هاروکی موراکامی، یکی از مطرح ترین نویسندگان کنونی جهان است و رمان کافکا در کرانه نیز به عنوان یکی از پرفروش ترین و بهترین آثار او شناخته می شود. این مقاله به تحلیل روایت شناختی رمان کافکا در کرانه از منظر دو نظریه روایت شناسی و اسطوره شناسی می پردازد. در این راستا، پس از بررسی رویکرد رولان بارت به روایت شناسی، روایت کافکا در کرانه با استفاده از یک جدول نشان داده می شود. آنچه در این رمان، نظرها را به خود جلب می کند، وجود یک الگوی اسطوره ای آیین گذار و بلوغ، براساس آن چیزی است که جوزف کمپبل در قهرمان هزارچهره مطرح کرده است. در پایان نیز به این سؤال پاسخ داده می شود که چگونه روایت اسطوره ای گذار و بلوغ، خود را مجدداً در این رمان تکرار کرده است و چگونه این آیین جهان شمول، در فرهنگ های مختلف، عناصری را در خود می آمیزد و درعین حال، در پس روایت ها باقی می ماند.
این مقاله با تکیه بر شیوه تطبیقی، استعمار و خشونت ناشی از آن را از خلال دو اثر معروف مارگریت دوراس به نام های سدی بر اقیانوس آرام و نایب کنسول مورد مطالعه قرار می دهد. در این مقاله خشونت حاصل از استعمار و عکس العمل های ناشی از آن مورد نظر است.ابتدا ساختار ظاهری شهر و تقسیم بندی دوگانه آن (شهر-زندان) مورد بررسی قرار می گیرد سپس به وضعیت اهالی بومی و استعمارگر پرداخته تا به این نتیجه برسیم که استعمارگر و استعمار شده به یک اندازه در رنج هستند و ساختار ظاهری شهر استعمار زده نیز مؤید این مطلب می باشد که استعمارگر نیز در زندان خودساخته محبوس است و افزون بر آن از خلال این دو اثر در می یابیم که در هر دو کتاب وضعیت شهر وضعیت شخصیت ها و وضعیت عکس العمل ها دوگانه و یکسان است و خشونت حاصل از استعمار چنان در ذهن نویسنده جا گرفته که دیگر رهایش نمی کند به طوری که بازتاب آن را در سبک و نگارش این دو اثر می یابیم.