مقاله پیش روی، موضوع نهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری ایران را از منظر علم سیاست و به ویژه «سیاستگذاری یا خطمشی عمومی» مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در این تحلیل بازتاب انتخابات رییس جمهور آینده بر سیاست خارجی ایران بررسی میشود. به منظور انجام این پژوهش، نویسنده مؤلفههای زیر را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهد: محیط بینالمللی، روندهای کلی در جهان معاصر، سیاست خارجی، متغیرهای مؤثر در سیاست خارجی، نقشِ نقش، نیاز به شناسایی، رییس جمهور، مشاوران سیاست خارجی، تناقض در اهداف سیاست خارجی، ساختار سیاسی ایران، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی ایران و قدرت ملی، اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ساختار تصمیمگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اجرای سیاست خارجی، پروسه تصمیمگیری در سیاست خارجی ایران. در پایان نویسنده ضمن بحث پیرامون سیاست خارجی، مردم و انتخابات ریاست جمهوری این موضوع را مورد توجه قرار میدهد که در انتخابات آینده قرار است خرد جمعی دوباره تصمیمگیری کند. در همین راستا، مصادیق و مفاهیم مرتبط با نگرش مردم و سیاست خارجی مورد بررسی قرار میگیرند. به ویژه اینکه چگونه موضوع سیاست خارجی و روابط خارجی بر میزان مشارکت مردم و همچنین نوع انتخاب آنها اثرگذار است.
نگارنده در پاسخ به این پرسش که چرا اصلاحطلبی در ایران ناکام ماند، متغیرهای اثرگذار بر کامکاری و ناکامی آن چه بودند؟ معتقد است که کامکاری و ناکامی اصلاحطلبی بستگی تام به میزان زایش و افزایش سرمابه اجتماعی که به وجود آورده است دارد. با توجه به تعریف سرمایه اجتماعی و اهمیت نقش اعتماد ملی در آن چنین نتیجه میگیرد که اصلاحطلبان موجب گسترش بیاعتمادی ملی و گسست جامعه و دولت شدند و راه علاج پارادوکس دموکراسی توسعه تاریخی ایران را در دموکراسی تعاملی نخبگان میداند، نه در دموکراسی تودهای اصلاحطلبان.
نویسنده مقاله «اپوزیسیون و حاکمیت» در مقاله خود ضمن مقایسه مسئولین غیرمعصوم با امیر مؤمنان نسبت اشتباه به آن حضرت داده است؛ غافل از اینکه التزام به این مسئله با عصمت معصومان سازگاری نداشته و برخلاف عقاید شیعه میباشد. در قسمتی از مقاله نیز بحث جدایی دین از سیاست را پیش کشیدهاند.
نویسنده معتقد به مفهومی به نام روشنفکری دینی است و چون این روشنفکری دینی را در حال گذار میداند معتقد است باید از آن پاسداری کرد. در توضیح ابتدا با نگاهی اجمالی به روند شکلگیری و تحولات روشنفکری دینی پرورنده آن را دکتر شریعتی و پدرش را مهدی بازرگان میداند که تاکنون ادامه داشته است. در این مسیر تاریخی روشنفکران دینی گاه دچار ارتداد مارکسیستی و گاهی دچار ارتجاع لائیتیسه شدهاند و در حد وسط با دکتر سروش ادامه یافته است. آغاز روشنفکری دینی با فقر فلسفه شریعتی همراه بود و در ادامه دچار فقر تاریخیدانی. اولی به ستیز با روحانیت و ارتداد مارکسیستی رسید پس دومی نباید در شرایط گذاری که در آن قرارداد این تجربه را تکرار کند. راه توسعه جز از راه اصلاحطلبی دینی نمیگذرد پس با تکرار آن تجربه توسعه را به عقب نیاندازیم و اصلاحطلبی را از دین جدا نکنیم.