فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۱٬۸۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
خاک، یکی از مهم ترین اجزای منابع طبیعی محسوب می شود . فرسایشِ خاک پدیده ای اجتناب ناپذیر است که به صورت تشدید شونده منجر به تخریب خاک می شود . برآورد دقیق فرسایش آبی و ته نشست رسوبات برای ارزیابی پتانسیل هدر رفت خاک و ظرفیت ذخیرة سدها بسیار مهم است. مدل WEPP (پروژة پیش بینی فرسایش آبی)، یک مدل رایانه ای است که می تواند فرسایش و رسوب دهی را بر روی دامنه ها در حوضة آبخیز و بر اساس هر واقعة بارش یا سال های متوالی برآورد کند. اطلاعات موردنیاز برای اجرای مدل WEPP به طورکلّی د ر چهار لایة رایانه ای وارد می شود که شامل خاک، اقلیم، مدیریت اراضی و شیب است . در این پژوهش، میزان فرسایش و رسوب به وسیلة سه روشِ دامنه، حوضة آبخیز و مسیر جریان برآورد گردید که میزان رسوب به ترتیب 623/0، 325/0 و 824/0 تن در هکتار در سال است. این نتایج، با مقدار مشاهده ایِ حاصل از ایستگاه هیدرومتری آلادیزگه مقایسه شد. بر این اساس، روش دامنه به عدد مشاهده ای (665/0 تن در هکتار در سال) ایستگاه هیدرومتری نزدیک تر بوده و برای برآوردِ میزانِ فرسایش و رسوب در حوضة آبخیز آلادیزگه مناسب است.
بررسی پایداری دامنه های منطقه جوانرود با استفاده از مدل فرآیند محور Sinmap(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی عوامل مؤثر در ایجاد حرکت های توده ای و شناخت مناطق حساس به زمین لغزش برای برنامه ریزی ، انجام پروژه های عمرانی و ارائه ی راه کارهای مدیریتی صحیح در مناطق حساس ضروری می نماید. در این مقاله تحلیل پارامترهای ژئو مکانیکی و هیدرولوژیکی به منظور تحلیل پایداری دامنه ها و پهنه بندی حساسیت به لغزش دامنه های منطقه مطالعاتی به کمک مدل فرایند محور (فیزیک پایه) sinmap انجام شده است. برای دستیابی به هدف مورد نظر 12 دامنه شامل 7 دامنه لغزشی و 5 دامنه فاقد لغزش به عنوان نمونه مطالعاتی در منطقه جوانرود انتخاب شدند و سپس تمامی متغییر های تحلیل پایداری دامنه ها از طریق مطالعات میدانی و آزمایشگاهی مورد اندازه گیری قرار گرفتند . بررسی ویژگی های توپوگرافی دامنه های مطالعاتی از طریق مطالعات میدانی به دست آمده است . برای اندازه گیری ویژگی های مکانیکی و هیدرولوژی خاک از هر دامنه مقدار 50 کیلوگرم خاک برداشت شده و در آزمایشگاه مکانیک خاک پارامتر های مورد نیاز شامل وزن مخصوص خاک خشک ( )وزن مخصوص خاک مرطوب( )، هدایت هیدرولیکی(K)، زاویه اصطکاک داخلی خاک(
بررسی عملکرد تکتونیک بر مخروط افکنه ها با تأکید بر توان لرزه ای گسل ها در واحدهای ساختمانی استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر فعالیت تکتونیک و توان لرزه زایی گسل ها روی مخروط افکنه های موجود در پهنه های ساختمانی متفاوت استان کرمانشاه و پهنه بندی خطر گسل روی مخروط افکنه ها با روش تحلیل فضایی بربریان است. ابتدا با شاخص های ژئومورفیک (VF، B، SMF و FCI) میزان فعالیت تکتونیک در منطقه بررسی و سپس توان لرزه زایی گسل های موجود در سطح و مجاورت مخروط افکنه ها با روش های زارع، اشجعی، ملویل و اسمیت محاسبه شد. در نهایت، میزان خطر گسل روی مخروط افکنه ها و کاربری های مختلف انسانی موجود بر سطح آنها با روش تحلیل فضایی بربریان بررسی و درصد تراکم کاربری ها در حریم گسل محاسبه شد. یافته های پژوهش نشان می دهند تأثیر فعالیت تکتونیک (گسل) در پهنه زاگرس شکسته بیشتر از پهنه سنندج - سیرجان و در پهنه سنندج - سیرجان بیشتر از پهنه زاگرس چین خورده است. همچنین نتایج بررسی توان لرزه زایی گسل ها نشان می دهند بیشتر گسل های مطالعه شده، توان لرزه زایی زیادی دارند. نتایج پهنه بندی خطر گسل روی مخروط افکنه ها نیز نشان می دهند ٥٤/٠ مناطق مسکونی، ٥٢/٠ زمین زراعی، ٥٩/٠ چشمه ها و ٤٦/٠ خطوط ارتباطی واقع روی مخروط افکنه های مطالعه شده (در غرب کشور) در حریم ١٠٠٠ متری گسل (محدوده با خطر زیاد) قرار دارند.
مدلسازی روابط فضایی اثر توپوگرافی بر دورنمای نیاز گرمایشی ایران با استفاده از مدل میان مقیاس منطقه ایی RegCM4(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر تغییرات آب وهوایی بر تقاضای انرژی برای نیاز گرمایش ساختمان ها امری غیرقابل اجتناب خواهد بود؛ لذا بایسته است به پیش بینی آب وهوای آینده پرداخته شود تا زمینه توسعه، انطباق و استراتژی های مناسب انرژی فراهم گردد. در این پژوهش به منظور ارزیابی نقش توپوگرافی بر دورنمای نیاز گرمایشی ایران از داده های دمای روزانه مدل EH5OM موسسه ماکس پلانک طی دوره آماری (2050-2015 میلادی)، تحت سناریو A1B با تفکیک 75/1 درجه قوسی، برای گستره ایران بارگیری گردید. در گام بعدی داده های نامبرده با تفکیک مکانی 27/0× 27/0 قوسی توسط مدل (RegCM4) ریزمقیاس شدند. سپس با استفاده از روش زمین آمار کریجینگ داده های روزانه دمایی در پهنه ای به ابعاد 15×15 کیلومتر بر ایران گسترانیده شد که نتیجه آن ماتریسی به ابعاد 7200×13140 به دست آمده و نیاز گرمایشی کشور برای دوره آتی بر روی این ماتریس با استفاده از مدل UKMO محاسبه گردید. نتایج نشان داده است که نیاز گرمایشی در ایران دارای الگوی خوشه ای بالا می باشد. واسنجی مدل های رگرسیونی کلاسیک (OLS) و وزن دار جغرافیایی (GWR) نشان داد که در مناطق وسیعی که دارای افت وخیز ارتفاعی زیادی می باشند مدل های رگرسیونی کلاسیک نمی تواند روابط نیاز گرمایشی را با ارتفاع مدل سازی نماید. به طورکلی کشور از لحاظ دورنمای نیاز گرمایشی به سه بخش جلگه ها و سواحل جنوبی و پسکرانه ای، نوار کوهستانی و کوهپایه ای و بالاخره دشت ها و چاله های داخلی و بیرونی قابل پهنه بندی است و وردایی فضایی نیاز گرمایشی برآورد شده مبتنی بر ارتفاع نشان داده است که افزایش مقدار نیاز گرمایشی رابطه مستقیمی توپوگرافی پیچیده محلی دارد.
تحلیل محدودیت های ژئومورفولوژیکی در گسترش کالبدی شهر با تاکید بر فرسایش خندقی ( مطالعه موردی: شهر مُهر در جنوب استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل اساسی شهر های کشورهای در حال توسعه، مسئله رشد سریع جمعیت و گسترش کالبدی است. برای تعیین جهات بهینه گسترش کالبدی- فیزیکی شهر ها، لازم است تا شناخت و تحلیل دقیقی از خصوصیات زمین و تناسب آن در دسترس برنامه ریزان و مدیران شهری باشد. مسئله اصلی این پژوهش، پدیده فرسایش خندقی و اثر گذاری آن بر روند گسترش کالبدی شهر مُهر در جنوب استان فارس می باشد. بر همین مبنا هدف از انجام پژوهش حاضر، شناخت پدیده ها و فرآیند های ژئومورفولوژیکی موثر بر گسترش کالبدی شهر با تاکید بر فرسایش خندقی و محدودیت هایی است که این عوامل برای توسعه شهری فراهم می کنند، می باشد. مواد مورد استفاده در این پژوهش شامل نقشه های توپوگرافی با مقیاس 1:25000، زمین شناسی، داده های کاربری زمین و عکس های هوایی مربوط به سال های 1335 ، 1373 و 1392 می باشد. پس از تهیه کلیه داده ها، از روش AHP جهت پهنه بندی خطر فرسایش خندقی منطقه مورد مطالعه استفاده شده است. نتیجه بررسی ها نشان داد که شهر مُهر برای گسترش فیزیکی- کالبدی در تمامی جهات با محدودیت های ژئومورفولوژیکی مواجه است. اما فرآیندهای مربوط به فرسایش خندقی و شیب مهمترین فرآیند محدود کننده توسعه شهری می باشند. بیشترین این محدودیت ها در شمال، شمال غرب، شمال شرق و جنوب شهر مورد مطالعه وجود دارد. همچنین نتایج پهنه بندی فرسایش خندقی نشان داد سنگ شناسی، کاربری زمین، فاصله از آبراهه، شیب و فاصله از جاده به ترتیب دارای بیشترین تا کمترین ارزش از نظر خطر فرسایش خندقی در منطقه مورد مطالعه بوده و محدوده شهر مُهر، در پهنه با خطر زیاد و خیلی زیاد قرار دارد. با توجه به اینکه این نوع از فرسایش دارای پیچیدگی های خاص خود است، به نظر می رسد مهم ترین راهکار برای جلوگیری از رشد و گسترش فرسایش خندقی در محدوده شهر مورد مطالعه،انجام روش های مهندسی برای کنترل آبراهه ها در کوتاه مدت و اقدامات آبخیز داری به منظور کنترل رواناب در بلند مدت، همراه با اجرای برنامه های مدیریتی در زمینه اصلاح خاک می باشد.
بررسی نحوه تشکیل و گسترش تپه های ماسه ای و تاثیر آن بر مورفولوژی محیط ساحلی دریای عمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه جنوب سیستان و بلوچستان بدلیل وجود تناوب لایه های مقاوم و نامقاوم، فرسایش پذیر هستند. وزش بادهای۱۲۰ روزه ذرات ناشی از فرسایش را جابجا که با کاهش انرژی، این ذرات رسوب می شوند . هدف اصلی در این تحقیق مطالعه رسوب شناسی تپه های ماسه ای در نوار ساحلی و تاثیر آنها در تغییر چهره مورفولوژیکی محیط حاشیه دریای عمان است. در این تحقیق روش کار به اینگونه بوده است که ابتدا تعداد 15 نمونه رسوبی از سه نقطه پشت به باد، رو به باد و از راس تپه های ماسه ای مناطق ساحلی نمونه برداری شد. نتایج حاصل از آنالیز دانه سنجی نشان داد میانگین قطر ذرات بین 2 تا 3 فی و رده رسوبی از نوع ماسه ای و ماسه سیلتی با کج شدگی منفی و جورشدگی خوب (0.5 فی) است (یک محیط پر انرژی). تشکیل این تپه های ماسه ای اینگونه است که با توجه به اینکه تاثیر تکتونیک و فرایندهای هوازدگی و فرسایش سازندها تخریب و در سواحل انباشته می شوند. این ذرات توسط نیروی باد جابجا و با کاهش انرژی باد، رسوب نموده و تشکیل تپه های ماسه ای را می دهند. حرکت تپه های ماسه ای در نوار ساحلی دریای عمان، چهره ژئومورفولوژی محیط را تغییر می دهند.
ارزیابی فعالیت های نو زمین ساخت در حوضه های آبخیز غرب استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحلیل مفهوم نو زمین ساخت مناطق سطح زمین، بیشترین تمرکز بر مطالعه فرآیندهای پویا و اثرگذار بر شکل دهی یا تغییر شکل لندفرم ها و پدیده های زمین می باشد. از این رو، اشکال ژئومورفولوژیکی در برابر فعالیت های زمین ساختی بسیار حساس بوده و در اثر این حرکات تغییر می کنند. هدف از این پژوهش بررسی وضعیت نو زمین ساخت با استفاده از شاخص های ژئومورفولوژیکی همچنین تحلیل نقش عوامل تکتونیکی در شکل گیری و تحول مورفولوژی محدوده تحقیق می باشد.. برای ارزیابی و تحلیل فعالیت های نو زمین ساختی در هر یک از این حوضه ها از طریق شاخص های ژئومورفولوژی از جمله: شاخص شکل حوضه ( Bs )، شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی ( Af ) شاخص تقارن توپوگرافی عرضی ( T )، شاخص منحنی هیپسومتریک ( Hc )، شاخص پهنای کف دره به ارتفاع آن ( Vf )، شاخص پیچ و خم رود ( S )، شاخص گرادیان طولی رودخانه ( SL ) استفاده شده است. نتایج به دست آمده طی چندین مرحله کار میدانی و ارزیابی شاخص های ژئومورفولوژی، نشان دهنده وجود حرکات نو زمین ساخت فعال در حوضه ها به صورت فراخاست و عملکرد سیستم گسلی می باشد و نشانه این است که همه حوضه های مورد مطالعه دارای فعالیت شدید نو زمین ساختی می باشد و فقط از نظر شاخص Af در وضعیت غیرفعال قرار دارند.
بررسی نقش عوامل هیدروژئومورفولوژیکی مؤثر در تأمین آب و مکان گزینی سکونتگاه ها با استفاده از روش تحلیل سلسه مراتبی(AHP) در شهرستان میاندوآب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۰
1 - 19
حوزههای تخصصی:
در حیات انسان تأمین آب، از مسائل مهم از گذشته تا حال بوده است منابع آب سطحی و زیرزمینی از منابع با ارزش به شمار می رود و این منابع فراهم کننده ی آب مصرفی مردم می باشند. در شرایط موجود با عنایت به روند ازدیاد جمعیت ، توسعه فعالیت های کشاورزی ، صنعتی و بهره برداری بی رویه، شناخت پتانسیل آبی هر منطقه جهت حفاظت و استفاده بهینه از منابع آب ضروری است. در این پژوهش به اولویت بندی عوامل هیدروژئومورفولوژیکی در تأمین آب و مکان گزینی سکونتگاه ها پرداخته شد. در این مطالعه از تصویر TM، 2011 ماهواره لندست استفاده شد. فاکتورهای هیدروژئومورفولوژی انتخاب شده عبارتند از: شیب، جهت شیب، لیتولوژی، کاربری زمین و ... که در محیط GIS آماده شد سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی وزندهی لایه ها انجام شد. صحت سنجی پژوهش نیز بدین طریق بود که نتایج به دست آمده با همه ی لایه های اطلاعاتی به عنوان محدوده های معیار مقایسه و مشخص شد که مناطق انتخاب شده به عنوان خیلی مناسب و مناسب برای مکان گزینی دارای شرایط ایده آل می باشند. می توان نتیجه گیری کرد که فرآیند تحلیل سلسله مراتبی عملکرد مناسبی در تعیین عوامل هیدروژئومورفولوژیکی در تأمین آب و مکان گزینی دارد. تفسیر ضرایب نشان داد که، فاصله از رودخانه، بارندگی و طبقات ارتفاعی نقش مهمی دارند.
برآورد بار رسوب ماهانه ی ایستگاه های حوضه ی آجی چای با استفاده از مدل MPSIAC و ریزمقیاس نمایی آبشاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۱
83 - 103
حوزههای تخصصی:
در این مقاله جهت برآورد میزان فرسایش و رسوب در زیرحوضه های حوضه ی آجی چای با توجه به نبود آمار کافی بار رسوب -که ی کی از مسائل اساسی حوضه های کشور می باشد- از مدل تجربی پسیاک اصلاح شده استفاده شده است. از آنجائی که میزان رسوب حاصل از این مدل متوسط سالانه می باشد، لذا در مرحله ی اول جهت محاسبه رسوب برای هر سال چگونگی تغییرات فاکتورهای نه گانه مدل فوق نسبت به زمان مورد بررسی قرار داده شده است. فاکتورهای که ماهانه (مثل بارش و رواناب) و یا سالانه (مثل پوشش گیاهی و کاربری اراضی) دستخوش تغییر هستند، نقش مستقیمی در محاسبه رسوب برای هر سال دارند. در مرحله ی دوم برای ریزمقیاس کردن رسوب سالانه ی حاصل از مدلسازی مرحله ی اول و با توجه به اینکه نمی توان رسوب سالانه را به نسبت مساوی برای تمام ماه های سال توزیع کرد، با استفاده از روش آبشاری میزان رسوب سالانه به ماهانه ریزمقیاس گردید. نتایج حاصل نشان می دهد بین بار رسوب برآورد شده با مدل پسیاک اصلاح شده و ریزمقیاس شده با مدل آبشاری، با نتایج مشاهداتی و ثبت شده همبستگی بالایی وجود دارد. از طرفی همانطوری که انتظار می ر فت از بین عوامل نه گانه مدل، دو عامل فرسایش رودخانه ای و فرسایش سطحی به ترتیب 6/13 و 4/13 بیشترین امتیاز را دارند همچنین کاربری اراضی و پوشش گیاهی با امتیازهای 4/13 و 5/11 نقش خود را در تولید و یا مهار رسوب به خوبی نشان می دهند. میزان رسوبدهی سالانه در کل حوضه 92/1 تن در هکتار می باشد که زیرحوضه 22 با توجه به شیب تند و پوشش گیاهی کاملا ضعیف با 88/3 تن در هکتار در سال بیشترین و زیرحوضه 1-14 با 0/1 تن در هکتار در سال کمترین مقدار تولید رسوب را در حوضه به خود اختصاص دادند.
کاربرد دو روش ناپارامتریک در تعیین آستانه ی عوامل مؤثر بر رشد طولی آبکندها با استفاده از تکنیک های داده کاوی (مطالعه موردی: حوضه ی آبخیز سنگانه ی کلات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۲
131 - 152
حوزههای تخصصی:
تعیین آستانه ی عوامل مؤثر بر رشد طولی آبکندها می تواند به مدیران و تصمیم گیران کمک کند تا بتوانند با شناخت دقیق، راه کار مناسبی را پیش بینی و از تخریب اراضی به نحو مطلوب جلوگیری به عمل آورند. هدف از انجام پژوهش حاضر در حوضه ی آبخیز سنگانه ی کلات تعیین آستانه ی عوامل مؤثر بر رشد طولی آبکندها با استفاده از تکنیک های داده کاوی می باشد. در این پژوهش ابتدا بر اساس مطالعات میدانی مشخصات مورفومتری 23 آبکند همراه با نمونه برداری از خاک شامل تعیین ویژگی های فیزیکی و شیمیایی مؤثر خاک اندازه گیری گردید. سپس با بهره گیری از روش های ناپارامتریک الگوریتم خوشه بندیK-Means و درخت تصمیم CARTبه تعیین آستانه ی عوامل مؤثر بر گسترش طولی آبکندها پرداخته شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مهم ترین عوامل مؤثر بر گسترش طولی آبکندها در این منطقه عرض آبکند، نسبت جذب سدیم، شیب پیشانی آبکند و درصد سیلت می باشد. همچنین مهم ترین عامل شکل گیری فرسایش آبکندی در منطقه ی مورد مطالعه و گسترش آن تحت تأثیر عوامل اقلیمی از یک طرف که باعث ایجاد رواناب و تغییر در میزان نفوذپذیری، و از طرف دیگر تحت تأثیر ویژگی ها و خصوصیات فیزیکی و شیمایی خاک های منطقه می باشد. بنابراین ارائه و اعمال راه کارهایی جهت اصلاح خاک و حوضه ی آبخیز بالادست آبکندهای این منطقه می تواند در کاهش گسترش آبکندها تأثیرگذار باشد.
تحلیل شکل مجرای رودخانه کلقان چای (حد فاصل سد کلقان تا الحاق به رودخانه قرنقو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق تحلیل عوامل موثر بر شکل گیری الگو و دینامیک مجرا در محدوده مورد مطالعه رودخانه کلقان چای و ارزیابی قدرت رودخانه و اثرات آن بر مورفولوژی مجرا تحت تاثیر عوامل و اقدامات انسانی در تغییر شکل مجرا می باشد. تصاویر ماهواره ای، نفشه های توپوگرافی، نقشه های زمین شناسی، داده های هیدرولوژیکی جریان، داده های مستخرج از مدل رقومی ارتفاع و داده های مطالعات صحرایی داده های تحقیق را تشکیل می دهند، جهت رسیدن به هدف تحقیق، از روشهای تحلیل قدرت رودخانه، قدرت مخصوص رودخانه، شاخص های ضریب خمیدگی، زاویه مرکزی و تحلیل سینوسی مسیر برای تحلیل دینامیک و الگوی مجرا استفاده شده است. نتایج روشهای مختلف نشان داد که شکل گیری الگو و دینامیک مجرا در محدوده مورد مطالعه تحت تاثیر ویژگیهای فرایندهای هیدرولوژیکی ناشی از فرایند تدارک دبی و دبی رسوبی، مقاومت لیتولوژیکی بستر و کنارهای های رودخانه می باشد و نقش عوامل انسانی به صورت تصرف و اشغال بستر رودخانه به شکل ایجاد باغات و مزارع و همچنین برداشت منابع شن و ماسه از بستر رودخانه می باشد. نتایج تحلیل قدرت سیلابی و قدرت مخصوص رودخانه نشان داد که با کاهش عرض معبر رودخانه، قدرت رودخانه افزایش می یابد، و قدرت سیلابی رودخانه به ویژگیهای مورفولوژیکی رودخانه بستگی دارد. نتایج این تحقیق می تواند در شناسایی بازه های حداکثر توان رودخانه و بازه های تحت تاثیر فرسایش رودخانه ای استفاده شود.
مقایسه ی کارآیی مدل های شبکه ی عصبی مصنوعی، منطق فازی و سیستم استنتاج نرو-فازی تطبیقی در تخمین هدایت هیدرولیکی آبخوان دشت مراغه-بناب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۰
21 - 40
حوزههای تخصصی:
تخمین دقیق پارامترهای هیدروژئولوژیکی مانند هدایت هیدرولیکی یکی از مهم ترین بخش مطالعات هیدروژئولوژی می باشد که برای مدیریت و حفاظت دقیق از منابع آب زیرزمینی بسیار ضروری است. تا حال روش های مختلف صحرایی و آزمایشگاهی برای تخمین هدایت هیدرولیکی ارائه شده است که عموماً با استفاده از داده های هیدروژئولوژیکی انجام می شوند. از این میان بهترین و کامل ترین روش، روش صحرایی آزمون پمپاژ می باشد که بسیار وقت گیر و پرهزینه بوده و پارامترهای هیدروژئولوژیکی تخمین زده شده به وسیله ی آنها دارای عدم قطعیت ذاتی می باشند. لذا در این تحقیق تلاش شد تا از روش های هوش مصنوعی مختلف مانند شبکه ی عصبی مصنوعی (ANN)، فازی ممدانی (MFL)، فازی ساگنو (SFL) و سیستم استنتاج نرو-فازی تطبیقی (ANFIS) برای تخمین هدایت هیدرولیکی استفاده شود. در این مطالعه برای تخمین دقیق هدایت هیدرولیکی در دشت مراغه- بناب توسط این مدل ها از داده های ژئوفیزیکی به همراه داده های هیدروژئولوژیکی به عنوان ورودی مدل ها استفاده شد و نتایج آنها با استفاده از معیارهای ارزیابی با هم مقایسه و بهترین مدل براساس مقدار RMSE انتخاب شد. بر این اساس مدل ANFIS با داشتن RMSE=1.12 در مرحله ی تست، نسبت به مدل های دیگر قدرت بالایی در تخمین هدایت هیدرولیکی دارد. شعاع دسته بندی، تعداد قوانین فازی و تعداد دسته ها در مدل های فازی و نروفازی، از اهمیت بالایی برخوردار است. شعاع دسته بندی در مدل ANFIS، براساس کمترین مقدار RMSE برابر 4/0و تعداد قوانین فازی براساس تعداد دسته ها 9 قانون اگر-آنگاه به دست آمد. روش های ارائه شده در این مطالعه که کارآیی بالایی در تخمین هدایت هیدرولیکی در دشت مراغه-بناب نشان دادند، می تواند در تخمین هدایت هیدرولیکی در سایر دشت ها با شرایط هیدروژئولوژیکی مشابه نیز مورد استفاده قرار بگیرند.
بررسی تغییرات سطوح پوشش برف در ارتفاعات زردکوه بختیاری با استفاده از سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۲
25 - 44
حوزههای تخصصی:
استان چهار محال و بختیاری یکی از مناطق برفگیر کشور بوده و نزولات برفی آن نقش بسیار زیادی در وضعیت منابع آبی تأمین کننده ی آب منطقه مرکزی و جنوبی کشور دارد. در این پژوهش سعی شده است تا تغییرات سطوح پوشش برف در ارتفاعات زردکوه بررسی گردد. بدین منظور از تصاویر ماهواره ای لندست TM و ETM+ در ماه های آوریل و سپتامبر در سال های 1991،2003 و 2011 استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که سطوح پوشش برف در ارتفاعات زردکوه بختیاری طی دوره ی آماری (2011 نسبت به 1991) روندی کاهشی داشته است. برای بررسی روند تغییرات سال 1991 را سال مبنا قرار داده، که مقدار سطوح پوشش برف در ماه آوریل 1991 میلادی، 07/1758 کیلو متر مربع بوده، این مقدار پوشش در ماه آوریل در سال 2003 میلادی، به 43/1128 کیلومتر مربع رسیده، مساحت سطوح برف در آوریل 2011 میلادی 83/979 کیلومتر مربع بوده که نسبت به سال 1991 میلادی 24/778 کیلو متر مربع کاهش پیدا کرده است. مقدار سطوح پوشش برف در ماه سپتامبر 1991میلادی برابر با 86/802 کیلومترمربع بوده، مقدار این سطوح در ماه سپتامبر 2003 به 83/615 کیلومترمربع رسیده که از ماه سپتامبر سال 1191 تا سپتامبر 2003 میلادی 06/187 کیلومترمربع کاهش پیدا کرده، مساحت پوشش برف در ماه سپتامبر 2011 میلادی برابر با 83/601 کیلومتر مربع بوده که نسبت به ماه سپتامبر 2011 میلادی به 03/201 کیلومتر مربع کاهش پیدا کرده است.
تحلیل شکل مجرای رودخانه قرانقو در بازه کوهستانی (حد فاصل روستای خراسانک شهرستان هشترود تا شهرستان میانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق تحلیل عوامل مؤثر بر شکل گیری الگو و دینامیک مجرا در بازه کوهستانی رودخانه قرنقو حد فاصل روستای خراسانک شهرستان هشترود تا ورودی رودخانه به شهرستان میانه می باشد. الگوی تحقیق به صورت مقایسه ای- استنباطی می باشد. نقشه های توپوگرافی، نقشه های زمین شناسی، داده های هیدرولوژیکی جریان، داده های مستخرج از مدل رقومی ارتفاع و داده های مطالعات صحرایی مواد تحقیق را تشکیل می دهند، جهت رسیدن به هدف تحقیق، از روش های تحلیل قدرت رودخانه، قدرت مخصوص رودخانه، شاخص های ضریب خمیدگی، زاویه مرکزی، تحلیل سینوسی مسیر و تحلیل نیمرخ طولی رودخانه برای تحلیل دینامیک و الگوی مجرا استفاده شده است. نتایج روش های مختلف نشان داد که شکل گیری الگو و دینامیک مجرا در محدوده مورد مطالعه تحت تاثیر ویژگی های لیتولوژیک مقاطع کنترل می گردد بر همین اساس دینامیک مجرا در مقاطعی مثل مقطع 1 تحت تأثیر ع ملکرد مقاومت لیتولوژیکی بستر و ک ناره های رودخانه عمدتاً به صورت تعمیق بستر بوده و در مقاطعی مثل مقطع 10 دینامیک مجرا به دلیل تشکیلات سست و فرسایش پذیر به صورت تعریض بستر می باشد که شدیداً توسط ویژگی های لیتولوژیکی رودخانه کنترل می گردد. نتایج این تحقیق می تواند در شناسایی بازه های حداکثر توان رودخانه و بازه های تحت تأثیر فرسایش رودخانه ای استفاده شود.
ارزیابی تعادل ژئومورفولوژیکی با استفاده از روش های رزگن و چهارچوب استیل رود (مطالعه موردی: رودخانه تروال، کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانة تروال، به عنوان سرشاخة سفیدرود، در شرق استان کردستان واقع شده است. هدف اصلی در این مطالعه تحلیل تعادل ژئومورفولوژیکی و شناسایی مناطق پایدار و ناپایدار رودخانة تروال است. نخست ظرفیت تعادل رودخانه با روش چهارچوب استیل رود و سپس وضعیت پایداری استیل ها بر اساس طبقه بندی رزگن تعیین شد. بر اساس چهارچوب استیل رود، استیل های سینوزیتة کم با مواد ریزدانه و مئاندری با بستر ماسه ای دارای ظرفیت تعادل محلی و استیل های سینوزیتة کم با بستر گراولی، چندمجرایی در چم ازون دره، سینوزیتة کم با بستر ماسه ای در چم تروال و مئاندری با مواد ریزدانه در چم سنگ سیاه ظرفیت تعادل بسیار زیادی دارند. برای بررسی پایداری، 34 مقطع در همة استیل ها برداشت شد. استیل های مئاندری و چندمجرایی با بستر ماسه ای، سینوزیتة کم با مواد ریزدانه و مئاندری با مواد ریزدانه در چم تروال و استیل آدا با بستر رسی در چم سنگ سیاه پایدارند؛ درحالی که استیل های سینوزیتة کم با بستر گراولی، سینوزیتة کم با بستر ماسه ای و چندمجرایی ناپایدار بودند. ناپایداری در چم تروال و سنگ سیاه می تواند به دلیل گسل های متعدد باشد. به طورکلی، مناطقی از رودخانه که بر اساس روش استیل رود دارای ظرفیت تعادل زیادی است معمولاً نتایج روش رزگن حاکی از ناپایداری وضعیت آن بخش رودخانه است.
ارزیابی شاخص های مورفوتکتونیک در حوضه قانقلی چای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نئوتکتونیک ازجمله عوامل دینامیکی است که همواره حوضه های آبخیز و رودخانه ها را تحت تأثیر قرار می دهد. نئوتکتونیک به عوامل جدید تکتونیکی گفته می شود که عمدتاً در گسل ها نمود پیدا می کند. جابجایی گسل ها، باعث تشدید کانون های زلزله، آزاد شدن نیروهای درونی زمین و درنهایت تغییر شکل عوامل ژئومورفولوژیکی سطح زمین می شود. هدف این پژوهش، بررسی وضعیت تکتونیکی حوضه قانقلی چای است که زمین لغزش ناشی از زلزله 1369 رودبار و منجیل منجر به تشکیل دریاچه باکلور در آن شده است. بدین منظور، به کمک نرم افزار Arc GIS، 12MapperGlobalو با استفاده از شاخص های نسبی مورفوتکتونیکی مانند: گرادیان طولی رودخانه (SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی (AF)، انتگرال منحنی هیپسومتریک (Hi)، نسبت کف درّه به ارتفاع آن (Vf)، شکل حوضه زهکشی (Bs)، پیچ و خم پیشانی کوه (Smf)، تقارن توپوگرافی عرضی (T) و سینوزیته (پیچ وخم) رودخانه (Sr) به بررسی این گونه فعالیت ها پرداخته شد. با توجه به نتایج این پژوهش، شاخص های SL،SMF و Srنشانگر جوان بودن حوضه ازنظر سیکل فرسایشی است. فعالیت گسل های پشت کوه و منجیل عمود بر حوضه، سبب اختلاف ارتفاع و تغییر قابل توجه ای در نیمرخ طولی رودخانه قانقلی چای و شاخص SL شده است. بقیه شاخص ها، بیانگر فعالیت تکتونیکی متوسط حوضه است. فعالیت زیاد تکتونیکی حوضه ازنظر شاخص زمین ساخت فعال نسبی (LAT) حاکی از این است که هرکدام از شاخص ها به تنهایی نمی توانند وضعیت تکتونیکی حوضه را مشخص کنند و نیازمند برآورد شاخص LATکل حوضه هاست؛ بر اساس آن، حوضه در کلاس 2 یعنی با فعالیت تکتونیکی زیاد قرار می گیرد. استفاده از نمودار بی بُعد در تأیید فعالیت های نئوتکتونیکی حوضه و به خصوص شاخص SLبسیار مفید است. بر اساس تفسیر آن می توان گفت که حوضه قانقلی چای ازنظر تکتونیکی فعال است.
مورفومتری و بررسی تغییرات مؤلفه های هندسی رودخانه ی قره سو طی دوره ی 60 ساله با تأکید بر پایداری رودخانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
43 - 62
حوزههای تخصصی:
پارامترهای هندسی یک رودخانه به طور پیوسته تغییر پیدا می کند، چرا که رودخانه یک عارضه ی هندسی دینامیک است. اما این تغییرات در بیشتر موارد در همه ی بخش های مختلف رودخانه از الگوریتم مشخصی تبعیت نمی کند. برخی از این تغییرات در بخشی از رودخانه ممکن است به شکل افزایشی و در بخشی دیگر به شکل کاهشی باشد. هدف این پژوهش مشخص نمودن کمی مؤلفه های هندسی رودخانه ی قره سو در امتداد نیمرخ طولی آن طی یک دوره ی زمانی 60 ساله است. در ابتدا بر حسب مشخصات هندسی و عوامل ژئومورفولوژیک، رودخانه به پنج بازه ی مختلف تقسیم و سپس، با استفاده از عکس های هوایی سال 1334 و نیز تصاویر ماهواره ای سال 1393 مسیر رودخانه در طول دو دوره ی زمانی رقومی شده و تغییرات بستر و همچنین تعداد قوس ها در طول این دو دوره در هر کدام از بازه ها مورد بررسی قرار گرفته اند. در ادامه، با استفاده از ترسیم قوس های مماس بر مآندرهای رودخانه به محاسبه ی پارامترهای ضریب خمشی، طول موج، طول دره، زاویه ی مرکزی و شعاع پیچانرودها در پنج بازه تعیین شده پرداخته شده است. یافته ها حاکی از تغییر در همه ی پارامترهای هندسی در بخش های مختلف رودخانه با تفاوت در نوع و میزان تغییرات است. برای نمونه، در بازه ی اول و سوم پارامترهای ژئومورفیک ذکر شده افزایش و در بازه های دوم و چهارم و پنجم کلیه ی پارامترهای ژئومورفیک کاهش پیدا کرده ان د. کاهش پارام ترها بیان گر پایداری و مستقیم ش دن مجرا و افزایش آنها بیانگر ناپایداری رودخانه است.
تجزیه و تحلیل تکتونیک – ژئومورفولوژی حوضه رودخانه درونگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوضه آبخیز رودخانه درونگر، در رشته کوه های کپّه داغ، در شمال استان خراسان رضوی واقع شده است. شواهد ژئومورفولوژیکی حوضه مورد بحث، حاکی از ادامه فعالیت های نئوتکتونیکی در دوران پلیو- کواترنر است. هدف از این پژوهش، ارزیابی تکتونیک فعال و مقایسه نتایج به دست آمده از شاخص های ژئومورفیک و شواهد ژئومورفولوژیکی حوضه و تأثیر آن بر شبکه زهکشی رودخانه ای است. در این پژوهش از شاخص های ژئومورفولوژیک (Hi، Bs، AF، Smf، S، Vfو SL )، شاخص طبقه بندی IAT ، نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای و مدل رقومی ارتفاع (DEM)، جهت تجزیه و تحلیل فعالیت های نئوتکتونیکی حوضه استفاده شده است. نتایج به دست آمده از شاخص های ژئومورفیک و بررسی شواهد ژئومورفولوژیکی، حاکی از فعال بودن نئوتکتونیک در حوضه می باشد و بر اساس شاخص طبقه بندی IAT، این حوضه جزء مناطق فعال از نظر تکتونیکی به حساب می آید
بررسی زمین ساخت فعال با استفاده از شاخص های ژئومورفولوژی در البرز مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های بررسی حرکات زمین ساخت فعال، استفاده از اطلاعات ریخت زمین ساخت است. اندازه گیری کمی شاخص های ژئومورفولوژی، یک ابزار مهم برای تعیین سطح فعالیت زمین ساخت منطقه است. این اندازه گیری های کمی امکان مقایسه زمین ریخت های مختلف و محاسبه متغیرها را فراهم و شناسایی نرخ فعالیت زمین ساختی یک منطقه را امکان پذیر می سازد. در این مطالعه، زمین ساخت فعال البرز مرکزی در حوضه های هراز و نور- نوشهر با اندازه گیری شش شاخص ژئومورفولوژی ناهنجاری سلسله مراتبی (∆a) ، انشعابات (R) ، انتگرال و منحنی فرازسنجی (Hi) ، برجستگی نسبی (Bh) ، تراکم زهکشی (Dd) و ضریب شکل (Ff) مورد ارزیابی قرار گرفت. ابتدا با استفاده از مدل رقومی ارتفاعی (DEM) 30 متر در محیط GIS حوضه ها و آبراهه های منطقه مورد مطالعه استخراج شد، سپس شاخص های ژئومورفولوژی در هر زیرحوضه اندازه گیری شد. هر شاخص به سه رده به لحاظ فعالیت زمین ساختی تقسیم شد و در نهایت براساس تقسیم بندی هر شاخص، سطح فعالیت زمین ساختی کل برمبنای شاخص زمین ساخت فعال نسبی (Iat) منطقه تعیین شد و گستره مورد بررسی به 4 رده فعالیت زمین ساختی بسیار بالا، بالا، متوسط و کم تقسیم شد، سپس نقشه پهنه بندی سطح فعالیت زمین ساختی درگستره مورد مطالعه ترسیم شد. نتایج حاصل از شاخص زمین ساخت فعال نسبی نشان می دهد که گستره مورد بررسی دارای فعالیت زمین ساختی بسیار بالا و بالا است به ویژه در مناطق منطبق با گسل های شمال البرز، خزر، گلندرودشمالی و جنوبی، بلده و گسل های جنوب باختری و چین خوردگی های جنوب خاوری محدوده مورد بررسی را تایید می کند، همچنین شواهد زمین ریختی حاصل از مشاهدات صحرایی اثبات کننده نتایج حاصل از شش شاخص ژئومورفولوژی در گستره مورد مطالعه است.
ارزیابی کارایی روش های زمین آماری به منظور برآورد توزیع مکانی عمق و چگالی برف در مناطق کوهستانی (مطالعه ی موردی: حوضه ی آبخیز گوش بالا مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۲
45 - 66
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین منابع آبی در مناطق کوهستانی ذخیره ی برف می باشد که می تواند در بیشتر مواقع سال آب مورد نیاز برای مصارف کشاورزی، شرب، زیست محیطی را فراهم کند. پژوهش حاضر که در حوضه ی آبخیز کوهستانی گوش بالا به وسعت 3/83 کیلومتر مربع در شرق مشهد انجام گرفته است. که با استفاده از 11 نمونه اندازه گیری شده عمق و چگالی برف پهنه بندی دو پارامتر مذکور با استفاده از روش های زمین آمار مانند عکس فاصله وزن دار (IDW)، توابع شعاع پایه (RBF)، کریجینگ و کوکریجینگ انجام گرفت. با بکارگیری آماره جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) روش کوکریجینگ ساده برای عمق و کریجینگ ساده برای چگالی که دارای کمترین میزان خطای به مقدار 518/0 و023/0 بودند تشخیص داده شد. واریوگرام به دست آمده در روش کوکریجینگ ساده از نوع J بسل برای عمق برف دارای کمترین مقدار اثر قطعه ای و نسبت اثر قطعه ای به سقف به میزان 795/0 و 95/0 را نشان داد و همچنین واریوگرام مربوط به چگالی برف نیز کمترین م قدار اث ر ق طعه ای و نسبت اث ر ق طعه ای ب ه س قف را ب ه م قدار 8/0 و 9/0 در روش کوکریجینگ ساده از نوع J بسل را دارا بود. نتایج نشان می دهد که اثر قطعه ای و نسبت اثر قطعه ای به سقف بالا می باشد که این خود دلیلی بر ساختار فضایی ضعیف حاکم در بین داده های دو پارامتر مورد مطالعه می باشد که نشان دهنده ی ناهمگنی در داده های جمع آوری شده است.