فضاى فرهنگى ـ مذهبى بغداد در سده چهارم هجرى، بهویژه در دوره آلبویه که زمینه را براى تشکیل جلسات مجادله و مناظره کلامى میان فرقهها و مکاتب مختلف مذهبى فراهم کرده بود، شیعیان را بهطور جدى وارد منازعههاى فرقهاى نمود. در این دوره علاوه برگسترش استدلالهاى عقلى و کلامى، رویکرد عالمان شیعى به تاریخنگارى براى استدلال به گزارههاى تاریخى، از جمله رخدادهایى که با اعتقادات شیعه ارتباط داشت، گسترش فراوانى یافت، به گونهاى که در این دوره، کمتر فقیه و متکلمى مىشناسیم که یک یا چند اثر تاریخى ننوشته باشد.
از جمله موضوعاتى که در این دوره مورد مناقشه مخالفان شیعه قرار مىگرفت، مسئله امامت و اثبات نصّ بر آن و حقانیت ایشان در برابر خلفا و نیز غیبت امام مهدى(عج) بود که به تازگى رخ داده و شیعیان را دچار حیرت و سردرگمى کرده بود. عالمان شیعى (فقها و متکلمان) در این دوره با رویکرد به تاریخ و تمسک به گزارههاى آن، درصدد پاسخ به شبهههاى وارده در زمینههاى فوق بر آمده و در این راستا کتابهاى تاریخى ـ کلامى بسیارى نوشتند. گونههاى مختلف تاریخنگارىهاى باقى مانده از عالمان شیعى این دوره عبارتاند از کتابهاى دلایل، الغیبه، الردیه و تکنگارىهایى که در موضوعات مورد مناقشه چون حدیث غدیر، جنگ جمل، ایمان ابىطالب و موارد مشابه دیگر نوشته شد.
بررسى ویژگىهاى تاریخنگارى این دسته از آثار و معرفى گونههاى مختلف آن، محور اصلى این مقاله است که در پى خواهد آمد.
پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله جامعه اسلامى دچار تشتت شد. معتقدان به وصایت و انتخاب امام و جانشین پیامبر صلىاللهعلیهوآله از جانب خود ایشان، این جانشینى را منحصرا در امام على علیهالسلام مىدیدند و آنها هسته اولیه شیعه را شکل دادند. گرچه تشیع در دوران خلافت امام على علیهالسلام نهادینه و در قرن اول هجرى به سازمان و گروه منسجم و متشکل دینى و سیاسى تبدیل شد.
موضوع انحصار امامت در خاندان و اهلبیت نبوت یا به عبارت دیگر، در نسل فاطمه علیهاالسلام و نیز ارادت به آن خاندان، محورى استراتژیک بود که تمام اندیشهها و نحلههاى فکرى پراکنده شیعه را در ابتدا متحد مىکرد، اما با پیدایش علم کلام و نیز پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش و همچنین قیامهایى که به منظور خونخواهى آن شهیدان صورت گرفت، این اتحاد استراتژیک به تبع پراکندگىها و انشقاق ایجاد شده در جامعه اسلامى قرن اول و دوم هجرى خدشهدار گردید و در نهایت به ظهور فرقههاى مختلف منجر شد. نوشتار حاضر به بازشناسى عوامل دینى و سیاسى ایجاد فرقههاى شیعه مىپردازد و درصدد پاسخ به این سؤال است که چرا تشیع دچار چنین پراکندگى در تاریخ شد. فرضیه این تحقیق این است که «پیدایش علم کلام و عدم دستیابى شیعه به حاکمیت سیاسى باعث پراکندگى و ایجاد فرقهها و عدم اتحاد در جامعه شیعه شد».