فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر متغیرهای اقلیمی دما و بارش حوضه آبریز دریاچه ارومیه با استفاده از مدل های CMIP6 تحت دو سناریوی SSP1-2.6 و SSP5-8.5 در بازه های زمانی آینده (2055-2031 و 2095-2071) مورد پیش نگری و ارزیابی قرار گرفتند. ابتدا دقت مدل ها برای دوره پایه (2014-1990) پس از ریزمقیاس نمایی با روش های مختلف نگاشت چندک با استفاده از نمودار تیلور و شاخص های RMSE و NRMSE مورد ارزیابی قرار گرفت و از بین مدل ها، مدل MRI-ESM2-0 برای دما و مدل INM-CM5-0 برای بارش با روش ریزمقیاس نمایی SSPLIN جهت پیش نگری اقلیم آینده انتخاب شدند، سپس داده های دما و بارش آینده تولید گردیدند. نتایج مقایسه دما و بارش دوره های آینده با دوره پایه نشان دادند که دمای متوسط سالانه حوضه تحت همه سناریوها افزایش خواهد داشت. میزان افزایش دمای متوسط سالانه حوضه در آینده نزدیک در سناریوهای خوش بینانه و بدبینانه به ترتیب 5/1 و 8/1 درجه سلسیوس و در آینده دور به ترتیب 4/1 و 4 درجه سلسیوس خواهد بود. بارش متوسط سالانه در تمامی سناریوها کاهش خواهد یافت، در آینده نزدیک در سناریوهای خوش بینانه و بدبینانه به ترتیب 9/19 و 6/21 درصد و در آینده دور به ترتیب 12 و 6/28 درصد کاهش خواهد یافت. بر اساس توزیع مکانی تغییرات دما و بارش در دوره های آتی بیشترین افزایش دما و بیشترین کاهش بارش در مناطق شمالی حوضه اتفاق خواهد افتاد.
ارزیابی خطر فرسایش آبی با استفاده از ترکیب مدل تجدید نظر شده ی جهانی فرسایش خاک (RUSLE) و نقشه تراکم خندقی در حوضه آبخیز علامرودشت استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
189 - 209
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک و تولید رسوب یک محدودیت عمده در استفاده از منابع آب و خاک است، بنابراین فرآیندهای حاکم بر رفتار آنها برای درک بهتر سیستم های آبخیزداری و تبیین شیوه های مدیریت مناسب ضروری است. در این مطالعه به بررسی پتانسیل فرسایش آبی با استفاده از مدل تجدید نظر شده ی جهانی فرسایش خاک (RUSLE) در حوضه آبخیز علامرودشت در جنوب استان فارس که یکی از حوضه ها ی تحث تاثیر شدید انواع فرسایش های آبی (ورقه ای، شیاری و خندقی) پرداخته است. لایه های ورودی این مدل عبارتند از عامل فرسایندگی بارش (R) ، عامل فرسایش پذیری خاک (K)، شاخص توپوگرافی (LS) عامل پوشش (C) و عامل عملیات مدیریتی(P) تهیه شد. نتایج نشان داد، که 44/54 درصد حوضه مورد مطالعه، در طبقه فرسایش خیلی زیاد (بیش از 60در هکتار در سال) قرار دارد که بیشتر در نواحی شمال شرق، شرق و بخش هایی از نواحی مرکزی حوضه را در برمی گیرد، در حالی که 22/32 درصد از کل مساحت حوضه در کلاس فرسایش کمتر از 20 تن در هکتار در سال می باشد، که این مناطق بیشتر در نواحی کم شیب و مرکزی حوضه مورد مطالعه واقع شده اند. در انتها با توجه به ضعف این مدل در تخمین کم میزان فرسایش در مناطق دارای فرسایش خندقی، اقدام به تهیه نقشه تراکم خندقی با استفاده از تابع تراکم کرنل (Kernel Density) در محیط GIS گردید. در نهایت این نقشه با نقشه پهنه بندی پتانسیل فرسایش آبی تلفیق گردید.
پهنه بندی خطر بهمن با استفاده از مدل های آنتروپی شانون و LNRF مطالعه موردی: بخشی از جاده هراز، پلدختر- وانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
81 - 66
حوزههای تخصصی:
منطقه مورد مطالعه در مسیر جاده هراز از پلدختر تا وانا، با آب و هوای سرد کوهستانی البرز مرکزی برای وقوع بهمن مستعد است. هدف از این پژوهش تعیین مهم ترین عوامل موثر در وقوع بهمن و پهنه بندی خطر آن با استفاده از مدل های آنتروپی شانون و LNRF است. برای این منظور از معیارهای پوشش برف، ارتفاع، شیب، جهت دامنه، انحنای دامنه، کاربری اراضی و فاصله از جاده استفاده شده است. نتایج تعیین مهم ترین عوامل موثر در وقوع بهمن منطقه مورد مطالعه با استفاده از مدل آنتروپی شانون نشان داد که به ترتیب جهت دامنه، کاربری اراضی، فاصله از جاده و پوشش برف با وزن های 541/0، 143/0، 129/0 و 083/0 اهمیت بیشتری دارند. نقشه های پهنه بندی خطر بهمن نشان می دهند که بیشترین خطر بهمن در قسمت های جنوبی و جنوب غربی منطقه قرار دارد که به دلیل قرار گرفتن این مناطق در ارتفاعات 2700-2100 متر و شیب 60-30 درجه با جهت دامنه های شمال شرقی و شمالی می باشد. ارزیابی نقشه های پهنه بندی خطر بهمن با استفاده از شاخص احتمال تجربی (P) حاکی از مناسب بودن مدل های آنتروپی شانون و LNRF در منطقه است، اما کاربرد آنتروپی شانون منجر به افزایش دقت نقشه تا 97 درصد شده است.
بررسی سکونتگاه های انسانی واقع در حریم گسل های فعال (مورد مطالعه استان کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
.وجود گسل های متعدد و فعال، استان کرمان را از جمله مناطق لرزه خیز قرار داده است. گسل کوهبنان، لکرکوه و نایبند در شمال کرمان، گسل گوک و شهداد در مرکز و گسل های بم و سبزواران در جنوب استان جنباترین گسل های منطقه را تشکیل می دهند. آنچه در مورد گسل اهمیت دارد، بزرگی زمین لرزه احتمالی در اثر جنبش یک گسل و توان لرزه زایی گسل می باشد، تعیین حریم و پهنای گسل برای سکونتگاه های شهری و روستایی دارای اهمیت فراوان می باشد. وجود چندین شهر و هزاران روستا در حریم گسل و یا در شعاع چند کیلومتری آن در منطقه، که در خطر زلزله و مخاطرات ناشی از آن واقع شده اند ضرورت بررسی و تعیین حریم گسل ها را بیان می کند. تعیین حریم گسل بر اساس راستای حرکت و نوع گسل به دو روش IBC و پهنه بندی انجام می شود. در این پژوهش پس از شناسایی و بررسی گسل های فعال منطقه با تحلیل آماری توان لرزه زایی گسل ها با توجه به فرمول MS= logL + 5/4، محاسبه شد. همچنین با تاکید بر راستای جابجایی گسل ها (راستالغز، کششی، معکوس) نقشه پهنای حریم گسل های مختلف به روش دوم (پهنه بندی) ترسیم گردید. سپس با انطباق حریم گسل ها و موقعیت قرارگیری مراکز جمعیتی شهری و روستایی، مناطق در معرض خسارات زلزله مشخص گردید. یافته های حاصل از پژوهش نشان می دهد شهرهای کوهبنان، کیانشهر، هجدک و بروات درست در حریم گسل و شهر گلباف در نزدیکی حریم گسل و همچنین صدها روستا در حریم گسل ها استقرار یافته اند.
برخی رویکردهای فلسفی در مورد مشاهده در ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبق سنت حاکم، ژئومورفولوژی یک رشته میدانی بوده و مشاهده یکی از ارکان کارهای میدانی را تشکیل می دهد. در هر حوزه ای از دانش بشر، عنصر یا مورد مشاهداتی، ممکن است متفاوت باشد. مشاهده طبیعت و عناصر تشکیل دهنده آن که بخشی از معرفت شناسی در ژئومورفولوژی است، مستلزم ارتباط فعال با واقعیت مورد مشاهده است. دیدن و مشاهده چشم اندازها، لندفرم ها و حوضه های آبریز به عنوان یک سنت دیرینه در علوم زمین و به ویژه ژئومورفولوژی، علاوه بر اینکه یک فرایند حسی است، ازلحاظ نگرش های فلسفی متفاوت در فرایند پژوهش ژئومورفیک، جایگاه و اهمیت خاصی دارد. به عبارتی، دانش نیز مانند چشم انداز، چند زادی است و در دستیابی به معرفت (شناخت، دانش، آگاهی) نسبت به موضوعات موردبررسی در هر قلمرو علمی، چگونگی اندیشیدن خود بن مایه های فلسفی دارد. مشاهده بدون اینکه نظریه ای را از قبل در ذهن داشته باشیم و آن را دنبال کنیم (پوزیتیویسم منطقی) و نظریه محور (نظریه بار) بودن مشاهدات (در واقع گرایی)، دو دیدگاهی است که در این مقاله موردبررسی قرارگرفته اند. با توجه به رویکردهای فلسفی، مفاهیم، اهداف و نتایج به دست آمده، متفاوت خواهد بود. درهرحال، در ژئومورفولوژی، مشاهده نقش کنترل کننده اصلی را دارد
بررس کارایی مدل پیش بینی احتمالاتی تغییرات فصلی بارش در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به بررسی کارایی یک مدل همادی در مقیاس زمانی فصلی برای تولید پیش بینی احتمالاتی با استفاده از مدل WRF جهت پیش بینی بارش در ایران پرداخته شده است. این مدل از اجرای مدل WRF با 4 پیکربندی مختلف و با 16 حالت شرایط اولیه و مرزی مختلف حاصل از پیش بینی های مدل CFSv.2 تشکیل شده است و مجموعاً دارای 64 عضو است. صدک های 33 و 66 ام مبنای بارش های زیر نرمال، نرمال و بالای نرمال بوده و دوره تاریخی اجرای مدل سال های 2000 تا 2019 است. دوره عملیاتی جهت بررسی کارایی مدل نیر زمستان سال 2020 می باشد و سنجه های ارزیابی هم دو نمایه ضریب همبستگی و جذر میانگین مجذور خطا است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که پیش بینی بارش در مقیاس فصلی در ایران دارای عدم قطعیت بالایی است و ارائه پیش بینی ها به صورت احتمالاتی هرچند می تواند از کارایی بیشتری نسبت به پیش بینی قطعی برخوردار باشد اما همچنان دارای عدم قطعیت است. توزیع فضایی خطای پیش بینی مدل در دوره تاریخی وابسته به پراکندگی مکانی بارش و فاصله از مبدأ زمانی پیش بینی است، به طوری که در پیش دید اول کارایی مدل بهتر از پیش دید دوم و سوم است و از طرف دیگر در شرق و جنوب شرق کشور مدل از عدم قطعیت بالاتری نسبت به نواحی دیگر کشور برخوردار است. پیاده سازی این مدل برای یک دوره عملیاتی نشان داد که هرچند مدل می تواند تغییرات فضایی بارش در کشور را در سه پیش دید مورد بررسی پیش بینی نماید اما پیش بینی احتمالاتی هم نمی تواند به میزان قابل توجهی از عدم قطعیت مدل های عددی در پیش بینی فصلی بارش را کاهش دهد.
پهنه بندی زمانی و مکانی خطر سیل خیزی در حوضه آبریز کَرگانرود با استفاده از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی پتانسیل سیل خیزی حوضه های آبریز مختلف از اقدامات مهم در زمینه کاهش خسارت های ناشی از سیل بشمار می رود. حوضه آبریز کرگان رود به عنوان یکی از حوضه های سیل خیز استان گیلان، در سال های اخیر همواره خسارت های فراوانی را به ساکنین منطقه تحمیل کرده است. از همین رو تحقیق جاری به دلیل خلاء مطالعاتی در این حوضه، اقدام به پهنه بندی خطر وقوع سیل نموده و به همین منظور از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP استفاده شده است که مقادیر به دست آمده از مدل سازی AWBM، روند رواناب را از لحاظ زمانی در سال های 2011، 2014، 2017 و اواخر 2018 صعودی برآورد نموده و با سیل های سال 90، 93، 96 و 97 برابری می کند. در پهنه بندی مکانی خطر وقوع سیل از 10 فاکتور موثر شامل: بارش، دما، فاصله از رودخانه، شیب، جهت شیب، ارتفاع، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، زمین شناسی و خاک استفاده شد. در تحلیل نتایج بیش ترین خطر سیل خیزی در نواحی جنوبی و خروجی حوضه به دریای خزر برآورد شده که سکونت در حریم رودخانه، عدم توجه به آبخیزداری، تخریب جنگل و مراتع و تغییر کاربری اراضی از جمله مهم ترین عوامل موثر در این مسئله به شمار می آیند. در مجموع 90/3 درصد از مساحت حوضه دارای بیش ترین خطر وقوع سیل از نظر مکانی محاسبه شده است.
طبقه بندی خودکار لندفرم ها (ACL) با دو مدل ویژگی های زمین (TA) و شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) در دامنه های شمال شرقی ارتفاعات کرکس کوه نطنز و کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
148 - 165
حوزههای تخصصی:
شناسایی و نقشه برداری لندفرم ها در مطالعات ژئومورفیک امکان شناخت عمیق تر از محیط طبیعی، مطالعات پایدار، ارزیابی، پیش بینی و برنامه ریزی را در سطح یک چشم انداز فراهم می کند. با توجه به مزایای روش های شناسایی خودکار عوارض نسبت به متدهای سنتی، هدف تحقیق حاضر طبقه بندی اتوماتیک لندفرم های دامنه های شمال شرقی ارتفاعات کرکس کوه نطنز و کاشان با مساحتی به گستردگی 4739 کیلومترمربع می باشد. در این راستا، از دو مدل ویژگی های زمین (TA) و شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) که هر دو مبتنی بر مدل رقومی ارتفاعی (DEM) هستند، بهره گرفته شد. در مدل TA که از ارتفاع، شیب، انحنا و شدت برجستگی به عنوان ورودی استفاده می شود، لندفرم ها به پنج کلاس قله، شانه دامنه، پشت دامنه، پای دامنه و پنجه دامنه طبقه بندی شدند و در مدل TPI به شش کلاس ستیغ، شیب های بالایی، شیب های میانی، شیب های مسطح، شیب های پایینی و دره ها دسته بندی شدند. نتایج حاصل از طبقه بندی مورفولوژیکی منطقه مطالعاتی با متد ویژگی های زمین نشان می دهد که فرم پادگانه های بالایی یا شانه دامنه با مساحت ۱۸۱۰ کیلومترمربع که حدود ۳۸ درصد مساحت منطقه را در برمی گیرد، فرم غالب چشم انداز محدوده مطالعاتی می باشد. طبقه بندی لندفرم ها با شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) نیز نشان می دهد که لندفرم دره با مساحت ۱۸۷۲ کیلومترمربع معادل حدود ۴۰ درصد مساحت منطقه مورد مطالعه، به عنوان لندفرم غالب محسوب می شود. استفاده از چهار ورودی در مدل ویژگی های زمین و امکان طبقه بندی گسترده تر در شاخص موقعیت توپوگرافی از جمله مزایایی این مدل ها هستند. از نتایج حاصل از طبقه بندی لندفرم ها در این دو مدل می توان برای مطالعات بعدی به خصوص در زمینه ژئومورفولوژی خاک استفاده کرد.
بررسی فرونشست دشت خانمیرزا بر اساس داده های ژئومورفیک و تکنیک تداخل سنجی راداری در بازه زمانی سالهای 2003 تا 2010(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
200 - 213
حوزههای تخصصی:
امروزه فرونشسست به عنوان عامل مهمی در از بین رفتن منابع آب و خاک هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی به شمار می رود. پیشتر این رویداد در مناطق خشک و نیمه خشک به علت برداشت آب زیرزمینی و تغذیه ناکافی منابع زیرسطحی، امری عادی بود. اما در حال حاضر این رویداد در دشت-های مناطق معتدل، با ورودی آب تغذیه ای مناسب اتفاق می افتد. دشت خانمیرزا از جمله دشت های مناطق سرد و معتدل ایران است که با میانگین بارش 500 میلیمتر در سال و تغذیه کافی از لحاظ وجود منابع سطحی، رویداد فرونشست هم اکنون در آن با روند سریعی در حال اتفاق است. بدین منظور با هدف ارزیابی فعالیت تکتونیکی منطقه در ایجاد پدیده فرونشست از برخی شاخص های ژئومورفیک مانند شاخص شکل حوضه(BS)، گرادیان طولی رودخانه(SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی(AF)، شاخص تقارن توپوگرافی معکوس(T)، شاخص انتگرل هیپسومتری(H) فرونشست منطقه از لحاظ تکتونیکی مورد مطالعه قرار گرفت. همین طور با استفاده از تداخل سنجی راداری نرخ فرونشست مشخص شد. بررسی این شاخص ها نشان داد که شاخص های، شکل حوضه(BS)، گرادیان طولی رودخانه(SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی(AF)، شاخص تقارن توپوگرافی معکوس(T) ، بیانگر تکتونیک فعال در منطقه است. فعالیت های زمین ساخت باعث کشیدگی دشت و نامتقارن شدن دو طرف رود اصلی شده است. همین طور نتایج مربوط به تداخل سنجی راداری در بازه دوساله بیانگر این است که به موازات فرونشست( با نرخ 9 سانتیمتر) در بخش هایی از دشت، بخش های دیگر با بالاآمدگی( با نرخ 21 سانتیمتر) مواجه است.
تأثیر ژئومورفولوژی مخروط افکنه بر تغییرات فیزیکی و شیمیایی نهشته های سطح مخروط افکنه جنوب شرق گنبد نمکی شاه غیب لارستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مخروط افکنه ها مکان های ایده آلی برای بررسی تأثیر فرآیندهای ژئومورفیک و شکل زمین بر ویژگی های خاک هستند. این پژوهش، به منظور بررسی فرم ها و فرایندهای ژئومورفولوژی سطح مخروط افکنه بر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی نهشته های سطح مخروط افکنه جنوب شرق گنبد نمکی شاه غیب انجام شده است. مخروط افکنه مذکور از سه سطح خیلی قدیمی، قدیمی و جدید تشکیل شده است. تعداد 72 نمونه نهشته به طور هدفمند در میاناب ها و کانال های منطقه موردمطالعه برداشت شد. پارامترهای فسفر، پتاسیم، سدیم قابل جذب، کربنات کلسیم، رطوبت اشباع خاک، ظرفیت نگهداری آب در خاک، بافت خاک و کربن آلی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد در سطوح خیلی قدیمی و قدیمی مخروط افکنه، سدیم، پتاسیم، EC، آهک، فسفر، نگهداشت آب در خاک، سیلت و رس در میاناب ها بیش تر از کانال ها است. در کانال ها، مواد آلی، pH خاک، رطوبت اشباع خاک و شن بیش تر می باشد. همچنین مقدار عناصر سدیم، پتاسیم و EC در سطح جدید نسبت به سطح خیلی قدیمی و قدیمی بیش تر می باشد. مقادیر pH، فسفر و رطوبت اشباع در سطح قدیمی نسبت به سطح جدید و خیلی قدیمی بیش تر است. مقدار عناصر آهک، نگهداشت آب در خاک و سیلت در سطح خیلی قدیمی بیش ترین مقدار را دارند. ضریب همبستگی بین عناصر اندازه گیری شده نهشته ها نشان داد که بین مقدار رس و پارامترهای سدیم، هدایت الکتریکی، کربنات کلسیم و پتاسیم رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. به طورکلی نتایج نشان می دهد که فرایندهای ژئومورفولوژی مانند برش در کانال ها و هوازدگی در سطح میاناب ها بر مقادیر پارامترهای فیزیکوشیمیایی نهشته های سطح مخروط افکنه منطقه موردمطالعه مؤثر می باشد.
پایش تغییرات کیفی منابع آب سطحی متأثر از زلزله(مطالعه موردی: زلزله 21 آبان 1396 سرپل ذهاب-ازگله)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
33 - 16
حوزههای تخصصی:
در این بررسی به پایش تغییرات کیفی منابع آب سطحی شهرستان های سرپل ذهاب-ازگله، در اثر رخداد زلزله 21 ابان 1396پرداخته شده است. در تحقیق حاضر جهت نیل به هدف فوق با استفاده از داده های متنوع ماهواره های سنیتنل 1S_1A-IW-SLC)، با بیس لاین مکانی 100 متر)، داده های اپتیکی لندست8 (OLI)، و تصاویر ماهواره ای مودیس، محصولات تصحیح شدهMOD09))، داده ها به گونه ای تصحیح گردیدند که بتوانند در کنار همدیگر در قالب یک دیتاست برای پردازش ها مورداستفاده قرار گیرند. در این پژوهش با استفاده از روش ترکیب تصاویر ماهواره ای(راداری و اپتیک)، الگوریتم استرفام، امضای طیفی داده های سنتینل 1 و بهره گیری از شاخص های سنجش از دوری (MNDWI, NDVI)، منابع آبی شناسایی و سپس تغییرات کیفی منابع آب سطحی متأثر از زلزله در محیط نرم افزار ARC GIS و SNAP SANTINEL به دست آمده است. بررسی نتایج تغییرات کیفی منابع آب های سطحی نشان می دهد رخداد زلزله با ایجاد لرزه ها و پس لرزه ها باعث تکان خوردن و جابجایی لایه های سطحی و زیرسطحی زمین شده و با توجه به موقعیت کارستیکی، زمین شناختی و گسلی منطقه باعث افزایش غلظت محلول آنیون ها و کاتیون های منابع آب شده و تا چندین روز بعد از رخداد زلزله امکان استفاده از منابع آب وجود نداشته است. از دیگر نتایج این تحقیق می توان به نقش عوامل زمین شناختی اشاره داشت که در منطقه مورد مطالعه نقش گسل ها بسیار بارز است به گونه ای که بیشترین تغییرات منابع اّب در مسیر اصلی گسل های قرار داشته و از خطوط گسلی پیروی می کند. همچنین از لحاظ زمین شناسی بیشترین تغییرات منابع آب اتفاق افتاده در سطح منطقه بروی سازند آهک آسماری بوده است.
تحلیل مورفومتری پارامترهای کنترل کننده سیرک های یخچالی در حوضه رودخانه جاجرود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۶
37 - 19
حوزههای تخصصی:
سیرک های یخچالی نشان دهنده خصوصیات یخچالها و اقلیمهای گذشته می باشند. در این تحقیق به تحلیل 39 سیرک یخچالی در حوضه آبریز رودخانه جاجرود پرداخته شد. برای بررسی مورفومتری سیرکها از پارامترهای طول، عرض، ارتفاع راس سیرک، ارتفاع کف سیرک، مساحت، محیط، نسبت طول به عرض، نسبت طول به ارتفاع کف و نسبت پهنا به ارتفاع کف استفاده شد. برای هر یک از پارامترهای مورفومتریک، فاکتورهای آماری ضریب تغییرات، انحراف معیار، میانگین، ماکزیمم و مینیمم در Excel محاسبه و برآورد شد. سپس مقادیر ضریب تعیین برای هر یک از پارامترها برآورد شده و نمودار پراکنش ترسیم شد. در نهایت ماتریس همبستگی با بهره گیری از ضریب همبستگی پیرسون برای تمامی فاکتورها برآورد شد. بیشترین میزان فراوانی سیرک در جهت جنوب غربی واقع شده است. حداکثر ارتفاع سیرک ها به میزان 3800 متر نیز متعلق به جهت جغرافیایی جنوب می باشد. بیشترین همبستگی ها بین پارامتر طول و عرض به میزان 9936/0 مشاهده شد. این امر نشان دهنده تغذیه بالای این سیرک ها و حجم قابل توجه آنها در دوره پلیستوسن می باشد. بررسی ها نشان داد که سیرک های تکامل یافته تر نسبت به سیرک های کمتر توسعه یافته از مساحت بیشتر، ارتفاع کمتر و نسبت طول به عرض کمتری برخوردار هستند.
ارزیابی شاخص دو متغیره خشکسالی MSDI مبتنی بر بارش و دبی (در ایستگاه های ارازکوسه و گالیکش استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعریف شاخص جامعی که تفسیر کامل تری از خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی داشته باشد ضروری است بر این اساس در پژوهش حاضر شاخص چند متغیره خشکسالی (MSDI) بر مبنای بارش و دبی تعریف شده است تا توانایی آن در تشخیص خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی سنجیده شود. برای این منظور دو شاخص SPI و SSI در دومنطقه گالیکش و ارازکوسه در استان گلستان که از آمار بارش و دبی بلند مدت 50 ساله برخوردار بودند در مقیاس فصلی محاسبه شدند شاخص MSDIبر اساس تعریف توزیع مشترک از متغیرهای دبی و بارش با استفاده از توابع مفصل نیز محاسبه شد. به منظور بررسی تطابق این شاخص با SPI و SSI، میزان همبستگی و سپس، روند و جهش آنها با استفاده از آزمون های من-کندال و پتیت، بررسی شدند. نتایج نشان داد همبستگی کاملی بین شاخص SPI و SSI وجود ندارد و در فصل های مختلف و ایستگاه های مختلف میزان همبستگی متغیر است ولی شاخص تعریف شده MSDI از همبستگی بالایی با هر دو شاخص SSI و SPI برخوردار بود. و حتی در بدترین حالت که SPI و SSI هیچ همبستگی معنی داری نداشتند این شاخص در بدترین شرایط 62 درصد همبستگی را با SPIدر گالیکش ایجاد کرد. نتایج روند و جهش از تطابق خوبی در دو ایستگاه برخوردار بودند. در ایستگاه ارازکوسه SPI فاقد روند، SSI فقط در بهار و MSDI در بهار و تابستان دارای روند می باشند. در ایستگاه گالیکشMSDI در هیچ فصل، SPI در پاییز و SSI در بهار دارای روند می باشند. شاخص MSDI در مواردی که دو شاخص SPI و SSI شرایط خشکی یکسانی را نشان می دادند با آنها مطابقت داشت در غیر اینصورت در بیشتر موارد با شاخصی که شرایط خشک تری را داشت هماهنگ بود. در ضمن این شاخص تمایل زیادی به خشک تر نشان دادن فصل ها داشت بطوری که در برخی از موارد از دو شاخص دیگر شرایط خشک تری را نشان می داد. در نهایت می توان نتیجه گرفت شاخص MSDI می تواند شاخص مناسبی برای تحلیل همزمان خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی در نظر گرفته شود.
پیدایش و ویژگی های ژئومورفولوژیکی چشم انداز بدلند شبه کارستی جنوب گلباف، استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
166 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی نحوه پیدایش چشم انداز بدلند شبه کارستی جنوب گلباف کرمان و شناسائی عوارض و فرایندهای تشکیل دهنده آن است. وجود چنین چشم اندازکمیاب و جالبی در ایران برای اولین بار گزارش می شود. لذا معرفی مشخصات و نحوه پیدایش آن اهمیت زیادی دارد. بدین منظور، این چشم انداز مورد مطالعه میدانی قرار گرفت، عوارض تشکیل دهنده آن شناسایی شدند، فرایندهای تشکیل دهنده آن مشخص شدند،سنجش های مورفومتریکی روی عوارض آن صورت گرفت و نحوه عملکرد سیستم هیدرولوژیکی آن تعیین گردید. همچنین، نحوه تشکیل این چشم انداز ژئومورفولوژیکی شناسایی و با کارست واقعی مقایسه شد. براساس این مطالعه، ماده ای که بدلندها در آن تشکیل شده اند یک لوم (گل سنگ) با مشخصات مناسب برای تشکیل رگاب است. لذا، در اثر خشک شدن آن و پیدایش شکاف های انقباضی، جریان های سطحی وارد رسوب گردیده و با حرکت در شبکه شکاف ها و فرسایش، موجب ایجاد شبکه رگاب و توسعه این نوع بدلند شده اند. عوارض سطح این بدلند عبارتند از آبکندهای فرسایشی و ریزشی، چاله های قیفی فراوان و چاله های ریزشی. برای تشکیل این عوارض در سطح کفه رسی جنوب گلباف باید رژیم محیط از رسوبگذاری به فرسایشی تغییر می کرد که این اتفاق در اثر ایجاد یک نیک پوینت در محلی که سیلاب ها از این محیط سرریز کرده اند صورت گرفته است. عقب نشینی نیک پوینت ایجاد شده در نقطه سرریز باعث حفر سطح کفه رسی توسط جریان های عبوری و تغییر رژیم محیط از رسوبگذاری به فرسایشی، و شکل گیری آبکندهای فرسایشی شد.
شبیه سازی سیلاب بر روی اشکال تراکمی به روش شاخص های ژئومورفولوژیکی و مدل هیدرولیکی hec-ras(مطالعه موردی شهرک پردیسان قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
. این پژوهش در محدوده شهرک پردیسان قم با هدف شبیه سازی سیلاب انجام گرفته است. در این پژوهش جهت رسیدن به هدف از تصاویر میدانی و ماهواره ای، گزارش ها، نقشه های کاربری اراضی و توپوگرافی، بعنوان داده های اولیه و از شاخص های ژئومورفولوژیکی و مدل هیدرولیکیHEC-RAS بعنوان روش و ابزار کار استفاده شده است. بدلیل گستردگی محدوده مطالعاتی، محدوده به 15 حوضه تقسیم گردید. در ابتدا وجود مخروطه افکنه ها در منطقه شناسایی و سپس مناطق فعال از مناطق غیرفعال با استفاده شاخص های ژئومورفولوژیکی مجزا شدند. در گام بعدی مناطق دارای سیلاب 100 ساله روی مخروطه افکنه ها با استفاده مدل هیدرولیکیHEC-RAS پهنه بندی گردید. نقشه های خطر سیل مستخرج از هرکدام از این روش ها با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفت. مقایسه های صورت گرفته تناقض هایی را بین این نقشه ها نشان داد که دلیلش این است که هر روش بخشی از واقعیت سیل گیری را بیان می کند؛ نقشه حاصل از شاخص های ژئومورفولوژیکی یک دید کلی در خصوص محدوده خطر ارائه می دهد، در مقابل مدل هیدرولیکیHEC-RAS جزئیات بیشتری از محدوده خطر به نمایش می گذارد. در اقدام بعدی نتایج حاصل از نقشه ها با هم همپوشانی و یک نقشه نهایی حاصل شد. نقشه نهایی جزئیات بیشتری از محدوده های خطر را برایمان به نمایش می گذارد. نتایج مبین این نکته است که علیرغم تازه تأسیس بودن شهرک پردیسان، نه تنها عملیات مکانیابی جهت بنای شهرک به درستی صورت نگرفته، بلکه عملیات اصلاحی در بالادست نیز بر شدت سیلاب افزوده است.
ارزیابی اثرات زمین ساخت گسلی بر ژئومورفولوژی حوضه زنجان رود با استفاده از تکنیک های دورسنجی و ژئومورفومتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئومورفولوژی حوضه زنجان رود متأثر از زون های تکتونیکی فعّال حاصل از عملکرد تعاملی گسل های سلطانیه، زنجان، طارم، منجیل و گسل هایی است که در این پژوهش مورد بررسی دقیق تر قرار گرفته اند. تعامل این گسل ها این حوضه را به شکل یک فلات کوچک مرتفع ناهمگون نسبت به مناطق پیرامونی و محل مناسبی برای استقرار سکونتگاه های انسانی ساخته است. در این پژوهش برای کشف تأثیر تکتونیک بر ژئومورفولوژی حوضه از تکنیک های دورسنجی و ژئومورفومتری جهت شناسایی خط واره ها و شواهد زمین ساختی استفاده شده است. خط واره ها پس از بررسی به کمک تکنیک های دورسنجی، ژئومورفومتری و میدانی تبدیل به نقشه شده اند. سپس با تحلیل و تفسیر شواهد، ارتباط الگوی دینامیک گسل ها کشف و اثرات آن بر مورفولوژی لندفرم های مختلف با تأکید بر نو زمین ساخت تعاملی شبکه های زهکشی - گسل ها ارائه شده اند. نتایج نشان می دهد که تکتونیک فعّال گسل ها به سمت مرکز حوضه و محل زنجان رود متمرکز است. از طرفی تبعیت مورفولوژی و روندهای توپوگرافیک مختلف حوضه و همچنین کانال زنجان رود و بسیاری از زهکش ها با خط واره های استخراجی به کمک تکنیک های ژئوومورفومتری، به وضوح کارایی ژئومورفومتری جهت ارزیابی و اثبات تأثیر زمین ساخت بر ژئومورفولوژی حوضه ها را نمایان می سازد. اگر چه زلزله مخربی در منطقه گزارش نشده؛ ولی وجود شواهد مورفولوژیک و قطع نهشته های کواترنر تا هولوسن بیانگر تغییر شکل فعّال منطقه هستند. براین اساس به نظر می رسد سیستم های گسلی حوضه پتانسیل ایجاد زمین لرزه های با بزرگایی بسیار بالاتر از آنچه تاکنون رخ داده اند را دارند که این حاکی از ضرورت برنامه ریزی بر مبنای مطالعه دقیق گسل های منطقه است.
بررسی رابطه نوسانات دما و ارتفاع وردایست با تغییرات اقلیمی دمای سطحی و بارش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز روزافزون به شناخت پارامترهای هواشناسی در ناحیه گذار وردایست باعث شد تا تغییرات زمانی دما و ارتفاع این لایه طی دو دهه گذشته (2022-2002) با استفاده از داده های بازتحلیل شده AIRS/MODIS در ایران بررسی شود. همچنین رابطه بین تغییرات ویژگی های وردایست و تغییر اقلیم دمای سطحی و بارش ایران با استفاده از داده های بارش روزانه GPCP(2022-2000) و داده های حداقل، حداکثر و میانگین دمای روزانه مدل MERRA-2 (2022-1980) مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا برای بررسی رابطه بین متغیرهای تحقیق از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون و برای تحلیل روند میانگین منطقه ای روزانه و ماهانه داده ها از آزمون های سری زمانی فصلی کندال و من-کندال دنباله ای استفاده گردید. نتایج نشان داد که متغیرهای دما و ارتفاع وردایست در محدوده ایران به میزان 93/0- با یکدیگر همبستگی معکوس (85/0=R2) دارند. از سوی دیگر، متغیر میانگین منطقه ای روزانه ی ارتفاع وردایست با متغیرهای دمای روزانه سطح زمین(با ضرایب بیش از 8/0) همبستگی مثبت و معناداری دارد. همچنین مقادیر R2 بالاتر از 6/0 حکایت از همبستگی کاملاً معنادار داده های مجموع بارش ماهانه با تغییرات میانگین ماهانه دما و ارتفاع وردایست داشته است. از این چشمگیرتر همبستگی نوسانات بارش فصول بهار و پاییز با تغییرات دما و ارتفاع وردایست می باشد که می تواند امکان پیش بینی نوسان بارش کشور ایران را با پایش ویژگی های وردایست فراهم سازد. تحلیل سری های زمانی متغیرهای تحقیق با استفاده از آزمون های کندال فصلی و دنباله ای نشان داد که متغیر ارتفاع وردایست و متغیرهای دمای سطح زمین به ترتیب با مقادیر آماره(τ)؛ 18/0، 22/0، 27/0 و 32/0 روندهای افزایشی کاملاً معناداری را به نمایش گذاشته اند. این مهم تأییدکننده تغییرات اقلیمی چشمگیر دما و بارش ایران طی چند دهه اخیر می باشد. در نهایت با معرفی ارتفاع وردایست به عنوان یک شاخص تغییر اقلیم در محدوده کشور ایران بر لزوم تحقیقات بیشتر در این زمینه تأکید می گردد.
تحلیل رویکرد ارزیابی سریع خدمات اکوسیستمی تالاب بین المللی زریوار در شهرستان مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۵)
111 - 130
حوزههای تخصصی:
شناخت و ارزیابی خدمات اکوسیستم تالاب، علاوه بر انسجام اکولوژیکی می تواند در عرضه و پایداری خدمات در سطوح مختلف مؤثر باشد. در این راستا پژوهش حاضر به ارزیابی خدمات اکوسیستمی تالاب زریوار با به کارگیری رویکرد ارزیابی سریع خدمات اکوسیستم و چارچوب ارزیابی خدمات اکوسیستم هزاره جهت پایداری و توسعه خدمات آن پرداخته است. به منظور ارزیابی خدمات در 4 دسته خدمت تأمینی، تنظیمی، فرهنگی و پشتیبانی از رویکرد ارزیابی سریع خدمات کنوانسیون رامسر استفاده گردید. گردآوری داده ها مبتنی بر ابزار مصاحبه و پرسشنامه از خبرگان محلی و کارشناسان نهادهای مرتبط با تالاب و اعضای انجمن های زیست محیطی منطقه بودند که تعداد 55 نفر از آن ها به صورت هدفمند انتخاب شدند. از شاخص خدمات اکوسیستم (ESI) برای مقایسه و امتیاز اهمیت خدمات استفاده گردید. نتایج بیانگر پتانسیل مثبت تالاب زریوار در هر 4 دسته خدمات بود به گونه ای که خدمات فرهنگی با (66/0=ESI) بالاترین پتانسیل مثبت خدمات و خدمات پشتیبانی (57/0=ESI)، تنظیمی (42/0=ESI) و تأمینی (38/0=ESI) در جایگاه بعدی قرار داشتند. مقایسه خدمات ارائه شده در سطوح مختلف نشان داد بیشترین خدمات ارائه شده در سطح محلی گزارش شده است. آزمون همبستگی نشان داد رابطه مثبت و معنی داری بین خدمات مختلف اکوسیستم تالاب وجود دارد که سبب هم افزایی بین خدمات آن می گردد. نتایج به کارگیری رویکرد ارزیابی سریع می تواند در چارچوب های سیاست محلی، ملی و فرآیندهای تصمیم گیری مورداستفاده قرار گیرد.
ارزیابی جامع کیفیت آب های سطحی و تناسب آنها برای مصارف شرب و آبیاری: مطالعه موردی حوضه رودخانه کارون و دز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۴
31 - 1
حوزههای تخصصی:
کیفیت پایدار آب رودخانه ها به یکی از نگرانی های اصلی در کشورهای در حال توسعه تبدیل شده است، لذا پایش کیفیت آب این منابع برای مصارف مختلف برای تدوین خط مشی مدیریت سلامت عمومی و محیط زیست بسیار ضروری است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی کیفیت آب سیستم رودخانه کارون و دز در استان خوزستان و بررسی مناسب بودن کیفیت آب آنها برای مصارف شرب و کشاورزی است. بدین منظور، از تکنیک ها و شاخص های مختلف و نیز آنالیزهای آماری برای ارزیابی تغییرات مکانی-زمانی در تفسیر مجموعه داده های بزرگ و پیچیده 12 پارامتر کیفیت آب گردآوری شده از حوضه رودخانه کارون و دز در بازه زمانی 17 ساله (1398-1382) استفاده شد. ارزیابی روند تغییرات کیفیت آب در بازه زمانی مطالعاتی نیز نشان داد که براساس WQI، کیفیت آب رودخانه کارون و دز از سال 1382 تا 1386 به ترتیب در طبقه "بسیار ضعیف" و "ضعیف" و از سال 1387 تا 1397 در طبقه"نامناسب" و "بسیار ضعیف" است. در خصوص پارامترهای آبیاری نیز نبود روند مشخصی در مقادیر آنها می تواند بیانگر عدم تأثیر کیفیت آب رودخانه ها از عوامل طبیعی و تبعیت آن ها از عوامل انسانی باشد. به طورکلی، این مطالعه اهمیت استفاده از شاخص های کیفیت آب را بیان می کند که تفسیر ساده ای از داده های پایش را برای کمک به جوامع محلی در بهبود کیفیت آب ارائه می دهد، چرا که براساس این شاخص ها و PCA، می توان نتیجه گرفت که فعالیت های انسانی مرتبط در امتداد ساحل رودخانه های کارون و دز به ویژه در سال های اخیر بر کیفیت آب آنها تأثیر گذار است.
تحلیل فضایی روند تغییرات دمای نقطه شبنم در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دمای نقطه شبنم یکی از متغیرهای مهم جوی است و تغییرات دراز مدت آن می تواند منجر به تغییر ویژگی های اقلیمی یک ناحیه گردد. به منظور تحلیل فضایی روند تغییرات دمای نقطه شبنم در ایران از داده های میانگین سالانه و ماهانه این متغیر در 109 ایستگاه هواشناسی سینوپتیک در طی دوره آماری2022-1990 استفاده شده است. جهت بررسی اثر تغییرات سایر متغیر های جوی بر دمای نقطه شبنم از داده های میانگین رطوبت نسبی سالانه، میانگین حداقل و میانگین حداکثر دما و میانگین مجموع بارش سالانه استفاده شده است. برای بررسی روند تغییرات از روش من کندال و جهت شناسایی الگوهای حاکم بر تغییرات فضایی دمای نقطه شبنم در ایران، از مدل های خودهمبستگی فضایی موران جهانی و گتیس ارد جی استفاده شده است. نتایج بررسی روند تغییرات دمای نقطه شبنم نشان می دهد این متغیر در نواحی اطراف دریاهای شمال و جنوب و منطقه شمال غرب از روند افزایشی و در مناطق مرکزی، شرق و شمال شرق ایران از روند کاهشی برخوردار است. تحلیل فضایی مناطق با دمای نقطه شبنم بالا نشان دهنده الگوی خوشه ای شدید می باشد بدین معنی که مناطق با دمای نقطه شبنم بالا عمدتاً در بخش هایی از سواحل دریای خزر و بخش های زیادی از سواحل خلیج فارس و دریای عمان، بخش هایی از شمال آذربایجان و اردبیل گسترده شده است. این موضوع نشان می دهد که با نزدیک شدن به منابع رطوبتی دمای نقطه شبنم نیز بیشتر می شود. هم چنین تحلیل فضایی مناطق با دمای نقطه شبنم پایین نیز نشان می دهد که این نوع دماها عموماً در بخش وسیعی از مناطق مرکزی جنوب استان خراسان و شرق و جنوب شرق ایران متمرکزشده اند. تمرکز این دماهای پایین در بخش های داخلی و مرکزی ایران نشان دهنده نقش کاهش رطوبت به دلیل دوری از دریاهای شمال و جنوب در کاهش میزان دمای نقطه شبنم می باشد.