مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
دیوید بوهم
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال پنجم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
146 - 173
حوزههای تخصصی:
در جوامع کنونی، ارتباطات سیاسی، در قالب روابط بین الملل بیشتر شکل می گیرد می دهد اما این ارتباطات، به دلیل ماهیت سوداگرایانه روابط سیاسی، کمتر زمینه وفاق بین فرهنگی را فراهم می کند؛ بنابراین، نیاز جامعه جهانی به گسترش سایر عرصه های ارتباطی، به ویژه، ارتباطات علمی، به شدت احساس می شود. ارتباطات علمی، زمینه ساز ارتباطات فرهنگی، به شیوه های مختلف است که مهم ترین آن، به لحاظ ایجاد وفاق، گفت وگو میان اندیشمندان است که با توجه به ویژگی های خاص خود، می تواند یکی از پرفایده ترین راه های انتقال معلومات و یافته ها باشد.بر اساس نظریه گفت وگوی «دیوید بوهم» که بر محور «ارتباط»، «خلاقیت» و «تحمل» مبتنی است، اندیشمندان علمی و گفت وگوکنندگان در درجه اول، بشنوند، سپس بر پایه پارادایم های فکری- فرهنگی خویش همدیگر را ادراک نمایند. در این مقاله، با الهام از چارچوب مفهومی فوق، گفت وگوهای علمی پروفسور «برونو لاتور»، با نمایندگان حوزوی، در شهر قم، به روش تطبیقی مورد بررسی انتقادی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد، با وجود این که اصل برگزاری چنین نشست هایی قابل ستایش و دارای آثار و موفقیت های خوبی بوده است، اما به دلیل عدم توفیق در اشتراک مبانی، فاقد «تفاهم علمی» و با حداقل کارکرد ارزیابی می شود. مقاله به طور ضمنی ایده تقویت ارتباطات علمی با ارتباطات پیشینی و پسینی را توصیه می کند.
مبانی متافیزیکی فیزیک کوانتوم دیویدبوهم (با محوریت ایده نوین جهان هولوگرافیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
125 - 155
حوزههای تخصصی:
دیوید بوهم، استاد دانشگاه لندن، و یکی از بزرگترین فیزیکدانان فیزیک کوانتوم بود که با تفسیر هستی شناختی از مکانیک کوانتوم و با نگرش کل نگری و اعتقاد به متغیرهای پنهان، به مخالفت با تفسیر رایج مکانیک کوانتوم ( تعبیر کپنهاگی) پرداخت و رویکردی متفاوت از همعصران خود پیشه کرد که صبغه فلسفی دارد. در این رویکرد، او با ناقص خواندن مکانیک کوانتومی و اعتقاد به حاکمیت نوعی ایده آلیسم سوبژکتیو بر ساحت آن، بی توجهی به مبانی فلسفی و متافیزیکی را به عنوان هسته مرکزی چالش اساسی فیزیک کوانتوم معرفی کرد. از این رو، پس از چهل سال کنکاش ژرف، مبانی متافیزیکی خاصی را برای فیزیک کوانتوم پایه ریزی کرد. از جمله این مبانی عبارتند از: ایده جهان هولوگرافیک، نظم مستتر و نامستتر، حوزه پتانسیل کوانتومی و همبستگی ماهوی همه اشیاء، اصالت کل یکپارچه، هولوموومنت و نفی دوئالیسم میان آگاهی و ماده. <br /> محور اساسی مبانی متافیزیکی دیوید بوهم، « ایده جهان هولوگرافیک» است. براساس این ایده، او اصالت را به کل تمام جنبش می دهد که بنیان اساسی تمام اشیاء است و همه موجودا ت در قلمرو نظم نامستتر ، را به عنوان تجلیات ساحت نظم مستتر، وابسته این کل می داند.<br /> ایده نوین جهان هولوگرافیک، دیوید بوهم را بر آن می دارد تا با رد دو گانه انگاری دکارتی اندیشه و ماده، هر گونه مرز میان این دو قلمرو را نفی کند. و با اعتقاد به عدم استقلال این دو، آنها را به عنوان انتزاعی از یک سیلان کلی قلمداد کند. دیوید بوهم با تأکید بر ایده جهان هولوگرافیک و توجه به مبانی متافیزیکی خاص خود و بالاخص اصالت کل یکپارچه، به نقد همه جانبه تفکر تجزیه نگری و دو گانه انگاری می پردازد و خواهان چرخشی نوین در رویکرد علوم و از جمله فیزیک به جهان است، که کلیت و وحدت را مدار کنکاش های خود قرار دهد.
تلفیق متافیزیک بوهمی و صدرایی برای تبیین فعل الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکانیک کوانتم گرچه نظریه ای برای توضیح پدیده های فیزیکی بود ولی فیزیک دانان را با پدیده هایی مواجه کرد که باورهای رایج متافیزیکی آن ها را به چالش می کشید. لذا تفسیرهای مختلفی از مکانیک کوانتم ارائه شد که ناشی از برداشت های فلسفی متفاوت از مکانیک کوانتم بود. در میان این تفاسیر، تفسیر دیوید بوهم با توجه به ویژگی های خاصی که دارد برای اهداف الهیاتی ظرفیت های قابل توجهی دارد. در این مقاله ظرفیت های فلسفی و الهیاتی این تفسیر را در تلفیق با دیدگاه های هستی شناسانه ملاصدرا برای تبیین فعل الهی بررسی خواهیم کرد. در این مقاله نشان خواهیم داد تصویری که فلسفه صدرا از نحوه فاعلیت الهی ارائه می کند می تواند بستر مناسبی برای درک پیامدهای فلسفی و الهیاتی مکانیک کوانتم فراهم کند. علاوه بر این نشان خواهیم داد که تفسیر بوهم از مکانیک کوانتم قرابت های مهمی با فلسفه صدرا دارد و تلفیق این دو می تواند درک جدیدی از فاعلیت الهی در اختیار ما قرار دهد. هدف نهایی این مقاله آن است که این تلفیق را به صورت یک مدل پیشنهادی ارائه کند.
نگرشی نوین به جایگاه شیء فی نفسه در کانت و هگل بر اساس مبانی متافیزیکی فیزیک کوانتوم دیوید بوهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت با تلقی زمان و مکان و مقولات به عنوان شرط شناخت، به تمایز میان پدیدارها و شیء فی نفسه پرداخت. نتیجه چنین تمایزی که اساس مکتب ایدئالیسم استعلایی اوست، عدم امکان شناخت شیء فی نفسه بود. هگل که شیء فی نفسه کانتی را مانعی در برابر ایدئالیسم مطلق خود می دید، آن را به عنوان یک مفهوم تناقض آمیز کنار گذاشت؛ ولی مکتب او با چالش های ناشی از حذف آن، مواجه شد. همین چالش ها ما را به پی گرفتن نگرشی نوین به جایگاه شیء فی نفسه از منظر بوهم - به عنوان یکی از بزرگ ترین فیزیک دانان معاصر فیزیک کوانتوم - وامی دارد. نتیجه دو رویکرد آنتولوژیکی و اپیستمولوژیکی بوهم، تمایز میان کل (به عنوان حقیقت) و اشیاء (به عنوان پدیدارها) بود، این تمایز به تقابل دیدگاه بوهم با هگل می انجامد؛ تقابلی که نتیجه اش، پذیرش شیء فی نفسه کانتی و عدم امکان تحقق دانش مطلق هگل است. در این نوشتار با شیوه تحلیلی - انتقادی تلاش خواهیم کرد تا باتوجه به پیشرفت های روزافزون علمی و فیزیکی به ویژه نظریات فیزیکی - متافیزیکی بوهم، تحکیم موضع کانت را در مورد شیء فی نفسه در برابر هگل به اثبات برسانیم. حاصل این تحقیق، هم پوشانی فیزیک و فلسفه در مورد مسئله هستی و حقیقت و محدودیت اندیشه در شناخت بنیاد حقیقی عالم است.
واکاوی جایگاه دیالوگ در پژوهش های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
61 - 77
چندی است مفهوم دیالوگ مورد توجه برخی از پژوهشگران اجتماعی قرار گرفته است. این پژوهشگران با استناد به نظرات مارتین بوبر، میخائیل باختین و دیوید بوهم جایگاه رفیعی برای دیالوگ در تحقیقات اجتماعی قائل شده، بی توجهی به آن را مورد انتقاد قرار داده اند و خواستار به وجود آوردن پارادایم جدیدی در عرصه علوم اجتماعی هستند؛ با این حال در عمل، تحقیق هایی که با عنوان رویکرد دیالوگیکال انجام شده است، صرفاً رهنمودهای نظریه پردازان دیالوگ را در هنگام مصاحبه با مشارکت کنندگان خود به کار بسته اند؛ بدین ترتیب پژوهش های یادشده جایگاه دیالوگ را از یک پارادایم جدید به یک ابزار و تکنیک تحقیق کاهش داده اند. در این مقاله، نخست تئوری های صاحب نظران عرصه دیالوگ مورد بررسی قرار گرفته و پیامدهای مدعیات این اندیشمندان در عرصه پژوهش اجتماعی صورت بندی شده است. سپس طرح نوینی از یک پژوهش دیالوگیکال ارائه می شود؛ طرحی که بر مبنای آن کل پژوهش (و نه تنها بخشی از آن) به مثابه گفت و شنیدی مداوم در نظر گرفته خواهد شد، گفت وشنیدهایی که ارزشمندند و باید در گزارش تحقیق گنجانده شوند.
بررسی تطبیقی مبانی هستی شناسی مکانیک کوانتومی دیوید بوهم با مبانی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
255-279
حوزههای تخصصی:
مبانی هستی شناسی مکانیک کوانتومی دیوید بوهم در قالب م فاهیمی مخالف با رویکرد فلسفی رایج در مکانیک کوانتومی (تعبیر کپنهاگی) مورد توجه فیلسوفان علم بوده است. این پژوهش می کوشد با رویکرد توصیفی تحلیلی، ب ا ملاحظه محدودیت های مترتب بر تبیین های پوزیتیویستی و با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه صدرایی، چشم انداز جدیدی را برای فهم و تکمیل مبانی فلسفی علوم جدید ارائه ده د. در واقع مسأله اصلی، این پرسش است که حکمت متعالیه چگونه و چه مقدار در تکمیل مبانی هستی شناسانه رویکرد بوهمی نقش دارد و آیا امکان دارد دریچه جدیدی برای مقارنه فلسفه اسلامی و فلسفه علم غربی گشود؟فرضیه بنیادی این پژوهش این گزاره است که نظریه بوهم در مکانیک کوانتومی اولاً رویکرد جدیدی در نگاه به جهان را پیش روی ما قرار می دهد و ثانیاً، هرچند از حیث مواجهه با مسائل وجودی در فلسفه فیزیک نگرش متفاوتی را عرضه می کند؛ اما به دلیل تکیه بر روی ساختارهای اثبات گرایانه، دچار ضعف جدی است که باید طی یک روند تکاملی اصلاح گردد.نتایج حاصل از این پژوهش مشخص می کند که علی رغم خاستگاه متفاوت مبانی فلسفی دیدگاه های بوهم و ملاصدرا، می توان مفاهیم هستی شناسانه ای نظیر؛ کل تجزیه ناپذیر و بهم پیوسته بوهم و اصالت وجود ملاصدرا، جهان هولوگرافیک و نظم مستتر و نامستتر بوهم با مراتب تشکیکی وجود صدرا، کل تمام جنبش بوهم و حرکت جوهری ملاصدرا و عنصر اطلاعات و شعور در نظر بوهم با زنده بودن جهان هستی از دید ملاصدرا را تطبیق داده و شاخصه های قرابت و همسویی را مشخص کرد.