Au début du XX esiècle, au sein de la littérature persane, les revendications pour faire un renouveau poétique se fait entendre dans les revues naissantes qui, à la lumière de la traduction, aspiraient le renouvellement de la littérature persane. En vue de présenter les réflexions théoriques et les essais poétiques de cette époque, cet article se propose de présenter une des revues phares, intitulée Irânšahr, publiée à l’étranger, et d’analyser « Qalb-e mâdar», l’un des poèmes les plus connus d’Iraj Mirza, paru dans le numéro 4 de la 2 esérie de ladite revue. Ce poème fut réputé autant dans la revue même qu’auprès de la critique persane comme un exemple réussi de la traduction. Ainsi, nous essayons de donner un compte rendu succinct des publications de cette revue et de relever ses contributions à la modernisation de littérature persane. Nous nous penchons également sur les éventuelles sources étrangères de « Qalb-e mâdar». Une étude comparative des textes sources et cible, nous permettra d’analyser les stratégies suivies par le traducteur et d’estimer le résultat de son travail et de mesurer ses éventuels apports pour la modernisation de la poésie persane.
قلمرو ایران، همواره قلمرو فرهنگی بوده است و تمدن و زبان، مرزهای آن را مشخص کرده است. مسأله بنیادین این مقاله آن است که سفرنامه نویسان بزرگی چون شاردن و تاورنیه از چه دیدگاه هایی به آداب و رسوم و فرهنگ مردم ایران و دربارش در عهد صفویه نگریسته اند و چه تفاوت ها و شباهت هایی در نحوه نگاه آن ها وجود داشته است؟ نوشته حاضر علاوه بر پاسخ به پرسش های مذکور در پی آن است از لابلای سطور آثار آنان به میزان درک واقعی و بیان واقعیت های موجود در ایران و یا نگاه های تعصب آمیز و غرض ورزانه آنان پی ببرد. کاربرد این مقاله و نتایج حاصل از آن می تواند برای پژوهندگان جامعه شناسی و تاریخ ایران بسیار کار آمد باشد.
رمان های جن نامه از هوشنگ گلشیری و وسوسه از گراتزیا دلدا، نویسنده ایتالیایی، دو اثر مهم با شاخصه های داستانی و نمایشی هستند که از میان این شاخصه ها، عنصر شخصیّت پردازی برجسته تر است. تحلیل تطبیقی این دو اثر از زاویه شیوه ها و ابعاد شخصیت پردازی نمایشی، گویای اهمیت توجه به عناصر دراماتیک در شک ل دهی به متون شاخص داستانی دو ملیت ایرانی و ایتالیایی است که به تبع آن، ضرورت توجه به این مسأله در بازکاوی این گونه متون داستانی، بیش از پیش احساس می شود. اشاره مستقیم به ویژگی های ظاهری، گفتار و رفتار و ابعاد گوناگون شخصیّت ها موجب شده برای مخاطب، باورپذیر و قابل تجسّم باشند. در این دو اثر، شخصیّت ها با نشان دادن اعمال و رفتار مختلف در کشمکش های داستانی، ارتباط با دیگر شخصیّت ها و کنش ها و موضع گیری ها در مسائل و موضوعات مختلف، خود را به مخاطب معرّفی می کنند و دو نویسنده با این روش در اثر خود شخصیّت های نمایشی خلق می کنند. در این پژوهش با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، مؤلفه های شخصیّت پردازی نمایشی را در دو رمان جن نامه و وسوسه بررسی کرده و نشان داده ایم که چگونه گلشیری و دلدا توانسته اند با بهره گیری از شگردهای برجسته سازی نمایشی، ویژگی های شخصیّت های نمایشیِ متون دراماتیک را به اثر خود ببخشند. کلیدواژه ها: شخصیّت پردازی، شخصیّت پردازی نمایشی، کشمکش، گفت وگوی نمایشی، جن نامه، وسوسه.
درسنامه های متون ادبی به عنوان آثاری که بتوانند نیاز دانشجویان در یک ماده درسی را تأمین کنند، غالباً در شکل گزیده هایی از متون نظم و نثر تهیه می شوند. در این درسنامه ها باید چهار نکته اصلی مورد توجه قرار گیرد: 1) محتوای درسنامه 2) مخاطب درسنامه 3) شیوه و ساختار 4) هدف یا مقصد درسنامه. کاستی در هریک از این محورها می تواند درسنامه را از شکل مفید خود دور سازد. در رشته زبان و ادبیات فارسی غالباً درسنامه ها گزیده ای از مهم ترین متون نظم و نثر فارسی هستند و در این میان درسنامه های حافظ از جایگاه مهمی برخوردارند. در این درسنامه ها، گزیده ای از غزل ها همراه با مقدمه و شرح واژگان ، مفاهیم و ابیات ، متناسب با سلیقه و پسند مؤلف فراهم آمده است؛ ولی در یک بررسی انتقادی به نظر می رسد که برخی از این درسنامه ها فاقد شرایط مطلوب درسنامه ای هستند. کاستی های آثار مذکور بیشتر عبارتند از فقدان طرحی روشمند برای گزینش غزل ها، بی توجهی به گونه شناسی غزل ها برای شرح و توضیح آنها ، بی توجهی در شرح مفاهیم کلیدیِ ابیات، اجمال یا تفصیل های بی وجه، اجتهادهای بی اساس و بنیاد ، بدخوانی و بی توجهی به زمینه های قابل تداعی برای فهم معانی ابیات، و مسائلی دیگر است که برخی از این درسنامه ها را از جامعیت لازم محروم کرده است. مقاله حاضر بحث و واکاوی همین موارد است.
تاکنون کمتر شاعری مانند متنبی توانسته است اندیشه و قلم دانشمندان و ادیبان و شاعران بسیاری را، از گذشته تاکنون، به خود مشغول کند و در روزگار حیاتش با چنان اقبالی روبه رو شود. در این جستار برآنیم راز این همه اقبال به شعر متنبی و تفضیل او بر دیگران و خاتم شاعران عرب بودنش را دریابیم. از گذشته های دور تاکنون، این مهم را از زوایا و منظرهای مختلفی بررسیده و کاویده اند. در پژوهش حاضر، این دقیقه در شعر متنبی از رهگذر دو اصطلاح "حضور" و "غیبت" صوفیه، که همانند شاعران بر شهود تکیه دارند و مفاهیمی چون "تجربه از نزدیک" و "تجربه از دور" و با تکیه بر این بیت متنبی: «فالخیل و اللیل و البیداء تعرفنی/ و السیف و الرمح و القرطاس و القلم» کاویده شده است. متنبی با حضور همیشگی اش در تجربه های شعری خویش توانسته آنچه را از اعیان در پرده بوده است آشکارا ببیند تا حکم غیبی برای او به حکم عینی تبدیل شود. راز جاودانگی متنبی را در همین حضور همیشگی یا به تعبیری در همین تجربه از نزدیک یا به قولی در آشنایی و معرفت شاعر می توان جست. همین مهم سبب شده است تا شعرش «مرجع ضمیر زندگی» شود.