فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱٬۲۷۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
تفکرات انطباق ناپذیر و رفتارهای منفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تفکر به منزله زیربنای رفتار انسان جایگاه ویژه ای دارد و برای تقویت، اصلاح و آسیب شناسی رفتار، لازم است تفکرات را شناسایی کرد. با توجه به اینکه تفکر، محوری سازنده، ضروری و مفید دانسته شده است، مسئله مطرح در این پژوهش این است که آیا هر اندیشه ای را می توان مفید و سازنده ارزیابی کرد یا تفکرات ویرانگر و زیانبار نیز وجود دارد که باید آنها را شناسایی و مزاحمتشان را در فرایند تفکر، مهار کرد؟ هدف این پژوهش این است که به تفکرات آسیب زا و مضر، همچون تفکر بسته، تفکر خرافی و تفکر و ذهنیت های منفی که از آنها با عنوان تفکرات انطباق ناپذیر یاد می شود، بپردازد و حد و مرز، انواع و راه های مقابله با آن را تبیین کند. روشی که در این پژوهش به کار رفته است، روشی تحلیلی، توصیفی و متکی به متون دینی و روان شناسی است و یافته این پژوهش نشان می دهد که تفکرات انطباق ناپذیر، انسان را از حقیقتی که در عالم روی می دهد، دور می کند و بیراهه ها را راه نشان می دهد و سرابی می شود که انسان را به خطر می اندازد. بنابراین، باید با ظهور و بقای چنین تفکراتی مقابله کرد. راهکارهای مقابله با تفکر مزاحم، به نوع تفکر و مقایسه باورهای معقول و نامعقول ارتباط دارد که انسان ها می توانند باتمرکز بر نقاط قوت، به حذف یا کنترل آن اقدام کنند.
میزگرد واکاوی مبانی فلسفی خلاقیت
حوزههای تخصصی:
گشودن زبان کودکی
حوزههای تخصصی:
بزرگسالان چگونه یاد می گیرند و در یادگیری توفیق می یابند
حوزههای تخصصی:
رابطه بین وضعیت اجتماعی اقتصادی خانواده،راهبردهای یادگیری و توانایی حل مساله ریاضی در میان دانشجویان
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی خانواده، اهداف پیشرفت، راهبردهای یادگیری و توانایی حل مساله ریاضی دانشجویان انجام گرفت. به این منظور از روش تحقیق پیمایشی استفاده شد و داده های مورد نیاز درباره راهبردهای عمقی، راهبردهای سطحی، اهداف تسلط، اهداف عملکرد ـ گرایش، اهداف عملکرد ـ اجتناب و وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی خانواده با استفاده از پرسشنامه های هدف پیشرفت الیوت و چرچ و فرایندهای مطالعه بیگز از بین 427 دانشجو با روش نمونه گیری خوشه ای جمع آوری شد. نتایج نشان داد رابطه اهداف تسلط با راهبردهای عمقی و توانایی حل مساله ریاضی مثبت و معنادار، اما رابطه اهداف عملکرد ـ گرایش و اجتناب با توانایی حل مساله ریاضی معنادار نمی باشد. رابطه راهبردهای عمقی با توانایی حل مساله ریاضی مثبت و معنادار و رابطه راهبردهای سطحی با توانایی حل مساله ریاضی معنادار نیست. همچنین نتایج نشان داد که اهداف تسلط مهمترین عامل اثرگذار بر توانایی حل مساله ریاضی است و پسران اهداف عملکرد ـ گرایش را بیشتر از دختران به کار می گیرند و دانشجویان متعلق به طبقه پایین جامعه نسبت به دانشجویان طبقه بالای جامعه اهداف تسلط را بیشتر به کار می گیرند. بین راهبردهای یادگیری و توانایی حل مساله ریاضی دانشجویان برحسب جنسیت و وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی خانواده تفاوتی وجود ندارد.
مقایسه ی تاثیر دو روش آموزش از طریق تلفن همراه و سخنرانی بر میزان یادگیری هنرجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با توجه به سرعت فزاینده تولید دانش جدید و توسعه فن آوری های ارتباطی نظیر تلفن همراه که منابع و داده های مرتبط با هر موضوع را بدون محدودیت زمانی و مکانی در اختیار فراگیران قرار می دهد و با عنایت به جنبه های مثبت فراوان کاربرد آن در مدارس و ضرورت سازگاری با تغییرات و بهره گیری صحیح از این فن آوری جدید، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرآموزش از طریق تلفن همراه بر میزان یادگیری هنرجویان و مقایسه آن با روش آموزش سخنرانی، در هنرستان کشاورزی خوشه های زرین شهرستان روانسر در استان کرمانشاه طراحی و در سال 1388 اجرا گردید. طی یک مطالعه نیمه تجربی،30 هنرجوی پسر به عنوان نمونه به طور تصادفی انتخاب، و با توجه به سن، وضعیت تحصیلی، معدل و وضعیت اقتصادی خانواده به دو گروه همتا (15 نفر آزمایش و 15 نفر کنترل) تقسیم شدند. ابتدا با استفاده از آزمون 10 سؤالی بر اساس اهداف رفتاری درس، پیش آزمون انجام شد و سپس به گروه آزمایش از طریق تلفن همراه و به گروه کنترل از طریق سخنرانی، طی دو جلسه ی دو ساعته، آموزش داده شد و با همان سؤالات، پس آزمون انجام شد و با آزمون t مورد قضاوت آماری قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد با وجود اینکه هر دو روش آموزش سخنرانی و آموزش از طریق تلفن همراه بر یادگیری هنرجویان تاثیر مثبت دارد، ولی آموزش از طریق تلفن همراه نسبت به آموزش از طریق سخنرانی تاثیر بیشتری بر میزان یادگیری هنرجویان داشت.
بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر خودکارآمدی دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرستان رشت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر خودکارآمدی دانش آموزان می باشد. جامعه مورد مطالعه شامل همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهرستان رشت در سال تحصیلی89 - 1388 است. حجم نمونه طبق اصول علمی 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای تعیین شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه خودکارآمدی عمومی و آموزش مهارت حل مساله طی هشت جلسه (2 ساعته) به مدت یک ماه استفاده گردید. پژوهش نیمه آموزشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری می باشد. برای تحلیل داده ها و بررسی سؤال های پژوهش از آزمون تی و تحلیل کوواریانس استفاده شد. سؤال های پژوهش عبارتند از: میزان خود کار آمدی دانش آموزان دختر دوره متوسطه چقدر است؟ آیا آموزش مهارت حل مساله بر خود کارآمدی دانش آموزان دختر دوره متوسطه موثر است؟ آیا آموزش مهارت حل مساله بر خود کارآمدی دانش آموزان دختر دوره متوسطه در طول زمان از پایداری مناسب برخوردار است؟
نتایج پژوهش نشان داد که میزان خود کارآمدی دانش آموزانی که آموزش مهارت حل مساله دریافت کردند بیشتر از میزان خودکارآمدی دانش آموزانی است که آموزش مهارت حل مساله را دریافت نکرده اند . همچنین میزان خودکارآمدی دانش آموزان در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار است.
مشاهده و یادگیری فراگیرندگان
حوزههای تخصصی:
یادیارها در تدریس کلمات انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه حدود یک هفتم مردم دنیا به زبان انگلیسی سخن می گویند و شمار زیادی آن را به عنوان زبان دوم یا زبان خارجی می آموزند. این زبان امروزه به عنوان یک زبان بین المللی، از لحاظ علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از این رو بسیاری از نظام های آموزش رسمی، آموزش این زبان را در برنامه درسی خود گنجانده اند. در نظام رسمی آموزش ایران، آموزش زبان انگلیسی از سال اول راهنمایی آغاز شده و تا پایان دورة پیش دانشگاهی ادامه می یابد. در فرایند یادگیری زبان های خارجی، یادگیری لغت از جایگاه مهمی برخوردار است؛ چراکه تفاوت زبان ها با یکدیگر بیشتر به حوزة لغت مربوط می شود؛ و بسیاری از زبان ها از جمله زبان فارسی و انگلیسی در قسمت دستور زبان دارای اشتراکات فراوانی هستند. فراگیران زبان برای بخاطر سپاری درازمدت معانی لغات انگلیسی، ممکن است از راهبردهای متنوعی استفاده کنند که احتمالاً رایج ترین آن تکرار ساده است. اما این راهبرد «در دسترس» نمی تواند همواره اثربخش باشد، لذا باید به دنبال راهبردهای دیگر- و احتمالاً اثربخش تر- نیز بود. از جملة این راهبردها می توان به تکنیک های یادیار، از جمله «کلمه کلید» و «تصویرسازی ذهنی» اشاره کرد که بکارگیری آن برای یادگیری لغات زبان های خارجی در دیگر نقاط دنیا به کرات مورد تأیید قرار گرفته است. پژوهش حاضر تأثیر این دو راهبرد را در یادگیری و یادداری کلمات انگلیسی در مقایسه با روش سنتی تکرار، از سوی دانش آموزان فارسی زبان مورد بررسی قرار داده است. در این پژوهش سه گروه از دانش آموزان سوم راهنمایی به شیوه تصادفی مرحله ای انتخاب شده و از آنها خواسته شد که مجموعه ای از کلمات انگلیسی و معانی آنها را با سه شیوه متفاوت تصویرسازی ذهنی، کلمه کلید و تکرار ساده به خاطر بسپارند. تجزیه و تحلیل نتایج پس آزمون های مربوط به یادگیری و یادداری نشان داد که روش کلمه کلید در هر دو مورد نسبت به دو روش دیگر در سطح معناداری مؤثرتر عمل می کند. نتایج همچنین تفاوت معناداری را بین روش تکرار و روش تصویرسازی در یادگیری و یادداری معانی کلمات انگلیسی نشان نداد.
اثر بخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر درک مطلب دانش آموزان پسر دوم راهنمایی منطقه 11 آموزش و پرورش شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی اثر بخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر درک مطلب دانش آموزان پسر دوم راهنمایی منطقه 11 آموزش و پرورش شهر تهران صورت گرفته است. از بین 17 مدرسه، سه مدرسه و از هر مدرسه یک کلاس به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی و گروه کنترل قرار گرفتند. آزمون درک مطلب محقق ساخته از دو متن متفاوت برای پیش آزمون و پس آزمون تهیه و اجرا شد. برای دو گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه 45 تا 60 دقیقه ای آموزش راهبردها انجام گرفت. با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی فرضیه ها مورد آزمون قرار گرفت و نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات افزوده گروه های آزمایشی با میانگین گروه کنترل در سطح 01/0=α تفاوت معنی دار وجود دارد، و میانگین نمرات افزوده گروه آزمایشی آموزش راهبردهای فراشناختی بیشتر از گروه آزمایشی آموزش راهبردهای شناختی به دست آمد که در سطح 05/0=α تفاوت بین میانگین ها معنی دار شده است. پیشنهاد شده است که معلمان، راهبردهای شناختی و فراشناختی را به هنگام تدریس دروس معرفی نمایند.
الگوی ساختاری رابطه خودکارآمدی، سودمندی ادراک شده و پیشرفت تحصیلی: بررسی نقش واسطه ای یادگیری خود نظم بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی تاثیر خود کارآمدی و سودمندی ادراک شده بر پیشرفت تحصیلی، با واسطه گری یادگیری خودنظم بخش.
روش: 400 دانش آموز پایه سوم ریاضی فیزیک (200 دختر و 200 پسر) دبیرستان های دولتی شهر اصفهان به طور تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه ای شامل سه خرده مقیاس پاسخ دادند.
یافته ها: نتایج به دست آمده با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری نشان داد که متغیرهای برون زای خودکارآمدی و سودمندی ادراک شده اثر مستقیم معناداری بر پیشرفت تحصیلی دارند، همچنین نتایج نشان داد که رابطه بین خود کارآمدی و سودمندی ادراک شده با پیشرفت تحصیلی از طریق یادگیری خود نظم بخش میانجی گری شد. در این الگو تمام وزن های رگرسیونی از نظر آماری معنادار بوده و متغیرهای پیش بینی کننده 54/0 از واریانس پیشرفت تحصیلی را تبیین کردند.
نتیجه گیری:در مجموع یافته ها نشان می دهد که خودکارآمدی و سودمندی ادراک شده مستقیماً و با واسطه یادگیری خود نظم بخش بر پیشرفت تحصیلی تاثیر دارند.
مقایسه ویژگی های شخصیتی و شیوه های یادگیری در دانشجویان علوم پایه،فنی و مهندسی و علوم انسانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه صفات شخصیتی و شیوه های یادگیری در بین رشته های علوم پایه، فنی و مهندسی و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران بوده است. روش پژوهش از نوع علی- مقایسه ای. 445 دانشجو از دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران به طور تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه پنج عامل شخصیتی تجدید نظر شده نئو و سبک های یادگیری کلب بر روی آنها اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده های از تحلیل واریانس یکراهه استفاده شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در عوامل شخصیتی برون گرایی، باز بودن به تجربه، توافق، وجدانی بودن و شیوه های یادگیری تجربه عینی، مشاهده تأملی، آزمایشگری فعال، مفهوم سازی انتزاعی در بین سه گروه تحصیلی وجود دارد.
روش های یاددهی- یادگیری عصر اقتصاد دانایی در برنامه درسی راهبردی آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه، چالش ها و چشم اندازهای آموزش عالی در عصر اقتصاد دانایی را از منظر مطالعات برنامه درسی و متمرکز بر یکی از محوری ترین مقوله های آن، یعنی یادگیری و روش های آن مورد پژوهش قرار داده است. در این جهت، با تاکید بر ناکافی بودن اصلاحات مقطعی در محتوی و روش ها، سیر تحولی مفهوم یادگیری و روش های آن تا یادگیری ترکیبی در عصر اقتصاد دانایی را با مقوله ای به نام نسبیت یادگیری تبیین کرده است. این تبیین را مقدمه انتخاب رویکرد کل نگر به مطالعات برنامه درسی آموزش عالی برای یادگیری چگونه یادگرفتن (فراشناخت در یادگیری) قرار داده و یکی از چشم اندازهای تحقق آن را برنامه درسی راهبردی آموزش عالی معرفی می کند. اعتقاد مطالعه بر آن است که پیش بینی گونه های تعامل بعد روش های یاددهی- یادگیری این برنامه، شامل تنوعی از روش های یادگیری چهره به چهره، آموزش از دور سنتی و نوین با دو بعد دیگر آن یعنی محتوی و شایستگی های قابل کسب و تعمیق در دانشگاه، زمینه های فراشناخت در یادگیری را به عنوان ضرورتی برای مدیریت دانایی در رویارویی با پدیده تغییر در همه سطوح برنامه درسی فراهم خواهد ساخت. در جهت اعتبارسنجی این چشم انداز، الگوی برنامه درسی راهبردی آموزش عالی مورد اعتبارسنجی از دیدگاه 908 دانشجو و استاد از دوازده دانشگاه قرار گرفته است. در این اعتبارسنجی، شاخص اصلی برنامه یعنی اهمیت کل نگری و نمود آن در رتبه بندی بعد روش های یاددهی- یادگیری و تعامل آن با سایر ابعاد، گروه های روشی آن (سه گروه)، تنوع روش های این گروه ها (14 روش)، در دو وضعیت موجود و مطلوب برنامه درسی آموزش عالی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.