۲.
کلیدواژهها:
دانش جامعه دانش بنیان دانش درون زا دغدغه و عزم مشترک علم و فناوری راهبردهای تعامل و کنش دانشی
هدف و مقدمه: با توجه به اسناد بالا دستی، یکی از ویژگی های جامعه ایران در افق چشم انداز 20 ساله، تحقق جامعه مبتنی بر دانش است. شناسایی بستر، شرایط علی، شرایط مداخله گر و راهبردهای تعامل و کنشِ دانشی در راهبری جوامع دانش بنیان می تواند در تحقق جامعه دانشی مفید و مؤثر باشد. هدف این پژوهش که با روش نظریه داده بنیاد صورت گرفته است، شناسایی و طبقه بندی این عوامل بوده و در پی پاسخ به این سؤال اساسی است که «بسترها، شرایط علی، شرایط مداخله گر و راهبردهای تعامل و کنش دانشی در راهبری جوامع دانش بنیان کدامند؟». دانش برای توسعه جوامع انسانی حیاتی بوده و نقش کلیدی در رشد اقتصادی، توسعه اجتماعی، غنای فرهنگی و توانمندسازی سیاسی ایفا می کند. یونسکو به منظور تمایز جامعه دانش بنیان از «جامعه اطلاعاتی» به توسعه مفهوم «جامعه دانش بنیان» پرداخته است که حاوی ایده هایی مبتنی بر فراگیری، کثرت گرایی، تساوی، گشودگی و مشارکت است. این مفهوم، بیانگر اعتقاد راسخ یونسکو به این مهم است که جوامع دانش بنیان نه تنها از سوی نیروهای علمی و فناوری، بلکه باید توسط انتخابهای اجتماعی شکل داده شده و هدایت شوند. در حقیقت، علم و فناوری ظرفیت خارق العاده ای را برای مبادله اطلاعات و دانش، ظهور الگوهای جدید ارتباطات و مبادله ایده ها و همچنین تولید و طراحی ایجاد می کند و هر جامعه ای نیز دارای سرمایه های معرفتی خاص خود است. در جمهوری اسلامی ایران، استقرار جامعه دانش بنیان، جامعه فرهیخته، توانا (مقدمه چشم انداز)، کارآفرین، خلاق، نوآور (ماده 4 برنامه پنج ساله ششم) و نظایر آن از مواردی هستند که در اسناد بالادستی و مشخصاً سند چشم انداز آمده است. افزون بر آن، به یقین، تدابیر ابلاغی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) با عناوینی چون «الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی» از توجه نظام جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ به نیازها و مطالبات جامعه و نیز استفاده از فرصت ها جهت رسیدن به سطح بالای رفاه و آبادانی؛ تحقق جامعه دانایی محور؛ و الگو بودن در سطح و تراز جهانی حکایت دارد. تحقق این مهم، نیازمند توجه اساسی به بسیج منابع و ظرفیت های دانشی برای حرکت امیدوارانه و یافتن راه حل های جدید، مؤثر، کارآمد و پایدار برای اداره جامعه است. روش شناسی: این پژوهش رویکرد استقرایی داشته و از نظر استراتژی نیز کیفی است و از روش داده بنیاد بهره برده است. برای این منظور اسناد بالادستی از جمله چشم انداز 1404، برنامه های پنج ساله، سند تحول راهبردی علم و فناوری کشور، مطالعات علمی و پژوهشی مربوطه مورد بررسی واقع و مصاحبه های تخصصی نیز در بازه زمانی نیمه دوم 1398 تا پایان خرداد 1399 به صورت نیمه ساختاریافته و به روش گلوله برفی تا رسیدن به مرحله اشباع نظری صورت گرفت تا به شناسایی و تبیین عوامل مؤثر پرداخته شود. برای روایی و پایایی پژوهش یا «قابلیت اعتماد» در پژوهش داده بنیاد، اسناد و مدارک معتبر جمع آوری مورد بررسی قرار گرفت و جامعه پژوهش نیز با توجه به ویژگی هایی از قبیل سابقه بیش از 20 سال فعالیت در زمینه سیاست گذاری علم و فناوری، فعالیت در سطوح عالی اجرایی مراکز اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، تحصیلات عالی و فعالیت پژوهشی در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی کشور انتخاب شدند. همچنین، در پایان هر مرحله کدگذاری، نتیجه کار در اختیار 5 خبره قرار گرفت تا دقت علمی پژوهش و میزان انطباق متغیرها و گویه های تحقیق با هدف اصلی پژوهش بررسی گردد. یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، دانش درون زا، تحول اندیشه و تفکر تولید، تبدیل افراد جامعه از فقط مصرف کننده دانش به تولیدکننده دانش، مهم ترین نقش را در شکل گیری جامعه دانش بنیان دارند و منبع اصلی این تحولات، افراد آن جامعه هستند. هنگامی که دانش از درون ذهن افراد خارج گردیده و در چرخه توزیع و انتشار قرار گیرد، قدرت زا می شود و همه ابعاد جامعه را متأثر می سازد. توجه به مضامینی ازجمله «دغدغه و عزم مشترک» و «تحولات بنیادین مبتنی بر علم و فناوری» (طبقه محوری)؛ خلق، توزیع و به کارگیری دانش (شرایط علی)؛ سرمایه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فناوری اطلاعات و ارتباطات (شرایط مداخله گر)؛ چشم انداز 20 ساله و ضرورت تحول اندیشه و تفکر تولید با محوریت افراد جامعه (بستر و زمینه)؛ پویایی، تقویت رابطه دانشگاه، صنعت و دولت، ارتقاء فرصت های یادگیری (راهبردها)؛ برای تحقق جامعه دانش بنیان، ضروری است. اعتبارسنجی مضامین استخراج شده، با برگزاری پانل دلفی انجام و درنهایت، مدل پارادایمی ارائه شده است. بحث و نتایج: تحولات بنیادی، ماهیت جوامع را متأثر نموده است. نظم نوینی در حال شکل گیری است که پایه های آن بر اساس دانش و نوآوری مبتنی بر دانش است. در نتیجه ایفای نقش دانش، دگرگونی غیرقابل برگشت و کنترل برای جوامع وجود دارد. واقعیت آن است که با وجود چنین پدیده ای محتوم، آشنایی اجمالی جامعه علمی و اجرایی با واژه جامعه دانش بنیان، تبیین شفاف مفهوم شناسی و نیز شناخت عناصر پایه ای مؤثر آن بر اساس یک نظام واره علمی و منطقی صورت نگرفته است. ضرورت این مهم به دلیل آن است که اولاً خاستگاه این ادبیات غیربومی بوده؛ و ثانیه غالباً در سطوح سازمانی و یا حوزه ای مانند اقتصاد دانش بنیان و موارد مشابه بررسی شده اند. نظریه جامعه دانش بنیان و یکی از مهم ترین الزامات و پایه های تحقق آن، تغییر ذهنیت ها و روال های موجود و باوراندن این نکته است که دانش بزرگ ترین سرمایه و دارایی هر جامعه است و منبع اصلی این سرمایه، افراد آن هستند. هنگامی که دانش از درون ذهن افراد خارج گردیده و در چرخه توزیع و انتشار قرار گیرد، قدرت زا می شود و همه ابعاد جامعه را متأثر می سازد.