محمدتقی طباطبایی

محمدتقی طباطبایی

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۶ مورد.
۱.

آیا برگسون پدیدارشناس است؟ مطلقِ داده شده و تضایف اندیشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: برگسون پدیدارشناسی رئالیسم مطلقِ داده شده تضایف اندیشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۲
انتقاد همیشگی پدیدارشناسان از فلسفه برگسون این بوده که او با وجود آفرین انگیزی در میانه راهِ پدیدارشناسی از پیمودن طریق درست بازمانده و سرانجام در نوعی رئالیسم ساده انگارانه متوقف شده است. از سوی دیگر، رئالیست ها نیز هرگاه خواسته اند فلسفه برگسون را نقد کنند آن را نوعی تضایف باوری شمرده اند که با پدیدارشناسی، نه به صورت ماهوی، بلکه تنها به کمابیشی و در درجه تفاوت دارد. رئالیسم و تضایف باوری دو سوی متقابل بوده اند که فلسفه برگسون گاه به این و گاه به آن بازبرده شده است. از این رو، پاسخ به پرسش از این که برگسون پدیدارشناس است یا نه ناگزیر باید پاسخ به این پرسش نیز باشد که آیا او، آن گونه که پدیدارشناسان می انگارند، رئالیست نیز هست یا نه. بدین سان، پرسش این نوشته آن است که آیا اندیشه برگسون را می توان از گونه تضایف باوری و نوعی پدیدارشناسیِ نارس به شمار آورد یا باید آن را دارای تفاوت ماهوی (نه درجه ای) با پدیدارشناسی شمرد؛ و نیز اگر فلسفه برگسون را نمی توان از گونه پدیدارشناسی دانست، آیا ناگزیر باید اندیشه او را همنوا با بعضی پدیدارشناسان نوعی رئالیسم خام دستانه دانست یا نه. یافته این نوشته آن است که برگسون با اندیشه مطلق داده شده از این دوگانه درگذشته و هر دو را دربرگرفته است.
۲.

سه بیان از «دیرند» در فلسفه برگسون؛ صورت بندی دلوزی از فلسفه برگسون چه «تفاوتی» دارد؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: برگسون دوگانه انگاری یگانه انگاری بیانگری دلوز

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۴ تعداد دانلود : ۲۶۹
فلسفه برگسون را گاه دوگانه انگار دانسته اند و گاه یگانه انگار. بهای جانبداری از هریک نیز نابوده انگاشتن بعضی مفاهیم و تصریح های برگسون به نفع بعضی دیگر بوده است. در این میان، کسانی کوشیده اند فلسفه برگسون را هم زمان دوگانه انگار و یگانه انگار بخوانند، اما کوشش ها نه تنها نابسنده بوده بلکه بر دشواری های پیشین نیز افزوده است؛ زیرا گاه فلسفه برگسون را به فلسفه ای وحدت وجودی بازبرده و گاهی بر بنیادی دیالکتیکی استوار ساخته و گاه دیگر آن را به نوعی دوگانه انگاریِ متعارف بدل کرده است. ژیل دلوز، با طرح آموزه «تفاوت»، خوانشی از فلسفه برگسون به دست داده است که بر اساس آن فلسفه برگسون لحظات مختلفی از دوگانه انگاری و یگانه انگاری دارد که در هریک، دیرند «بیانی» دیگرگونه می پذیرد: از دوگانه انگاری مطلق به یگانه انگاری نهفته و سپس به دوگانه انگاریِ بازیافته. هدف این مقاله این است که ضمن برجسته کردن تفاوت اساسی خوانش دلوز با بقیه خوانش های وحدت وجودی یا دوگانه انگار یا دیالکتیکی از فلسفه برگسون، نشان دهد که توضیح نسبت این لحظات و به ویژه توضیح منطق گذارِ واپسین به دوگانه انگاریِ بازیافته مستلزم فراخواندن آموزه ای است که گرچه دلوز خود آن را پرورانده، در خوانش اش از برگسون آن را چندان برجسته نکرده است. به این ترتیب، مدعا این است که توضیح منطقِ تفکیک لحظه های فلسفه برگسون در خوانش دلوز و نیز منطق گذار از هریک به دیگری، به جای ملاحظه دو بیان از دیرند، مقتضی در شمار آوردن بیان سومِ دیرند همچون تفاوت فی نفسه است. این گونه است که بیان پذیری هریک از وجوه دیرند در سه گونه تفاوت میسر می گردد: دیرند همچون امر ناب در تفاوت ماهوی، دیرند همچون امر فراگیر در تفاوت شدّی و دیرند همچون امر خلاق در تفاوت فی نفسه.
۳.

روشن سازی نسبت یگانگی و بس گانگی در منطق اکسپرسیون براساس خوانش دلوز از اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: منطق اکسپرسیون بسگانگی یگانگی درون ماندگاری جوهر مطلق تمایز واقعی صفات

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۹ تعداد دانلود : ۲۴۱
ژیل دلوز همواره از طریقِ خوانشِ فیلسوفانِ دیگر، به دنبال طرح و بسطِ مسئله ای در فلسفه خویش بوده است. بدین جهت، بسیار پیش می آید که در نسبت با مسئله خویش، بر مفهومی در اندیشه یک فیلسوف تأکید گذارد، که با وجود اهمیتش، در نظامِ فکری آن فیلسوف چندان برجسته نشده باشد. مفهومِ اکسپرسیون، که دلوز آن را مبتنی بر خوانشِ اسپینوزا در کتابِ اکسپرسیونیسم در فلسفه: اسپینوزا طرح کرده، از جمله چنین مفاهیمی است، که دامنه و وجوه گسترده ای دارد. از آن جا که نوشته حاضر در پرتوِ مسئله نسبتِ یگانگی و بسگانگی این مفهوم را بررسی می کند، لذا وجه منطقیِ این مفهوم در آن برجسته می گردد. این مقاله می کوشد نشان دهد که چگونه دلوز با استفاده از منطقِ اکسپرسیون،  اصالتِ یگانگی یا اصالتِ بسگانگی را کنار زده، و نسبتی درون ماندگار میانِ این دو مفهوم برقرار می سازد. برای این منظور، ابتدا تمایز و درعین حال هم بستگیِ مؤلفه های سه تایی این منطق، از سه جهتِ متفاوت شرح می گردد. سپس نشان داده می شود که چگونه این هم بستگی مبنایی برای برقراری نسبتی درون ماندگار میانِ مفاهیمِ یگانگی و بسگانگی، فراهم می سازد. بخش آخر نیز با درنظرگرفتنِ این منطق، به صورت تحلیلی، تفسیرِ دلوز از مفاهیم جوهر ِمطلق و تمایز واقعیِ صفات را بازسازی می کند، تا به صورت انضمامی نمونه ای از لوازم و نتایجِ دگرگون کننده آن را آشکار سازد.
۴.

دکارت، شکِّ متافیزیکی و بنیادگذاریِ روش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دکارت شک متافیزیکی شک روشی روش اهریمن فریب کار استدلال رژیا من روانشناختی منِ متافیزیکی پیوند ضروری وجود و عقل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۸ تعداد دانلود : ۳۴۲
شکّ روشیِ دکارت را هم آنان نقد می کنند که یک سره با شکّ میانه ای ندارند، هم دیگرانی که آن را برای آغازِ اندیشیدنِ روش مند، نابسنده می دانند. بااین حال، دست آوردهای شکّ روشیِ او در فلسفه های پس از وی، جذب شده و همواره درکار است. هدف این مقاله آن است تا نشان دهد که دکارت چگونه در راهِ پاسخ به پرسشی ناگزیر، از بنیادِ متافیزیکیِ روشِ علمی َش، توانست با به کاربستنِ شکِّ روشی به سانِ بسط گامِ نخست از همین روش، به مهم ترین کشفِ متافیزیکیِ خویش یعنی کشفِ پیوندِ ضروریِ وجود و عقل در این همانیِ «من» دست یابد. ازین رو، پس از طرحِ بنیادهای روش ریاضی کلّی و روشن ساختنِ ضرورتِ درونیِ طرحِ شکِّ روشی درنسبت با استوارساختنِ این بنیادها، با تمرکز بر گام سوم از شکّ روشی شکّ متافیزیکی گذارِ دکارت از سطح روان شناختیِ روش به سطحِ متافیزیکیِ آن صورت بندی می شود. روشن خواهد شد که شکِّ متافیزیکی به همراه ایده ی اهریمن فریب کار، گره گاهی است برای پیوندِ روشِ علمی و متافیزیک دکارتی؛ پلی برای گذر از «منِ» روان شناختی به «منِ» متافیزیکی؛ آستانه ای برای کشفِ پیوندِ ضروریِ وجود و عقل در این همانیِ «منِ» متافیزیکی؛ گذرگاهی برای کنارگذاشتنِ معیارِ شکّ ناپذیری برای حقیقت ازراهِ به کاربستنِ دوباره ی آن برخودش ودرنتیجه کشفِ معیارِ عقلانیِ وضوح و تمایز.
۵.

میرزا ملکم خان و اندیشه روش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: میرزا ملکم خان روش عقل علمی عقل طبیعی تفکر راهبردی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۵ تعداد دانلود : ۵۴۶
این مقاله درپی توجیه این ادعا است که آن چه در نوشته های میرزا ملکم خان درچارچوبِ تمایز عقل علمی از عقل طبیعی طرح می شود، نشان گر توجه وی به جایگاه محوریِ اندیشه ی روش در شکل گیریِ عقلانیت علمی و هم چنین، ایده ای مرکزی در کلیت اندیشه ی اوست؛ ایده ای که می توان براساس آن، جوانب گوناگون فکرِ وی را به هم پیوست و آن را به نحوی سازمند، صورت بندی و خوانش کرد. هم چنین ادعا می شود براساس این صورت بندی، می توان به دریافتی روشن از رویکرد وی به مسایل دوران پرآشوب پیش از مشروطیت رسید. از آن جا که ملکم خان علت العللِ ترقی و آبادانی فرنگستان را در پیروی از اصول عقل علمی می داند و هدف اش نیز ارائه ی برنامه ای برای آبادانی و ترقی ایران است، رویکردِ وی به چالش ایران را باید رویکردی راهبردی درنظر گرفت. وی در قامت استراتژیستی می اندیشد که راهبردی بی سابقه برای نفی استعمار قریب الوقوع، در سر دارد. رویکرد این نوشتار آن است تا داوری درباره ی تفکر ملکم خان، نه براساس ویژگی های شخصیتی، رفتارهای اجتماعی یا حتی انگیزه خوانیِ وی بلکه براساس تحلیل و تفسیر ساختاریِ چندین نوشته ی برگزیده از دوره های گوناگون زندگیِ وی انجام پذیرد تا ازین راه روشن شود، مفهوم محوری در اندیشه ی وی چیست (روش)، چرا چنین باوری دارد (عقل علمی مبنای تمامی ترقی های فرنگیان است) و چگونه آن را می پروراند (راهبردی).
۶.

مساله تمایز و معنای دوگانه وجود در تفکر دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمایز واقعی تمایز وجهی تمایز عقلی تمایز صوری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۷۱ تعداد دانلود : ۱۰۴۳
پیش از دکارت، فیلسوفان سده های میانه هنگام بحث از نسبت وجود و ماهیت به سه گونه تمایز توجه کرده بودند و دکارت نیز به این سه گونه توجه دارد اما این مساله را صرفا در ذیل بحث از نسبت میان نفس و بدن طرح می کند و جز اشاره هایی کوتاه به مساله ی تمایز وجود از ماهیت نمی پردازد. پرسش این است که با توجه به سکوت دکارت در این مساله در عین اهمیت آن برای درک متافیزیک وی، آیا می توان به درکی روشن از معنای وجود و نسبت آن با ماهیت از راه پی گیری مساله ی تمایز رسید یا خیر. این کار در گام نخست با پرداختن به چهار گونه تمایز ممکن نزد دکارت و سپس روشن سازیِ چهارگونه تمایز میان وجود و ماهیت بر اساس آن ها آغاز می شود تا سرانجام آشکار شود که دکارت درکی دوگانه از معنای وجود دارد. در پایان چنین ادعا خواهد شد که این درک دوگانه و نیز عدم امکان گذر از آن در تفکر دکارتی، سبب پدید آمدن ابهام و ناکامی در تفسیر متافیزیکی دکارت از واقعیت، هم نزد خودش و هم هنگام فهم برای دیگران است.
۷.

نقد ترجمه کتاب نیچه و فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذات پدیدار پدیده سنجش نمود آری گویی نه گویی خواست قدرت به رسمیت شناختن انضمامی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۴۳ تعداد دانلود : ۱۷۹۱
با توجه به حجم گسترده ترجمه آثار فلسفی به زبان فارسی، در این مقاله با بررسی یکی از ترجمه های کلاسیک فلسفی در نظر بوده تا نخست، با ذکر برخی معیارهای کلیِ نادیده گرفته شده در این دست کارها، نقدی عمومی بر روند کلی ترجمه های فلسفی بیان شود و سپس بر اساس معیارهای داده شده در این نقد به طور خاص ترجمه نیچه و فلسفه ژیل دلوز از سوی خانم لیلا کوچک منش بررسی شود. در یک جمع بندی کلی می توان گفت متأسفانه این اثر فاقد معیارهای لازم برای ترجمه یک اثر کلاسیک فلسفی است. در طول مقاله نیز کوشیده ایم تا همین کاستی ها را نشان دهیم.
۸.

از کارکردگرایی تا بسترگرایی: بازسازیِ گفتگوی دریفوس و پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذهن کارکردگرایی ماشین تورینگ اتمیسم بسترگرایی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
تعداد بازدید : ۱۲۹۸ تعداد دانلود : ۲۸۴۰
در 1960 پاتنم در مقاله ""اذهان و ماشین ها"" بر پایه قیاسِ میانِ ذهن و ماشینِ تورینگ نگرشی نو به ذهن به نام کارکردگرایی را پی ریزی نمود. یک دهه پس از آن دریفوس براساسِ تفسیرش از پدیدارشناسیِ مرلوپونتی و هیدگر کارکردگراییِ پاتنم را نقد کرد. دریفوس نشان داد که نمی توان ذهن را به مثابه ماشینی تورینگ به شمار آورد که با بهره گیری از قواعدی صوری کار می کند و ورودی و خروجی هایش عناصری فارغ از بستر هستند. دو دهه بعد پاتنم بر پایه شکست کارنپ در صوری سازی استقرا، چرخش به سوی کل گرایی و خارجیت گرایی معناشناختیِ خودش از نگرشِ کارکردگرایانه- محاسبه گرایانه در فلسفه ذهن دست کشید و به نگرشی خارجیت گرا- بسترگرایانه روی آورد. نقدی که پاتنم بر پایه آن کارکردگرایی را از ریشه نادرست دانسته بود همان نقدی بود که دریفوس سال ها پیش بر وی وارد آورده بود. در این مقاله گفتگوی نقادانه میانِ دریفوس و پاتنم بازسازی می شود و بر پایه آن نشان داده می شود که فیزیکالیسم به مثابه نظریه ای در بابِ ذهن نادرست است و به جای آن ""سوژه ای در جهان"" الگوی مناسبی را برای ذهن فراهم می آورد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان