فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۲۱ تا ۲٬۶۴۰ مورد از کل ۴٬۸۱۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی 45 سال داده های دما، بارش، رطوبت جوی و باد ایستگاه همدید اصفهان به روش تحلیل خوشه ای بر پایه محاسبه فواصل اقلیدسی و روش ادغام وارد نشان داد که در اصفهان 9 گونه هوا وجود دارد. این گونه ها عبارتند از: گونه سرد، یخبندان آرام؛ گونه سرد، یخبندان، خشک؛ گونه معتدل؛ گونه بسیار سرد، یخبندان، آرام، مه آگین؛ گونه سرد، بادی؛ گونه گرم و خشک؛ گونه بارشمند؛ گونه بادی؛ گونه بسیار گرم و خشک. تغییرات فصل در اصفهان به سبب پیدایش و میرش این گونه های هواست.
پهنه بندی اقلیم ناحیه خزری با استفاده از روش های آماری چند متغیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضعف روش های سنتی طبقه بندی اقلیمی در نمایش واقعیت های اقلیمی ناحیه خزری و نشان دادن برتری روشهای نوین مبتنی بر سازو کارهای آماری چند متغیره و سامانه اطلاعات جغرافیایی در ارائه پهنه های اقلیمی ناحیه خزری، مهمترین ایده انجام این پژوهش است. برای دستیابی به این هدف، داده های نوزده عنصر اقلیمی ایستگاه های همدید منتخب شمال و شمال شرق کشور با دوره آماری20 ساله از پایگاه داده های سازمان هواشناسی کشور استخراج گردید و پس از اطمینان از استقلال و همگنی داده ها به کمک قابلیت های زمین آماری نرم افزار سرفر، ابتدا داده های هر کدام از عناصر اقلیمی منطقه مورد مطالعه بر اساس یاخته هایی با ابعاد 15× 15کیلومتر با استفاده از روش حداقل انحنا، میانیابی یابی گردید. سپس اطلاعات نقشه های رقومی بصورت آرایه ای به حالت R با ابعاد 19×266 آرایش داده شد و پس از هنجارسازی، یک تحلیل عاملی با چرخش مهپراش بر روی آرایه بهنجار شده، اعمال گردید و مشخص شد در مجموع 98 درصد مقادیر پراش داده ها توسط دو عامل بارشی- دمایی و رطوبتی- دمایی توجیه می شود. که عامل اول50 درصد و عامل دوم 48 درصد مقادیر پراش داده ها را بیان می کند. نمرات عاملی به وسیله تحلیل خوشه ای پایگانی و روش ادغام ""وارد"" مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که نتیجه آن تقسیم ناحیه خزری به چهار خرده ناحیه اقلیمی معتدل مرطوب، معتدل نیمه مرطوب، سرد کم بارش و نیمه سرد کم بارش است. این خرده نواحی بشدت متأثر از عوامل اقلیمی چون دوری و فاصله گرفتن از دریا و افزایش ارتفاع است. تنوع اقلیمی در بخش های شرقی بویژه در محدوده استان گلستان، آشکارتر است. واژه های کلیدی:
ارزیابی و پهنه بندی خطر رخداد سیلاب در حوضه فرحزاد (تهران) با استفاده از مدل فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیلاب یکی از مخاطراتی است که امروزه بشر با آن مواجه است و هر ساله خسارات مالی و جانی فراوانی را به دنبال دارد. از آنجا که جمع آوری و دفع رواناب های ناشی از بارندگی در مسیل رودخانه در واقع نوعی اقدامات ایمنی، بهداشتی و رفاهی تلقی می شود و نیز رخداد چندین سیلاب در تهران که در برخی موارد با خسارات جانی و مالی همراه بوده است نشان دهنده ضرورت مطالعه جامع در زمینه سیلاب در حوضه های بالادست شهر تهران از جمله حوضه فرحزاد است. حوضه فرحزاد یکی از هفت رود دره ای است که در بالادست شهر تهران قرار گرفته است و با توجه به شرایط حوضه احتمال رخداد سیلاب در آن وجود دارد. در این پژوهش سعی شده تا نواحی با بیشترین خطر رخداد سیلاب در حوضه فرحزاد با استفاده از مدل فازی تعیین گردد. در این زمینه لایه های اطلاعاتی مربوط به شیب، انحنا پروفیل و پلانیمتریک، ارتفاع، تراکم زهکشی، فاصله از آبراهه، لندفرم ها و کاربری اراضی مورد استفاده قرار گرفته است. در نقشه نهایی پهنه بندی خطر سیلگیری نواحی با خطر بسیار بالا در پایین دست حوضه و منطبق بر دره اصلی فرحزاد هستند. بیشتر مساحت منطقه مربوط به نواحی با خطر بسیار کم با مساحت 29/14 کیلومتر مربع (11/64 درصد) است و کمترین مساحت نیز مربوط به سطوح با خطر بسیار زیاد (78/0 کیلومتر مربع) و زیاد (37/1 کیلومتر مربع) است. اغلب نواحی با خطر سیلگیری بسیار بالا در شیب های بین 0-20 درصد و واحد های دره ای واقع گردیده اند. ارتفاع این سطوح اغلب بین 2300-2650 متر است و بیشتر در فاصله 0-130 متری از آبراهه فرحزاد واقع گردیده اند. سطح وسیعی از این پهنه ها دارای پوشش درختی و درخچه ای هستند. پهنه های با خطر سیلگیری بالا در اطراف پهنه های با خطر سیلگیری بسیار بالا هستند. این نواحی شیب های بین 20-40 درصد را شامل می شود.
پژوهشی در زمینه ی ژئومورفولوژی صحرایی دامنه ی شمال شرقی کوه کرکس
حوزههای تخصصی:
تحلیل روند بارش های سنگین در شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت مشخصات رفتار بارشهای سنگین، فرایند برنامهریزی، طراحی، عمل و مدیریت منابع آب را آسانتر مـیسازد. در منابع موجود تعاریف مـتعددی از بارشهای سنگین ارائه شـده است. از نمایههای این نوع بارشها میتوان به بارش بیشینه و پنج بارش بزرگ در هر سال اشاره نمود. یکی از ویژگیهای بارشهای سنگین، تنوع مکانی و تغییرات زمانی آن است. این ویژگی ضرورت مطالعه این پدیده را با تفکیک زمانی ـ مکانی بالا محرز میسازد. از این رو لازم است مشاهدات این نوع بارشها حداقل از مشاهدات روزانه استخراج گردد. بدین دلیل و به منظور تحلیل بارشهای سنگین زنجان، بارشهای روزانه زنجان طی دوره آماری 2006-1961 استخراج گردید. روند مجموع بارش بیشینه هرسال ـ سهم آن در بارش سالانه و مجموع پنج بارش بزرگ ـ و سهم آن در مجموع بارش هر سال براساس روشهای ناپارامتری برآورد گردید. نتایج تحقیق نشان داد که مشاهدات مورد بررسی در طول دوره آماری و در دو مقیاس سالانه ـ ماهانه فاقد روند معنیدار هستند. اما بارش بیشینه با دو فاز پر افت و خیز در دوره 1973-1961 و کم افت و خیز در دوره 2006-1974 مشخص میشود.
نقش دانش بومی در حفاظت از منابع آب و خاک از دید روستاییان: مطالعة موردی بخش خورش رستم از توابع شهرستان خلخال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش بومی دانش یک جامعة بومی طی نسل¬ها زندگی در محیطی خاص است که آن را قادر می سازد تا به معیشت پایدار در محیط خود دست یابد. مقالة حاضر، با روش تحقیق اکتشافی، توصیفی و تحلیلی و نیز به¬شیوة پیمایشی، به مطالعة نقش دانش بومی در حفاظت منابع آب و خاک در نواحی روستایی بخش خورش رستم از توابع شهرستان خلخال می پردازد. گرد آوری اطلاعات به¬روش¬های کتابخانه ای و میدانی (مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه) صورت می گیرد و برای سنجش، از آزمون آماری کای¬اسکوئر استفاده می شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که از لحاظ دانش بومی، منطقة مورد مطالعه در بخش آب و خاک غنی است و روستاییان بسیاری از شیوه های بومی حفاظت از آب و خاک را شناسایی و استفاده می¬کنند؛ همچنین، این شیوه¬ها بر مدیریت بهینة آب و حفاظت از خاک اثربخش است.
مطالعه ی همدید تیپ های هوای غالب منطقه ی سیستان (ایستگاه زابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای شناخت تیپ های همدید آب وهوایی در سیستان، از داده های روزانه ی 14 متغیّر اقلیمی ایستگاه زابل در بازه ی زمانی 01/01/1354 تا 30/12/1383 شمسی، در آرایه ای با آرایش P_(m×n) (متغیّرهای جوّی روی ستون ها و روزها روی سطرها) استفاده شده است. نخست، برای شناخت و کشف منابع اصلی پراش در اقلیم سیستان، تحلیلی از مؤلّفه ی اصلی روی نمره های استاندارد آرایه ی داده های اوّلیّه با آرایش 14×10825 انجام گرفت. نتایج این تحلیل نشان داد که سه مؤلّفه ی اصلی دمایی رطوبتی، بادی و بارشی، قادر به تبیین 87 درصد از پراش داده ها بوده و به عنوان مؤلّفه های اصلی تأثیرگذار انتخاب شدند. در گام بعدی، از آرایه ی مقادیر مؤلّفه های اصلی، به عنوان ورودی برای تحلیل خوشه ای و شناخت تیپ های همدید استفاده شده است. اجرای تحلیل خوشه ای پایگانی (فاصله ای) با روش ترکیبِ ترتیبی روی نمره های مؤلّفه ها، شش تیپ هوای متفاوت سیستان را نشان داد. این تیپ های هوا عبارتند از: تیپ هوای گرم، بدون بارش و نسبتاً آرام؛ تیپ هوای گرم و خشک، بدون بارش و بادی؛ تیپ هوای سرد، کم بارش و بادی؛ تیپ هوای پُربارش (بارش مند)، معتدل و نسبتاً بادی؛ تیپ هوای بسیارگرم و خشک، بدون بارش و پُرباد و تیپ هوای خیلی سرد، آرام و کم بارش. بررسی ویژگی های تیپ های هوا و مقایسه ی آنها با یکدیگر نشان داد که بارش و سرما در اقلیم منطقه، به شدّت متمرکز بوده و دوره ی فعّالیّت آنها بسیار محدود است. از سوی دیگر، تیپ هایِ هوایِ گرم و خشک، بخش بزرگی از سال را در کنترل خود دارند. چهار الگوی اصلی، فشار تراز دریا، رفتار و وضعیّت تیپ های هوای منطقه را تبیین و توجیه می کنند.
تأثیر نوسان های دمای سطح آب دریای مدیترانه بر بارش پایکوه های شرقی زاگرس و چاله های مرکزی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش میـزان تأثیر فـصلی دمای سطح آب دریای مدیترانه[1] (Mediterranean SST) بر بـارشهای فـصلی پایکوههای شرقی زاگرس و چالههای مرکزی ایران بررسی شده است. بدین منظور ابتدا دورههای گرم، سرد و پایه (شرایط معمولی دمای سطح آب دریای مدیترانه) برای دادههای فصلی MedSST در دوره آماری (1970-2005) تعریف شد و سپس میانه آماری بارش در هر دوره با عناوین (به ترتیب Rw،Rc،Rb)[2] برای همه ایستگاهها محاسبه گردید و از مقادیر نسبتهای Rw/ Rb، Rc/ Rb، Rw/ Rc و Rc /Rw به منظور ارزیابی میزان تأثیر این شرایط بر بارش استفاده شد. نتایج نشان داد زمانی که درفصل زمستان MedSST سردتر از معمول باشد، بارش زمستانه منطقه مورد مطالعه افزایش مییابد ولی دمای گرمتر از معمول آن در فصل پاییز باعث افزایش بارش پاییزه منطقه میشود. نتایج حاصل از همبستگی نشان داد که بین نوسانات SST و بارش در فصل زمستان همبستگی منفی، بین نوسانات SST و بارش در فصل پاییز همبستگی مثبت و بین نوسانات MedSST در فصل پاییز و بارش زمستانه ایستگاههای مورد مطالعه همبستگی منفی وجود دارد که در تعدادی از ایستگاهها به صورت معنیدار در سطح 95/0 و 99/0 درصد میباشد. بین نوسانات MedSST در فصل تابستان و بارش پاییزه ایستگاههای مورد مطالعه همبستگی مشاهده نشد. اما تمایل نسبتاً مشخصی بین افزایش بارش پائیزه با دمای گرم مدیترانه ملاحظه میشود.
مسائل مربوط به جابجایی شن و ماسه و ذرات ریز (گردوخاک) به وسیله باد در سرزمین های خشک و کم آب
حوزههای تخصصی:
نقش پرفشار سیبری در پراکنش دماهای کمینه روزانه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، تغییرات زمانی پرفشار سیبری ( SH ) در تراز Slp با استفاده از داده های روزانه فشار تراز دریا در ساعت GMT 12 پایگاه داده ( NCEP/NCAR ) و با تفکیک مکانی 5/2×5/2 درجه قوسی در یک دوره زمانی 55 ساله شامل 20089 روز از اول ژانویه سال 1951 (یازدهم دی ماه 1329) تا 31 دسامبر سال 2005 (دهم دی ماه 1384) بررسی شد. بدین منظور با انتخاب چارچوب پوش مناسب، میانگین فشار تراز دریا برای هر یک از روزهای تقویم خورشیدی1383- 1330 محاسبه و استانداردسازی شد. بدین ترتیب، آرایهای به ابعاد 1×19724 با عنوان شاخص استاندارد شده شدت پرفشار سیبری ( SSHI ) به دست آمد که شامل ناهنجاری های فاز مثبت (نمود پرفشار سیبری) و منفی (نبود پرفشار سیبری) در هر روز بود . تحلیل سری های زمانی شاخص مزبور آشکار ساخت که شاخص مزبور سرشتی دو وضعیتی دارد. مقایسه فراوانی روزهای رخداد فاز مثبت با فراوانی روزهای رویداد فاز منفی در تراز مورد بررسی نیز نشان داد که در طی نیم سده گذشته روزهای حضور پرفشار سیبری کمتر از روزهای نبود این سامانه بوده است. در عین حال تعداد روزهای فعالیت این سامانه در نیم سده گذشته رو به افزایش بوده است. در مجموع، شاخص استانـدارد شده شدت پرفشار سیبری ( SSHI ) که در این پژوهش تعریف و محاسبه گردید؛ این توانایی را نشان داد که به عنوان معیاری برای بررسی رفتار زمانی این سامانه پرفشار مورد استفاده قرار گیرد. اجرای روش جدول توافقی و محاسبه آماره کای دو(2 χ ) در طول دوره آماری(1382-1340) آشکار ساخت که در سطح اطمینان 95 درصد، کمینه دمای روزانه در 93 درصد از ایستگاههای مورد بررسی(393 ایستگاه از مجموع 423 ایستگاه) مستقل از تأثیر پرفشار سیبری در تراز Slp نیست و به عبارتی متأثر از آن است.
بررسی تغییرات بستر و ویژگی های ژئومورفولوژیکی رودخانه ی گیلان غرب در سال های 1344 تا 1381(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیستم های رودخانه ای به شدّت به تغییرات زمین ساخت حسّاس هستند و در واکنش به حرکات زمین ساختی، دچار تغییراتی در ویژگی های ژئومورفولوژیکی بستر و تغییرات بستر خود می شوند. این تغییرات موجب پیدایش آثار مخرّبی روی زمین های کشاورزی، نواحی مسکونی و سازه های اطراف رودخانه می شود. در این پژوهش رودخانه ی گیلان غرب به طول 20 کیلومتر از لحاظ آثار نوزمین ساخت مورد بررسی قرار می گیرد. با استفاده از عکس هایی هوایی سال 1344، تصاویر ماهواره ای TM سال 1365 و تصاویر IRS سال 1381 مسیر رودخانه، در سه دوره ی زمانی در محیط نرم افزارArcGIS رقومی شده و تغییرات بستر، تعداد مئاندرها و تغییرات طول رودخانه در این سه دوره محاسبه شده است. در ادامه برای اثبات تأثیر فعّالیّت های نوزمین ساختی، شاخص های ژئومورفیک SL و S محاسبه شد و نیمرخ طولی رودخانه مورد تحلیل قرار گرفت. درنهایت با بازدیدهای میدانی از منطقه، شواهد ژئومورفولوژیکی آثار نوزمین ساخت بر رودخانه ی گیلان غرب شناسایی شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که طیّ دوره ی زمانی 37 ساله، نوزمین ساخت عامل اصلی تغییرات رودخانه ی گیلان غرب بوده است. به دلیل شدّت فعّالیّت های نوزمین ساختی، میزان تغییرات رخ داده در رودخانه طیّ دوره ی زمانی 1365 تا 1381 شدیدتر از دوره ی زمانی 1344 تا 1365 بوده است و این امر توسّط جابه جای بیشتر بستر، تغییرات تعداد مئاندرها، طول رودخانه و میزان حدّاکثر جابه جایی رخ داده در این دوره و همچنین مقادیر کمّی شاخص های ژئومورفیک و شواهد ژئومورفولوژیک و تفسیر نیمرخ طولی رودخانه تأیید می شود. الگوی رودخانه در قسمت های کم شیب تر از نوع مئاندری و در مناطق پرشیب تر از نوع الگوی شریانی است.
تحلیل برخی از مشخصات آماری بارندگی و دما در شهرستان بندرلنگه
حوزههای تخصصی:
نقش مخروط افکنه ها در توزیع سکونت گا ه های پیش از تاریخ از دیدگاه زمین باستان شناسی (مطالعه ی موردی: مخروط افکنه ی جاجرود و حاجی عرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر مطالعات باستان شناسی با بهره گیری از سایر رشته های علمی، رویکرد های نوینی را در شناخت شرایط محیطی مکان استقرار محوّطه های باستانی داشته است. در این پژوهش با هدف تعیین نقش مخروط افکنه ها در توزیع سکونت گاه های پیش از تاریخ، مخروط افکنه های جاجرود در دشت تهران و حاجی عرب در دشت قزوین مورد مطالعه قرار گرفتند. در این پژوهش ضمن مطالعات میدانی با ایجاد ترانشه و تهیّه گرافیک لوگ نسبت به تعیین ویژگی های رسوبی محلّ سکونت گاه ها اقدام گردید. همچنین برای بررسی کانال های گیسویی سطح مخروط افکنه ها از عکس های هوایی سال های 1335 و 1347 استفاده شد. برای ترسیم نقشه ها و گرافیک لوگ از نرم افزارهای Freehand و ArcGIS استفاده شد. گفتنی است که از دستگاه لیزر گرانولومتری برای دانه سنجی رسوب ها و از نرم افزارهای LS 230 و GRADISTAT برای تحلیل آماری رسوب ها بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که اکثر سکونت گاه های پیش از تاریخ برای دسترسی به خاک مناسب و آب کافی برای کشاورزی و ساخت سفال و فعّالیّت های دیگر، روی بخش های میانی و انتهایی مخروط افکنه ها استقرار یافته اند. رسوب های ریزدانه ی حاصل از جریان های صفحه ای، شرایط مساعدی را برای تداوم استقرار سکونت گاه ها فراهم می کرده و در عین حال، رسوب های جریانی در برخی موارد، مخاطراتی را با تحمیل شرایط نامساعد به وجود می آورده است. همچنین بررسی کانا ل های گیسویی، عبور این کانا ل ها و مهاجرت و تغییر مسیر کانال ها را از مجاورت سایت ها نمایش می دهد که جابجایی محوطه ها را نیز بدنبال داشته است. از دیگر نتایج این بررسی می توان به رابطه بین حفر عمقی کانال های اصلی موجود بر سطح مخروط افکنه ها و مکان یابی مناسب استقرار گاه ها به دست انسان های پیش از تاریخ، اشاره کرد.
بررسی تطبیقی بهره گیری از آبهای زیرزمینی روستایی به وسیله ی قنات و چاه (مطالعه ی موردی: بخش های شوقان و سنخواست شهرستان جاجرم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی تطبیقی بهره برداری از منابع آب و نقش آن بر توسعه ی سکونتگاه های روستایی بخش های شوقان و سنخواست است. بنابراین روی آوردن به احداث چاه های عمیق و نیمه عمیق و گسترش روزافزون آنها، باعث تغییراتی شدید در نظام بهره برداری از منابع آب و درنهایت، از بین رفتن روش های سنّتی می شود. هر چند هزینه های احداث قنات بالاتر از چاه است، اما بازدهی قنات در درازمدّت در قبال مخارج آن، بسیار زیادتر و باصرفه تر است. یافته های این مقاله نشان می دهد که در محدوده ی مورد مطالعه 57 رشته قنات (33%) خشکیده اند؛ زیرا این قنوات در برابر چاه ها (دیزلی و برقی) توان برابری نداشتند. چاه ها که ابتدا (پیش از اصلاحات ارضی 1340) به صورت مکمل در کنار منابع دیگر آب مورد توجّه بودند، در مدّت زمان کوتاهی(کمتر از سه دهه)، جایگزین قنوات شد و موجب بروز مسائل و تحوّلات گسترده ای در سطح محدوده شدند. جایگزینی چاه با قنات همچنین پیامدهای مکانی فضایی دیگری همچون: افزایش درآمد و قدرت خرید زارعان، افزایش رونق اقتصادی محدوده، کاهش جمعیّت روستاهایی که قنوات آنها خشک شده است، مهاجرت جمعیّت روستایی به روستاها و شهرهای اطراف و ... را به همراه داشت. در نتیجه هم اکنون چاه ها و قنوات، مهم ترین منابع آب در دسترس هستند. بنابراین توجّه و اهمّیّت دادن به این دو و استفاده ی درست و بهینه از آنها می تواند راهکاری برای توسعه ی پایدار روستایی تلقی شود.
پهنه بندی تحوّل و حسّاسیت کارست با استفاده از مدل رگرسیون خطّی چندمتغیّره در منطقه ی کارستی شاهو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرایند تحوّل کارست، فرایندی پیچیده و متأثّر از متغیّرهای مختلف است. با توجّه به حسّاسیت ذاتی سیستم کارست، امروزه در برنامه ریزی های مربوط به مناطق کارستی تلاش بر این است که میزان تحوّل و حسّاسیت کارست در چهارچوب مدل یا مدل هایی مناسب مورد بررسی قرار گیرد. در این مطالعه منطقه ی کارستی شاهو، به عنوان منطقه ی شاخص کارستی در زاگرس شمال غربی برای پهنه بندی تحوّل و حسّاسیت کارست با استفاده از مدل رگرسیون خطّی چندمتغیّره مورد بررسی قرار گرفته است. لایه های اطلاعاتی و نقشه های رستری تهیّه شده در محیط (GIS) شامل سنگ شناسی، میزان فاصله از گسل، شیب، ارتفاع و جهت دامنه، به عنوان متغیّرهای مستقل (پیشگویی کننده) و لایه ی اطلاعاتی فروچاله ها به عنوان متغیّر وابسته، پس از پردازش های لازم نرم افزاری وارد مدل رگرسیونی چندمتغیّره شده اند. نتایج حاصل از معادله ی رگرسیونی یا به گفته ای، نتیجه ی حاصل از تأثیر دادن ضرایب رگرسیونی متغیّرها در ماتریس داده ها بر اساس روابطی (استعداد وقوع فروچاله ها)، به صورت طیفی از اعداد مثبت و منفی درآمده است. اعداد مثبت بیانگر وجود شرایط لازم برای توسعه ی کارست و اعداد منفی بیانگر نبودن شرایط مناسب برای توسعه ی کارست است. دامنه ی این طیف عددی، به صورت کیفی به پنج کلاس از استعداد بسیار زیاد تا بسیار کم تقسیم شده است و در قالب جدول و نقشه ی استعداد توسعه ی کارست برای منطقه مطالعاتی ارائه شده است. درنهایت، بر اساس نقشه های استعداد توسعه ی کارست، نقشه ی حسّاسیت کارست در سه کلاس حسّاسیت زیاد، حسّاسیت متوسّط و حسّاسیت کم ارائه شده است. هم خوانی بالای نقشه ها و نتایج حاصله با واقعیّت منطقه ی مورد مطالعه، گویای کارایی و قابلیّت اعتماد مدل است.
شناسایی کانون های کنترل کننده ی اقلیم ایران و الگوهای فشار مربوط در سطح500 هکتوپاسکال جوّ ایران در دوره ی سرد سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوهای فشار سطوح بالای جوّ، شرایط جوّی سطح زمین را کنترل می کنند. شناسایی این الگوها در سطح منطقه ای برای بررسی رفتار پارامترهای سطحی، تغییرات و پیش بینی ضروری می باشد. به منظور شناسایی الگوهای فشار کنترل کننده ی اقلیم ایران در دوره ی سرد سال، داده های روزانه ارتفاعی سطح 500 هکتوپاسکال با تلاقی های 5/2درجه در محدوده ی 10-70 شمالی و 10-80 شرقی از مرکز ملی پیش بینی محیطی (NCEP) برای دوره ی 2010-1948استفاده شده است. مراکز فعالیت یا کانون های کنترل کننده ی اقلیم ایران با روش تحلیل مؤلفه های عمده(PCA) تعیین شده اند. هرکدام از مراکز فعالیت با الگوی فشار خاصی، اقلیم ایران را کنترل می کنند. نتایج نشان می دهد که هشت مرکز کنترل کننده، اقلیم ایران در دوره ی سرد سال را تحت تأثیر قرار می دهند. سیبری شمالی، مهم ترین مرکز کنترل کننده ی اقلیم ایران می باشد. بیش تر مراکز فعالیت در شمال و فقط مونسون پاکستان در جنوب ایران قرار دارد. عمدتاً الگوهای فشار نصف النهاری، با پدیده های مانع و سردچال همراه است. تراف های عمیق و ریج های قوی، پدیده ی عمده بادهای غربی در ایران می باشند.
ارزیابی کاربرد روش زمان ـ سطح و هیدروگراف واحد لحظهای کلارک در برآورد دبی سیلاب بازفت کارون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از اهداف مهم هیدرولوژی، پیشبینی کمی فرایند بارش- رواناب و انتقال آن به نقطه خروجی و در نهایت تعیین میزان دبی عبوری در خروجی حوضه است. هدف تحقیق حاضر بررسی دقت، صحت و اعتبار روش های زمان ـ سطح و هیدروگراف واحد لحظه ای کلارک در برآورد هیدروگراف سیلاب از نظر شکل، دبی پیک، زمان تا پیک، زمان پایه و حجم هیدروگراف در هر رگبار بارش با شدت و مدت معین مـی باشد. برای این منظور ابـتدا با استـفاده از نقشه توپوگرافی منطقه مورد مطالعه و نرمافزار ILWIS نقشه خطوط همزمان تمرکز و مرکز ثقل حوضه به دست آمد. سپس با استفاده از داده های باران نگار و انتخاب رگبار مناسب، هیدروگراف سیل مربوط به هر رگبار با استفاده از روش های زمان ـ سطح و هیدروگراف واحد لحظه ای کلارک به دست آمد و نتایج با هیدروگراف ثبت شده مربوطه در انتهای حوضه مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج این بررسی نشان می دهد که اگر چه نتایج هر دو روش برای محاسبه هیدروگراف خروجی با خطا همراه است، ولی در مجموع می توان گفت که روش کلارک نتایج بهتری نسبت به روش زمان ـ سطح ارائه میکند و می توان از این روش برای محاسبه هیدروگراف ناشی از یک رگبار در حوضه های بدون آمار استفاده کرد.
دوالیتی در ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طبیعت پدیده های مختلف و به نسبت جدایی وجود دارند که می توانند با یکدیگر در ارتباط باشند . در بسیاری از موارد ، ارتباط این پدیده ها با عنوان همبستگی بیان می شود و با روش های ریاضی نیز میزان این روابط سنجش می شود . از میان آنها، زوج پدیده هایی یافت می شوند که روابط خاصّی با یکدیگر دارند، ولی نمی توان این روابط را باعنوان همبستگی مطرح کرد، بلکه ویژگی ارتباط آنها باهم سبب شده با عنوان دوال مطرح شوند. دوالیتی به تشریح چنین ارتباطی می پردازد که قرینگی، عکس هم عمل کردن و بیان پاره ای از نسبت ها را می توان ازجمله ویژگی های آن تلقّی کرد. به طورکلّی دوالیتی بیانگر تباین دو پدیده یا به معنی هماهنگی منظّمی از دو قسمت متضاد یا مکمّل از یک کل است که با یکدیگر در ارتباطی خاص هستند. منظور از دوالیتی (زوجیّت) در ژئومورفولوژی پدیده ی خاصّی است که با پدیده ای ثانوی زوج شده و اگرچه می توان ماهیّتی مستقل و جدا برای آنها منظور داشت، ولی پیوندی خاص بین آنها برقرار است، به طوری که رفتار یکی را باید در ارتباط با پدیده ی دیگر بیان کرد. این مقاله که برگرفته از یک طرح پژوهشی در دانشگاه اصفهان است، تلاش دارد با استفاده از روش تداخل سنجی راداری و با بررسی پدیده ی فرونشست زمین در چند دشت ایران، مفهوم دوالیتی را بیان کند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد، اوّل اینکه برداشت مازاد از آبهای زیرزمینی، دلیل تامّه ی پدیده ی فرونشست نیست و دوم، پدیده ی فرونشست در دشت های ایران، معلول دوالیتی در تحرّکات پوسته ای بین دشت ها و کوهستان های مجاور آنهاست.
داده کاوی گردش های جوی برای بررسی نقش الگوهای بندالی در ایجاد بارش های شمال شرق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی نقش الگوی بندالی در وقوع بارش های شمال شرق ایران، هدف اصلی مطالعه ی پیش رو است. برای این کار از میان داده های روزانه ی بارش 20 ایستگاه همدیدی، اقلیمی و باران سنجی منطقه ی مورد مطالعه، رخدادهای بارشی با شدّت متوسّط و زیاد بر اساس معیار تعیین شده، بین دوره ی زمانی 11 ساله (1995- 2005) شناسایی و ویژگی های آنها در مقیاس های زمانی متفاوت بررسی شد. در ادامه با استفاده از داده های ارتفاع ژئوپتانسیل سطح 500 هکتوپاسکال، گردش های جوّی در دو مقیاس همدید و نیمکره ای، به ترتیب با دو روش چشمی و کمّی شناسایی و ویژگی های آماری آنها با استفاده از روش های آماری استخراج و تجزیه و تحلیل شدند. واکاوی آماری گردش های جوّی در مقیاس همدید، بازگو کننده ی این واقعیّت است که (مطابق انتظار)، تنها الگوی همدیدی هم زمان با بارش های شمال شرق کشور خواه شدید و خواه متوسّط الگوی ناوه بادهای غربی است. نتایج حاصل از تفکیک الگوی بندالی از گردش های جوّی دیگر بر اساس روش کمّی مربوطه و مطالعه ی ویژگی های آماری آنها نیز، بر نقش انکارنکردنی الگوهای بندالی در ایجاد بیش از نیمی از (کمابیش 65 درصد) رخداد های بارشی منطقه (شامل بارش متوسّط و شدید) از طریق تأثیر در ایجاد و مکان گزینی الگوی همدیدی یادشده تأکید دارد. از نظر توزیع مکانی، الگوی بندالی اطلس و غرب اروپا دارای بیشترین فراوانی در هم زمانی با بارش های شدید و متوسّط است. از نظر توزیع زمانی نیز، عمده فعّالیّت الگوهای بندالی، به بارش شدید در اواخر دوره ی سرد سال و فصل بهار منجر شده، در حالی که الگوهای بندالی هم زمان با بارش متوسّط به طور عمده در دوره ی سرد سال رخ می دهند.
روابط کمّی بین حجم مخروط افکنه ها و ارتباط آن با تکتوتیک فعّال (نمونه ی موردی: حوضه ی آبخیز کویر دق سرخ در ایران مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مخروط افکنه ها یکی از مهم ترین لندفرم های کواترنری شمرده می شوند که می توان از آنها به عنوان پدیده ایی ژئومورفیک، در شناخت میزان فعّالیّت های تکتونیکی بهره جست. در این پژوهش نخست، مخروط افکنه های حوضه ی آبخیز دق سرخ در ایران مرکزی از نظر تعداد، مساحت و نحوه ی پراکنش در ارتباط با ویژگی های فیزیکی حوضه های آبریز بالادست، همچون مساحت، طول، ارتفاع کم، متوسّط و مطلق محاسبه شد. سپس تلاش گردید بر اساس رابطه های موجود، ارتباط معناداری میان میزان فعّالیّت های تکتونیکی و حجم مخروط افکنه ها و مساحت حوضه ی آبریز آنها برقرار شود. در گام بعد با استفاده از 6 شاخص ژئومورفیک، میزان فعّالیّت های تکتونیکی منطقه (Lat) ارزیابی شد. پارامترهای (S)، (R)، (h) با استفاده از نرم افزارهای Arc GIS وAuto CAD به دست آمد. نتایج پژوهش نشان داد، گرچه بین عوامل حجم مخروط افکنه ها (V) و مساحت حوضه ی آبخیز بالادست (BA)، می تواند روابط معنادار بالایی وجود داشته باشد، اما در محدوده ی مطالعاتی، مساحت حوضه های بالادست مخروط افکنه ها (BA) تأثیر معناداری بر حجم آنها (V) ندارد؛ بنابراین با مطالعه ی ویژگی های زمین شناسی، استخراج لایه ها و روی هم اندازی محدوده های حوضه های آبریز بالادست، محدوده ی مخروط افکنه ها و گسل ها، مشخّص شد. بررسی ها نشان داد وجود گسل در حوضه های بالادست مخروط افکنه ها تأثیر زیادی در افزایش حجم آنها ایفا کرده، به گونه ای که در هر حوضه، بالاترین مقدار عامل V مربوط به مخروطی است که در حوضه ی بالادست آن گسل وجود دارد. بنابراین عامل تکتونیک نقش اصلی در افزایش یا کاهش حجم مخروط افکنه ها داشته و مساحت حوضه ی بالا دست(BA) ، به عنوان یک عامل فرعی شمرده می شود.