در جریان بخشی از فتوحات اعراب مسلمان که معطوف به نواحی شمال آذربایجان بود، آن ها با کوه های قفقاز که مانع طبیعی مهمی بود، برخورد کرده و با خزرها و سایر اقوامی که تحت سیطره امپراتوری خزر بودند، مواجه گشتند. خزرها، قومی ترک زبان و دارای پایگاه و خاستگاه قبیله ای و عشیره ای رو به شهرنشینی بودند که در این زمان مثل اعراب در مسیر تشکیل امپراتوری جدید و نوپا قرارگرفته بودند. روابط و مناسبات میان اعراب و خزرها در شکل جنگ ها و لشکرکشی های فصلی و دوره ای از دوره خلیفه دوم شروع گشت. مناسباتی که تا یک قرن آینده در دو سوی شمال و جنوب کوه های قفقاز، به صورت جنگ های مکرر و بی سرانجام ادامه یافت. هرچند مسلمانان در مقاطعی دارای پیشروی هایی موقت در قلمرو خزرها بودند، اما وجود موانع طبیعی چون سلسله جبال «قبخ»(قفقاز) و برقراری تشکیلات منسجم در سازمان حکومتی خزرها و اتحاد میان دولت های خزر و بیزانس، از موانع عمده فراروی مسلمانان در پیشروی به سمت شمال قفقاز بود.
مدارس و آموزش مدرسه ای در دوره کلاسیک عثمانی، هم از نظر کمی و هم از لحاظ کیفی، رشد و پیشرفت چشمگیری پیدا کرد و با تأسیس مدارس صحن ثمان فاتح (875 ق) و سپس مدارس سلیمانیه (965 ق)، به اوج شکوه خود دست یافت. بیتردید، عوامل متعددی در بروز این پدیده تاریخی و آموزشی ـ فرهنگی نقش داشتند. نیاز دولت عثمانی به توسعه تشکیلات دیوانی و قضایی و تأمین نیروهای متخصص این نهادها، موجب اهتمام سلاطین عثمانی به تأسیس مدارس متعدد گردید. ثبات سیاسی و اوضاع مساعد اقتصادی، زمینه و امکان سرمایه گذاریهای کلان در راستای گسترش مدارس را فراهم آورد. عوامل دیگری چون رواج سنت وقف، مهاجرت علمای برجسته از دیگر نقاط جهان اسلام به قلمروی عثمانی و سیاست دولت عثمانی در حمایت از تسنّن فقاهتی و مدرسه ای به سهم خود، موجب گسترش هر چه بیشتر مدارس در قلمروی عثمانی در دوره کلاسیک شد.
العیلم الزاخر فی احوال الاوائل و الاواخر معروف به تاریخ الجنّابی کتابی است به زبان عربی در تاریخ عمومی عالم از ابتدا تا قرن دهم هجری که توسط مصطفی جنّابی به سلطان مراد سوم عثمانی (982-1003ق.) تقدیم شده است. به نوشته برخی از مؤلفان، تبار این مورخ از جنّابه فارس (گناوه) است و به همین سبب به جنّابی معروف شده است. اهمیت این امر نیز حضور یک مورخ ایرانی تبار در دربار عثمانیان در قرن دهم هجری قمری است. از این مؤلف تألیفات چندی برجای مانده است اما العیلم الزاخر فی احوال الاوائل و الاواخر مهم ترین اثر اوست که موجب اشتهارش شد. اهمیت تاریخ نگاری جنّابی در این است که وی نخستین تاریخ نگار عثمانی است که به صورتی جامع به تألیف تاریخ عمومی اسلام مبادرت کرده است. علاوه بر آن فذلکه یکی از کتاب های تاریخی معروف سلسله عثمانیان اثر کاتب چلبی نیز خلاصه ای از کتاب تاریخ جنابی می باشد. نیز العیلم الزاخر فی احوال الاوائل و الاواخر به عنوان مأخذ در دیگر کتاب های تاریخی مهم عثمانی مورد توجه تاریخ نگاران این دوره واقع گردیده است. این امر می تواند بیانگر تأثیرپذیری تاریخ نگاری عثمانی و مورخان آن از یک مورخ ایرانی تبار باشد که نکته ای در خور اهمیت است. از این اثر دو نسخه خطی در کتابخانه ملک تهران به شماره بازیابی 4351 و 4370 موجود است. هدف از ارائه این مقاله معرفی این اثر و ویژگی های آن از نظر شیوه تاریخ نگاری با تکیه بر چگونگی نگرش مؤلف آن به مسئله چالش برانگیز تشیع در میان دو دولت عثمانی و صفوی، با استفاده از گزارش های وی درباره شخصیت امامان معصوم -علیهم السلام- و خاندان های حکومتگر شیعی است.
دولت عراق در 17 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359) عهدنامه مرزی و حسن همجواری 1975 بین ایران و عراق را به طور یکجانبه لغو کرد و تجاوز خود را به خاک ایران آغاز نمود. اما تجزیه خوزستان و الحاق آن به عراق که مورد نظر دولت عراق بود همانند آرزوی سایر رهبران عراق هرگز نتوانست صورت تحقق به خود بگیرد. هدف این مقاله بررسی نقش نفت در این تهاجم می باشد که با توجه به ارزش افزاینده آن مورد مطالعه قرار گرفته است. به طوری که استان خوزستان به علت دارا بودن ذخایر نفتی فراوان همواره مورد نظر دولتهای حاکم در عراق و حامیان استعماری آن بوده است.