بررسی و تحلیل بلاغی مُشک در دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربرد واژه مُشک در متون ادب فارسی متفاوت است. شاعران و نویسندگان ادوار مختلف از این مادّه دارویی و معطّرِ گرانبها و کمیاب جهت تصویرسازی و آراستن کلام خود به انواع زیورهای ادبی بهره های فراوان برده اند. کاربرد واژه مُشک در دیوان خاقانی شروانی نیز ویژه و کم نظیر است. وی در اغلب موارد از واژه مشک به صُوَرخیال نظر داشته است. خاقانی که به حق یکی از تواناترین شاعران تصویرساز در ادب فارسی است به یاری شاخه های علم بیان تصاویر شاعرانه زیبا و لطیفی با واژه مُشک آفریده است. تصویرسازی این شاعر با واژه مُشک در چهار دسته جلوه های زیبایی محبوب، عناصر طبیعی، سخنوری و ارزشمندی دسته بندی می شود خاقانی شاعری استعاره ساز است و در استفاده از واژه مشک بیش از گونه های دیگر علم بیان به استعاره توجه داشته است. این شاعر با آفریدن تصاویر بدیع و مضامین نو با واژه مُشک کلام خود را خیال انگیز و تاحدّی دشوار کرده و ذهن مخاطب را به تکاپو واداشته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی تصاویر بلاغی و خیال انگیزی که شاعر به کمک واژه مُشک آفریده است می پردازد. کوشیده ایم پس از استخراج ابیاتی از دیوان خاقانی که واژه مُشک در آنها به کار رفته است و با ارائه آمار و جدول، مهارت و توانایی خاقانی در استفاده از این واژه در تصویرآفرینی هنرمندانه را بیان کنیم.