دورة رضاشاه ازنظر میزان استفاده از کیفر تبعید برای مجازات مخالفان خود، شاخص بود که این دوره را از دوره های قبل از خود متمایز می نماید. تبعید ایلات و عشایر در این دوره، یادآور تبعید ایلات متمرد در دوره های گذشته است و تبعید مخالفان سیاست های اصلاحی (نظام وظیفه، اتحاد البسه و کشف حجاب) و نیز دیوانیان منتقد حکومت، تبعید مخالفان و منتقدان حکومت های دیکتاتوری را به ذهن می آورد. در این پژوهش با بررسی گروه های اجتماعی تبعیدیان دورة رضاشاه در پی پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا مولفه های سه گانة (تبعید، تبعیدگاه و علت تبعید) در دورة رضاشاه، الگوی یکسانی از وضعیت تبعیدیان را که ناشی از سیاست واحد حکومت در این موضوع باشد نشان می دهد؟ روش مورداستفاده در این مقاله، روش تحلیل تاریخی با کمک اسناد و مدارک آرشیوی و نیز بهره گرفتن از منابع اصلی است. یافته های این مقاله نشان می دهد که الگوی یکسانی از وضعیت تبعیدیان در دورة رضاشاه دیده نمی شود و تحلیل مولفه های سه گانة پیش گفته نشان می دهد که تبعید در این دورة هم ویژگی های تبعید در حکومت های استبدادی را دارد و هم شاخصه های تبعید در حکومت های دیکتاتوری را.
با گسترش ارتباطات و تبادلات فکری و فرهنگی میان ایرانیان با جوامع غربی، نخبگان ایرانی با مشاهده پیشرفت شگرف علمی و صنعتی که در غرب رخ داده بود، درصدد بررسی علل و عوامل عقبماندگی شرق و رشد و توسعه غرب برآمدند.آنان که مرعوب اروپا شده بودند، بدون تامل و دقت کافی، اسلام را با مسیحیت تحریف شده یکسان انگاشتند و همچون منورالفکران غربی که یکسره به انکار دین ــ یعنی همان مسیحیت قرون وسطایی ــ پرداخته بودند، اینان نیز اعتقاد به دین ــ یعنی اسلام آزادیبخش و علم و عدلپرور را عامل همه بدبختیهای خویش شمردند! این جریان در عصر مشروطه در تقابل با مردم مسلمان و علمای ضد ظلم و عدالتطلب شیعی قرار گرفت و خسارتهای فراوانی را بر کشورمان تحمیل کرد.
هدف اصلی این مقاله، بررسی و تحلیل زمینه ها و علل پناهندگی خوانین خوارزم و مرو به دولت صفوی و واکاوی تأثیرات این پناهندگی ها، در روابط دولت صفوی با اوزبکان است. یافته های پژوهش حاکی از این است که در این دوره، برخی از خوانین خوارزم و مرو، به علت سیاست توسعه طلبانه ی سلاطین اوزبک، از بیم جان و به امید یافتن متحد و بازیابی قدرت، به دربار ایران روی آوردند. شاه عباس اول از این فرصتِ پیش آمده نهایت استفاده را برد؛ به طوری که با دخالت در نزاع های درونی حکام اوزبک، حاکمیت و نفوذ سیاسی ایران را بر مرزهای شرقی و خراسان احیاء کرد. این سیاست شاه عباس، در استفاده از فرصت ها، برای ایجاد رابطه ی دوستانه با امیران اوزبکان عربشاهی منطقه خوارزم در کاهش حملات بعدی اوزبکان شیبانی به ایران، نقش بارز داشته است.
دو نظام سیاسی پیش و پس از انقلاب اسلامی دارای دو ایدئولوژی و گفتمان سیاسی مسلطِ متفاوت از یکدیگر بوده و هستند؛ مسائلی که تأثیر مستقیم بر نگارش کتاب های درسی به ویژه کتاب های درسی تاریخ گذاشته است. نمونه ی این تاثیر در روایت های متفاوت ارائه شده از جنبش مشروطیت به عنوان یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران است که تحت تأثیر مستقیم دو عاملِ گفتمان سیاسی مسلط، و نیز گفتمان های سیاسی-اجتماعیِ غیرمسلط این دو دوره شکل گرفته -است. بنابراین این پژوهش بر آن است تا با بررسی کتاب های درسی تاریخ مقطع سوم دبیرستان در دو دوره پهلوی و پس از انقلاب اسلامی، تأثیر گفتمان های سیاسیِ مسلط بر روایت جنبش مشروطه و ویژگی های خاص هر نوع روایت را بررسی کرده، و همچنین به بررسی تأثیر جریان های بیرونی و گفتمان های غیر مسلطِ سیاسی- اجتماعی که در مقاطعی توانستند در کتاب های درسی نوع خاص و متفاوتی از روایت گفتمان سیاسی مسلط را به وجود آورند، بپردازد. پس هدف از این پژوهش، بررسی روایت های ارائه شده از جنبش مشروطه با کاربست روش تحلیل گفتمان می باشد. باتوجه به تفاوت دو گفتمان سیاسی مسلط در دو دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی، این نوشتار نیز در دو قسمت به تحلیل محتوا و تحلیل گفتمان انواع روایت های جنبش مشروطه پرداخته است.