۱.
گسترش کمی آموزش عالی در کشورمان و همچنین در دنیا که از آن تحت عنوان توده ای و جهانی شدن آموزش عالی نام برده می شود، ابهامات فراوان و مسائل جدی به همراه آورده است. یکی از این ابهامات را می توان این گونه مطرح نمود که اساساً چه منطقی می تواند توجیه کننده روند به شدت افزایشی آموزش عالی در کشورمان در مقایسه با روندهای جهانی و منطقه ای باشد. سؤالی که در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل ثانویه و داده های سرشماری آمار و نفوس مسکن در ادوار بعد از انقلاب و در چارچوب نظریه سرمایه انسانی و نظریات مرتبط با آن همچون توانمندسازی فارغ التحصیلان دانشگاهی درزمینه ی شغلی و کارکردهای تولیدی آموزش، به آن پرداخته ایم. یافته های این پژوهش نشان دهنده این امر است که در نسبت میان روند افزایشی فارغ التحصیلان دانشگاهی و سرانه اشتغال آنان، نمی توان از روند یکسانی در سال های مختلف بعد از انقلاب اسلامی و در میان دو جنس نام برد. به نحوی که در فاصله 75-1365 نظریه سرمایه انسانی می تواند تبیین کننده گسترش آموزش عالی در کشورمان باشد، اما در سال های بعد از 1375 این نظریه، به خصوص در مورد زنان، نمی تواند به پرسش چرایی گسترش آموزش عالی پاسخ قانع کننده ای بدهد و منطق عدم ارتباط گسترش آموزش عالی و اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی در مورد زنان و مردان دانشگاهی متفاوت است.
۲.
روبکرد دانشگاه کارآفرین به عنوان نسل سوم دانشگاه ها، برای توصیف دانشگاه هایی به کار می رود که از راهبردهای مختلف علمی برای مشارکت در توسعه اقتصادی و اجتماعی منطقه و تقویت اکوسیستم کارآفرینی استفاده می کنند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف واکاوی قابلیت ها و عوامل بازدارنده فراروی دانشگاه رازی در راستای تبدیل شدن به دانشگاه کارآفرین انجام پذیرفته است. این پژوهش از نوع کیفی، به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش اکتشافی و از نوع نظریه پردازی داده بنیاد است. جامعه مورد مطالعه را اعضای هیأت علمی دانشگاه رازی تشکیل داده است و روش نمونه گیری مورد استفاده، هدفمند و از نوع گلوله برفی است. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق گردآوری و مصاحبه با 12 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه رازی انجام شده. روش تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیل محتوا بوده است. به منظور تأیید روایی، از دیدگاه های خبرگان و متخصصان مدیریت و کارآفرینی استفاده شده است. پایایی پژوهش نیز با استفاده از فرمول پایایی هولستی محاسبه و 92/0 به دست می آید. براساس یافته های پژوهش، 7 عامل به عنوان پتانسیل (درونی و بیرونی) و 17 عامل، به عنوان عوامل بازدارنده (درونی و بیرونی) فراروی دانشگاه رازی در راستای تبدیل شدن به دانشگاه کارآفرین، استخراج شده اند. در پایان الگوی پیشنهادی دانشگاه کارآفرین برای دانشگاه رازی، احصاء و ارائه می گردد.
۳.
ارتباط دانشگاه با صنعت زمینه لازم را برای تبدیل دانشگاه به دانشگاه کارآفرین فراهم می آورد که این امر مستلزم شناخت صحیح از بازیگران حوزه صنعت و نیز سازوکارهای تعامل و انتقال دانش با آن ها می باشد. تنوع سازوکارهای تعاملی دانشگاه با صنعت و نیز تعدد بازیگرانی که یک دانشگاه می تواند با آن ها همکاری داشته باشد، لزوم اولویت بندی گزینه های تعامل دانشگاه با بازیگران خارج از آن را نشان می دهد. در این مقاله، الگویی برای شناسایی مهم ترین اولویت های همکاری از منظر دانشگاه ارائه شده است تا بتوان با شناخت اولویت ها، برنامه ریزی و زمینه سازی لازم برای توسعه تعاملات صنعتی، دانشگاه را سامان داد. در این الگو، نخست فهرست هایی از همکاران/بازیگران بالقوه و نیز سازوکارهای همکاری دانشگاه با صنعت شناسایی می شود که ترکیب آن ها گزینه های بالقوه تعاملات دانشگاه را ایجاد خواهد کرد، سپس فهرستی از معیارهای مؤثر بر توسعه تعاملات صنعتی دانشگاه استخراج شده و با بهره گیری از ابزار دلفی و نظرات خبرگان، گزینه های کارآمد از میان گزینه های بالقوه، شناسایی می گردد و در نهایت، به منظور اولویت بندی این گزینه ها از تلفیق دو روش تصمیم گیری چندمعیاره دیماتل و ویکور استفاده می شود. استفاده از این الگو در ارزیابی تعاملات صنعتی دانشگاه علم و صنعت ایران نشان می دهد «خدمات و قراردادهای تحقیقاتی» مهم ترین سازوکار ارتباطی است و استفاده از آن در تعامل با «شرکت های صنعتی و خدماتی» و پس از آن «سازمان های دولتی و عمومی» به عنوان همکاران دانشگاه، دو گزینه برتر جهت برقراری تعاملات خارجی محسوب می شوند. همچنین تأسیس شرکت های زایشی و مراکز تحقیقاتی مشترک نیز در رده دوم سازوکارهای مهم قرار دارد.
۴.
تبدیل دانشگاه ها از دانشگاه نسل اول و نسل دوم به دانشگاه کارآفرین، نه تنها ضرورت است بلکه عدم توجه به این مسئله پیامدهای سوئی درپی خواهد داشت. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی و شناسایی پیامدهای بی توجهی به تبدیل دانشگاه ها به دانشگاه های کارآفرین انجام شده است. بدین منظور با روش نمونه گیری هدفمند، با 20 نفر از صاحب نظران و متخصصان آموزش عالی مصاحبه نیمه ساختارمند انجام گرفت. این پژوهش کیفی، از نوع رویکرد استقرایی، به لحاظ هدف کاربردی، ازنظر روش، توصیفی-اکتشافی است. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل تماتیک استفاده و پیامدها استخراج شد. جهت اعتبارپذیری داده ها، از نظرات چند نفر از مصاحبه شونده ها و متخصصان رشته مدیریت آموزشی و آموزش عالی و برای تأیید انتقال پذیری داده ها نیز، از روش بازآزمایی بهره گرفته شد. بر این اساس ضریب پایایی، معادل 9/0 درصد به دست آمد که بیانگر آن است که پژوهش از قابلیت اعتماد بالایی برخوردار است. نتایج حاکی از آن است که درمجموع از 146 مورد کدگذاری؛ 73 کد مربوط به پیامدهای اجتماعی، 46 کد مربوط به پیامدهای اقتصادی، 5 کد مربوط به پیامدهای سیاسی، 3 کد مربوط به پیامدهای فرهنگی و 19 کد مربوط به پیامدهای بین المللی بی توجهی به تبدیل دانشگاه ها به دانشگاه های کارآفرین هستند. بدین ترتیب، حاصل کدگذاری ها، 5 مؤلفه اصلی و 19 مؤلفه فرعی بوده است.
۵.
مقاله حاضر با هدف ارائه مدل علی عوامل مؤثر برتجاری سازی تحقیقات دانشگاهی انجام شده است. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری، دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده های فنی و مهندسی دانشگاه شیراز می باشند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است که جهت سنجش پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. در این پژوهش تأثیر متغیرهای توانمندسازی روان شناختی، خودکارآمدی، سیاست دانشگاه، سرمایه اجتماعی، کنترل رفتار ادراک شده، نگرش به تجاری سازی بر تمایل به تجاری سازی دانش مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش بر اساس مقادیر ضریب همبستگی به دست آمده نشان می دهد که تمایل به تجاری سازی به طور مجزا با متغیرهای توانمندسازی روان شناختی، کنترل رفتار ادراک شده ، نگرش به تجاری سازی و سرمایه اجتماعی، رابطه معناداری دارد. همچنین تمایل به تجاری سازی با متغیر های خودکارآمدی و سیاست دانشگاه فاقد رابطه معنادار می باشد.
۶.
مقاله حاضر با هدف طراحی الگوی شایستگی های برنامه درسی کارآفرین محور در مورد فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی تدوین شده است. این تحقیق از نوع تحقیقات آمیخته و کاربردی می باشد و جامعه آماری تحقیق را اساتید حوزه کارآفرینی و فعالان بخش کارآفرینی و دانشجویان رشته علوم تربیتی در سطح شهر تهران تشکیل می دهند که از کل جامعه، در بخش کیفی 23 نفر از اساتید و کارآفرینان و فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی برای نمونه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در بخش کمی، 125 نفر از اساتید و کارآفرینان و فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی با استفاده از جدول مورگان به روش نمونه گیری در دسترس، به عنوان نمونه انتخاب شده اند. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که در این پژوهش، متغیرهای سیاست گذاری و مدیریت حرفه ای کسب وکار آموزشی و یادگیری، مدیریت فناوری اطلاعات، تصمیم گیری و حل مسئله، تعاملات و ارتباطات مؤثر ، مدیریت و رهبری و مدیریت یادگیری و توسعه منابع انسانی اثر مستقیم و مثبت معناداری بر ساختار برنامه درسی مبتنی بر کارآفرینی در رشته علوم تربیتی دارد.