هنر را عرق ریزی روح دانسته اند. این جمله بدان معناست که بین روح و روان آدمی با هنری که می آفریند ارتباطی دوسویه و تنگاتنگ وجود دارد. ارتباطی که گاه پای نقدهای روان شناختی را به حوزه ی هنر باز می کند، «نقدی که می کوشد تا پیوستگی های زنده و ملموس میان هنر و هنرمند را پیدا کند و به آنچه در ورای آثار است بپردازد» (امامی، 1378: 129و130) و چون شعر و ادب نیز در زمره ی هنرهاست و «مانند سایر هنرها نمودی نفسانی است. هم از جهت شاعر یا نویسنده ای که آن را ابداع می کند و هم از جهت خواننده ای که از آن محظوظ می شود» (زرین کوب، 1376: 81)، می تواند مورد نقد روان شناسانه قرار گیرد. یکی از این هنرمندها که هنرش بسیار مورد بررسی و مداقّه قرار گرفته «لسان الغیب» حافظ شیرازی است. حافظی که از قرن هشتم به بعد بخشی از ذهن و زبان هر ایرانی را به خود اختصاص داده و به مانایی رسیده است. مانایی ای که شاید حاصل توجه او به حالات درونیش باشد؛ یعنی رسیدن به «خودآگاهی»، خودآگاهی که مهم ترین و اولین مهارت از مهارت های ده گانه ی زندگی است.
مدت هاست که دیوان کامل لسان الغیب حافظ در غرب منتشر شده است. در عصر رمانتیک آلمان و در زمان حیات گوته (۱۷۴۹تا۱۸۳۲) علاقه و گرایش به ادبیات مشرق زمین شدت و رونق یافت و با گسترش توجه به ادبیات جهانی عنایت بیشتری به نویسندگان کلاسیک ایران و به خصوص حافظ شد. در عصر حاضر نیز بزرگان ادب و ایران شناسان آلمانی زبان از خدمت به فرهنگ و زبان هر دو ملت دریغ نورزیدند و مطالب ارزنده ای در این زمینه منتشر نمودند. در این مقاله سعی بر ارائه تصویر کلی از کتاب:“Hafis, Gedichte aus dem Diwan” نوشته پروفسور بورگل (Bürgel) داریم. هدف اصلی مقاله «بررسی شرح غزلیات حافظ» در کتابچه مذکور است که با کمک یونسکو در سال ۱۹۸۸ در آلمان و در سری «آثار آسیایی» به چاپ رسیده است.
پس از حمله ی غزان و مغولان به خراسان و نواحی دیگر ایران بزرگ، جامعه ی فارسی زبان، در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دستخوش دگرگونی شد. ازجمله حکومت مرکزی مسلط و فراگیر از میان رفت و طبقات حاکم جابه جا شدند. گروه هایی با سابقه ی فرهنگی و تمایلات قومی و تاریخی متفاوت به قدرت رسیدند. مرکز و مستقر حکومت که سال ها شهرهایی از خراسان بود، تغییر یافت و این خود خاندان های مدافع حکومت را تغییر داد و کم وبیش، سنت های فرهنگی و سازمان های اجتماعی تازه ای را وارد صحنه کرد. بسیاری حوزه های آموزشی، حتی بعضی شاخه های علوم محدود شد و گاهی رو به فراموشی گذاشت. در گیرودار این احوال، مسئله ی شعر، به خصوص شعر درباری و تبلیغاتی که بازار خود را در سایه ی اهل قدرت می دید، به تدریج متحول شد و از وجوه مختلف با شعر دوره های نخستین متمایز گردید.