فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۰۱ تا ۲٬۵۲۰ مورد از کل ۹٬۸۳۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
گنبد سلطان یا گور درویش
شکل شهر منسجم
حوزههای تخصصی:
کندوکاوی پدیدارشناسانه در راستای شناخت یک انگاره کهن در معماری ایرانی- اسلامی؛ نمونه های موردی : میدان توپخانه (تهران)، میدان نقش جهان (اصفهان)،پارک لاله (تهران)، باغ شاهزاده (ماهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران معاصر و اغلب در پناه تفکر مدرنیزم در عرصه های معماری و شهرسازی، آثار و بافت هایی به وجود آمدند که آفرینندگان آنها، بیش از هر چیز، به آوانگارد و نوآورانه و حتی غریب بودن آنها به خود می بالیدند. اصرار نوگرایان به ایجاد محیط هایی با استانداردهای یکسان برای انسان ها، با ویژگی های متفاوت، سبب شد فضاهای زیست شهری مدرن گرایش به سردرگمی، هرج ومرج، پریشانی و ابتذال پیدا کنند. حال آنکه با گذشت زمان و نمایان شدن مسایل چنین ساخت وسازهایی -که بی اعتنا به تاریخ و فرهنگ بومی ملت ها تداوم می یافتند- لزوم بازبینی ریشه ای در این زمینه آغاز و سعی شد مبانی اصیلی برای آثار و عناصر محیطی پیدا شود؛ مبانی ریشه داری که بتواند ارتباط قطع شدة بین مخاطب و محیط بومی را دوباره برقرار کند. با مطرح شدن مباحث روان شناسی محیطی، تاریخ و فرهنگ بومی و امثالهم کهن الگوها (آرکی تایپ ها) به عنوان یکی از مهم ترین و تعیین کننده ترین موضوع ها در زمینه طراحی فضاهای انسان ساخت مطرح شدند. کهن الگوها را ""انگاره های بنیادین، اصیل و پایداری"" تعریف کرده اند که حاصل تجمیع تجربه های هزاران سال تاریخ، تجربه و خاطرات جمعیِ بشری بوده و در حافظة پنهان و ناخودآگاه انسان ذخیره شده اند. در پهنة فرهنگی ایران نیز، به واسطة سابقة تاریخی آن، بلاجبار می باید انگاره های بنیادین یا کهن الگوهای متعددی وجود داشته باشند که توانسته اند این جامعة بزرگ و رنگارنگ را، در مجموعه ها و عناصر محیطی نسبتاً منسجم از نظر کالبدی، در پی قرون متمادی، در کنار هم حفظ کرده و گروه های اجتماعی را به هم پیوند بزنند. از این رو مقالة حاضر، تلاش دارد به این سؤال پاسخ دهد که آیا مدل و انگارة دوقطبی «بالا - پایین» را می توان یک کهن الگو یا انگاره بنیادین پایدار در ایران دانست؟ آیا وجود احتمالی این انگاره تنها به گذشته ها تعلق دارد؟ همچنین آیا این انگاره در فضای زیست انسان و طراحی فضاهای معماری و شهری زمان ما هم دیده می شود؟ برای همین منظور ضمن اشاره به مفهوم محور ذهنی/عینیِ بالا- پایین، و نشان دادن رابطة حیاتی آن با مفاهیم زبانی، انگاره های ارزشی و رفتاری، و الگوهای ساخت فضاهای مختلف معماری بومی، سعی شده است با کنکاش در نمونه ها و مصادیق مختلف، وجود این کهن الگو یا انگاره بنیادین ثابت شده و کاربرد آن مورد واشکافی قرار گیرد. برای رسیدن به این مهم از روش توصیف تحلیلی - توصیفی و به طور خاص از روش تحلیل محتوا و استنباطی استفاده شده، در بخش نظرسنجی، جهت کمّی کردن اطلاعات پژوهشی و برای سنجش نظر عمومی، با استفاده از فرمول کوکران در هر نمونه مطالعاتی، پرسش نامه هایی به روش نمونه گیری تصادفی توزیع و به روش توصیفی تحلیل شده است. نتایج حاصل از نظرسنجی ها نیز نشان می دهند که ادراک فضاهای سنتی و حتی مدرن ما هنوز مستقیماً از مفاهیم زبانی و انگاره های بنیادین تأثیر پذیرفته و کهن الگوی مورد نظر در این پژوهش همچنان در زندگی امروزة ما حضوری غیرقابل تردید دارد.
نکاهی بتاریخ: سلطانیه و گنبد آن
حوزههای تخصصی:
منظر حسی؛ رابطه میان منظر محسوس و فضای عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرانسه سابقة پژوهش در حوزه منظر ۲۵ سال پیش با برگزاری همایشی در باب «مرگ منظر؟» آغاز شد2. بعد از انتشار کتاب «نظریة منظر3» اَلن روژه امروز تنها 15 سال است که منظر موضوع مباحث نظری و عملی شده است. بدیهی است که در این میان، سؤالات جدیدی نیز مطرح شد.
طی دوره های طولانی منظر مفهومی طبیعی داشت : دید وسیع طبیعی (پانوراما) مشهود از نقطه ای مرتفع، خالق نوعی لذت زیباشناسان و هیجانی محسوس. این ادراک مصور یا تزئینی امروزه چه در حوزه نظریات و چه در پروژه ها دچار بحران شده و رابطه انسان و منظر بیش از آنکه «طبیعی» باشد، پیچیده است. منظر، دیگر تنها در حوزه زیباشناسی مطرح نیست بلکه در علوم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حقوق نیز کاربرد دارد؛ از صنعت تا مسئلة مصرف انرژی. سؤال این است که گسترة بی مرز این مفهوم چه تأثیری بر خوانایی کانسپت آن و عملکردهای منظرین دارد؟
به عنوان مثال در مبحث روش های دسترسی به منظر این مسئله مطرح می شود که آیا بینایی همچنان تنها روش است؟ حال آنکه از منظر بویایی، شنیداری و حتی چشایی نیز مطالبی می شنویم. همچنین پیشرفت رسانه ها (عکاسی، فن سینما و دنیای دیجیتال) و این دنیای مجازی جدید غیرمادی، همگی از روش های سنتی مصورسازی4 بسیار دورند. در مجموع امروز، منظر کمتر در وهله اول قابل خوانش است. برای بررسی این وضعیت هستی شناسانه باید ابتدا به دوره شناسی تحولات منظرین بپردازیم. در این پژوهش به پنج جهت گیری اصلی می رسیم که مبدأ یا مرکز مباحث منظرین در تفکر معاصر بوده اند.
تحلیل محتوای مجله های «هنر معماری»، «معمار» و «معماری و ساختمان» براساس نظریه برجسته سازی (بازه زمانی 1377 تا 1397)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۱
24 - 35
حوزههای تخصصی:
علی رغم نقش مجلات تخصصی در تبلیغات، آموزش و ایجاد جریان های فکری در معماری معاصر ایران، تاکنون هیچ تحقیق جامعی پیرامون محتوای این رسانه ها صورت نگرفته است. تحلیل محتوای مجلات «معمار»، «هنر معماری» و «معماری و ساختمان» طی بیست سال فعالیت اخیر آنان هدف این پژوهش است. اهمیت این تحقیق با درک نقش رسانه ها در جهت دهی به افکار حرفه مندان براساس نظریه برجسته سازی مشخص می شود. تحلیل محتوا با مراجعه به منابع دست اول (نسخ اصل مجلات) و کدگذاری دو مرحله ای مقالات براساس سیاهه وارسی محقق ساخته در 33 معیار موضوعی. تجزیه و تحلیل داده ها به روش آنالیز میان موردی (cross-case anaysis) صورت پذیرفته تا نتایج در دو سطح آمارهای کمی و تحلیل های کیفی ارائه شوند. سه مجله مذکور، به عنوان باثبات ترین نشریات تخصصی معماری ایران در بیست سال اخیر که همچنان چاپ آنان ادامه دارد، مجموعاً 221 نسخه از سال 1377 تا پایان 1397 مشتمل بر 4965 مقاله چاپ کرده اند. موضوعات «معرفی پروژه در ایران» (مجموعاً 19/39 درصد از کل مقالات)، «تاریخ و مبانی نظری» (مجموعاً 19/23 درصد از کل مقالات)، «اخبار رویدادهای معماری» (مجموعاً 12/93 درصد از کل مقالات) و «معرفی پروژه در غرب» (مجموعاً 10/81 درصد از کل مقالات) بیشترین سهم از محتوای چاپی را به خود اختصاص داده اند. بیش از 62/36 درصد واریانس مقالات منتشرشده در باب چهار موضوع مذکور است. مضمون برجسته در بین تمامی مجلات «معرفی پروژه در ایران» است. مجلات تخصصی معماری نقش مؤثری در سوگیری معماران در استفاده از رسانه ها به عنوان بستر معرفی آثار ساختمانی خود و متعاقباً جهت دهی اذهان ایشان به سمت «معماری غرب» از طریق انتشار «تاریخ و مبانی نظری» داشته اند. در خاتمه میزان هم سویی بین مقالات با دغدغه های جامعه حرفه ای معماران و برخی محورهای جایگزین پیشنهاد شده است.
معماری مساجد جمهوری آذربایجان
حوزههای تخصصی:
ترسیم معماری و دیگر هیچ
حوزههای تخصصی:
مازنجیل-نگاهی مردم شناختی در گلیمینههای کورکی
حوزههای تخصصی:
آموزش مفاهیم مرتبط با معماری پایدار در نظام آموزش ابتدایی با نمایان شدن در معماری مدارس
حوزههای تخصصی:
گرم شدن کره ی زمین ،افزایش روز افزون آلودگی محیط زیست و تغییرات غیر قابل برگشت آن بر اثر دخالت های بشر ،ضرورت توجه به مسائل زیست محیطی را برای آینده اجتناب ناپذیر کرده است. در این میان آموزش مباحث مربوط به پایداری به عنوان اولین گام در جهت آشنایی با ضرورت پایداری و تلاش در جهت آگاه سازی و ترجیح این مباحث محسوب می شود. از طرفی این کودکان هستند که سرمایه ی آتی هر کشوری محسوب می شوند و نقش مهمی را در ساختن جامعه ایفا می کنند. مدرسه به عنوان خانه دوم کودک موجب باروری فکری، جسمی، احساسی و اجتماعی او می شود، بنابراین آموزش مسائل مربوط به پایداری و توسعه ی پایدار با اجرای صحیح معماری پایدار در محیط یادگیری کودکان(مدرسه) می تواند به عنوان الگویی برای استفاده کنندگان سرلوحة معماری پایدار قرار گیرد همچنین آموزش اصول مربوط به معماری پایدار بدون صرف هزینه های کلان باعث می شود تا پایداری زیست محیطی به جزئی تفکیک ناپذیر از معماری آینده بدل گردد. روش تحقیق به کار گرفته شده در این نوشتار مبتنی بر مطالعات اسنادی و مرور متون، منابع، تجارب و تحلیل آنها است. نخست سعی شده است با آگاهی به مبانی نظری تحقیق شامل شناخت روحیات، افکار و استعداد های کودک فضای لازم جهت آموزش و پرورش او بررسی شود، سپس با درک اصول معماری پایدار ،ضرورت آموزش این معماری را در قالب چند اصل طراحی معماری در ساخت مدرسه مانند محیط و کالبد تغییر پذیر،ایجاد کارگاه های جنبی در فضای باز به منظور تعامل بیشتر با طبیعت ،استفاده ی حداکثر از نور طبیعی و ... را متذکر شد.
سکههای اشکانی
حوزههای تخصصی:
ارزیابی رویکرد موزه ای به معماری روستایی
منبع:
منظر تیر ۱۳۸۹ شماره ۸
حوزههای تخصصی:
فرایند دستیابی به نمای دوپوسته دارای بهره وری مناسب انرژی، نمونه موردی یک ساختمان اداری در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فناوری معماری و علوم ساختمان همواره به دنبال بهره گیری از روش هایی بوده است که امکان کاهش مصرف منابع انرژی و افزایش آسایش محیطی را فراهم آورد. از جمله راهکارهای امروزه برای وابستگی کمتر به مصرف انرژی، در عین تأمین آسایش حرارتی و عملکرد بهینه صوتی که از دیدگاه نور روز و تأمین تهویه، در مقام مقایسه با بهره گیری از جداره های ضخیم تر خارجی و مصالح غیرشفاف و بازشوهای کوچک تر مطلوب تر است، امکان بهره گیری از پوسته دوم برای کنترل بهتر محیط داخلی است. طبعاً نورگذری، قابلیت تهویه، کنترل شرایط آکوستیکی، و بهره گیری از عملکردهای ترکیب این پوسته ها از دلایل توسعه و ترویج این ساختار شناخته می شود. با پیشرفت نماهای دوپوسته گونه های مختلفی شناسایی شد که عموماً در شرایط اقلیمی کشورهای سردسیر به کار بسته شده، ارزیابی، ارتقا و درنهایت در ساختمان سازی مرسوم ایشان وارد گردید. لیکن در ایران کمتر به این موضوع پرداخته شده و درنتیجه، اطلاع دقیقی از تیپولوژی بهینه متناسب شرایط اقلیمی شهرهای آن در دست نیست. این مقاله فرایند مطالعات طراحی یک نمونه عینی است که با استفاده از روش شبیه سازی و ارزیابی گزینه های طراحی، فرایند انتخاب ساختار بهینه نمای دوپوسته را در یک برج اداری در تهران شرح می دهد. به این منظور با شبیه سازی گزینه های مختلف پیکره بندی، تهویه، و نیز ترکیب و مشخصات اجزای آن و سنجش بر مبنای معیارهای انرژی و آسایش گزینه های بهینه شناسایی شده است. نتایج در مقایسه با یک نمای تک پوسته با کیفیت مطلوب، نشان دهنده کاهش نیاز به گرمایش و نیز بهبود شرایط فضای داخلی در دوره سرمایش است. کاهش مصرف منابع انرژی ناشی از استفاده از نمای دوپوسته در این ساختمان بین kWh/m2 ۵۴-۲۸ معادل 7.79% تا 14.80% کاهش ارزیابی شد. همچنین بیشترین تأثیر استفاده از گونه های مختلف نمای دوپوسته در کاهش بار سرمایشی است؛ اگرچه در تمام گونه های آن موجب افزایش بار روشنایی می شود.
درخت در شهر تونس؛ فرضیه هایی از مفهوم فضای جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۱ شماره ۲۰
حوزههای تخصصی:
تا قبل از ورود استعمار در سال ۱۸۸۱، کشور تونس اساساً بر کشاورزی استوار بود. علی رغم یکجانشین شدن زودهنگام جمعیت کوچ نشین، مراکز شهری نسبتاً مهم، به استثنای پایتخت یعنی شهر تونس، نادر بودند.
شهر تونس که با الگوی شهرهای عربی سرزمین های مغربی ساخته شده بود، همزمان مرکز مذهبی، سیاسی و اقتصادی (خصوصاً تجاری) کشور به شمار می آمد و تحت فرمان «بی»1بود. شهر از طریق دروازه ها به جهات اصلی گشوده می شد و ارتباط آن را با مزارع وسیع کشت مرکبات و زیتون نیز برقرار می کرد. در آن زمان کشاورزی و تجارت بنیان زندگی شهروندان بود. به این صورت، ساکنان شهر تونس تجربه عملی و اقتصادی ویژه ای از درختان داشتند.
در مقابل، این عنصر طبیعی در فرهنگ سنتی فضای جمعی غیبت کامل داشت و تسلط فعالیت های اقتصادی و مذهبی در این فضا دیده می شد. در فضای خصوصی خانه شهروند تونسی، پیش از دوران استعمار، ارتباط متفاوتی با درخت برقرار بود. این رابطه هرچند نیمه پنهان و ساده اما از آنجایی که یکی از اجزای تخیل جمعی (مشترک) شهروندان به شمار می آمد، از اهمیت خاصی برخوردار بود.
با استعمار، الگوی شهر مستعمره فرانسه، با نوع جدیدی از ارزش های زیباشناسانه و اقتصادی روبرو شد که با رویکردهای «مدینه2» در تضاد بود.
آنچه در ادامه خواهد آمد بررسی تحول مفهوم فضای جمعی در شهر تونس در دوران پیش از استعمار (اواخر قرن ۱۹) تا امروز با تکیه بر زمان های کلیدی روند تحول است. از این رو، برآن شدیم تا ارتباط درخت با شهر را در این زمان ها بررسی کنیم؛ آنجاکه درختی که ابتدا عنصر فضاهای خصوصی بود (آن زمان که فضای جمعی بسیار محدود بود)، تا جایی که این عنصر طبیعی با آغاز دوران استعمار، تحمیل کاربری های جدیدی را در فضای مشترک برخود دید و به شهروندان تصور و رابطه جدیدی را از فضای جمعی ارایه داد. استعمار با تغییر نگاه شهروندان موجب تحول عمیقی در مفهوم فضای جمعی شد.
قالیبافی در جنوب خراسان(منطقه قاینات)
حوزههای تخصصی:
نگاهی به نقشه باغ سنوفر، قدیمی ترین سند باغسازی
حوزههای تخصصی: