فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر برنامه تمرینی هوازی و مقاومتی بر سطح رزیستین، قند خون ناشتا، انسولین و مقاومت به انسولین زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام شد. بدین منظور، 34 نفر از زنان مبتلا به دیابت بارداری به صورت در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. 12 آزمودنی ( با میانگین سنی 60/2 ± 39/28 سال) در گروه تمرین هوازی در آب (سه جلسه در هفته، 45 30 دقیقه در روز، با شدت 50 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه)، 11 آزمودنی ( با میانگین سنی 14/7 ± 42/30 سال) در گروه تمرین مقاومتی (سه جلسه در هفته، به صورت دو تا سه ست، 15 تکرار، با شدت 50 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه و میزان درک تلاش) شرکت کردند و 11 نفر ( با میانگین سنی 23/4 ± 18/29 سال) نیز درقالب گروه کنترل در طول دوره پژوهش هیچ گونه فعالیت بدنی نداشتند. در مرحله پیش آزمون و پس آزمون جهت برآورد میزان سطح قند خون، انسولین و رزیستین، خون گیری به عمل آمد و جهت اندازه گیری میزان رزیستین از روش الایزا استفاده شد. نتایج آزمون تی زوجی، کاهش معناداری را در قند خون ناشتا در گروه مقاومتی (P=0.012 ) و کاهش غیر معناداری را در گروه هوازی (P=0.31 ) نشان می دهد. در سطح رزیستین، انسولین، مقاومت به انسولین و حساسیت به انسولین نیز در گروه های تمرینی تغییرات غیر معناداری مشاهده شد. علاوه براین، نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشانگر تفاوت معنادار در کاهش شاخص مقاومت به انسولین (P=0.008 ) و افزایش سطوح پلاسمایی انسولین (P=0.031 ) و حساسیت به انسولین در بین گروه ها بود؛ در حالی که تحلیل واریانس، تفاوت معناداری را در سطوح رزیستین گروه ها نشان نداد. به نظر می رسد (احتمالاً) تمرینات مقاومتی در مقایسه با تمرینات هوازی در کاهش سطح گلوکز ناشتا و مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به دیابت بارداری مؤثرتر می باشند.
تأثیر پیش سرمایش بر متغیر های فیزیولوژیکی، عملکردی و ادراکی مردان در یک فعالیت شدید وامانده ساز در محیط گرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر پیش سرمایش بر متغیر های فیزیولوژیکی، عملکردی و ادراکی مردان در یک فعالیت شدید وامانده ساز در محیط گرم بود. آزمودنی ها 10 مرد سالم ورزشکار (میانگین سن 89/1±40/23 سال، وزن 94/8±80/69 کیلوگرم، قد 98/5±172 سانتی متر، چربی بدن 39/3±93/10 درصد) بودند. آزمودنی ها در یک جلسه مجزا در آزمایشگاه حاضر شدند و vVO2maxآنها تعیین شد و سپس به دو گروه تقسیم شدند. فعالیت ورزشی در یک اتاقک گرمایی با دمای 38 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 50 درصد انجام گرفت. یک گروه پیش از فعالیت به مدت 30 دقیقه جلیقه یخ را می پوشیدند و در محیط گرم قرار می گرفتند و پس از گرم کردن با سرعت 50 درصد vVO2max، سرعت نوار گردان به حد vVO2maxافزایش می یافت و تا واماندگی ادامه پیدا می کرد. متغیرهای ضربان قلب، دمای مرکزی بدن، مقدار لاکتات خون، و متغیرهای ادراکی و Tmax اندازه گیری شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های t وابسته، بونفرونی و تحلیل واریانس مکرر در سطح معناداری (05/0P =) استفاده شد. نتایج نشان داد پوشیدن جلیقه یخ بر Tmax (005/0P =)، شاخص درک فشار (029/0P =) و شاخص درک گرما (001/0P =) تأثیر معنادار داشت و عملکرد را 27 درصد افزایش داد. اما بر دمای مرکزی بدن (194/0P =)، لاکتات خون (051/0P =) و تعداد تواتر قلبی (00/1P =) تأثیر معناداری نداشت. به طور کلی نتایج نشان داد که پیش سرمایش بر عملکرد و متغیرهای ادراکی تأثیر دارد و بر متغیرهای فیزیولوژیکی تأثیر معناداری ندارد.
ژیمناستیک و آموزش حرکت
حوزههای تخصصی:
نقش تمرین هوازی و دریافت مکمل امگا سه بر سطح پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری شده با هوموسیستئین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی و دریافت مکمل امگا سه بر سطح پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری شده با هوموسیستئین می باشد. بدین منظور، 60 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (سن 12 هفته و میانگین وزن 91/11±31/222 گرم) به شش گروه مساوی آلزایمری + امگا سه، آلزایمری + تمرین، آلزایمری + تمرین + امگا سه، کنترل سالم، شم و کنترل آلزایمری تقسیم شدند. شایان ذکر است که برای القای آلزایمر از تزریق هوموسیستئین با دوز 6/0 مولار به درون بطن مغز استفاده شد و تمرین با سرعت 20 متر در دقیقه (60 دقیقه در هر جلسه، پنج روز در هفته روی نوار گردان) اعمال گردید. گروه های مکمل در مدت هشت هفته، روزانه 800 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، مکمل امگا سه دریافت کردند. لازم به ذکر است که سطح پروتئین فسفریله تاو به روش الایزا اندازه گیری گشت. تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد (P<0.05). نتایج نشان می دهد که سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه های آلزایمری + تمرین، آلزایمری + مکمل امگا سه و کنترل سالم نسبت به گروه کنترل آلزایمری به صورت معناداری پایین تر بود (مقادیر P به ترتیب 03/0، 01/0 و 003/0). درمقابل، سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه آلزایمری + تمرین + مکمل امگا سه نسبت به گروه کنترل آلزایمری تفاوت معناداری نداشت (P=0.34). به نظر می رسد تمرین هوازی و مصرف امگا سه به طور مستقل می توانند باعث کاهش پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری گردند و نیز این که استفاده هم زمان از دو شیوه باعث تعدیل اثر هر یک از این مداخلات می شود.
بررسی میزان آگاهی کشتی گیران باشگاه های شهر تهران در مورد دوپینگ و برآورد آنها از شیوع فعلی در کشور (1385 –1386)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دوپینگ در ورزشکاران به معضل پیچیده ای تبدیل شده است. باتوجه به اینکه کشتی، ورزش ملی و بومی کشور محسوب می شود و با عنایت به اینکه احتمال سوء مصرف دارو باتوجه به ماهیت قدرتی این رشته زیاد است، بر آن شدیم تا میزان آگاهی کشتی گیران باشگاه های شهر تهران در مورد دوپینگ و برآورد آنها از شیوع فعلی در کشور را بررسی کنیم. به این منظور در یک مطالعه مقطعی، 426 نفر در دوره زمانی 86 – 1385 مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای این کار از پرسشنامه ای که روایی و پایایی آن به صورت pilot بر روی 30 نفر مورد سنجش قرار گرفته بود، استفاده شد. برای اجرا، پرسشگران طرح به باشگاه هایی که با نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شده بودند مراجعه و پرسشنامه را بین ورزشکاران توزیع و پس از تکمیل، دریافت کردند. داده ها با برنامه SPSS آنالیز آماری شد.یافته های تحقیق نشان داد آگاهی کشتی گیران از سه حیطه دوپینگ، آشنایی با داروهای غیرمجاز و شناخت عوارض جانبی به ترتیب در 8/70، 8/95 و 5/99 درصد موارد ضعیف یا متوسط ارزیابی شد. در مورد مشاوران ورزشکاران، 8/40 درصد دوستان، 13 درصد مربی و 2/5 درصد پزشکان را عنوان کردند. به ترتیب 4/35 و 5/12 درصد کشتی گیران شیوع سوءمصرف در رقابت های لیگ و ورزشکاران هم باشگاهی خود را بیش از 50 درصد برآورد کردند. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که کشتی گیران شهر تهران در حوزه دوپینگ دانش مناسبی ندارند، به همین دلیل تدوین برنامه آموزشی جامع با عنایت به کلیه مخاطبان و با هدف رفع ناآگاهی، اصلاح باورهای نادرست، هوشیار ساختن آنان در مورد تبعات دوپینگ و توجه به ارزش ها در مواجهه با دوپینگ، ضروری است.
تأثیر یک دوره مکمل دهی ال آرژنین بر پاسخ گیرنده نیکوتینی استیل کولین عضله اسکلتی موش های صحرایی نر سالمند به فعالیت حاد وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر یک دوره مکمل دهی ال آرژنین بر پاسخ گیرنده نیکوتینی استیل کولین بافت عضلات اندام عقبی موش های صحرایی سالمند به فعالیت حاد وامانده ساز بود. بدین منظور، 32 سر موش نر نژاد ویستار (22 ماهه،20 ± 380 گرم) آزمودنی های این پژوهش را تشکیل دادند و به طور تصادفی به چهار گروه مکمل ال آرژنین همراه با فعالیت استقامتی وامانده ساز بلافاصله ، مکمل ال آرژنین بلافاصله، ورزش و کنترل تقسیم شدند. قابل ذکر است که موش های گروه مکمل به مدت دو هفته، آب حاوی 5/2 درصد ال آرژنین را مصرف نمودند. در روز فعالیت ورزشی، رت های گروه ورزش در شرایط فعالیت وامانده ساز با سرعت 30 متر در دقیقه و شیب پنج درجه، معادل 80 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی فعالیت کردند. سپس، حیوانات بلافاصله و چهار ساعت بعد از فعالیت استقامتی وامانده ساز بی هوش شدند و نمونه گیری از بافت عضله بازکننده دراز انگشتان پا و نعلی صورت گرفت. جهت بررسی داده ها نیز از تحلیل واریانس یک سویه استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که میزان پروتئین گیرنده نیکوتینی استیل کولین عضله نعلی و بازکننده دراز انگشتان در گروه های ال آرژنین بلافاصله، به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل می باشد ( 0.001 > P ). میزان پروتئین گیرنده نیکوتینی استیل کولین عضله نعلی و بازکننده دراز انگشتان نیز در گروه های فعالیت وامانده ساز چهار ساعت بعد و گروه ال آرژنین به همراه فعالیت وامانده ساز چهار ساعت بعد، به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل است ( 0.001 > P ). به نظر می رسد مکمل دهی ال آرژنین به همراه فعالیت استقامتی می واند روش مناسبی برای کاهش سارکوپنیا با اثر گذاری بر میزان پروتئین گیرنده نیکوتینی استیل کولین در افراد سالمند باشد.
تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی و نورموکسی بر لکوسیت ها و سلول های خونی در پاسخ به فعالیت وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر با بررسی اثرات تمرین تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی (14O2%( و نورموکسی (21O2%( بر لکوسیت ها و سلول های خونی به پاسخ فعالیت وامانده ساز بود. 16 مرد فعال (سن 94/2±27/23 سال، قد 86/5±13/178 سانتی متر، وزن 87/7 ±06/74 کیلوگرم، چربی بدن 70/3±33/19 درصد) به طور تصادفی به دو گروه فعالیت در شرایط هایپوکسی (%14O2) و نورموکسی (%21O2) تقسیم شدند. پیش از شروع تمرین، آزمودنی ها آزمون وامانده سازی را برای تعیین حداکثر بار کاری (Wmax) انجام دادند. نمونه های خونی قبل و بلافاصله بعد از آزمون گرفته شد. همچنین پس از اتمام تمرینات، آزمودنی ها آزمون وامانده سازی را مشابه با روز اول انجام دادند. پروتکل تمرینی شامل 40 دقیقه تمرین، هر هفته شش روز، در دو هفته متوالی انجام شد. تمرین هر جلسه شامل پنج دقیقه گرم کردن، 10 مرحله سه دقیقه ای رکاب زدن (یک دقیقه با شدت 85%-80%Wmax و دو دقیقه با شدت 50% Wmax) و پنج دقیقه سرد کردن بود. گروه اول تمرینات خود را در شرایط هایپوکسی (14%PO2) و گروه دوم تمرینات خود را در شرایط نورموکسی (21% PO2)انجام دادند. در این پژوهش از روش آماری تحلیل واریانس تکراری استفاده شد.تمرینات گروه هایپوکسی منجر به افزایش معنا داری در میزانگلبول قرمز،هموگلوبین و کاهش معنا داری در تجمع ائوزنوفیل-پلاکت نسبت به شرایط نورموکسی در پاسخ به فعالیت وامانده ساز شد. متعاقب این تمرینات، تغییر معنا داری در سطوح نوتروفیل، مونوسیت، لنفوسیتدر پاسخ به فعالیت وامانده سازدر هر دو گروه مشاهده نگردید. چنین می توان نتیجه گیری کرد که تمرین تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی علاوه بر افزایش توان گلبول های قرمز می تواند موجب کاهش خطر ترمبوزیس در پاسخ به فعالیت ورزشی وامانده ساز می شود.
اثر هشت هفته تمرینات هوازی داخل آب بر سرعت راه رفتن و مقیاس وضعیت ناتوانی جسمانی توسعه یافته (EDSS) زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولتیپل اسکلروزیس یا به اختصار ام.اس بیماری مزمن دمیلینه کننده (ازبین برنده میلین) سیستم عصبی مرکزی است که با اختلال در هدایت عصبی همراه می باشد و با مشخصه های کلینیکی متعدد ظاهر می شود. با توجه به بار مالی سنگین، عوارض جانبی و عدم درمان قطعی این بیماری به وسیله داروها، درمان های غیردارویی برای کنترل علائم ام.اس پیشنهاد می شود. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات هوازی داخل آب بر سرعت راه رفتن و EDSS زنان مبتلا به ام.اس بود. به این منظور 30 بیمار زن مبتلا با درجه 2 EDSSتا 5.5 و دارای فرم R-R(عودکننده-فروکش کننده بیماری و دامنه سنی 40-20 سال به عنوان نمونه های تحقیق انتخاب شدند و به طور تصادفی هدفدار در دو گروه تجربی (پانزده نفر) و کنترل (پانزده نفر) همتاسازی شدند. گروه تجربی برنامه تمرینی هوازی داخل آب را به مدت هشت هفته هر هفته سه جلسه و هر جلسه به مدت 60-40 دقیقه با 40 تا60 درصد حداکثر ضربان قلب انجام دادند. هر جلسه شامل سه مرحله حرکات کششی و انعطاف پذیری خارج از آب، حرکات نرمشی و حرکتی داخل آب، بازی و سرگرمی داخل آب بود.EDSS بیماران با استفاده از ابزار EDSS و توسط نورولوژیست و سرعت راه رفتن به وسیله آزمون 10 متر ارزیابی شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون T مستقل و وابسته استفاده شد. براساس نتایج بین نمره EDSS و سرعت راه رفتن بیماران مبتلا به ام.اس در دو گروه تجربی و کنترل تفاوت معناداری دیده شد (P<0.05) . بنابراین تمرینات هوازی داخل آب می تواند EDSS و سرعت راه رفتن افراد مبتلا به ام.اس را بهبود بخشد.
بررسی و مقایسه توان هوازی و توان بی هوازی بازیکنان تیم ملی فوتبال جوانان ایران در پستهای متفاوت بازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقایسه آمادگی های عمومی بدنی دانش آموزان پسر مناطق مختلف کشور براساس آزمون CAFT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه آمادگی های بدنی دانش آموزان پسر کشور و تهیه نورم های ملی روی متغیرهای سرعت، استقامت، چابکی و نیروی عضلانی با استفاده از آزمون CAFT بود. از گروه های سنی 18 – 7 سال، 12960 نفر از استان های منتخب از 5 منطقه شمال، جنوب، شرق و غرب و مرکز به طور تصادفی انتخاب و بر مبنای متغیرهای تحقیق و نورم های کشوری حاصله با یکدیگر مقایسه شدند. آزمون های آنوا و تعقیبی توکی در سطح 05/0 نشان دادند که استان های جنوبی و مرکزی در دوهای سرعت و چابکی، شمالی و شرقی و مرکزی در استقامت عضلانی و قلبی – عروقی، شرقی و مرکزی و شمالی در نیروی عضلانی و استان های جنوبی در استقامت قلبی – عروقی آماده تر از دیگر مناطق اند. در ضمن، مناطق جنوبی و غربی به تقریب در همه رده های سنی از نورم های کشوری در سرعت، مناطق جنوبی و مرکزی به طور کلی در همه رده های سنی در استقامت عضلانی، مناطق مرکزی به طور کلی تا سن قبل از 15 سالگی در استقامت عضلات کمربندی شانه، مناطق شمالی در همه رده های سنی در چابکی عمومی، مناطق غربی در همه رده های سنی در نیروی عضلانی و مناطق مرکزی در رده های سنی 12 سالگی به بعد از نورم های کشوری ضعیف ترند. این یافته ها زمینه ها را برای استعدادیابی ورزشی و پرورش آنها در کشور فراهم می آورد و همچنین به افزایش دقت در نمره دادن و ارزشیابی در کلاس های تربیت بدنی مدارس کشور کمک می کند.
مقایسه پاسخ های هورمونی به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، مقایسه پاسخ های هورمونی به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون بود. به این منظور چهارده دانشجوی دختر در یک طرح تحقیق متقاطع شرکت کردند. آزمودنی ها در سه هفته متوالی و به طور تصادفی، در سه حالت کنترل، تمرین مقاومتی سنتی و تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون شرکت کردند. تمرین شامل سه حرکت باز شدن زانو، پرس پا و هاک پا در چهار ست بود. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و نیم ساعت پس از تمرین گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. سطح معنا داری 05/0 P< در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد هر دو نوع تمرین موجب افزایش معنا دار لاکتات بلافاصله پس از ورزش شد؛ اما در مقادیر تستوسترون، هورمون رشد، کورتیزول و انسولین تفاوت معنا داری بین گروه ها وجود نداشت. این مطالعه تا حدودی از سودمندی و اثربخشی تمرینات مقاومتی همراه با انسداد جریان خون حمایت می کند.
تأثیر مسابقه رسمی بسکتبال بر تغییر هورمون های تستوسترون و کورتیزول سرمی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی تاثیر مسابقة رسمی بسکتبال و نتیجة حاصل از آن بر پاسخ هورمون های تستوسترون و کورتیزول سرمی و نیز تفاوت احتمالی در مقدار هورمون های بازیکنان اصلی و بازیکنان ذخیره می پردازد. به این منظور دو تیم از مرحلة ضربدری مسابقات دسته یک باشگاه های تهران به صورت هدفمند انتخاب شدند. نمونه گیری خونی از 22 ورزشکار زن (با میانگین سن ۲٠سال ، تستوسترون استراحتی۵٠٧/٠نانوگرم بر میلیلیتر و کورتیزول استراحتی 143 /96 نانوگرم بر میلی لیتر) دو ساعت قبل و 15 دقیقه پس از اتمام مسابقه صورت گرفت. زمان شرکت فعال در مسابقه برای هریک از بازیکنان دو تیم به طور جداگانه ثبت و داده های به دست آمده با استفاده از آزمون t مستقل و t وابسته تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که مقدار افزایش هر دو هورمون تستوسترون و کورتیزول متعاقب یک مسابقه رسمی بسکتبال برای بازیکنان اصلی دو تیم که 70درصد از زمان بازی در مسابقه شرکت فعال داشتند، معنی دار بود ) 05 /0 p<) .اما تغییرات تستوسترون و کورتیزول در حین مسابقه با پیروزی و شکست ارتباطی نداشت ) 05 /0 p>). در نتیجه می توان گفت یک مسابقة رسمی با چالش های فیزیکی و روانی خاص رشتة بسکتبال، در افزایش چشمگیر هورمون های تستوسترون با آثار آنابولیکی قوی و کورتیزول سرمی با آثار کاتابولیکی در زنان ورزشکار موثر است. با در نظر گرفتن تغییرات فیزیولوژیکی متعاقب مسابقة بسکتبال، می توان به کسب نتایج مطلوب و حفظ سلامت ورزشکاران کمک کرد
مقایسه ی شیوع علائم سندرم پیش از قاعدگی در دختران ورزشکار دانشگاهی
حوزههای تخصصی:
تاثیر دو هفته مصرف ویتامین E بر پاسخ مولکول چسبان سلولی به فعالیت وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای بررسی تاثیر مکمل دهی ویتامین E بر پاسخ مولکول چسبان سلولی نوع یک (1ICAM-) به فعالیت وامانده ساز، 16 مرد فعال انتخاب و براساس max2VO به دو گروه مکمل و دارونما تقسیم شدند. پس از 14 روز مکمل دهی، آزمودنی های هر -دو گروه فعالیت وامانده ساز 65 دقیقه ای را انجام دادند. نمونه های خونی قبل از دوره مکمل دهی، قبل و بلافاصله بعد از فعالیت وامانده ساز گرفته شد. برای آنالیز داده ها از آزمون تحلیل واریانس و t وابسته استفاده شد. نتایج افزایش معنی دار ویتامین E سرمی را در گروه مکمل نشان داد (000 /0P=). همچنین، 1ICAM- سرمی در گروه های مکمل (128 /0P=) و دارونما (095 /0P=) افزایش غیرمعنی داری یافت. با وجود این، بین 1ICAM- سرمی دو گروه مکمل و دارونما در هیچ یک از وهله های زمانی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (710 /0P=). به طور کلی، مصرف 400 واحد بین المللی ویتامین E به مدت 14 روز (ایزومر توکوفرول) تاثیر معنی داری بر 1ICAM- سرمی ناشی از فعالیت وامانده ساز نداشت.
تأثیر زمان فعالیت در روز بر شاخص های حداکثر اکسیداسیون چربی (MFO,FAT max,MFO time) در زنان جوان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میزان اکسیداسیون چربی هنگام فعالیت بدنی، تحت تأثیر عواملی مانند شدت و مدت فعالیت، نوع تمرین، رژیم غذایی و سطح فعالیت بدنی قرار می گیرد. اما اثر زمان روز بر میزان اکسیداسیون چربی هنگام فعالیت بدنی کمتر بررسی شده است. بنابراین تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر زمان فعالیت در روز بر شاخص های حداکثر اکسیداسیون چربی در زنان جوان فعال طراحی شده است. به این منظور 14 زن جوان سالم با میانگین و انحراف استاندارد مقادیر سن، درصد چربی، وزن، شاخص توده بدنی و حداکثر اکسیژن مصرفی به ترتیب 6 /1±6 /21 سال، 6 /4 ±3 /18 درصد، 3 /3± 2 /51 کیلوگرم، 7 /1± 22 کیلوگرم بر مترمربع و 2 /4 ±8 /40 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. آزمون در دو نوبت صبح (ساعت 8-7) و عصر (ساعت 20-19) و در دو جلسه به فاصلة 7 روز انجام شد. برنامة آزمون شامل یک تمرین فزاینده با تواتر 3 دقیقه ای روی نوارگردان با سرعت و شیب اولیه به ترتیب m/min 3 /58 و 1 درصد بود و سرعت هر 3 دقیقه m/min 7 /16 افزایش می یافت تا زمانی که به m/min 125 برسد، پس از آن هر 3 دقیقه افزایش شیب به مقدار 2 درصد تا سطح RER برابر 1 ادامه می یافت. VCO2 و VO2 در طول آزمون با دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی اندازه گیری شد. از آزمون t مستقل برای بررسی اختلاف بین متغیرها در آزمون های صبح و عصر استفاده شد (سطح معناداری 05 /0) . یافته های پژوهش نشان داد که اختلاف معناداری بین حداکثر اکسیداسیون چربی در تمرین صبح و عصر وجود ندارد (صبح 13 /0± 39 /0 ، عصر 11 /0± 44 /0 گرم در دقیقه ، 05 /0 P> ). شدت متناسب با حداکثر اکسیداسیون چربی و زمان رسیدن به آن نیز در آزمون های صبح و عصر تفاوت معنی داری نداشت. با این حال میانگین شدت اکسیداسیون چربی در عصر بیشتر بود. در نهایت براساس نتایج پژوهش می توان گفت احتمالاً زمان تمرین در روز (صبح و عصر) بر سوخت و ساز سوبسترا هنگام فعالیت های ورزشی شدید تأثیر زیادی ندارد.
بررسی اثرات هشت هفته برنامه بازتوانی ورزشی قلبی بر روی بیماران مبتلا به سکته قلبی
حوزههای تخصصی:
مقایسه تأثیر یک جلسه تمرین پلایومتریک و قدرتی بر آنزیم کراتین کیناز و پروتئین واکنش گر-C سرمی مردان تکواندوکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر یک جلسه تمرین پلایومتریک و قدرتی با وزنه بر آنزیم کراتین کیناز تام و پروتئین واکنش گر-C سرمی مردان تکواندوکار بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی دو گروهی بود و در آن بیست نفر مرد تکواندوکار به طور تصادفی در دو گروه همگن (قدرتی و پلایومتریک) دسته بندی شدند. آزمودنی های گروه قدرتی با وزنه، شش دوره تمرینات باز کردن زانو و پرس پا (شدت 70%) را تا رسیدن به واماندگی اجرا کردند. آزمودنی های گروه پلایومتریک نیز شش دوره از تمرینات پرش عمقی و پرش جانبی (شدت 70%) را تا رسیدن به واماندگی اجرا کردند. آنزیم کراتین کیناز تام و پروتین واکنش گر-C سرمی هر دو گروه طی سه مرحله (30 دقیقه قبل، بلافاصله و 24 ساعت بعد از تمرین) اندازه گیری شد. داده ها در قالب میانگین و انحراف استاندارد با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون بونفرونی در سطح معناداری (p<0.05) تجزیه و تحلیل شد. با وجود این که فعالیت آنزیم کراتین کیناز تام و نیز سطوح پروتئین واکنش گر-C سرمی هر دو گروه بعد از تمرین به طور معناداری افزایش یافت، اما در تغییرات این شاخص ها بین دو گروه پلایومتریک و قدرتی تفاوت معناداری مشاهده نشد (P<0.05). در نتیجه با توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد این دو شیوه، فشار فیزیولوژیکی و آسیب عضلانی یکسانی به همراه داشته باشند و تمرینات پلایومتریک آسیب عضلانی و التهاب بیشتری در مقایسه با تمرینات قدرتی به همراه نداشت.