قوانین و عهدنامه های بین المللی در زمینه حفاظت و مرمت از آثار فرهنگی و هنری به عنوان یکی از ارکان اصلی امر نگهداری از ثروت های فرهنگی، مقوله ای است که در کشور ما کمتر بدان پرداخته شده که نتیجه آن به صورت عدم آشنایی اغلب دانشجویان و دانش آموختگان رشته مرمت آثار تاریخی و فرهنگی و سایر رشته های وابسته، با معیارها و استانداردهای بین المللی برای تعیین و ارزیابی کیفیت اقدامات مرمتی انجام شده و یا در حال انجام بروز کرده است. در این مقاله سعی در آن است که با اختصاص دادن صفحاتی چند بدین موضوع گامی هرچند کوچک در زمینه اطلاع رسانی و ایجاد آگاهی در دانشجویان و دانش آموختگان مرمت به شکل عمومی تر برای نیل به فراهم آمدن زمینه نقد علمی برداشته باشیم.
بیان، فرایند تحقق یا ظهور یک «بود» درونی است آنگاه که یک واقعیت همچون یک مفهوم، حس یا رابطه در فضای اندیشه ای، احساسی، خیالی، شهودی، آرمانی یا تجربی درون انسان درک، حس، تصور، مشاهده، آرزو یا تجربه می شود. این نوشتار برپایی اثر معماری را عمل تبیین در بروز حقیقت معماری می داند. با طرح چیستی بیان و نسبت میان بیان و زبان در این مقاله، قابلیت های بیانی معماری مورد پژوهش قرارگرفته و با طرح موضوع بازخوانی معماری، روش تحلیل آثار برپاشده برپایه ی ویژگی بیانگری معماری مورد توجه قرار می گیرد. در عین حال دو مقوله ی همگرایی و واگرایی در بیان به عنوان دو عامل تعیین کننده در تمایز معماری کهن از معماری نو معرفی می شوند. بدین سان معماری از طریق تعریف زندگی ای که اثر را مکان رخداد آن می نماید، ابرازکننده ی حقیقت زندگی وابسته به خود می گردد. از این رو نظام صورت بخش معماری می تواند به مثابه ی دستگاهی زبان گونه، بر وجود ابزارهای بیانی دلالت داشته باشد که تحقق تبیین در اثر را سبب می شوند و به این ترتیب به نظر می آید تحلیل کیفی آثار قدیم معماری را به عنوان متون نگاشته شده با شناخت ماهیت تبیین معمارانه و به واسطه ی ابزارهای بیانی بتوان ممکن ساخت.
آراء نخستین هنرپژوهان غربی درباره تصویرگری در اسلام تأثیری ماندگار و پایدار، چه در غرب و چه در شرق، داشته است. در این میان، آثار تامس واکر آرنولد، هنرپژوه و خاورشناس نامور انگلیسی، به سبب اشتهار و فرازدستی اش در مطالعات اسلامی و شرقی بیش از آثار دیگران مؤثر بوده و نظریه هایش سالیانی دراز بر اندیشه دیگر پژوهشگران این حوزه چیرگی داشته است، چنان که می توان آثار او را مأخذ اصلی دیدگاه غالب هنرپژوهی غربی درباره تصویرگری در اسلام برشمرد. نویسنده مقاله، در بخش نخست، با استناد به برخی نوشته های آرنولد، دیدگاه او را تبیین می کند و پاره ای از خطیرترین لغزشهای آن را نشان می دهد. سپس، با توجه به گستردگی تأثیر این آثار، می کوشد تا سبب هم داستانی نسل نخست هنرپژوهان غربی و جمعی از سنت گرایان و برخی نویسندگان ایرانی را در این باره و پیامدهای رواج این نگرش را تبیین کند. در بخش دوم مقاله، رویکرد آرنولد و اتباعش به تصویرگری در اسلام نقد شده و، در عین حال، شالوده نگرش دیگری که به تازگی در میان جمعی از هنرپژوهان غربی پدید آمده روشن گشته است. بخش سوم و پایانی مقاله، در پاسخ به دعاوی کسانی چون لارنس بینیون، به بررسی چگونگی مواجهه مسلمانان با هنرهای تجسمی اختصاص یافته است.
چاپ دستی زبانی برای بیان ذهنیات هنرمند است و جایگاه خاصی در حوزة هنرهای تجسمی دارد. تکنیک های چاپ دستی بسیار متنوع هستند ولی در این مقاله، روش های کالکوگرافی رنگی مورد بحث می باشند، به لحاظ اینکه آثار منحصر به فرد ماری کاسات به این شیوه انجام گرفته اند.
ماری کاسات پایه گذار چاپ های کالکوگرافی رنگی به شیوة خاص خود بوده است و اطلاع از چگونگی بهره گیری از این تکنیک ها در هنر چاپ بسیار حائز اهمیت است.
در این مقاله با تعریفی مختصر از چاپ دستی، به طورتخصصی تعداد 2 اثر از کارهای ماری کاسات به لحاظ تکنیک و رنگ بررسی شده اند.
پس از اعلان رسمی ابداع عکاسی در 7 ژانویهی 1839 میلادی در فرهنگستان علوم فرانسه در پاریس ، در فاصلهای کمتر از 3 سال اولین عکس در ایران توسط «نیکلای پاولوف» انداخته شد. وی به احتمال قریب به یقین از محمد شاه غازی ، پدر ناصرالدین میرزا عکاسی کرده است. از این رو میتوان گفت قدمت عکاسی ایران ، شانه به شانهی تاریخ عکاسی جهان میساید. در خصوص تاریخ عکاسی ایران مطالب متعددی نگارش یافته است، اما تاکنون بررسی جامع و کاملی در مورد مقالههای عکاسی مندرج در روزنامههای عهد ناصری و مظفری صورت نپذیرفته است...
دیوار بعضی از بقاع وامامزاده های ایران منقش به تصاویری از صحنه های به شهادت رسیدن امام حسین(ع) ویارانش در واقعه کربلا است . این نقاشی دیواری ها که به دیوار نگاره های عاشورایی معروف است، بیشتر، از دوره قاجار به جای مانده اند. نقاشی روی دیوار از گذشته های دور در ایران مرسوم بوده ودر طول ادوار مختلف، عوامل اجتماعی موجب فراز وفرود هایی در تحولات آن گردیده است.
پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی ، واز نظر روش توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات ضروری تحقیق، به صورت اسنادی وکتابخانه ای جمع آوری شده است. محدوده پژوهش از نظر زمانی، اواخر دوره قاجار واز نظر مکانی، سرزمین ایران، خاصه شمال کشور می باشد. یافته های تحقیق از منظر جامعه شناسی هنر نشان می دهد در اوایل دوره قاجار، به سبب نیاز حکومت به مردم برای تحکیم قدرت، مناسک و مراسم مذهبی ازجمله دیوار نگاره های عاشورایی رامورد پشتیبانی قرارداد.
اگر چه نقاشی از سوی فقه اسلامی مورد ملامت قرار گرفته بود، ولی صدور فتاوی بعضی از علمای مذهبی در مورد رفع منع شبیه خوانی وشبیه سازی در مراسم مذهبی، باعث رونق وگسترش دیوار نگارها ی عاشورایی گردید.
اواخر دوره قاجار با ورود صنعت چاپ و گسترش مطبوعات و آشنایی با فرهنگ غرب از یک سو ، و تغییر معادلات اقتصادی و سیاسی از سوی دیگر، مهاجرت مردم از روستاها به شهرهای بزرگ را موجب می شود؛ در نتیجه، ذائقه مردم، تحت تأثیر شرایط اجتماعی تغییر پیدا می کند و خود را با مظاهر دنیای جدید وفق می دهد وکم کم دیوار نگاره های عاشورایی که به صورت یک سنت و عادت واره در بین توده مردم رواج پیداکرده بود از رونق می افتد.