زاگرس مرکزی به عنوان پل ارتباطی و نقطه حایل بین دو بخش شرقی و غربی امپراطوری اشکانیان،تاکنون کمتر مورد توجه باستان شناسان و محققین قرار گرفته است.این محدوده جغرافیایی ،دارای کوههای مرتفع و دشت های میان کوهی بزرگ و کوچک ،مسطح و مرتفع و درهای کوچک و بزرگ است که با داشتن این ویژگی های منحصر طبیعی ،محل مناسبی برای مردمان این دوران فراهم آورده بود،تا استقرارگاهها و آثار فراوانی را از خود برجای بگذارند.مباحث مورد توجه در این مقاله براساس بررسی از محوطه های باستانی است.براین اساس،تعداد یازده شهرستان در چهار استان کرمانشاه،همدان،کردستان و ایلام مورد بررسی باستان شناسی قرار گرفتند.در مجموع ،تعداد623محوطه مورد بررسی شدند که از این میان تعداد340محوطه مربوط به دوران اشکانی به طورجداگانه موردتحلیل قرار گرفتند.درنتیجه مطالعات،مسخص گردید که علیرغم تقسیم بندیهای رایج صورت گرفته ،تمام نقاط،دارای گونه شناسی یکسان نبوده و می بایستی درطبقه بندی سفالهای این دوران،تجدید نظر به عمل آید.افزایش قابل بحث استقرارهای اشکانی از دیگر نکات قابل توجه در این دوران است.
در این مقاله سعی بر این است تا شاهنامه فردوسی به منزله یکی از منابع مورد مطالعه تاریخ ساسانی بررسی شود و درجه انطباق آن با آن چه به عنوان دیگر منابع تاریخی مستند این دوره می شناسیم، سنجیده گردد. از این رو چهار داستان مرتبط با تاریخ ساسانی در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی با هم مقایسه شود: تاسیس سلسله ساسانی؛ فتح شهرالحضر، ظهور و مرگ مانی و داستان بهرام گور. پس از مقایسه به تفاوت هایی می رسیم که در خور توجه است.