مسئله اساسی در این پژوهش، اندیشه توحیدی در آثار سنایی است. این اندیشه، بخشِ مهمی از اندیشه هایِ بیشتر عارفانِ مسلمان را تشکیل می دهد. نگارنده در سه بخش می کوشد اندیشه توحیدی را در آثار سنایی نشان دهد. برای همین منظور، پس از ذکرِ توحید و اقسامِ آن، در بخشِ اول می¬گوید که مرادِ سنایی از توحیدِ وجودی، تأکید بر جنبه شهودیِ آن است. در بخش دوم بیان می کند که سنایی، ابن¬عربی¬وار، راه¬های معرفت¬الله را با بحث بر مشخصه هایی چون تشبیه و تنزیه، خودشناسی، اسماء و صفات الهی، اقرار به خلقِ افعالِ بندگان ذکر کرده است. در بخش سوم نیز پنج شرطِ مهم را به¬عنوانِ شروطِ اصلیِ تحقّقِ توحید از منظرِ سنایی برمی شمارد که عبارت¬اند از: رفعِ تعیّناتِ بشری، اخلاص، توکّل، تفرید و تجرید. هدف از پژوهشِ پیش رو، بررسی و اثباتِ امکانِ ستایش، شناخت و شناساندنِ باری تعالی است، به گونه ای که بتوان به «تشبیه در عینِ تنزیه» و «تنزیه در عینِ تشبیه» (درست به شیوه قرآنی) قائل شد، به¬ویژه که عارفانِ بزرگِ پس از سنایی، مانندِ عطّار و مولوی گسترش دهنده دیدگاهِ توحیدیِ او هستند.
طبیعت با قابلیت و داشته های بی نهایت خود، همواره پشتوانه ای عظیم برای هنر و آثار هنری بوده است. هنرمندان با بهره مندی از سرمایه های طبیعت، هنر خویش را تعالی بخشیده و آن را از امکانات بسیاری بهره مند ساخته اند. نیمایوشیج، شاعر طبیعت گرای معاصر، با حضور مداوم در دامن طبیعت، توانست پیوندی فکری و عاطفی بین خود و طبیعت پدید آورد. او ذهنیتِ شعری خویش را با طبیعت، به صورتی تنگاتنگ درآمیخت و آن را جانمایة هنر خویش ساخت. تأثیرپذیری نیما از طبیعت، دستاوردهای بسیاری برایش داشته است. او نوآوری خویش را نیز مدیون طبیعت است. مشاهدة تازگی های طبیعت و درک بی واسطة او از پویایی و تحولِ جاری در آن، توانست منبع الهامش قرار گیرد و در وی به انگیزه ای عظیم برای تحول تبدیل شود. شعر نیمایوشیج از هر نظر با طبیعت ارتباط و آمیختگی یافته است. او به اشکال مختلف از امکانات طبیعت بهره برده است.
شیخ احمد جام ژنده پیل (536-440 ه. ق) و خاندان دانشی و با فضل و فرهنگ وی در ادبیات عرفانی و نظام خانقاهی و تصوف خراسان بزرگ -و بلکه ایران- از چهره های موثر و درخشان بوده اند.متاسفانه آثار متعدد عرفانی شیخ احمد و فرزندان و اعقاب وی هنوز برای عموم اهل تحقیق شناخته شده نیست و طبعا بسیاری از جلوه ها و ظرافت ها و ارزش های ادبی، عرفانی و زوایای تاریخی و افق های اندیشه ورزانه این آثار ناشناخته مانده است.این نوشته به معرفی اثری از آثار گمنام ولی ارزشمند این خاندان می پردازد: «حدیقه الحقیقه» اثری از قطب الدین محمد بن مطهر بن احمد جام.
سخن نو درباره اندیشه کهن حماسه هایعرفانیو سفرنامه هایروحانیگفتن اگر چه محال نیست، بس دشوار مینماید، بویژه سخن گفتن از سنت دیرینه دیرپایحکایت پرواز و معراجِ روح آدمیبه سویجایگاه برینِ دیرین، چه به صورت داستان هایمعراج و چه در قالب حکایت هایتمثیلیرمزیپرواز مرغان روح. سخن از حکایت سفرنامه روح آدمیاست؛ یعنیمعراج. موضوع معراج نامه ها سفر است. مسافران معراج نامه ها، شارحان سفرنامه روح خویشند. آنان حکایتِ سفرِ خویش از عالم خاک به افلاک را بازگو میکنند. مسافران این سفر زائرانیهستند که پله هاینردبان سلوک را میپیمایند و موانع و منازل و افلاک را در مینوردند، تا به معرفت، حقیقت و زیارت حق نایل شوند. نقل سفرنامه هایروحانی معنویاگرچه با زبان معیار هنجار قابل بیان نیست، اما این مسافران محاکات اندوه خویش را در حیطه فرازمانی، در شرایط فرامکانیو با بیانیفرازبانیبازگو میکنند. همین ویژگیهایفراهنجار است که اصالت نو شدن این آثار را با پیشینه سنت، ریشه دار میگرداند و قرون متمادیتوجه شاعران و نویسندگان را به خود معطوف میدارد. این مقاله سعیدارد تا از میان آثار مکتوب موجود ادبیایران و جهان، پیش گامانیرا که به بیان سفر معنویخویش ـ معراج ـ پرداخته اند، برجسته ترین آن ها را بر شمارد. بویژه متعالیترین آن ها یعنیمعراج مقدس حضرت رسول (ص) که تاثیرگذارترین آن ها بر سایر معراج ها نیز بوده است، تا شیوه بیان هر یک را در معراج روحانی، عقلانیو انفسیآنان در طریق پیمودن مدارج نردبان سلوک، از زبان ایشان بازگوید.