فلو (flou-محوی) که یکی از واژگان بسیار تخصصی نقد تصویری است، و در حال حاضر به طور گسترده ای با تکنیک عکاسی همراه شده است. در اواسط قرن نوزدهم، درحالی که عکاسی در بحث و جدل های هنری وارد می شد «محوی» قبل از هر چیز یکی از رفتارهای نقاشی بود، که نقاش برای شفافیت اثر اقدام به پنهان کردن ضربات قلم مو بر روی بوم می کرد. نقد عکاسی، که بی سر و صدا این اصطلاح را از آن خود می کرد، مفهوم آن را متحول ساخت، و آن را مربوط به یک نقص فنی نمود، نقص تار شدن و نادیده گرفتن وضوح. در سال 1850، مشاهده کنیم که، در متون مربوط به عکاسی، یک عدم اطمینانی برای مفهوم محوی وجود دارد. که ضمن اینکه طنین معنایی تصویری خود را حفظ می-نماید در حال بارگذاری برداشتی جدید می باشد کهبا تعریف اصلی آن در تضاد است.
یکی از مهم ترین گونه های هنری ژاپن که در دنیا وجهی یگانه دارد، اوکیوئه یا چاپ نقش چوبی است. اوکیوئه (اوکیو به معنای دنیای گذران و اِ به معنای تصویر) به صحنه های زندگی گذرا اختصاص یافته و برای ارج نهادن به لذات گذرا بوده است. پیش از دوره ادو(تقریباً 1866-1615)، باسمه سازی در ژاپن رواج داشت و در معابد بودایی این چاپ نقش ها به طور رایگان به زائران اهدا می گردید؛ اما در دوره ادو ساخت چاپ نقش های غیردینی با مضامینی از مجلس عشاق، روسپیان زیبا، بازیگران محبوب کابوکی و زندگی روزمره بسیار رونق می گیرد و تصاویر بسیاری توسط اساتید اوکیوئه از جمله هیشیکاوا مورونوبو، هیروشیگه و هوکوسای و... خلق می گردد. در قرن نوزدهم اوکیوئه در میان عموم مردم محبوبیت خاصی پیدا کرد و منبع الهامی غنی برای هنر غرب گردید.
در حاشیه ی شمال شرقی شهرستان کرمانشاه (مرکز استان کرمانشاه) محلی است که به تاق بستان شهرت دارد. دراین محل تاق بزرگی وجود دارد که بر سطوح جانبی و جداره مقابل آن نقوش بسیار جالب توجه ای از دوره ساسانی حجاری شده اند. متأسفانه علی رغم مطالعاتی که تا کنون بر روی این نقوش انجام گرفته است، هویت واقعی و محتوی تاریخی آنها هم چنان درپرده ای از ابهام قرار دارند. ارنست هرتسفلد که یک باستان شناس آلمانی است، عقیده دارد مجموع نقش برجسته های تاق بزرگ بستان متعلق به خسروپرویز(628-591.م ) است که او را در صحنه های مختلف: شکارشاهی، تاج ستانی از اهورامزدا و سوار بر اسب معروف خود "شبدیز"نشان می دهد. ک. اردمان ـ سکه شناس آلمانی ـ معتقد است که شاه در نقش برجسته های مذکور، پیروز اول (484ـ 457.م) است نه خسروپرویز. ک.تانابه ژاپنی با رد هر دو نظریه مذکور،مجموع نقش برجسته های تاق بزرگ بستان را به اردشیر سوم (630-628.م) نسبت می دهد. در این پژوهش سعی بر آن است تا به مدد قراین تاریخی و شواهد متعدد باستان شناسی، هنری و سکه شناسی هویت واقعی این نقوش روشن گردیده و محتوای تاریخی آنها نیز از هر گونه ابهام و تاریکی زدوده شود.