ایکات نوعی تکنیک و پارچه ای است که نقوش آن با گره زدن و بستن بخش هایی از تار و یا پود و باز کردن آن ها پس از رنگرزی ایجاد می شود. امروزه ساخت ایکات در هند شاید به رونق گذشته نباشد، ولی کاربرد، طرح، رنگ، تفاوت ها، جنس، چگونگی، مراکز تهیّه و عوامل آفرینش و باورهای نهفته در این پارچه های زیبا از مواردیست که همواره به ذهن خطور می کند.روش این تحقیق توصیفی و تحلیلی است. شیوه ی جمع آوری اطّلاعات بر اساس مطالعات کتابخانه ای و پژوهش های میدانی و ابزار گردآوری داده ها شامل مقاله، کتاب، پایان نامه، کتب الکترونیکی و عکس است. با توجّه به فرضیّه ی وجود ارتباط میان انواع ایکات با کاربرد تزیین و پوشش، هم چنین تکنیک، تشابه و تفاوت جزئی آن ها به خاطر محلّ تولید و افکار بافندگان که باعث اثرپذیری مناطق از یکدیگر است، هدف مقاله نظام دهی و بررسی دقیق انواع ایکات هندی برای حصول نتایج جامع کاربردی، شناخت پارچه ها و حفظ تکنیک هاست. بنابراین به این نتیجه می رسیم که پارچه های هند با وجود تشابه، تکنیک خاصّ ایجاد نقش دارند، مثلاً بانداسِ اوریسّا با روش گره زنی منقوش می گردد. برخی انواع دیگر نیز از لحاظ طرح، رنگ و نوع نخ شباهتدارند که کاربرد نخ زر در بانداس یا گول بَدَن از آن جمله است. این پارچه ها معمولاً برای تهیه ی ساری به کار می روند که در مراسم نیایش استفاده شده و نقش مایه های ساده ای دارند که حاصل در هم رفتن رنگ هاست
نگاره ی « مستی لاهوتی و ناسوتی»، مربوط به برگی از دیوان حافظ سام میرزا ، اثر سلطان محمد نقاش، نگارگر مکتب تبریز صفوی، ازنظر آفرینش فضایی عرفانی، نمادین و نمایشی و نیز جاذبه های تجسمی، یکی از نمونه های غنی از شمایل های تصویری به شمار می رود. پژوهش حاضر از نوع نظری بوده و به روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده و با گردآوری تصاویر و اطلاعات به روش کتابخانه ای، نگاره ی یادشده را مورد تحلیل شمایل شناسانه قرار داده است. هدف از این پژوهش آن است که با رویکردی تاریخی و معناشناختی از شعر حافظ و نیز سیاق هنری سلطان محمّد، سعی در رمزگشایی از مفاهیم عرفانی و روایی مستتر در این نگاره، متأثّر از متن اصلی داشته باشد. پرسش بنیادین پژوهش عبارت است از: « چه مفاهیم حکمی، عرفانی، تغزّلی و اساطیری در پس روابط میان شمایل ها و فضای تجسّمی حاکم بر نگاره حکم فرماست؟ » پیشینه های پژوهشی در رابطه با زندگی حافظ و نیز معنا پردازی و سبک شناسی غزلیات او و همچنین تاریخ نگارگری مکتب ترکمانان و تبریز صفوی و شیوه ی نقاشی سلطان محمّد نقاش، که در مقالات و کتاب های نویسندگان ایرانی و خارجی نگاشته شده، به عنوان منابع پژوهشی موردمطالعه قرارگرفته و نتیجه ی حاصل آنکه شیوه ی اغراق آمیز و طنزآلود سلطان محمّد در ترسیم شمایل ها با جهان بینی رندانه ی حافظ منطبق بوده و همچنین تقسیم بندی نگاره به سه ساحت مشخّص از پایین به بالا و در نظرگیری شمایل های متناسب با هر یک، با دیدگاه تفکیکی عرفانی مبنی بر ساحت های سه گانه ی ناسوت، ملکوت و لاهوت تناسب دارد.