فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۸۱ تا ۲٬۷۰۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
علم و دین از نگاه فرانسیسکو آیالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از انقلاب علمی قرن هفدهم و قدرت گرفتن علوم تجربی، رقیبی قدرت مند برای ادیان در حل مشکلات بشر، و ارائة تبیینی روشن تر از جهان پا به عرصة وجود نهاد. رابطة علم و دین در کانون مباحث فلسفی قرار گرفت و آرای گوناگونی در این خصوص ارائه شد. نوشتار حاضر به نقد و بررسی دیدگاه فرانسیسکو آیالا[i]کشیش و ژنتیک دان برجستة معاصر می پردازد. وی بر این باور است که کتاب مقدس فقط در خصوص نجات و سعادت آدمی مصون از خطاست و اساساً هدف آن تبیین پدیده های طبیعی نیست. آیالا با پذیرش موضع طبیعت گرایی روش شناختی، و رد طبیعت گرایی متافیزیکی، برای تبیین وقایع طبیعی صرفاً پدیده های طبیعی را به میدان می آورد و دخالت هرگونه موجود ماوراء طبیعی از جمله خداوند را در امور جهان نفی می کند. او معتقد است برای تبیین پیدایش گونه های زیستی بر روی زمین فقط باید به نظریة تکامل و انتخاب طبیعی اکتفا کرد و آن ها را به خداوند منتسب نکرد، این نوع نگرش می تواند مشکل شر را به خوبی حل کند؛ زیرا شرور به تکامل و انتخاب طبیعی منتسب می شود و خداوند از ارتکاب شرور مبرا می شود. به نظر می آید راه حل آیالا برای حل مشکل شر از توانایی کافی برخوردار نیست؛ آیالا علم و دین را مربوط به دو حوزة متمایز می داند که هریک بر قلمرویی مجزا پرتو می افکند، از همین روی این دو در ارائة تصویری درست از عالم مکمل یک دیگرند
سیر تحول از علوم رشته ای تا علوم میان رشته ای و علوم یکپارچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظرارسطو و فلاسفه اسلامی و فلاسفه قرون وسطی همه علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفه نظری و فلسفه عملی تقسیم می شد ، که فلسفه نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان به دست آورند. تمام بخش های دانش، بایستی در یک چارچوب کل نگرانه فلسفی قرار می گرفت. پس از تکون علم جدید کم کم فلسفه های تجربه گرا ، که فقط به تجارب حسی توجه داشتند، نضج گرفت و این منجر به کنار گذاشتن فلسفه ، علی الخصوص متافیزیک ، شد، و عالمان دیدگاه کل نگر را کنار گذاشتند. در نیمه دوم قرن بیستم ، با ظهور چند مکتب در فلسفه علم و روشنگری درمورد فارغ نبودن علوم از متافیزیک و چند بعدی بودن بعض از مسائل علمی ، چند جریان زیر براه افتاد: (1) عده ای از بزرگان علم ، قادر نبودن علم تجربی به پاسخگوئی به همه سؤالات انسانی را دلیل بر این دانسته اند که علم باید در یک چهار چوب جامعتر ( یک متافیزیک) قرار گیرد. (2) مطالعات میان رشته ای براه افتاده ، که به تاسیس گروههای پژوهشی میان رشته ای و براه افتادن دوره های آموزشی میان رشته ای منجر شده و باعث توجه به فلسفه در علوم گشته است . (3) پوزیتیویستهای منطقی دنبال این بودند که همه علوم را به یک علم، مثلاً فیزیک ، برگردانند. اما این جریان در دهه های اخیر تضعیف گشته ، گرچه در خود فیزیک عده ای دنبال " نظریه همه چیز" بوده اند . (4) بعضی از دانشمندان تاکید کرده اند که تخصصها باید در پرتو یک دیدگاه کل نگر دنبال شود ، ولذا حاکمیت یک جهان بینی جامع نگر را بر همه علوم توصیه کرده اند. به طور خلاصه می توان گفت که در دهه های اخیر در راستای کل نگری توجه به فلسفه در علوم به نحو محسوسی درغرب بیشتر شده است.
همراه بی همرهان (دیدگاه هستی شناسانه درباره تلفن همراه)
حوزههای تخصصی:
تبیین نسبت های جهانی شدن و جهانی سازی با آموزه های دینی در عصر پساتجدد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازمیان رفتن مرزهای زمانی و مکانی و نزدیکی فرهنگ ها و جوامع، موضوعی به نام جهانی شدن را به محافل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وارد کرده، چالش ها و فرصت هایی را برای آموزه های دینی ایجاد کرده است. هدف از این پژوهش تفکیک فرایند جهانی شدن و پروژة جهانی سازی غربی و تبیین نسبت های آن با آموزه های دینی است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بود. پس از مطالعة اسناد موجود، تعاریف و نظریه های مختلف در زمینة جهانی شدن، جهانی سازی بررسی و تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد می توان نسبت های مختلفی بین این دو مقوله با آموزه های دینی در نظر گرفت؛ نسبت جهانی شدن با آموزه های دینی، نسبت جهانی سازی با آموزه های دینی و نسبت میان جهانی شدن در وضعیت کنونی، با آموزه های دینی. یافته ها نشان داد جهانی شدن در راستای جهانی کردن دین اسلام، یکی از اهداف آموزه های دینی است. اما جهانی سازی غربی در نقطة کاملاً مخالف با آموزه های دینی قراردارد.
نسبت معرفت دینى و علمى
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۴شماره ۴۰
حوزههای تخصصی:
مسأله نسبت بین علم و دین، یکى از مسائل مهم در فلسفه دین است. در این مقاله مقایسه کلى حول چهار محور عمده (موضوع، زبان، روش و غایت) در حوزه معرفت دینى و معرفت علمى صورت گرفته است و بر اساس یک فرضیه، حیطههاى چهارگانه با همدیگر سنجیده شده و در پایان به برخى از منشأهاى احتمالى فرضیه رقیب یعنى فرضیه تعارض علم و دین پرداخته شده است. و در نهایت نسبت بین این دو معرفت را، در یک عنوان و عبارت صحیح نمىداند و قائل به نظریه تفصیل است.
مسئله شر
خدا و فلسفه معاصر
حوزههای تخصصی:
تقریر و تبیین استدلال های اخلاقی سی. اس. لوئیس بر وجود خدا «عینیت گرایی و نگاه مؤمنانه به عالم هستی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر تقریرهای متفاوتی از استدلال اخلاقی بر وجود خدا شکل گرفته است. یکی از این تقریرها، استدلال از طریق عینیت گرایی اخلاقیِ سی. اس. لوئیس است؛ لوئیس با توسل به احکام و قوانین اخلاقی متداول در حیات انسانی و با توجه به مجادلات اخلاقی، انتقادات اخلاقی، و عذرآوری انسان هنگام عمل نکردن به قوانین اخلاقی، که همه روزه برای انسان روی می دهد، وجود عینی ارزش ها و قوانین اخلاقی را اثبات می کند و سپس با توجه به تفاوت ماهیت قوانین اخلاقی و قوانین طبیعی، بنیان استدلال اخلاقی خویش را پایه گذاری می کند. لوئیس در جست وجوی مبنا و اساس این قوانین عینی اخلاقی، ذهنی عالی را به عنوان یگانه مبنای حقیقی احکام اخلاقی اثبات می کند. این مقاله به تقریر و تبیین استدلال اخلاقی لوئیس می پردازد و در پایان به نقد و بررسی آن خواهد پرداخت.
نگاه انتقادی نیچه به جایگاه اخلاق در تمدن غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیچه راهی را که بشر در مسیر اخلاق تاکنون پیموده است، نه همچون یک فرایند تکاملیِ مثبت و ارزنده، بلکه تاریخچه یدیرپاترین خطاهای انسان و مسبب سرنوشت هولناک و هراس انگیزاو می داند.از این رو به نقد شدیداخلاقکه به اصطلاح میراثی تاریخی و دستاوردی ارزشمند برای بشر تلقی می شد، می پردازد.از نظر او تمامی ابعاد زندگی بشر، حتی پرسش او از وجود،تحت تأثیر ارزش هاستو این ارزش ها،کشمکش ها و بحران هاییرا برای انسان پدید آورده است.نیچه خود را ضد اخلاق می نامد و همه ینظام های اخلاقی را مردود می شمارد.البتهاو در نقد اخلاق می خواهد بنیاد حقیقی اخلاق را بیابد، جایگاه و نحوه ی عمل آن را شرح دهد و ساز و کارارزش گذاری انسان را که او را به انجام افعال اخلاقی وادارمی کند، تشخیص دهد.در پس تمام اظهارات ویرانگرانه نیچه، طرحی جدید و ایده ای نو و در عین حال یکپارچه وجود دارد. او قصد ندارد نظامی همچون نظام هایی که آنها را به نقد کشیده و ویران نموده است، بنیان گذارد. مظهر این ایده ی نو، ابرانسان است. در این مقاله نگاه منفی نیچه را به منزلت اخلاق در تمدن غرب، در پرتو انتقاداتی که به اخلاق وارد می کند، بررسی می کنیم.
خرد در سیاست
نقد همسانانگارى وحى و تجربه دینى
حوزههای تخصصی:
مفهوم «وحى» یکى از مفاهیم مهم و اساسى ادیان ابراهیمى است که این ادیان را از مکاتب بشرى متمایز مىسازد. چیستى و سرشت وحى یکى از مباحث مهم فلسفه دین و کلام معاصر است. پیرامون سرشت و ماهیت وحى، دو دیدگاه عمده وجود دارد که عبارتند از وحى گزارهاى و وحى تجربى. بر اساس وحى گزارهاى، خداوند حقایق و گزارههایى را بر پیامبر وحى مىکند، اما بر اساس وحى تجربى، پیامبر با خدا مواجههاى داشته و تفسیر آن مواجهه و تجربه دینىاش را براى دیگران منتقل مىکند. مقاله حاضر، در واقع در صدد نقد این دیدگاه؛ یعنى همسانانگارى وحى و تجربه دینى (= وحى تجربى) مىباشد. مقاله پس از توصیف دیدگاه تجربه دینى و مفاهیم اساسى آن، به زمینههاى ظهور این نظریه اشاره کرده و پس از نقد و بررسى این دیدگاه، تفاوتهاى وحى و تجربه دینى را بیان مىکند. بنابراین، با توجه به نقدهایى که دیدگاه تجربه دینى دارد و نیز تفاوتهاى اساسى که میان وحى و تجربه دینى وجود دارد، نمىتوان دیدگاه فوق؛ یعنى تجربه دینى را در مورد وحى و بخصوص وحى اسلامى پذیرفت.
ضرورت آزادی قسمت دوم
واقع¬گرایی جغرافیایی و جایگزینی ژئوپلیتیک انسان محور
حوزههای تخصصی:
به طور معمول مکان¬ها و مفاهیم ژئوپلیتیک کلاسیک در راستای ویژگی های جغرافیایی با ثبات جهان شکل گرفته است. این نگرش نه تنها در متون رسمی و تحلیل های دانشگاهی و استدلال های ژئوپلیتیک، بلکه برای سیاست گذاران و سیاست مداران برای نشان دادن هویت سیاسی و سیاست ملی نیز مشاهده شده است. تاریخ ژئوپلیتیک حاکی از جایگزینی های مداوم در برهه هایی بوده که این جایگزینی ژئوپلیتیک در مواردی باعث وحدت در دنیا می شود و ثبات در مسائل ژئوپلیتیک نیز می تواند یک اشتباه مکرر محسوب گردد. از این رو واقعیت های جغرافیایی و تحولات به وقوع پیوسته در فضای کره زمین نیازمند یک جایگزینی ژئوپلیتیک جدید با محوریت انسان است تا پاسخ گوی انتقادهای صورت گرفته در مورد جنگ و ترور،جهانی شدن، محیط زیست و... باشد، این ژئوپلیتیک جدید «انسان محور» است. در این مقاله سعی شده است تا ضمن انطباق بین مسائل ژئوپلیتیک انسان محور و واقعیت¬های جغرافیایی، بر پیامدهای ناشی از عدم پذیرش حاکمیت و محدودیت¬های جغرافیایی در سیاست¬های کشورها پرداخته شود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می¬دهد که جغرافیا یکی از با ثبات¬ترین عوامل قدرت یک ملت است و تکذیب حقایق جغرافیا و عدم پذیرش این نقش صدمات جبران ناپذیری را بر حاکمیت کشورها و کره خاکی فراهم ساخته و باعث تشدید انتقادهای کنونی می¬شود.