اسلام و مطالعات اجتماعی
اسلام و مطالعات اجتماعی سال پنجم بهار 1397 شماره 4 (پیاپی 20) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یوزف شاخت، شرق شناس آلمانی، مطالعات گسترده ای درباره فقه اسلامی انجام داده است. از نظر وی، حقوق اسلامی، جوهره اندیشه اسلامی است و علم فقه با وجود این که از دیگر نظام های حقوقی همچون رم باستان، حقوق تلمودی- یهودی و ایران عهد ساسانی تأثیر پذیرفته، به گونه ای مواد وارداتی را در فرهنگ خود ممزوج کرده که به پدیده ای بی همتا تبدیل شده است. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که دیدگاه شاخت به فقه اسلامی در قالب گرایشی از دانش اجتماعی چگونه است؟ شاخت با کمک پیش فرض های تاریخی و روش شناختی گلدزیهر در مطالعه اش در مورد فقه اسلامی صدر اسلام، پیوند تاریخی میان حدیث و فقه را با استناد به پدیده «حلقه مشترک» برهم می زند. از نظر وی، احادیث پایه حقیقی نداشته و جعلی هستند. شاخت با این استدلال، بر وارداتی بودن این علم تأکید می کند. همچنین فقه را دانشی اجتماعی می داند که اداره کننده جامعه مسلمین بوده و هسته اصلی آن، عدالت اجتماعی است. احکام فقه، احکامی اجتماعی است که بر کنشگر اعمال می شود. از این رو، هسته اصلی نظامِ اندیشگی فقه، کنشگر و کنشگرمحوری است. بنابراین، دانش فقه، ضمن آن که دانشی اجتماعی است، متشکل از نظریه های خُردنگر است؛ این دانش، ادعای جهان شمول بودن نداشته و به سبب احکام و تقنین قرآنی - که البته در موارد خاصی از قرآن اتخاذ شده و در اصل ریشه غربی دارد- اختصاص به جامعه مسلمین دارد. مجموع این نظرات، وی را - علی رغم تمجیدهایش از فقه - در جایگاه دیدگاهی ناهمدلانه نسبت به دانش اجتماعی مسلمانان قرار می دهد.
نقش سرمایه اجتماعی در پایداری نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نویسنده تلاش کرده در قالب چارچوب نظریِ سرمایه اجتماعیِ پاتنام- یعنی رژیم های سیاسی عامل کاهش یا افزایش سرمایه اجتماعی قلمداد می شوند- و با استفاده از روشِ آینده پژوهیِ نقشه راه، به نقش و جایگاه مسأله اعتماد به عنوان یکی از عناصر مهم سرمایه اجتماعی در حفظ و تداوم پایداری نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران بپردازد و به این نتیجه رسیده است که در چهار دهه گذشته، با کاهش اعتماد در سطوح سه گانه؛ به ویژه سطح رجال و شخصیت ها و سطح نهادها، چالش هایی برای جمهوری اسلامی ایجاد شده است که اگر چاره اندیشی نشود با چالش های جدی تری در بخش بحران مشروعیت مواجه خواهیم شد.
تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
جنبش فمینیسم، در دهه های ابتدایی خویش به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی مطرح بود اما در ادامه با ورود به مهم ترین عرصه های نظری به ارائه نظریه های فلسفی، نقد فرهنگی و نظریه های فرهنگی پرداخت. معرفت شناسی، یکی از حوزه های فلسفی است که اندیشمندان فمینیست به آن ورود پیدا کرده و نظریه ارائه داده اند. پرسش اصلی مقاله حاضر «بررسی و تبیین معرفت شناسی فمنیستی» است. این مقاله با روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، ابتدا به تبیین مبانی معرفت شناسی فمینیستی و سپس نقد آن می پردازد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که مهم ترین مبانی معرفت شناسی فمنیستی عبارت است از: «نقش جنسیت در معرفت» «نقش عوامل اجتماعی سیاسی در معرفت» و «نقد عینیت گرایی علم».معرفت شناسان فمینیستی پس از وارد کردن انتقاداتی بر معرفت شناسی رسمی، به ارائه نظریه های بدیل روی می آورند. تجربه گرایی فمینیستی، نظریه چشم انداز و نظریه پُست مدرنیسم، سه نظریه مهم معرفت شناسی فمینیستی است. معرفت شناسی فمینیستی از سوی اندیشمندان مختلف با انتقادات فراوانی مواجه شده است. بررسی های این پژوهش بیانگر آن است که دیدگاه های معرفت شناسی فمینیستی هم از منظر دینی و هم با نگاه برون دینی، با چالش های جدی روبروست.
دگردیسی ارزش ها و چگونگی مواجهه با آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دگردیسی ارزش ها، به تغییرات سریع در ارزش های اجتماعی اطلاق می شود. این تغییر در ارزش های اجتماعی ایران در حال رخ دادن است. تغییرات سریعی که حکایت از کندی تثبیت ارزش های به دست آمده در جامعه است. این نوع از دگردیسی، سبب عقب ماندگی جوامعی خواهد شد که در معرض آن قرار می گیرند. البته تمامی دگردیسی ها مذموم نیست بلکه ملاکِ مدح و ذم آن از منظر اسلام، رنگ الهی داشتن است. این پژوهش با روش تحلیل تفسیری، به دنبال پاسخ به این سوال است که ارزش ها چیست و چگونه می توان با دگردیسی ارزش ها مقابله کرد؟نتایج نشان می دهدکه در اسلام، ارزش های ثابتی وجود داردکه در شرایط گوناگون قابل تغییر نیستند و راه مقابله با آن، آگاهی بخشی به توده های اجتماعی، عملکردهای جمعی، جلوگیری از ستیز نسلی و برخورد قاطعانه در نظرگرفته شده است. توجه به آموزه های دینی و استخراج راه کارهای مواجهه با دگردیسی ارزش ها، از یافته های جدید این پژوهش محسوب می شود.
عوامل ساختاری شکل گیری تظاهر در ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
منافق، یکی از سنخ های اجتماعی است که از رهگذر ارتباط با دیگران پدید آمده و محصول کنش و توقّعات دیگران از چنین فردی است. انسان متظاهر، دوچهره کاملاً متضاد دارد، در حالی که انسان سالم، ظاهر و باطن اش هماهنگ است. وجدان جمعی ایرانیان در ظاهر و زبانی، تظاهر را نهی می کند اما، برخی تحقیقات نشان می دهد تظاهر، به عنوان یک مهارت اجتماعی و راه کاری برای رسیدن به اهداف، تلقی می شود. مقاله درصدد یافتن پاسخ به این پرسش است که عوامل ساختاری تظاهر در ایران کدامند؟ برای دست یابی به این مهم، با استفاده از روش شناسی انتقادی و تمرکز بر مدل های تئوریک و مفهومی سعی شده ساختارهای پنهان جامعه واکاوی شود. مقاله، ابتدا با مفهوم شناسی «نفاق» و «ریا» و مشخص کردن مراد از تظاهر آغاز می شود؛ سپس با الهام از نظریه ماکیاولی و همچنین «جامعه رسمی و غیررسمی» و تأمل در ساختارهای موجود، عوامل تظاهر را برشمرده است. یافته های پژوهش در سه سطح کلان؛ میانی و خرد مشخص شده اند. با رویکرد تضاد، می توان «تعارض میان ارزش های رسمی و غیررسمی» در ایران را به عنوان لایه زیرین و پنهانی دانست که عوامل متعددی (عوامل میانی) از آن ناشی می شود. کسب منفعت و منزلت نیز در سطح خرد معرفی شده است.
جایگاه گفت وگوهای علمی بین المللی از منظر دیوید بوهم: مطالعه موردی نشست های علمی برونو لاتور در قم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در جوامع کنونی، ارتباطات سیاسی، در قالب روابط بین الملل بیشتر شکل می گیرد می دهد اما این ارتباطات، به دلیل ماهیت سوداگرایانه روابط سیاسی، کمتر زمینه وفاق بین فرهنگی را فراهم می کند؛ بنابراین، نیاز جامعه جهانی به گسترش سایر عرصه های ارتباطی، به ویژه، ارتباطات علمی، به شدت احساس می شود. ارتباطات علمی، زمینه ساز ارتباطات فرهنگی، به شیوه های مختلف است که مهم ترین آن، به لحاظ ایجاد وفاق، گفت وگو میان اندیشمندان است که با توجه به ویژگی های خاص خود، می تواند یکی از پرفایده ترین راه های انتقال معلومات و یافته ها باشد.بر اساس نظریه گفت وگوی «دیوید بوهم» که بر محور «ارتباط»، «خلاقیت» و «تحمل» مبتنی است، اندیشمندان علمی و گفت وگوکنندگان در درجه اول، بشنوند، سپس بر پایه پارادایم های فکری- فرهنگی خویش همدیگر را ادراک نمایند. در این مقاله، با الهام از چارچوب مفهومی فوق، گفت وگوهای علمی پروفسور «برونو لاتور»، با نمایندگان حوزوی، در شهر قم، به روش تطبیقی مورد بررسی انتقادی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد، با وجود این که اصل برگزاری چنین نشست هایی قابل ستایش و دارای آثار و موفقیت های خوبی بوده است، اما به دلیل عدم توفیق در اشتراک مبانی، فاقد «تفاهم علمی» و با حداقل کارکرد ارزیابی می شود. مقاله به طور ضمنی ایده تقویت ارتباطات علمی با ارتباطات پیشینی و پسینی را توصیه می کند.
مطالعه انتقادی مؤلفه های سبک زندگی در بازی رایانه ای سیمز (4) از منظر اسلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از آن جا که بازی های رایانه ای توانسته اند با جذابیت و تعامل بالا، مخاطبان فراوانی پیدا کنند و به ابزاری برای جامعه پذیری تبدیل شوند، ضرورت بررسی محتوا و سبک زندگی پیشنهادی این بازی ها بیش ازپیش احساس می شود. بنابراین، بازی رایانه ای سیمز4 به عنوان نمونه ای از بازی های رایانه ای برای بررسی انتخاب گردید. پژوهش بر این اساس شکل گرفته که چه انتقاداتی بر مؤلفه های سبک زندگی در این بازی رایانه ای از منظر سبک زندگی اسلامی وارد است؟ برای پاسخ به این سؤال، پژوهشگر با استفاده از روش کیفی تحلیل مضمون به عنوان بازیکن وارد دنیای بازی شد و مضامین آشکار و پنهان مؤلفه های سبک زندگی ارائه شده در بازی را استخراج کرد، سپس نظر اسلام را در مورد این مؤلفه های سبک زندگی با رجوع به منابع اسلامی به دست آورد و با معیار قرار دادن نظر اسلام، مؤلفه های سبک زندگی ارائه شده در بازی را مورد قضاوت قرار داد. نتایج تحقیق نشان داد که در لایه های زیرین اکثر مؤلفه های سبک زندگی ارائه شده، دیدگاه ماتریالیسم، اومانیسم، سکولاریسم و اصالت لذت پنهان است که به هیچ وجه مناسب جوامع اسلامی و چه بسا تمام جوامع انسانی نیست. رهآورد پژوهش، آگاه سازی سیاست گذاران و مسئولان فرهنگی درباره این بُعد از بازی های رایانه ای است.