جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال یازدهم زمستان 1400 شماره 41 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
سرعت امدادرسانی در ساعات اولیه پس از یک زلزله بزرگ، نقش بسیار زیادی در کاهش تلفات زلزله در یک منطقه شهری دارد. در این پژوهش طراحی و پیاده سازی یک سیستم تخمین آسیب لرزه ای در محیط GIS به عنوان راهکار پیشنهادی برای تسریع امدادرسانی مطرح شد. مستندات طراحی سیستم مورد نظر شامل دو ماژول تخمین خطر و آسیب زلزله به عنوان ابزاری در محیط ArcGIS ارائه شد و پیاده سازی نیز با استفاده از زبان برنامه نویسی پایتون در این محیط انجام شده است. ماژول خطر بیشینه شتاب و شدت را در یک شبکه از نقاط در اثر زلزله با مدل های تجربی تخمین می زند. با نقشه حاصل از این ماژول می توان شهرها را در یک مقیاس کوچک از لحاظ معرضیت خطر زلزله اولویت بندی کرد. ماژول آسیب با ورود ویژگی های سازه و با استفاده از تابع آسیب پذیری میزان آسیب وارد به سازه را محاسبه می کند. سیستم برای چهار سناریوی محتمل برای منطقه کلان شهری تهران اجرا شد و نتایج نشان داد که با یک پلتفرم با مشخصات سخت افزاری معمولی در کمتر از یک ساعت می توان مناطق آسیب دیده در این منطقه کلان شهری را تشخیص داد. این نقشه ها در دو مرحله اقدامات کاهشی پیش از زلزله و امدادرسانی پس از زلزله کاربرد بسیار مؤثری خواهند داشت.
شناسایی عوامل مؤثر بر نابرابری منطقه ای در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نابرابری منطقه ای به عنوان یکی از اشکال موجود نابرابری، ازجمله مباحثی است که در نظام فرصت مطرح بوده و حضور/غیاب و شدت/ضعف آن تأثیر مهمی بر کمّیت و کیفیت نظم و انسجام جامعه در سطوح و ابعاد مختلف دارد. این مسئله به ویژه در کشورهای درحال توسعه یک مسئله جدی است. با توجه به اهمیت موضوع، این مطالعه درصدد شناسایی عوامل مؤثر بر نابرابری منطقه ای در ایران است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-اکتشافی بوده است و جامعه آماری تحقیق را کارشناسان آشنا به موضوع نابرابری و توسعه منطقه ای ایران تشکیل می دهند که به روش گلوله برفی، تعداد 10 نفر از آن ها به عنوان نمونه آماری تحقیق انتخاب شدند. همچنین برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا، مدل سازی ساختاری- تفسیری( (ISM و تحلیل MICMAC استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که از بین 47 عامل شناسایی شده اولیه، 14 عامل ازجمله عوامل ضعف برنامه ریزی درست، تصمیم های مدیران و برنامه ریزان و ضعف دسترسی به امکانات و تجهیزات، در محاسبه روایی محتوایی، ضریب CVR بالای 75/0 را کسب کردند و به عنوان عوامل نهایی نابرابری منطقه ای شناخته شدند. همچنین سطح بندی عوامل نشان داد که عوامل مربوط در شش سطح قابل طبقه بندی هستند. عوامل منابع منحصر به فرد و قابلیت ها با 29 درصد اشتراک در پایین ترین سطح و عوامل تمرکزگرایی و ناکارآمدی دولت با 90 و 91 درصد اشتراک در بالاترین سطح قرار گرفتند. دسته بندی آن ها نیز نشان داد که عوامل محدودیت نیروی انسانی (با امتیاز قدرت نفوذ 10 و میزان وابستگی 5)، کمبود منابع مالی و سرمایه گذاری (با امتیاز قدرت نفوذ 8 و میزان وابستگی 7) و کم توجهی به پژوهش (با امتیاز قدرت نفوذ 13 و میزان وابستگی 5)، کلیدی ترین عوامل نابرابری منطقه ای هستند و تأثیر بسیار زیادی بر نابرابری دارند.
تحلیل تطبیقی جغرافیای رسانه از تأثیر برنامه های تلویزیون شبکه دو سیما با موضوع سبک زندگی بر تاب آوری اجتماعی مناطق 1، 12 و 20 کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور تحلیل مناسب از تأثیرات فرهنگی و جغرافیایی رسانه ها، استفاده از نتایج مؤلفه های تاب آوری اجتماعی، رهیافتی کلیدی است. در این راستا، مطالعه حاضر تلاش کرده است تا با هدف کاربردی و روش «توصیفی-تحلیلی» به تحلیل تطبیقی اثرگذاری برنامه های تلویزیون بر تحقق مؤلفه های تاب آوری اجتماعی در مناطق 1، 12 و 20 کلان شهر تهران بپردازد. با روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه، نظرات 384 شهروند بر حسب فرمول کوکران به روش نمونه گیری طبقه بندی شده، گردآوری شد. نتایج نشان می دهد که کیفیت تحقق و برخورداری از مؤلفه های تاب آوری اجتماعی در سه منطقه مورد مطالعه براساس آنالیز واریانس چندمتغیره متفاوت است. همچنین تحلیل اولویت برنامه ریزی برای تحقق بخشی به مؤلفه های تاب آوری در سه منطقه یادشده براساس مدل تاپسیس فازی نشان می دهد که شاخص اعتماد عمومی در منطقه 1 به عنوان منطقه مرفه شهری، شاخص مشارکت غیررسمی در منطقه 12 به عنوان منطقه متوسط شهری و شاخص حس تعلق مکانی در منطقه 20 به عنوان منطقه فرودست از اولویت بیشتری برای برنامه ریزی در راستای ارتقای تاب آوری اجتماعی برخوردارند. و راهبرد رسانه ای تلویزیون و شبکه دو سیما و در جغرافیای رسانه ای هدف، می تواند در راستای ارتقای اعتماد عمومی شهروندان و افزایش همبستگی اجتماعی، ارتقای شاخص مشارکت غیررسمی ازطریق همیاری و همراهی در تشکل های اجتماعی مناطق شهری و بهبود حس تعلق مکانی در مناطق فرودست برای ایجاد حس انگیزه و تعلق و هویت مندی اجتماعی قرار گیرد.
تحلیل همبستگی تحرکات فضایی جمعیت و چالش های زیست محیطی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برقراری توازن بین منابع طبیعی و محیط زیستی و رشد جمعیت و به دنبال آن افزایش نیازهای انسانی، موضوعی است که باید در کانون توجه سیاست گذاران و برنامه ریزانِ جمعیت قرار گیرد تا بتوان بر مبنای آن ها پایداری توسعه در کشور را تضمین کند. جمعیت انسانی، هم بر تغییرات اقلیمی مؤثر است و هم از آن متأثر می شود؛ درنتیجه شناسایی رابطه بین جمعیت و محیط زیست در درجه اول به دلیل گستردگی اثرات جمعیت بر محیط زیست از اهمیت بالایی برخوردار است؛ بنابراین پژوهش حاضر درصدد است تا بتواند با استفاده از کشف روابط متقابل بین تحرکات جمعیت و شاخص های زیست محیطی، ضمن تبیین شرایط حاکم بر کشور، راهکارهایی ارائه دهد تا با اجرای این راهکارها، امکان دستیابی هرچه بیشتر به پایداری در ایران فراهم آید. روش تحقیق پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی مبتنی بر داده های ثانویه است. در راستای هدف پژوهش از 5 مؤلفه (اقلیم، آب، خاک، هوا و مخاطرات طبیعی) و 9 شاخص بهره گرفته شده است. در مرحله ورود و مرتب سازی داده ها از نرم افزار Microsoft Excel و در مرحله تحلیل داده از نرم افزار SPSS و ضریب هم بستگی پیرسون برای در نظر گرفتن همبستگی بین داده های زیست محیطی و تحرکات جمعیتی استفاده شده است. همچنین در بخشی از کار برای تحلیل داده ها از نرم افزار GIS استفاده شده است و خروجی داده ها در قالب نقشه، جدول و نمودار نمایش داده شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که تحرکات جمعیتی در ایران منشأ زیست محیطی نداشته اند، اما این تحرکات و مهاجرپذیری برخی از استان ها در طول دوران مورد مطالعه (1365-1395)، سبب ایجاد بحران های زیست محیطی متعددی شده است؛ ازجمله این بحران ها می توان به برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی و بحران آب و همچنین در تداوم این مسئله، وقوع پدیده فرونشست اشاره کرد. همچنین فعالیت های انسانی در اثر افزایش جمعیت و از بین بردن پوشش گیاهی در شهرها و اطراف آن سبب تشدید مخاطرات طبیعی ازجمله سیل و زلزله شده است.
شناسایی مزیت ها و توان های اقتصادی نواحی روستایی با رویکرد شکل گیری فضای یکپارچه عملکردی (مورد شناسی: روستاهای شهرستان سروآباد- استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در کشورهای درحال توسعه ازجمله ایران، نیاز است که با شناسایی مزیت های نسبی نقاط سکونتی یک مجموعه، سعی شود که این نقاط در یک فضای عملکردی بر مبنای مزیت های شان با یکدیگر رقابت کرده و فرصت های برابر پیشرفت را برای آن ها فرآهم آورد. در این راستا نیز، در پژوهش حاضر ابتدا میزان پایداری اقتصادی روستاهای منطقه مورد مطالعه مورد سنجش قرار گرفت؛ در ادامه توانمندی های فعلی و مزیت های نسبی نواحی روستایی درجهت شکل گیری فضای همگن عملکردی در 7 محور شناسایی شدند جامعه آماری این پژوهش شامل روستاهای شهرستان سروآباد از استان کردستان به تعداد 72 روستا است. برای سنجش وضعیت پایداری روستاها از 17 متغیر اقتصادی استفاده شده است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی، از حیث روش انجام؛ توصیفی-تحلیلی بوده که درجهت گردآوری داده ها از روش اسنادی و پیمایشی بهره گرفته است. داده های حاصل ازطریق اطلاعات سرشماری 1395 نواحی روستایی شهرستان سروآباد، قضاوت شفاهی گروه دلفی و بازدیدهای میدانی حاصل آمد و تجزیه وتحلیل آن ها با بهره گیری از تکنیک تاپسیس، ابزارهای آمار فضایی (شاخص خود همبستگی موران، لکه های داغ)، مقایسه دودویی، انجام گرفت. نتایج تحقیقی حاکی از آن است که میزان پایداری اقتصادی روستاهای منطقه در حد نیمه مناسب و از لحاظ توزیع فضایی نرمال و تصادفی است. از لحاظ تقسیم بندی روستاها در سه سطح پایدار، نیمه پایدار و ناپایدار قرار گرفتند. 11 روستا از 72 یعنی کمتر از 16 درصد کل روستاهای شهرستان در طبقه پایدار، 25 روستا قریب به 35 درصد روستاهای منطقه، در طبقه نیمه پایدار توزیع یافته و 50 درصد (36 روستا) نیز در طبقه ناپایدار جای گرفته اند. همچنین توانمندی های فعلی و مزیت های نسبی نواحی روستایی در هفت محور، دارای مزیت های توسعه تجارت مرزی، تولید بادام درختی و گردشگری روستایی بر مبنای گردشگری غذایی؛ توسعه گردشگری روستایی بر مبنای طبیعت گردی، گردشگری فرهنگی و گردشگری سلامت (طبیعت درمانی، بهره گیری از گیاهان دارویی و...)؛ توسعه شیلات و تولید صنایع دستی؛ توسعه باغات و تولید توت فرنگی و فرآوری محصولات مرتبط با آن ها؛ دامداری و بهره گیری از توان های آب های معدنی و گیاهان دارویی؛ زراعت با تأکید بر کشت صیفی جات و کشت محصولات دیمی و آبی (گندم و جو)، تولید عسل و مزیت خدماتی-ارتباطی، شناسایی شدند تا با درنظرگرفتن منطقه به عنوان یک فضای عملکردی، فرصت های برابر توسعه به تمامی روستاها در یک نظم فضایی مطلوب، درجهت بهره مندی عادلانه از ثمرات توسعه داده شود. درنهایت نیز، راهکارهایی در راستای بهره مندی از مزیت های شناسایی شده درجهت حرکت در مسیر توسعه پایدار روستاها و شهرستان، ارائه شده است.
بازشناسی عوامل مؤثر بر کالبد فضاهای مسکونی و سنجش میزان رضایتمندی ساکنان مجتمع های مسکونی از کیفیت کالبدی محیط مسکونی (مورد شناسی: مجتمع مسکونی آسمان تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنجش درجه رضایتمندی فضایی الگوی سکونت و مجتمع های سکونتی، طیف گسترده ای از مؤلفه های فرهنگی، اجتماعی، کالبدی و... را دربرمی گیرد که در مجموع ارزش کیفیت محیط مسکونی و سکونت را نمایان می کند. شاخص های کیفی مسکن همواره به عنوان حساس ترین ابزار برنامه ریزی مسکن محسوب می شوند. عرصه مسکن به منظور تأمین رشد اجتماعی، علاوه بر خود واحد مسکونی، محیط پیرامون آن را نیز دربرمی گیرد. رضایت از سکونت، امری چندبُعدی است و توجه به عوامل متعدد سازنده کیفیت و رضایتمندی آن در تدوین الگوی ارزیابی ضروری است. ارزیابی میزان رضایتمندی ساکنان می تواند درجهت سنجش میزان دستیابی به اهداف پروژه های شهری مؤثر واقع شود و همین طور نتایج حاصل از این گونه پژوهش ها را می توان در ارتقای کیفیت محیط زندگی به ویژه در مجتمع های مسکونی به کار برد. این پژوهش که با هدف ارزیابی میزان رضایتمندی ساکنان مجتمع های مسکونی تبریز صورت گرفته، به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و برای ارزیابی نهایی داده ها از نرم افزار SPSS و روش آماری همچون آزمون T تک نمونه ای، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون همبستگی پیرسون بهره گرفته شده است. شیوه جمع آوری اطلاعات بر پایه چک لیست هایی برای تکنیک های پرسشنامه، مشاهده، بررسی ویژگی های مکانی-فضایی بوده و در این مسیر از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای استفاده شده است. بررسی های به عمل آمده حاکی از آن است که رضایتمندی افراد در زمینه های دیاگرام عملکردی و فرم فضاهای خارجی در سطح بسیار خوب و فرم ساختمان، فرم فضاهای داخلی و ابعاد واحد مسکونی، ارتفاع سقف واحدهای مسکونی و ابعاد و اندازه مشاعات، امکانات و ارتباطات فضای خارجی در حد متوسط (بالاتر از حد میانه) و تعداد اتاق های واحد مسکونی و تعداد واحدهای موجود در مجتمع در حد ضعیف (پایین تر از حد میانه) هستند و در کل میزان رضایتمندی ساکنان از این مجتمع مسکونی در بالاتر از حد متوسط قرار دارد.
رتبه بندی میزان انطباق و نزدیکی مناطق شهری شهر اردبیل با عناصر دخیل در ظهور شهر اصیل اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر نوع جهان بینی و ایدئولوژی می تواند نوع خاصی از شهرسازی و البته شکل ظاهری شهر را مطابق با آموزه های آن ایجاد کند شهرسازی اسلامی از ایدئولوژی اسلامی و ساکنان آن جدا نیست و تبلور تفکر و سبک زندگی آنها است دراسلام ظهور هر پدیده ای توسط مردم در سه جنبه اصلی رخ می دهد:جنبه های فکری و عقیدتی، جنبه های عملی و اخلاقی، جنبه های عینی که همه با هم منجر به ظهور شهر های اصیل اسلامی می شوند امروزه به دلیل تاثیر فرهنگ بیگانه جنبه های ذکر شده ضعیف و حتی آشفته است در این مقاله قصد داریم جایگاه هرمنطقه شهری اردبیل را از جنبه های ذکر شده مشخص کنیم. و به این سوال پاسخ دهیم: مناطق شهری اردبیل تا چه اندازه با عناصر دخیل در ظهور و تحقق شهر اصیل اسلامی نزدیکی دارد ؟ این تحقیق از نظر روش توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی است و داده های آن هم به صورت اسناد و هم به صورت میدانی (پرسشنامه شهروندان) جمع آوری شده است. جامعه آماری این پژوهش شهروندان اردبیل است با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران، 383 نفر به عنوان نمونه آماری پژوهش به روش نمونه گیری طبقه ای از پنج منطقه اردبیل (متناسب با جمعیت مناطق) انتخاب شدند و برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل کوپراس استفاده شد و مشخص شد که هر یک از مناطق شهری اردبیل ازلحاظ نزدیکی و سازگاری با عناصر دخیل در پیدایش شهر اصیل اسلامی دارای نسبت های مختلف است بطورکلی جایگاه شهر اردبیل از نظر انطباق و نزدیکی با ویژگی های عناصر شهر اصیل اسلامی بر اساس مدل کوپراس و با میانگین ( 88.44NJ ) جایگاه مناسب تری است .
تبیین نظری ساختار شهر فشرده چندهسته ای به منظور ایجاد فرم شهری پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار فضایی شهرها پس از تغییرات تکنولوژیک و افزایش رشد جمعیت، تغییرات زیادی کرده و از ساختار تک هسته ای فشرده به ساختار گسترده و پراکنده تبدیل شده که چالش های زیادی را ایجاد کرده و زندگی و رفاه انسان را با مشکل مواجه کرده است. تلاش برای دستیابی به ساختار و فرم شهری پایدار بعد از نیمه دوم قرن بیستم شدت بیشتری گرفت و راهکارهایی مانند رشد هوشمند، نوشهرگرایی، توسعه میان افزا و شهر فشرده ارائه شده است. در ادامه روند تغییر ساختار شهرها، ساختار شهر چندهسته ای در شهرهای بزرگ نمود پیدا کرده است. شکل گیری ساختار چندهسته ای در شهرهای بزرگ اجتناب ناپذیر است؛ بنابراین برای افزایش پایداری در فرم شهری و تحقق توسعه پایدار شهری، لازم است تا ساختار چندهسته ای با رویکردهای پیشین، مانند شهر فشرده ترکیب شود. هدف اصلی پژوهش، تبیین نظریِ رویکرد ساختار فشرده چندهسته ای در چارچوب نظریه های برنامه ریزی شهری است. در این پژوهش با استفاده از روش مرور مطالعات مرتبط با پراکنده رویی، شهر فشرده و ساختار چندهسته ای، چارچوب نظری برای ترکیب ساختارهای شهر فشرده و چندهسته ای ارائه شد. دستاورد پژوهش این است که شهر فشرده چندهسته ای با شاخص هایی مانند افزایش تراکم، تقویت حمل ونقل عمومی، افزایش کاربری ترکیبی، تسهیل خدمات رسانی، کاهش فاصله بین محل سکونت و محل کار، تشدیدسازی و میان افزایی به عنوان آخرین ساختار برای تحقق توسعه پایدار شهری پیشنهاد می شود. رویکرد شهر فشرده چندهسته ای از سه ساختار پراکنده رویی، شهر فشرده و ساختار چندهسته ای برای دستیابی به فرم شهر پایدار بهره می گیرد. شهرهایی که با پدیده پراکنده رویی مواجه می شوند، می توانند با ایجاد و تقویت هسته ها فشردگی را افزایش دهند.
واکاوی و تحلیل نارسایی های اثرگذار در معماری الگوی برنامه ریزی و سیاست گذاری آمایش سرزمین در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسست و ناپایداری معماری الگوی آمایش سرزمین، معلول نارسایی و کاستی های نظری و عملیاتی است که پایه و اساس این نوع رویکرد یکپارچه و هماهنگ کننده را همواره با شدت و ضعف، دچار تزلزل می کند. با توجه به کاربردی بودن اهداف نوشتار حاضر، واکاوی نارسایی های اثرگذار، خوشه بندی و تحلیل اثرات هرکدام از عوامل در معماری الگوی برنامه ریزی و سیاست گذاری آمایش سرزمین مورد نظر پژوهش حاضر است. با این توصیف، سؤال راهبردی این است که نارسایی های (عوامل) مؤثر در معماری الگوی برنامه ریزی و سیاست گذاری آمایش سرزمین کدامند؟ برای پاسخ به سؤال، از روش شناسی تحلیلی مبتنی بر ابزار دلفی و مدل سازی تفسیری-ساختاری استفاده شده است. ابزار و روش گردآوری اطلاعات، مبتنی بر شیوه کتابخانه ای (واکاوی پیشینه پژوهش) و پرسشنامه محقق ساخته (تحلیل اثرات متقاطع عوامل) است. بدین منظور براساس نظرات خبرگان موضوعی (15 نفر خبره آمایش سرزمین) امتیازبندی و با بهره گیری از نرم افزار میک مک تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان داده است که از بین مؤلفه های «معماری الگو»، «اجرای معماری» و «پایش و ارزیابی»، برنامه ریزی و سیاست گذاری آمایش سرزمین، «معماری الگو» به عنوان زیربنای فکری و فلسفی و با 1/74 درصد، بیشترین نارسایی را به خود اختصاص داده است. افزون براین، در بین مؤلفه های معماری الگو، بُعد «اصول» دارای بیشترین نارسایی است. خوشه بندی، تحلیل و پراکنش پیشران ها بیانگر این واقعیت است که بیشترین پیشران های کلیدی مربوط به مؤلفه های «اصول» و «چارچوب» از بُعد معماری الگو به ترتیب با 37 درصد و 36 درصد و در رده های بعدی «مدیریت الگو» از بُعد «اجرای معماری» با 27 درصد دارای بیشترین پپیشران های کلیدی است.
تببین دگردیسی ساختار فضایی شهر اصفهان در ارتباط با دگرگونی قدرت از صفویه تاکنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار فضایی شهرها یکی از عناصر تأثیرگذار در امر توسعه شهرها در دوره های مختلف بوده است. در شهرهای ایرانی، ساختار فضایی شهرها گاه به صورت ارگانیک و در طی دوران تاریخی و براساس مقتضیات زمانه، همچون نیازهای اقتصادی-اجتماعی و دینی-مذهبی آن ها شکل می گرفته و در مواردی، این ساختار از برنامه ها و طرح های حکومتی آن دوره بسیار تأثیر می گرفته است. با توجه به تغییرات سریع شهر و فضاهای شهری در دوره های معاصر، شکل دیگری از تحلیل فضای شهری باید مورد توجه قرار گیرد که در مطالعات کلاسیک تحلیل فضای شهری کمتر بدان پرداخته شده است. شهرهای تاریخی بهترین بستر را برای این گونه تحلیل فراهم می آورند؛ بنابراین شناخت ساختار فضایی شهر، رابطه آن با قدرت و تأثیر دگرگونی قدرت بر دگردیسی ساختار فضایی اصفهان هدف این پژوهش است. این پژوهش با انتخاب شهر اصفهان به عنوان نمونه مورد مطالعه ازیک سو در یک سطح کلان و با روش تفسیر-تاریخی، بررسی سِیر تحول تاریخی استخوان بندی شهر اصفهان انجام یافته است و از سویی دیگر با روش تحلیلی-توصیفی و استفاده از ابزارهایی چون تحلیل محتوای اسناد، بازدید میدانی و مصاحبه و به کمک نرم افزارهای ArcGIS، Auto CAD و Depth map با تکنیک چیدمان فضایی (Space Syntax) با استفاده از نقشه های تحلیلی چیدمان فضایی و به کارگیری مفهوم ارزش هم پیوندی انجام یافته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده آن است که ساختار فضایی اصفهان از دوره صفویه که با برنامه ریزی حکومت مقتدر شکل گرفته، در دوره های بعد با دگرگون شدن قدرت تغییرشکل داده و کماکان عناصر اصلی ساختار فضایی نقش اصلی در شهر دارند و از هم پیوندی بالایی برخوردار هستند.