مقالات
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان علوم سیاسی و روابط بین المللی تا این زمان نتوانسته اند اتحادیه اروپا را در قالب واژه های سیاسی و حقوقی ـ به گونه ای که مورد پذیرش و اقبال همگان باشد ـ تعریف کنند. واقعیت این است که منشور اتحادیه همچنان ابهام هایی دارد و بی سبب نیست که بسیاری از مردم اروپا، هر از گاهی، خواستار خروج کشورشان از این اتحادیه از طریق همه پرسی می شوند. هدف این مقاله ارائه تفسیری نو درباره اتحادیه اروپا است. نگارنده معتقد است که این اتحادیه در شکل «اتحادیه سابسیدیری»(1) به تدریج جایگزین کشورهای دارای حاکمیت می شود. نویسنده مقاله مایل است این اندیشه و دیدگاه خود را با صاحب نظران و اندیشمندان سیاسی، مورد بحث و گفت وگو قرار دهد. در مورد اتحادیه اروپا عنوان هایی مانند فدراسیون، کنفدراسیون و حتی عناوینی مانند «امپراتوری» و «جمهوری» یا «مجموعه ای از کشورها» به کار رفته است، که هیچ کدام نتوانسته اند ماهیت این اتحادیه را به اندازه کافی روشن سازند. اتحادیه اروپا به هیچ وجه کشور نیست و نمی خواهد باشد؛ اتحادیه اروپا یک پدیده «منحصر به فرد» است.
چالش های نظری در روابط ایران و آمریکا
حوزه های تخصصی:
منظور از چالشهای نظری، نظریه های موافق و مخالف با مذاکره و برقراری روابط میان دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکاست. بر این اساس، موضوع از دو زاویه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است: یکی ریشه های تقابل و دیگری زمینه های تعامل میان دو کشور. در بخش اول ضمن مقایسه مبانی و اصول سیاست در ایران و آمریکا و نیز با اشاره به ریشه های فکری، ایدئولوژیک، تاریخی و سیاسی چالش میان دو کشور، به این نتیجه می رسیم که چالشهای میان دو کشور عمیق تر از آن است که به سادگی بتوان از مذاکره و رابطه عمیق و دوستانه میان دو کشور صحبت کرد. در عین حال، این بحث به معنی غیر ممکن یا محال بودن مذاکره هم نیست؛ زیرا حداقل در بعد نظری زمینه هایی وجود دارد که تعامل میان دو کشور را تحت شرایط خاصی ممکن می داند. بنابراین در بخش دوم، موضوع بحث از سه دیدگاه قابل توجه است: اول از دیدگاه موافقان و مخالفان مذاکره در ایران؛ دوم از زاویه دید مخالفان و موافقان رابطه در آمریکا و سوم از دیدگاه گروهی که در هر دو کشور حالتی میانه دارند. در ایران، عده ای بر مذاکره و رابطه با آمریکا اصرار دارند؛ در حالی که عده ای دیگر به لحاظ شرایط سیاسی و اعتقادی، بر مذاکره نکردن با آمریکا تاکید می کنند و روابط ایران و آمریکا را به دلیل وجود تعارض در بنیان های فکری دو کشور، مغایر با راهبرد های کلان نظام می دانند. در ایالات متحده نیز عده ای معتقدند این کشور برای تامین منافع حیاتی باید روابط خود را با ایران بهینه کند؛ در صورتی که عده ای فکر می کنند باید ایران را محدود نمود. اما بر اساس دیدگاه سوم، شناخت ریشه های اصلی اختلافات ایران و آمریکا و تحلیل صحیح از رویکردهای فی مابین، شناخت دقیق واقعیت ها و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط و دوباره کاری در سیاستگذاری ها و تصمیم گیری ها، شناخت راهکارها و خط مشی های استراتژیک اصولی و عملی دو کشور در برخورد با یکدیگر و ایجاد مصونیت در برابر پیامدهای نامطلوب این برخوردها نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
تاثیر جنگ 33 روزه لبنان بر موقعیت منطقه ای ایران
حوزه های تخصصی:
تهاجم وسیع و همه جانبه اسرائیل به لبنان در ژوئیه 2006 / تیرماه 1385 که 33 روز به طول انجامید، نقطه عطفی در منازعات اعراب و اسرائیل است. جنگ 33 روزه که در واقع ششمین جنگ اسرائیل و اعراب به شمار می رود، در مقایسه با جنگهای پیشین اسرائیل طولانی تر و در نوع خود بی نظیر و از ابعاد مختلف و متفاوتی دارای اهمیتی فوق العاده و منحصر به فرد است. زیرا در این نبرد سنگین و همه جانبه اسرائیل به اهدافی که پیش از جنگ با هماهنگی و حمایت آمریکا برای خود معین کرده بود دست نیافت، که نمونه بارزی از تکرار به مراتب سخت تر شکست و ناکامی سال 2000 در عقب نشینی از جنوب لبنان بود. بنابراین تهاجم گسترده اسرائیل با پیروزی رزمندگان مقاومت اسلامی پایان یافت و به تبع این موفقیت، معادلات داخلی لبنان، اسرائیل و منطقه دستخوش تغییر و تحولات جدید و اساسی گردید. در این میان جمهوری اسلامی ایران برمبنای روابط سیاسی و معنوی ویژه ای که از بدو شکل گیری حزب الله با این جنبش داشت، بی تاثیر و به دور از آثار و پیامدهای این جنگ در ابعاد مختلف سیاسی ـ نظامی نماند.
باز تولید بحران در ساختار امنیتی خاورمیانه به سوی شناسایی یک اَبَر بحران
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به الگویی اشاره دارد که مطابق آن، همیشگی بودن دغدغه امنیت در خاورمیانه براساس یک چرخه علی از باز تولید بحران در این منطقه قابل توضیح است. الگوی به کار رفته در این پژوهش بر وجود یک هسته مرکزی تاکید دارد که از آن به «اَبر بحران» تعبیر شده است. درک ماهیت این ابر بحران و شیوه بازتولید آن در صُور بحرانی دیگر در خاورمیانه منوط به تاکید بر رهیافت نظری نوشتار پیش رو است. این مقاله باور دارد برخلاف رویکرد موسوم به جا معه بین المللی یا مکتب انگلیسی روابط بین الملل که پیدایش همگرایی و نظم دسته جمعی را به رغم موانع ساختاری، قابل دسترسی می داند، با اتخاذ رویکردی نو واقع گرایانه (کنت والتز) در چارچوب مفهومی ساختار آنارشی در نظام بین الملل، نمی توان چنین پنداری را واقع بینانه دانست. از این رو به رغم دیدگاههایی که وجود یک سلسله از ارزشهای مشترک تاریخی ـ فرهنگی و منافع مشترک اقتصادی ـ ژئوپلتیکی در میان دولتهای خاورمیانه را برای تحقق همگرایی و نظم دسته جمعی خود به فال نیک گرفته اند، ساختار خاورمیانه به شکلی درون زا متعارض و آنارشیک است. رویکرد نظری این نوشتار نقطه عزیمت این ساختار آنارشیک را فرایند رژیم سازی ناقص رژیم صهیونیستی دانسته و منشاء اساسی تعارضات در این منطقه را پیرامون این واقعیت سیاسی صورت بندی می نماید. فرض ما بر آن است که ساختار بی نظمی ناشی از فرایند رژیم سازی ناقص، در سطوح دیگر بازیگران دولتی و غیردولتی در خاورمیانه باز تولید گردیده و موجب پیدایش ساختارهای متکثر بی نظمی شده است.
تحولات جدید خاورمیانه:چالش های درون ساختاری و فرایندهای امنیتی در خاورمیانه
حوزه های تخصصی:
خاورمیانه شاهد پایان عصر سلطه آمریکایی است. کاخ سفید پس از 11 سپتامبر، اسلام را بزرگترین چالش غرب در سنت و در راهبرد امنیت ملی قرن بیست و یکم خود و خاورمیانه را محل اسلام سیاسی و مسلح معرفی کرد و به امید اینکه با واژگونی یکسوی دولتهای غیروابسته و غیرهمانند و انجام اصلاحات در دولتهای وابسته، سلطه بلامنازع خود را تضمین کند، راهبرد پیشدستانه را اتخاذ نمود. امروزه نیروی محرک سیاسی در خاورمیانه اسلام گرایی و نظامی گری محسوب می گردد. نظامی گری ویژگی مشخص کشورهای خاورمیانه و اسلام گرایی به عنوان نیروی محرک سیاسی و موجب تغییرات سیاسی و امنیتی در منطقه تلقی می شود. فرضیه این نوشتار بر آن است که: امروزه در منطقه خاورمیانه مشخصه هایی از جدال سیاسی و استراتژیک بین دو الگوی محافظه کار و رادیکال و مخالف صریح با مداخلات غرب در منطقه مشهود است، بنابراین غرب به سرکردگی آمریکا برای مقابله با هرگونه مقاومت سیاسی و ایدئولوژیک اسلام گرایان، به جدال سیاسی علیه فضای امنیتی موجود در منطقه اقدام می کند. روش پژوهش مقاله حاضر به صورت نظری و ابزار جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل داده ها تبیینی ـ تحلیلی است.
تهدیدات امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز جنوبی
حوزه های تخصصی:
امروزه دیگر امنیت هر کشوری به وضعیت استحکام، قدرت و بنیان و ساختار آن منتهی نمی شود، بلکه ماهیت و چگونگی تحولات و تعاملات منطقه ای و بین المللی آن کشور می تواند باعث تقویت امنیت و یا تهدیدات امنیتی باشد. امنیت هر کشور با امنیت منطقه ای و بین المللی ارتباط دارد. این مقاله قصد دارد با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی ج.ا.ا در منطقه قفقاز جنوبی و همچنین با توجه به مواضع ج.ا.ا در رابطه با این کشورها با عنایت به برداشت ایران از امنیت منطقه ای خود تهدیدات امنیتی ج.ا.ا را در منطقه قفقاز جنوبی شناسایی کند و مورد بررسی قرار دهد.
نقش نفت در حمله آمریکا به عراق
حادثه یازدهم سپتامبر 2001 منجر به تغییر محیط نظام بین الملل، نوع و شکل روابط و حتی مفاهیم آن به صورت اساسی شد. این حادثه را می توان پایان دوره گذار در نظام بین الملل و سیاست خارجی آمریکا دانست. حادثه یازده سپتامبر با خلق و ایجاد دشمن جدیدی به نام تروریسم، زمینه را برای بهره برداری آمریکا از این دشمن برای حل مشکلات خود در نظام بین الملل فراهم کرد. این حادثه شرایط متفاوتی را برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا فراهم آورد و باعث شد که آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و نابودی سلاح های کشتار جمعی در سال 2003 به عراق حمله کند. اما به نظر می رسد که در کنار این اهداف بیان شده، دستیابی به منابع غنی نفت عراق هم جزء اهداف پشت پرده جنگ آمریکا در عراق بود. به عبارتی بحران عراق ارتباط تنگاتنگی با منابع نفتی این کشور داشته و نفت یکی از اهداف مهم آمریکا در حمله به عراق بوده است.
جنگ 33 روزه لبنان و بازیگران آن
حوزه های تخصصی:
مهمترین مشخصه و ویژگی ساختار سیاسی جامعه لبنان مساله ژئوپلتیک قومی است و آن به معنای وجود اقلیتهای مختلف دینی، قومی و زبانی است که همین مساله تاثیری انکارناپذیر بر سیاست و حکومت در لبنان گذاشته است. از جمله اقلیتهای قومی و مذهبی می توان به شیعیان، سنی ها، مسیحیان مارونی و دروزی ها اشاره کرد که هر کدام از این گروهها و اقلیتها منافع و اهداف خاصی را در حوزه سیاست داخلی و خارجی لبنان دنبال می کنند و وقتی مساله لبنان پیچیده تر می شود که بازیگران داخلی لبنان به طور مستقیم یا غیرمستقیم از حمایت بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای برخوردار می گردند و ارتباط محکم و تنگاتنگی بین اهداف و منافع برخی از بازیگران درونی و بیرونی ایجاد شده است.