در دوران بعد از اسلام عواملی مانند بنای شهر بغداد، رونق تجارت و سفر حج موجب رونق راههای ارتباطی شرق جهان اسلام که عمدتاً از ایران می گذشتند، گردید. تأمین امنیت و آسایش این راهها از مسائل مهم به شمار می آمد. در قرون سوم و چهارم هجری هر قسمت از راههای ارتباطی مورد بحث در حیطه یکی از سلسله های متقارن ایران قرار داشت. این سلسله ها در دوران اوج خود به گونه ای امنیت و رفاه مورد نیاز راهها را تأمین می کردند. با این حال، بسیاری از تأسیسات لازم همچون رباط، در راهها و شهرها، تحت لوای ارزشهای فرهنگی جامعه همچون وقف ایجاد و گسترش یافت، پشتوانه دینی و موضوع خیرات موجب مشارکت گروههای مختلف در مسائل مربوط به راهها و تأمین لوازم مورد نیاز مسافران گردید. پژوهش حاضر در نظر دارد چگونگی نقش فرهنگ عمومی جامعه ایرانیان را در طی سده های مذکور در فراهم آوردن تأسیسات مسافرتی و رفع نیازهای مسافران بررسی نماید.
بدون شک داستان های عامیانه بخش مهمّی ازفرهنگ عامه به شمارمی آید. به ویژه درکشورهایی مانند کشور ما که مورخان اعتنایی به شرح و توصیف زندگی مردم نداشته اند؛ این داستان ها اهمیت بیشتری می یابد و به عنوان منبعی مهّم برای کسب آگاهی آداب، عادات، رسوم وسنن آن ها درمی آید. داستان فیروزشاه نامه پس ازسمک عیّار و داراب نامه ازمهمّ ترین داستان های عامیانه به شمار می رود که ازاصالت برخوردار است. فیروزشاه نامه یکی ازمتون ارزشمند منثور ادبیات فارسی و درواقع مجلد سوم و دنباله کتابی است که دو مجلد آن به عنوان داراب نامه مشهوراست. این کتاب تألیف محمد بیغمی از آثار قرن نهم هجری است؛ اما پیداست که منشأ بسیار قدیمی تر دارد. از این اثر علاوه بر استفاده های دستوری، لغوی و زبان شناسی، مطالب زیادی درحوزه جامعه شناسی تاریخی می توان به دست آورد. مطالعه و شناخت این میراث مهمّ فرهنگی، شناخت هرچه بهترگذشته فرهنگی وجامعه شناسی سرزمین ایران را به دنبال دارد و تحوّل فکری وتکامل اجتماعی مردم آن را نشان می دهد. بررسی باورها، آیین ها و دیگر عناصر فرهنگ عامه درفیروزشاه نامه موضوع این مقاله است که به شیوه توصیفی -تحلیلی با مراجعه به منابع کتابخانه ای نوشته شده است. گفتنی است این کتاب از جهت داشتن عناصرفولکلوریک اثری درخورتوجه است.آداب ورسوم اجتماعی و فرهنگی و باورهای خرافی به ترتیب بالاترین بسامد را در عناصرفرهنگ عامه فیروزشاهنامه دارا می باشند.
وقوع برخی حوادث تاریخیِ مهم در قرون نخستین اسلامی در ایالت جبال، جایگاه این منطقه را در سرنوشت تاریخی ایران برجسته نموده است. یکی از نواحی جبال، ملایر است که با توجه به واقع بودن بر سر راه های ارتباطی شرق و غرب، در تحولات تاریخیِ قرون نخستین اسلامی نقشی قابل توجه داشته است، ولی در منابع نامی از ملایر برده نشده است. این مقاله در صدد است تا ضمن تبیین چرایی سکوت منابع درباره ملایر، به معرفی اماکن جغرافیاییِ آن در نخستین قرون اسلامی بپردازد. این مقاله نشان می دهد که در دوره مورد پژوهش، تغییر نام های جغرافیایی در طول زمان، فقدان داده ها درباره این منطقه را موجب شده است. همچنین معلوم م ی شود منطقه ملایر به لحاظ اداری زیر عنوان جوانق (= خوابق) شناخته شده و تابع نهاوند بوده است و برخی از اماکنِ منطقه همچون رامن، راکاه، گوراب، کسب، کرکان و مرغزار قراتگین مورد توجه بود ه اند.
در نخستین سده های هجری، سرزمین ایران صحنه زدوخوردها، شورش ها و انقلاب هایی خرد و کلان با انگیزه های مختلف سیاسی، دینی و اجتماعی بود. در این میان، شاید کم آوازه تر و گمنام تر از همه، قیام ابوعیسی اصفهانی است که به دلیل یهودی بودن وی و پیروانش، قیام در کشوری با جمعیت مسلمان و همچنین ابهامات و اختلاف اقوال درباره ماهیت و کیفیت این نهضت و پیامدهایش به جاست که مورد توجه و بررسی جدی تری قرار گیرد. ابوعیسی یک یهودی مقیم اصفهان و درواقع، نخستین یهودی ایرانی است که در نیمه دوم سده دوم هجری با استفاده بهینه از فضای بحرانی و آشوب زده آن عصر با آموزه های دینی بعضاً جدید و ادعاهای مسیحایی، پس از گردآوری هواداران بسیار بر ضد حکومت امویان شورید و به قولی مغلوب و منکوب و به قولی دیگر از نظر غایب و در غاری پنهان شد و بنا به روایتی دیگرگونه، برای ابلاغ پیام خدا و رسالت خویش به بنوموسی که آن سوی نهر مرمل می زیستند، راه بیابان در پیش گرفت. قیام وی- که یک نهضت موعودباورانه مهم در تاریخ یهود است- ابتر و بی ثمر نماند و اصحابش موسوم به «عیسویه» یا «اصفهانیه» در نظر و عمل راهش را ادامه دادند.