بام سبز بامی است که با محیط کشت روینده پوشانده میشود. ایجاد سبزینگی در فضای پشت بام بر آب و هوای شهر و منطقه و هوای داخل ساختمان تأثیر مثبت داشته و با ممانعت از تابش اشعههای خورشیدی در خنکسازی فضا نقش دارد. این خنکسازی با کاهش نوسانات گرمایی بر روی سطح خارجی بام و از طریق افزایش ظرفیت گرمایی بام صورت میگیرد که فضای زیر بام را در تابستان خنک نگه داشته و میزان گرمایش را در طی زمستان افزایش میدهد.
یکی از راهکارهایی که برای کاهش مصرف انرژی در شهرهای کلان پیشنهاد میشود، احداث باغ بام است. باغ بام یا بام سبز چنانچه صحیح طراحی و اجرا و در آن ملاحظات اقلیمی در نظر گرفته شود علاوه بر مزایای مختلف میتواند تا حد زیادی به کاهش مصرف انرژی کمک کند.
در این تحقیق مزایای بام سبز مورد ارزیابی قرار گرفته و برای اثبات این فرضیه که ""بام سبز و چگونگی طراحی آن نقش مؤثری در کاهش انتقال حرارت دارد"" از نرمافزاری تحلیلی به نام انسیس استفاده شده است. سه نمونه بام معمولی، بام سبز معمولی، بام سبز با جزییات اجرایی خاص (لایه فایبرگلاس) آنالیز شده و انتقال حرارت آنها مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفت و معلوم شد که بام سبز نسبت به بام معمولی 50 درصد انتقال حرارت کمتری دارد و بام سبز با لایه فایبرگلاس نسبت به بام سبز اجرایی 40 درصد بهینهسازی شده است. سایهاندازی و خنکسازی تبخیری گیاهان و همچنین لایههای سقف به عنوان عایق تأثیر مؤثری در کاهش انتقال حرارت دارند.
رویکرد این پژوهش علمی- کاربردی بوده است. روش تحقیق در بخشهای مربوط به مزایای بام سبز، توصیفی و نوع تحقیق، کیفی و در بخشهای مربوط به تحلیل نرمافزاری نوع تحقیق کمی و روش، تحلیلی بوده است.
پوشاک مردمان هر سرزمینی بیانگر فرهنگ وتمدّن زیستی است که در طیّ زمان علاوه بر کارکرد اوّلیّه خود-به عنوان پوشش بدن-از نظر جنس پارچه، نوع دوخت و رنگ، در مجموع وجه زیبائی نیز یافته است و با مقوله هایی نظیر مردانگی یا زنانگی، طبقه، منزلت و به طور کلّی با ساختارهای اجتماعی متناظر شده است. پوشش رنگ لباس ها به عنوان یک عنصر معنایی و نمادین، دارای خصلت های نشانه ای است. از این منظر در این مقاله برای درک نمادها و کشف معانی رنگ پوشاک بر روی نگاره های صفوی و توجّه به ویژگی های قراردادی نمادها در گروه های مختلف و خرده فرهنگ های گوناگون جامعه اشاره شده است. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات با شیوه ی کتابخانه ای و مطالعه ای انجام گرفت. پرسش اصلی تحقیق مبتنی بر این است که روابط رنگ های لباس با تیپ شخصیّتی نگاره ها، چگونه است؟ با توجّه به منابع مکتوب و تصویری می توان به ویژگی ها و نتایج جالب توجّهی در این خصوص پی برد. از آنجایی که هویّت و منزلت هر فرد توسّط طبقه یا گروه مربوطه مشخّص می گردید؛ لازم بود به طریقی تفاوت میان طبقات و گروه ها معلوم گردد. لذا هر فرد بسته به طبقه یا گروهی که در آن قرار داشت، ملزم به رعایت نحوه ای خاصّ از نوع و رنگ پوشش بود. استفاده از رنگ های گرم و روشن در گروه هایی مثل شاه و شاهزادگان، اشرافیان، رقّاصان، عاشقان و معشوق ها و خدمتکاران و رنگ های سرد و تیره در گروه هایی چون: صوفیّان و عارفان، کارگران، دراویش و فقرا و ... دیده می شود امّا به علّت تفاوت اقشار و طبقات و با در نظر گرفتن رنگ ها در کنار یکدیگر روابط گروه های مختلف را می توان از همدیگر متمایز ساخت.
تحلیل تماتیک، به عنوان روشی کیفی در تحلیل داده ها مورد استفاده پژوهشگران حوزه های مختلف، به ویژه روانشناسی و جامعه شناسی بوده است. این روش کمتر مورد توجه پژوهشگران حوزه معماری و شهرسازی قرار گرفته است. این در حالی است که روش هایی نظیر تحلیل تماتیک با دسته بندی الگوهای معنا از دل مجموعه داده ها، به شناخت درک کاربران از محیط، که شکل دهنده رابطه ایشان با محیط است کمک می کند. مقاله پیش رو با ارائه پژوهشی انجام شده با روش تحلیل تماتیک، ضمن معرفی آن بعنوان روشی انعطاف پذیر، نحوه کاربرد آن را در پژوهش های حوزه محیط ساخته شده تبیین می نماید. پژوهش مذکور، در جستجوی قابلیت های معنایی تجربه شده توسط باشندگان در فضا، به این پرسش پاسخ می دهد که «هنگام حرکت در محیط ساخته شده چه ابعادی از معنا دریافت می شود؟ پژوهش حاضر، پژوهشی کیفی با رویکرد مردم نگاری پدیدارشناسانه است که در آن دانشجویان و کارکنان یک مجموعه دانشگاهی حین حرکت در مسیرهای روزانه خود در دانشگاه، به پرسش های یک مصاحبه عمیق پاسخ داده اند. حاصل تحلیل تماتیک محتوای مصاحبه ها، هشت زیر-مقوله قابل جمع بندی ذیل سه مقوله: آسودگی، جذبه و معناداری (قابل فهم بودن) است که معانی که افراد هنگام حرکت بین و درون ساختمان ها تجربه می کنند توضیح می دهد.
جنگ تحمیلی با فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز گردید و بازسازی ویرانی های آن که در نظر بود همزمان با ادامه جنگ صورت گیرد، متاثر از جو انقلابی و ایده آل های تحقق جامعه اسلامی و انقلابی بود. در این رابطه هدف بازسازی نفی گذشته متبلور در رژیم گذشته با محوریت تفکرات تجدد خواهانه بوده است. این نقطه مشترک با تفکرات مدرنیستی، که در دهه 1960 و 1970 رواج داشته است، در ایران نیز توسط تحصیل کردگان دهه های های 1960 و 1970 کشورهای غربی وارد شده بود و تا پیش از پیروزی انقلاب در طرح های معماری و شهرسازی گوناگونی مجال بروز در فضاهای محدودی پیدا کرده بود. اما این فرصت بازسازی پس از جنگ بود که فرصت بیشتر و فضای گسترده تری را پیش روی آنان گذاشته است تا تفکرات مدرنیستی خود را به محک تجربه بگذارند.در این مقاله سعی خواهد شد جوانب مختلف روند بیست ساله بازسازی منطقه را بر اساس پایه های علمی و نظریات رایج بازسازی مورد ارزیابی قرار داد.دست یابی به شناخت مبتنی بر پایه های علمی و متکی بر نظریه های معتبر جهانی می تواند راهبر تصمیم گیران و برنامه ریزان در رابطه با بازسازی و توسعه این منطقه، به سوی برنامه های کارآمد باشد. این مقاله سعی دارد به چنین شناختی دست یافته، راه کارهای کارآمد بازسازی را پیش روی تصمیم گیران قرار دهد.