فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۰۱ تا ۱٬۹۲۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
28 - 45
حوزههای تخصصی:
ایماژیسم یا تصویرگرایی در ادبیات قرن بیستم، تحت تأثیر شعر تصویرگرای ژاپن موسوم به هایکو ایجاد شد. این مکتب با اولویت قرار دادن انعکاس تصاویر واقع گرا به دور از انتزاعات پیچیده متون گذشته به فعالیت پرداخت. هایکو به عنوان مشخص ترین نمونه آثار ایماژیستی، به دلیل کاربرد فراوان تصویر برای انتقال مفاهیم ذهنی شاعر، بیشترین تطابق و همگونی را با فن عکاسی از میان سایر هنرهای تجسمی دارد. این پژوهش با قرارگیری در حوزه مطالعات بین رشته ای به بررسی آنالوژیک ساختار و عملکرد هایکو در مقایسه با تکنیک های عکاسی از طبیعت می پردازد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی برخی از اشعار کتاب «هایکو شعر ژاپنی از آغاز تا امروز» را که برگردان احمد شاملو و ع.پاشایی است به عنوان مرجع تحلیل و تطبیق خود قرار داده و وجوه مشترک این سبک شعر را با مؤلفه های مهم در شکل گیری یک عکس مقایسه نموده است. این پژوهش کوشیده است با بررسی تأثیرات متقابل و تطبیق مفاهیم دو رشته ادبیات و عکاسی در هایکو به نمایش اندیشه و نگاه مشترک بشر به پدیده های واحد و شیوه های بیان مختلف آن ها دست یابد. برآیند این مطالعه شناخت هرچه بیشتر غنای تصویری سبک شعر هایکو، درک شباهت ها و تفاوت های نحوه بیان در ادبیات و عکاسی و جلوه های ارتباط این دو حوزه است.
تأثیر ادبیات عربی بر قصاید عربی نیر تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیّر تبریزی یکی از شاعران برجستة دورة قاجار است که بیشتر اشعارش را به اهل بیت (ع) و واقعة عاشورا اختصاص داده و در کنار اشعار فارسی و ترکی، سه قصیدة عربی هم دارد که در سرودن آن ها از شاعران عرب و سبک شعری آن ها تأثیر زیادی پذیرفته است. این تأثیرپذیری را می توان در چهار محور مطلع قصاید، لحن خطابی، وحدت موضوع و اقتباسات و تضمینات و تلمیحات بوضوح مشاهده کرد. در مقالة حاضر، تأثیر شاعران عرب در قصاید عربی نیّر در موارد یاد شده را بررسی و م وارد اشتراک و احی اناً اختلاف میان آن ها را بیان کرده ایم و سرانجام به این نتیجه رسیده ایم که نیّر در مطلع قصاید و لحن خطابی، بشدّت تحت تأثیر شاعران عرب؛ به ویژه شاعران دورة جاهلی و اصحاب معلّقات قرار گرفته است؛ لکن در بحث تنوّع موضوع، از شیوة شعرای عرب عدول کرده و قصایدش را با وحدت موضوع ارائه کرده است و در بحث تضمین ابیات، بیشترین تأثیر را از لامیة العجم طغرایی پذیرفته و قصیدة سوّمش را بر وزن و روی آن سروده و این قصیدة او بحق عنوان «لامیة الترّک» را یدک می کشد.
تحلیل تطبیقی سیمای شرق و غرب در شعر حافظ ابراهیم واقبال لاهوری
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوع های مهمّی که در کانون توجه شاعران معاصر فارسی و عربی قرار داشته است، مسأله شرق و غرب است تا جایی که این دو اصطلاح در شعرهای بسیاری از آنها، بسآمد بالایی دارد. از جمله این شاعران، می توان به حافظ ابراهیم شاعر مصری و اقبال لاهوری پاکستانی که صاحب دیوانی به زبان فارسی است، اشاره نمود. دو شاعر یاد شده، نه تنها در کشور خود، بلکه در دیگر کشورها، به مبارزه با استعمار نامور هستند. در شعر ایشان مانندگی ها و همسان اندیشی ها و درونمایه های یکسانی در مورد شرق و غرب دیده می شود. از این رو، این نوشتار می کوشد تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر دیدگاه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که شرط مقایسه بین دو شاعر را صرفا وجود زمینه های تأثیر وتأثّر نمی داند، به بررسی سیمای شرق و غرب در شعر دو شاعر یاد شده بپردازد.
بررسی روابط معنایی واژگانی واژه های بسیط معاصر عربی در فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مشخص کردن نوع و بسامد روابط معنایی واژگانی همزمانی میان واژه های فارسی و عربی به بررسی تطبیقیِ معانی واژه های بسیط عربی در فارسی، می پردازد؛ بدین منظور دو فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ عربی عبدالنبی قیم انتخاب، و واژه های مشترک عربی در فارسی میان دو فرهنگ استخراج شد. سپس براساس چندین آزمون زبانشناختی، شش نوع رابطه معنایی واژگانی هم معنایی، شمول معنایی، تقابل معنایی، جزء واژگی، عضو واژگی و واحدواژگی مشخص و بسامد هر کدام در سطح واژه ها و هم چنین در سطح معانی آنها مشخص گردید. بر این اساس، بسامد وقوع هر کدام از روابط در 4506 واژه به ترتیب: هم معنایی 83/76 درصد، شمول معنایی 75/14 درصد، تقابل معنایی 28/0 درصد، جزء واژگی 57/0 درصد، عضو واژگی 04/0 درصد و واحد واژگی 13/0 درصد مشخص شد. هم چنین با تطبیق معانی 4506 واژه با یکدیگر در مجموع 26326 تطبیق صورت گرفت که بسامد وقوع روابط معنایی واژگانی بین این تطبیق ها به ترتیب هم معنایی 75/16 درصد، شمول معنایی 61/2 درصد، تقابل معنایی 04/0 درصد، جزء واژگی 09/0 درصد، عضو واژگی 007/0 درصد و واحد واژگی 02/0 درصد مشخص شد .
واکاوی ریشه های ادبیات تطبیقی در ادبیات قدیم عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات تطبیقی به عنوان یک علم، در دو قرن اخیر در کشورهای اروپایی و عربی و اسلامی ظهور کرد؛ ولی مفهوم تطبیق از قرن ها پیش در ادبیّات ملل مختلف وجود داشته است و ادبا و ناقدانی بوده اند که نوعی مقایسه، موازنه و تطبیق را میان ادبا و ادبیّات ملل مختلف انجام می دادند. بررسی ریشه های ادبیّات تطبیقی؛ به ویژه در کشورهای اسلامی و عربی، از این رو اهمّیّت دارد که بدون واکاوی میراث اسلامی در زمینه ادبیّات تطبیقی، نمی توان برنامة شفّافی برای تحوّل و پیشرفت ادبیّات تطبیقی در کشورهای اسلامی طرّاحی کرد. از سوی دیگر، ظهور نظریة ادبیّات تطبیقی اسلامی و ضرورت توجه بیشتر بررسی های تطبیقی به ادبیّات ملل اسلامی در عصر معاصر، بر اهمّیّت واکاوی ریشه های میراث اسلامی در این زمینه می افزاید.
این مقاله کوشش دارد از طریق بررسی برخی از آثار جاحظ، ابوالفرج اصفهانی، ابن قتیبه، ابن ندیم، ابن أثیر، شروح دیوان متنبّی و بیرونی، به واکاوی نشانه های ادبیّات تطبیقی در ادبیّات و نقد عربی قدیم بپردازد.
یافته های پژوهش نشان می دهند که نشانه های ادبیّات تطبیقی در نقد عربی قدیم، ابتدا در مرحلة «سنجش ادبی درون ادبیّات عربی» نمود پیدا کرد و بعد از آن به صورت بارزتر، در مرحلة دوّم یعنی مرحله «سنجش ادبی برون مرزی ادبیّات عربی» ظهور یافت.
مقایسه سفرهای شاهنامه با سفرهای حماسی- اساطیری جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفرهای اساطیری جهان قالب و ساختار مشخصی دارد که آن ها را با دیگر انواع سفرها متمایز می کند. ساختار این سفرها متشکل از حوزه های عملیات گوناگونی است که در روند سفر، تحقق یا عدم تحقق آن تاثیر مستقیم دارد. برخی از حوزه های عملیاتی برای تحقق سفر و بعضی برای عدم تحقق آن تدارک دیده شده اند. شخصیت های سفر و وسایل نقلیه که دو حوزه عملیات این سفرها را به عهده دارند با قدرت جادویی و ماورایی خود بر موانع و محدودیت راه سفر غلبه می کنند و موجب تحقق آن می شوند. در میان داستان های شاهنامه سفرهایی است که دارای ساختار سفرهای اساطیری جهانند اما ساختار بسیاری از آن ها با ساختار سفرهای اساطیری جهان منطبق نیست و نمی توان آن ها را سفر اسطوره ای محسوب کرد.در این تحقیق شاهنامه فردوسی تا پایان داستان اسکندر و منابع پژوهشی اسطوره ای جهان که به زبان فارسی ترجمه شده مورد مطالعه قرار گرفته اند و سفرهای اساطیری آن ها تحلیل و بررسی شده اند. سپس به مقایسه سفرهای شاهنامه با سفرهای اساطیری جهان پرداخته و شباهت ها و تفاوت هایی که در اجزاء و ساختار آن ها وجود دارد مشخص شده است.
سخن ربایی
خوانش نمادگرایی پایداری در مجموعة شعرگنجشک و جبرئیل و الحسین لغة ثانیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر پایداری عاشورایی عربی و فارسی هر روز پرتوان تر از دیروز، عرصه های معنایی و تصویرآفرینی و صور خیال را می پیماید و غنی تر و شکوفاتر می گردد تا جایی که توانسته از مرزهای عادی درگذرد و در مقایسه با شعر دهه های گذشته زیباتر، خیال انگیر تر و پر رمز و رازتر شود. توجّه به این نمادها ما را با پیام ها و آرمان های عاشورا و شاعران عاشورایی آشنا می سازد؛ «گنجشک و جبرئیل سید حسن حسینی و «الحسین لغة ثانیة» سروده جواد جمیل دو اثر سرآمد نمادپردازی در شعر عاشورایی هستند که در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی تطبیقی نمادها ی آنها می پردازیم. از دید حسینی، عاشورا نه تنها حادثه ای مغموم نیست، بلکه او با کاربرد بالای بسامد نمادهای حنجره، گلو و گلوگاه و رنگ سرخ بر عدالت خواهی ، فریاد و مبارزه طلبی قیام عاشورا تکیه می کند. اندیشه و فلسفة حاکم بر تمامی اشعار این مجموعه «ما رایتُ إلاّ جمیلاً» می باشد؛ همچنین در زمنیة نمادهای ملّی و اسطوره ای حسینی با تکیه بر فرهنگ ایرانی و اسلامی و با اعتقاد به حکمت اشراق اشعار خود را می سراید. جمیل با نگاهی فرامکانی و فرازمانی به عاشورا می نگرد. نمادهای لب، خاکستر و خاکستری در شعر او، فضای استبداد و ابهام حاکم بر کشور عراق را مجسّم می نماید و زخم و جراحت حسین (ع)زبانی دیگر است؛ زبان دومی که تفسیر زبان وحی و پیامبر (ص) است.
بررسی و تحلیل مفهوم عشق در مجموعه دستور زبان عشق از قیصر امین پور بر اساس آراء روان شناختی رابرت استرنبرگ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
قیصر امین پور در شعر معاصر فارسی، به عنوان شاعری شاخص، بخش عمده ای از سروده های خود را به پدیده عشق اختصاص داده است. آنچه به این دفتر اهمیت ویژه ای می بخشد، تغییر نگرش شاعر به پدیده مذکور است که از دید ادبی و روان شناختی قابل بررسی است. در این تحقیق، با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و نیز، با استفاده از مبانی نظریه روان شناختی استرنبرگ، ابعاد مختلف عشق در مجموعه دستور زبان عشق بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اگرچه شاعر، عشق آرمانی را کمال آفرین می داند، اما بسامد آن در مقایسه با عشق های غیرآرمانی قابل توجه نیست که این موضوع، با توجه به شرایط جسمانی و روحی شاعر در زمان سرایش مجموعه مذکور و تغییر نگرش او از ایده آل طلبی به واقع گرایی، توجیه پذیر است. بر اساس آراء استرنبرگ، نگاه قیصر به پدیده عشق و کیفیت آن، در این دفتر، سیر نزولی داشته و همراه با بدبینی و منفی نگری بوده است که این ویژگی، به اشعار او سویه ای رمانتیکی (رمانتیک سیاه) می دهد. غالب شعرهای او تنها از دو رکن تعهد + شور و هیجان برخوردارند و عنصر صمیمیت، در سطحی محدود بازتاب داشته است که فرجام این عشق ورزی به یأس فلسفی- شخصیتی و برجسته سازی ابعاد سیاه و ناخوشایند زندگی می انجامد.
К вопросу о социальных проблемах в рассказах М. Горького и сборнике рассказов «Трудности, которые мы переживаем» Дж. Ал-э Ахмада (بررسی مسائل اجتماعی در داستان های ماکسیم گورکی و مجموع ه داستان «از رنجی که می بریم» جلال آل احمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با بررسی آثار گورکی و آل احمد عناصر و خصوصیات مشابهی به دست می آید که جزو ویژگی های اصلی آثار این دو نویسنده به شمار می رود. یکی از مهم ترین عناصر قرابت در داستان های گورکی و آل احمد، جهت گیری اجتماعی آن ها است. در داستان های هر دو نویسنده به معضلات اجتماعی از قبیل بی عدالتی، فقر، گرسنگی و بی سوادی پرداخته شده است. آن ها این مشکلات را بررسی و نقد کرده اند و عواقب ناگوار چنین مسائلی را یادآور شده اند. هر دو نویسنده کوشیده اند در آثارشان بی عدالتی را منعکس کنند و همچنین تصاویری از زندگی محرومان و ستم دیدگان را ترسیم نمایند. علاوه بر موضوع بی عدالتی اجتماعی که در داستان های هر دو نویسنده مشترک است گورکی و آل احمد تمهیدات ادبی مشابهی در خلق آثارشان به کار برده اند. یکی از بهترین نمونه های مشابهت میان قهرمان های این دو نویسنده را می توان در مجموعه داستان «از رنجی که می بریم» اثر آل احمد یافت. البته در دیگر آثار گورکی و آل احمد هم عناصری برای تطبیق وجود دارد، اما در این مجموعه داستان، فضای داستان ها، موضوع اثر، تمهیدات به کار رفته و شخصیت های داستانی آل احمد، تا حدود زیادی به فضا، موضوع، تمهیدات ادبی و قهرمان های گورکی شباهت دارد و قرابت های بسیاری بین آن ها می توان یافت
بررسی و ارزیابی کتاب مرایا للالتقاء والارتقاء بین الأدبین العربی والفارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقالة حاضر، بررسی شکلی و محتوایی کتاب مرایا للالتقاء والارتقاء بین الأدبین العربی والفارسی به قلم حسین جمعه است. پیش از ورود به موضوع، شرح حال مختصری از نویسندة کتاب بیان شده و مشخّصات و مسألة پژوهش، ذکر گردیده است. سپس نقد مؤلّفه های شکلی و دیداری اثر، همچون میزان رعایت قواعد عمومی ویرایش و نگارش، کیفیت حروف نگاری، صفحه آرایی و جامعیت صوری کتاب، مورد توجّه قرار گرفته است. عناصر محتوایی، همچون انطباق عنوان با مطالب کتاب، اعتبار علمی منابع، دقّت پژوهشگر در ارجاعات، بهره گیری از ابزارهای علمی لازم برای تفهیم و تبیین موضوع، کیفیت و میزان کاربرد اصطلاحات تخصّصی و... در متن مقاله، بیان شده است. همچنین نظم منطقی و انسجام داده ها در کلّ کتاب یا در هر فصل، نوآوری و روزآمدی اطّلاعات، رعایت اصول منبع دهی علمی، شخصیّت و بی طرفی علمی پژوهشگر، میزان هم خوانی داده های علمی با مبانی و پیش فرض های مورد قبول، رویکرد اثر نسبت به فرهنگ و ارزش های دینی و... بررسی گردیده است؛ به عبارت دیگر، در این پژوهش توصیقی - تحلیلی، امتیازات و کاستی های هر یک از عناصر درون ساختاری و برون ساختاری در کتاب مذکور، اشاره و در حدّ توان ارزیابی گردیده است.
مرگ و زندگی در شعر بلند الحیدری و سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلند الحیدری، از معروف ترین شاعران نوگرای عراق و سیاوش کسرایی نیز از مشهورترین شاعران نیمایی معاصر ایران است که هردو در دوران پرآشوبی می زیستند؛ از یک سو فضای سنگین استبداد ایران که زیر سلطه حکومتی خودکامه اداره می شد، بر اندیشه سیاوش کسرایی و از سوی دیگر وقوع جنگ جهانی دوم و حاکمیت رژیم دیکتاتوری بعثی، بر جان بلند الحیدری تأثیر نهاد. این وقایع همراه با حوادث تلخ دیگر، زندگی شخصی و اجتماعی و به ویژه نگرش این دو شاعر به مفهوم مرگ و زندگی را تحت شعاع خود قرار داد. الحیدری در سروده های خود به زندگی نگرشی منفی دارد، به گونه ای که ناخشنودی او از زندگی و گرایش شدیدش به مرگ، در شعر او هویداست. این درحالی است که کسرایی، هنگام بیان نابسامانی های زندگی، در سروده های خود، به زیستن امیدوار است و به آن نگاهی مثبت دارد. هرچند گاهی اوقات، فشارها و مشکلات جامعه، او را نیز چون الحیدری به گلایه و تنفّر از آن وامی دارد، با این همه، کسرایی در سنجش با الحیدری، نگاهی امیدوارانه به زندگی دارد. هردو شاعر، زندگی را ناپایدار تلقّی کرده و مرگ را به مثابه سرنوشت حتمی همه انسان ها پنداشته اند و آسایش خود را در استقبال از آن یافته اند. هرچند گاه به گاهی تصویر ترسناکی از آن نیز ارائه داده اند. پژوهش پیش رو، کوشیده است تا نقاط مشترک و همچنین اختلاف اندیشه این دو شاعر معاصر درزمینه دو مفهوم پرکاربردِ مرگ و زندگی را با ذکر شواهد شعری آن ها بررسی کند.
تصویرشناسی سیمای شرق و غرب در شعر شوقی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوقی و بهار دو شاعر برجسته ادبیّات معاصر پارسی و عربی، در شرایط مشابهی چون هم زمان بودن، مسلمان بودن، زندگی در شرایط استبداد سیاسی، درگیری با کشورهای استعمارگر، آزادی خواهی، داشتن مبارزات انقلابی و تحمّل تبعید، زندان و... از نظر فکری و ادبی نزدیکی فراوانی به یکدیگر یافته اند. بررسی تطبیقی اشعار این دو شاعر، نشان دهنده آن است که مضامینی هم چون: ملّی گرایی، تقابل شرق و غرب، جنگ، زن، آزادی، علم، عدالت و فقر، جلوه های بارز مشترک در اندیشه آن ها را تشکیل می دهد. نگارنده در این پژوهش کوشیده است با تصویرشناسی دو جهان شرق و غرب در شعر شوقی و بهار، به تطبیق این رویکرد به عنوان یکی از رهیافت های فکری عصر حاضر بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد: الف) ایستادگی در برابر زیاده خواهی استعمارگران از اصول مورد اتّفاق در اندیشه دو شاعر است. ب) بهار و شوقی ضمن اشاره به جنبه های مثبت و منفی تقلید از غرب، به بیان نمونه هایی در هر دو حیطه پرداخته اند.
شعر امروز ایران و فرانسه
مقایسه تطبیقی معنای رنج در اندیشه ویکتور فرانکل و مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۶
62 - 93
حوزههای تخصصی:
مفهوم رنج با زندگی بشری درآمیخته و جزءجدایی ناپذیر جهان مادی است. هر انسانی به نوعی طعم تلخ درد و رنجی را که سرنوشت برایش مقدر کرده می چشد. شناخت چیستی رنج و معنایش در اندیشه ویکتور فرانکل، بنیان گذار نظریه معنادرمانی، و مولانا، عارف قرن هفتم، محور این پژوهش است. دکتر فرانکل با تحمل رنج هایش در اردوگاه های کار اجباری نازی ها، نگرش معنادار به رنج را یکی از مبانی اساسی معنادرمانی قرار داد. او یکی از راه های معنا بخشیدن به زندگی را درک معنای رنج های گریزناپذیر می شمارد و بر این باور است که ارزش های نگرشی پذیرش و تحمل مصائب را آسان می کند. مولانا نیز عارفی است که بر ساحت روان شناسانه وجود انسان واقف است. در زندگی با رنج های بسیاری روبرو بوده و با جهان بینی وجودی و فلسفی، معانی رنج و غم مقدر را بیان می کند. به باور او هستی آمیخته با رنج های اجتناب ناپذیر است، اما با نگاهی دقیق می توان معنای باطنی رنج ها را دریافت. اگر آدمی به درک این معنا برسد، رنج ها را می پذیرد و بی تابی نمی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که هر دو اندیشمند توسعاً نگاهی یکسان به رنج دارند و محنت های انسان را دربردارنده مفاهیم و معانی می دانند، اما در آثار مولانا مؤلفه های رنجِ معنادار بیشتر است و برای معانی رنج تمثیل های متعددی بیان شده است.
بررسی تطبیقی دو داستان کوتاه «الجبّار» از نجیب محفوظ و «برخورد» از احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
105-123
حوزههای تخصصی:
زندگی روستایی همواره ویژگی های متمایزی داشته، این ویژگی ها در گذشته پررنگ تر از امروز بوده است؛ ازجمله این ویژگی ها وجود دو ضلع مهم و تعیین کننده ارباب (مالک و زمین دار) و رعیّت بوده است. در گذشته ارباب نقش سرنوشت سازی در زندگی رعیّت داشته است، امّا امروزه این مناسبات تا حدّ زیادی کم رنگ شده است. رابطه بین این دو همواره مورد توجّه نویسندگان در ادبیّات داستانی بوده است و ادبیّات داستانی عربی و فارسی نیز از این توجّه برکنار نبوده اند. دو نویسنده مصری و ایرانی؛ یعنی «نجیب محفوظ» و «احمد محمود»، در داستان های «الجبّار» از مجموعه داستان دنیا الله و «برخورد» در مجموعه داستان زائری زیر باران، ظلم ارباب بر رعیّت را سوژه داستان خود قرار داده اند. این مضمون مشترک، ویژگی های ساختاری و محتوایی مشترکی را بین دو داستان به وجود آورده است و به طبع، به خاطر تفاوت سبک داستان نویسی و جغرافیای متفاوت فرهنگی دو نویسنده، تفاوت هایی بین دو اثر وجود دارد. در جستار پیش رو، شباهت ها و تفاوت های بین دو داستان بررسی و تحلیل شد. نتیجه کلّی پژوهش حاضر این است که در این دو داستان، جنبه های ساختاری همچون شخصیّت و روایت گری تحت تأثیر محتوای مناسبات ارباب رعیّتی است. به طبع، استقلال سبکی دو نویسنده نیز، باعث ایجاد برخی تفاوت ها بین دو داستان شده است.