امام خمینى و کرامت, عزّت و عظمت ملل مسلمان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کرامت در زبان و ادبیات فارسى چندین معنا را به ذهن متبادر مى کند; از جمله بزرگوارى, جوانمردى, نوازش ها, کارهاى خارق العاده اولیا1, محرومان را مشمول لطف خویش قرار دادن, با قدر و قیمت بودن کار و یا تلاش, عزت و عظمت روح, کسى که قدر و منزلت و رتبه اى بالا, به لحاظ معنوى و اخلاقى دارد.2
در فرهنگ اسلامى کرامت یک نوع علوّ روحى و اعتلاى معنوى و معرفتى است که موجب مى شود آدمى از موضع عزّت, صلابت و عظمت روحانى اخلاق, رفتار و کردار خود را سامان دهد و مناسبات خود را با افراد جامعه و حتى مخالفان بر این اساس تنظیم کند. انسانى که به این بزرگوارى روحى رسیده است, باتلاق هاى ذلّت را پشت سرمى نهد و از امور لهو و بیهوده بپرهیزد و با رسیدن به آزادگى ویژه اى, در قبال سرنوشت اجتماعى و فردى خاموش نمى ماند, زیر بار هیچ قدرتى که از راه زور و سلطه به وجود آمده نمى رود و حق آزادى در اندیشه و انتخاب را براى گزینش بهترین راه سعادت براى اشخاص باز مى گذارد; ضمن این که وفادارى به اصول و ارزش هاى اسلامى و بنیان هاى عقیدتى را در نظر دارد و حتى از چنین منابع ارزشمندى براى حل مشکلات جهانیان کمک مى گیرد. انسان اهل کرامت جنبش ها, نهضت ها و جوشش هاى اجتماعى را به سوى فضیلت ها هدایت مى کند.
امام خمینى در جستجوى کرامت و عزتى بود که برخدا باورى و توحید اتکا داشت و هدایت و تربیت انسان را عملى مى ساخت و در این زمینه, همان اصلاحاتى را پى گرفت که انبیا و اولیاى الهى آغاز کرده بودند. تجدید حیات معنوى و بیدارى که آن روح قدسى به وجود آورد, حرکتى فرهنگى براى رشد معنوى, پرورش هاى اخلاقى و عروج و سیر انسان ها به سوى حق تعالى به شمار مى رفت. او دین دارى و رعایت موازین شرعى را لازمه چنین کرامتى تلقى مى کرد و بر این باور بود که فضیلت خواهى, عزت, عظمت و سربلندى مسلمانان با هر گونه غرب زدگى, خرافات, نژادگرایى, مادى گراى و سلطه در تضاد آشکار است و امکان ندارد هویت اسلامى مسلمین, بدون پایبندى به احکام قرآن و سنّت نبوى حفظ شوند. به همین دلیل, او تمام جوشش ها و حرکت ها را به سمتى هدایت کرد که بر ایمان و پارسایى اتکا داشت و همین امر پایه گذار حرکت زنده و جاویدى در تاریخ شد و از این روى, لازم است ارزش هاى نهضت امام را براى تقویت یا تحصیل کرامت انسان ها به جهان انتقال دهیم. البته نباید فراموش کرد که امام این تحول را با تزکیه درونى, با تکیه بر قدرت الهى, زیستن با عموم مردم و انس با محرومین صالح آغاز کرد و با همین شروع ارزشمند طاغوت را درهم شکست, استکبار را در هراسى عمیق فرو بُرد و جهان غرب را تکان داد و از همان مکان ساده اى که در قم و جماران در آن مى زیست, قدرت هاى مهم جهان را به چالش کشید.
ریشه ها و میوه هاى کرامت
کرامت همان پاکى از هر گونه پستى و فرومایگى است و در مقابل فرد کریم, دنّى وجود دارد. کسى که مى خواهد به مقام مکرمین دست یابد, از اعتبارات دنیایى فراتر مى رود. به اعتلا گرایش دارد و کرامتى که به سوى مسیر حق مى رود, بر تقوا و پارسایى متکى است و به عنوان کمالى نفسانى, بدون علم و عمل کامل نمى شود. بنابراین مقدمات آن مبتنى بر معرفت و کردارى صالح است. خداوند وقتى از این دو عنصر سخن مى گوید, یکى را به عنوان راهنما و دیگرى را به صورت دستیار معرفى مى فرماید: (اِلَیْه یَصْعَدُ الکَلمُ الطّیّبُ والعَمَلُ الصالحَ یرفَعُهُ)3 کلم طیّب همان نیّت پاک, اعتقاد درست, باور ژرف و معرفت اصولى است که به جانب حق ّ در حال صعود و ارتقاست و عمل صالح در این ترقّى و تعالى معرفت را یارى مى کند. البته دانش و بینشى در این زمینه کارساز خواهد بود که میوه اش اخلاص است و تقوا و کرامت را به دنبال دارد.
خداوند به گونه اى انسان ها را خلق کرده که هم راه تقوا را مى شناسند و هم طریق فجور را: (فَالهما فجورها و تقویها)4.
انسان وقتى به تقوا رسید, کرامت را در آغوش مى گیرد; چنان که قرآن مى فرماید: (اِنَّ اکرمکم عند الله اَتْقیکُمُ)5; یعنى انسان تقّى, در محور کرامت قرار مى گیرد.
انسان دلباخته دنائت, در مدرسه تکریم پذیرفته نمى شود. از این روى, حضرت على (ع) فرموده اند: (و اکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنّیه و اِنْ ساقَتْکَ اِلتى الرغائب;6 یعنى روح خود را از هر گونه پستى گرامى بدار; اگر چه برحسب ظاهر تو را به سوى امورى مرغوب مى کشاند). کسى که به امور فرومایه روى مى آورد, نه تنها چیزى نصیب خود نمى کند, بلکه از جان و روح و سرمایه هاى عظیم درونى خود مایه گذاشت و کالایى بسیار نازل دریافت کرده است. انسان کریم آزادگى دارد, بنده هیچ کس جز خداى خویش نیست, آنچه با گوهر ذاتش بیگانه است, به بوستان وجودش راه نمى دهد, از بند تمام دشمنان درونى و بیرونى رها شده و با سرشتى عالمانه و روحى کریمانه و آزاده به سوى فضایل قدم بر مى دارد. قرآن فرموده است: (لَقَدْ کرّمنا بنى آدم)7; یعنى خداوند بنى آدم را برسایر مخلوقات برترى داده است و این نکته مؤید آن است که پروردگار متعال به انسان ها عنایت افزون تر و ویژه اى دارد, اما آنان این لطف را همچون دیگر نعمت هاى الهى به بوته فراموشى و غفلت مى سپارند. از این آیه استنباط مى شود که هر کمالى که در سایر موجودات هست, حدّ اعلاى آن در آدمى وجود دارد و این کرامت, هم یک وجه عمومى و کلّى دارد که شامل همه انسان هاست و هم فضایل روحى و معنوى و یژه اى که به پاره اى اختصاص یافته است. از این رو, حتى انسان هاى مشرک, کافر و فاسق از کرامت الهى برخوردار بوده اند, ولى چنین گوهرى را کفران کرده و به سوى پستى ها سوق یافته و اصالت و هویت اصیل خویش را که هدیه اى الهى است, به پاى امور فناپذیر, فاقد ارزش و بسیار پست, ذبح کرده اند.
انسان با عنایت به چنین سرمایه معنوى و فضیلت ملکوتى, مى تواند در تمام وجوه زندگى قدم هاى بزرگى به سوى کمال بردارد و این خصیصه است که او را در میان سایر موجودات ممتاز مى کند; ویژگى نابى که مى تواند به کمک آن حق را از باطل, خیر را از شر, سود را از زیان تفکیک کند. خردمندى, نطق و بیان, استخدام سایر مخلوقات و دانش هایى که به وسیله آن انسان به ترقى و توسعه و اختراع ابزارها و امکاناتى مى رسد, شاخه هایى از این شجره مبارک هستند.8
افرادى که از کرامتى آسمانى برخوردارند, در محفل هاى گناه حاضر نمى شوند و از بدى ها و امور بیهوده کریمانه عبور مى کنند: (وَ اذا مَرُّوا باللغو مرّوا کراماً)9 و اگر هم در صدد حذف فساد از جامعه باشند, کریمانه این کار را انجام مى دهند: (والَّذینَ هُمْ عَنِ اللّغو مُعرِضُونَ)10. آنان به برکت پارسایى, قدرت تشخیص بین حق و باطل را به دست مى آورند: (اِنْ تَتَّقُوا اللّه یَجْعَلْ لَکُمْ فُرقاناً)11. انسانى که چنین معرفتى دارد, زیبایى حقایق را مشاهده مى کند و از زشتى باطل آگاه است و کرامت نیز این گونه است: و نیروى معنوى آن موجب شرح صدر مى گردد و تقوا طاقت را افزایش مى دهد.
راه و خصال بزرگواران
خداوند زمینه هایى را در درون و برون انسان ها فراهم کرده تا با آنها بتوانند به گوهر عزّت, بزرگوارى و کرامت دست یابند. فطرت حق جویى و سرشت نیک خواهى, بینش درست و گرایش به خوبى ها, حجت هاى باطنى آدمى هستند. این ویژگى که بشر را به سوى دیانت, فضیلت و کرامت سوق مى دهد, در طول تاریخ در نهان تمام انسان ها بوده است و هیچ کس فاقد این سرمایه هاى درونى نیست: (فطرة الله التى فَطَر الناس عَلَیها لا تبدیل لِخلق الله ذلک الدّین القیّم)12 پس انسان به طور ذاتى مستعد کمال و کرامت است, اما باید با پارسایى آن را شکوفا کند و به فعلیّت برساند. بعثت انبیا براى تعلیم کرامت است; همان گونه که رسالت خاتم انبیا براى تتمیم مکارم اخلاقى است13 و فرستادگان الهى به عنوان معلمان مدرسه بزرگوارى, زمینه هاى بیرونى تحقّق چنین خصلتى را فراهم مى سازند.
بنابراین تمام علل, لوازم و مبادى براى نایل شدن به این صفت وجود دارند و اینها خود شاهد قطعى هستند بر اینکه خداوند متعال مى خواهد انسان ها را به مقامات بالاى معنوى که برتر از رتبه فرشتگان است, برساند و چون دین اسلام کامل ترین آیین است, تعلیمات آن قادر است آدمى رابه عالى ترین درجه کرامت سوق دهد.
(احسن المخلوقین) بودن انسان هم این واقعیت را به اثبات مى رساند که او جامع کمالات است; زیرا خداوند از روح خویش در وجودش دمیده: (نَفَخْتَ فیه من رُوحى)14 و خداوند در آفرینش هیچ موجودى جز انسان نفرمود: (فتبارک الله اَحْسَنُ الخالقین)15 پیمودن راه بزرگوارى اگر چه توأم با سختى ها و مشکلات است, ولى اجبارى نیست: (قل الحَق من ربّکم فَمَنْ شاء فَلْیُومِنْ و مَنْ شاءَ فَلْیَکفر)16. ولى وقتى راه مزبور را برگزید, باید با گرفتارى ها و ناملایمات به مبارزه برخیزد و این عزّت پایدار و جاویدان را با تحمل رنج و مشقّت به دست آورد. حضرت على (ع) فرموده اند: (المکارم بالمکاره)17.
مسافر مسیر کرامت, به سوى مقصدى مقدّس و جاوید در حرکت است و این هجرت با ناگوارى هایى توأم است: (یا ایّها الاِنسان اَنَّکَ کادِحَ ربَّکَ کَدْحا فَملاقى)18. اما آن که در محورى درست حرکت مى کند و زاد و توشه تقوا را با خود آورده است, در تنگنا قرار نمى گیرد: (وَ مَنْ یَتَّقِ اللّه یَجْعَلْ له مخرجاً)19 اگر انسان کرامت را در آغوش بکشد, دیگر در مسیر زندگى دچار افسردگى و نگرانى نخواهد شد و آنچه را فناناپذیر است, به خود اختصاص خواهد داد. (ما عِنْدکُم یَنْفَد وَ ما عِندَ الله باقٍ)20. او هرگز غصّه دنیا و مسائل مربوطه به آن را نمى خورد, چنان که حضرت على (ع) تذکر داده اند: (مَنْ کَرُمَتْ نَفْسَهُ صَغُرَتِ الدُّنیا فى عنه). 21
انسان هاى کریم حیثیّت فردى و اجتماعى را با امکاناتى که در اختیار دارند, صیانت مى کنند و مى دانند اگر عکس آن عمل کنند, یعنى امتیازات مادى و رفاهى را به وسیله آبروى خویش حفظ کند, نه تنها از کرامت بهره اى ندارند, بلکه این کار عین لئامت است و این سخن حضرت على(ع) است که فرموده اند: (الکَرَمُ ایثار العِرْضِ عَلى المال)22. اهل کرامت همتى والا دارند, چنان که على(ع) فرمود: (الکرم نتیجه عُلّو اِلّهمه)23. اراده قوى, مختص بزرگواران است و روحشان چنان قدرتى معنوى دارد که بدن هاى آنان تحت اراده آن است. امام صادق(ع) چنین گوهر افشانى کرده اند: (ما ضَعُفَ بَدَنُ عَما قَوَیَتْ عَلَیْه الِّنّیة)24.
روح کریم در حوادث ناگوار, صحنه ها را ترک نمى کند, بلکه با مشکلات و مشقّات مى سازد و آنها را پشت سر مى گذارد تا به مقامات معنوى دیگرى برسد. کریم و اهل کرامت از حرام الهى اجتناب مى کند و صَفِ خود را از خلافکاران و معصیت کاران جدا مى سازد: (الکریم مَنْ تَجَنَّتِ المَحارِم وَ تَنَزة عَنِ العُیُوب)25.
کرامت, راستى و صداقت مى آورد امیرمؤمنان (ع) فرموده اند: (الصادق على شفا منجاة و کرامة و الکاذب على شرف مهواة و مهانة);26 یعنى راستگو در مسیر نجات و بزرگوارى و دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خوارى است. آن حضرت خطاب به مالک اشتر مى فرمایند: پست هاى مهم را به کسانى بسپار که موقعیت و مقام و ارجمندى آنها را مغرور نسازد.27
عظمت خدا در چنین افرادى چنان جلوه کرده که غیر او در نظرشان خوار و حقیر است: (عَظُمَ الخلَقُ فى اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُوَنُه فى أعیُنهم)28 و چون در وجه الله به سر مى برند و با حق مرتبط شده اند, نام و یادشان باقى است: (کُلُّ من علیها فان و یَبقى وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام)29. از این جهت, حضرت على(ع) علماى راستین را که در وجه الله بوده اند, این گونه توصیف کرده اند: (العُلماءُ باقون ما بقى الدّهر). 30 این گونه انسان ها نزد خدا شادمان و مسرورند و در نوعى آرامش روانى و امنیت درونى به سر مى برند: (الکریم عندالله محبور مُثابُ)31.
دنیاطلبى, تکاثر خواهى, جهالت, غفلت و طغیان مى توانند از موانع جدى رسیدن به کرامت باشند.
بذرهاى عظمت
بزرگان و نامورانى چون حضرت ابراهیم(ع) در کشاکش حوادث سهمگین, مصائب فرساینده و برخلاف نقشه هاى کفار و مشرکین براى اعاده کرامت به آدمیان, شجره خبیث شیطانى را مورد هدف قرار دادند. حضرت موسى و عیسى براى نیل انسان ها به شرافت و بزرگوارى و گام نهادن در طریق حق دمى فرو ننشستند. رسول اکرم(ص) براى رهایى قافله انسانیت از توفان ضلالت و موج هاى انحراف, با تلاش هاى خستگى ناپذیر خود کوشید تا نسل خوبان و پاکان را بر رفیع ترین قله هاى کرامت و رستگارى مستقر سازد.
در این میان, انسانى از سلاله انبیا که بحق ثارالله, وارث کشتى نوح, حامل تبر ابراهیم, صاحب عصاى موسى, مسلح به دم عیسوى و مفسّر با فراست قرآن و سنت جدش خاتم پیامبران بود, در مقابل جرثومه هاى ستم, طغیان و تباهى, قیام بحق کرد و خُروشید; همو که تولدش طلوع شمس فداکارى بود و شهادتش معیار تشخیص حق از باطل.
از همین نسل رادمردى چون امام خمینى ظهور کرد; انسانى شگرف و با صلابت همچون اجداد پاکش, دل هاى کویرگونه آدمیان را از معرفت و معنویت سیراب ساخت و نکهت گلواژه هاى کلام و عطر جان بخش پیام هاى او در صحراى وجود انسان ها تحولى بزرگ به وجود آورد.
آن قله استوار ایمان و عرفان با شجاعت معنوى, چنان موضعى را در دفاع از اسلام و مسلمین اتخاذ کرد که دنیا در مقابلش متحیّر ماند: (و با ید بیضاى موسوى و بیان مصطفوى به نجات مظلومان کمر همت بست, نخست فرعون هاى زمان را لرزانید و دل محرومان را به نور امید روشن ساخت, به انسان ها کرامت, به مؤمنان عزّت و به مسلمانان قوت و شوکت و به دنیاى مادّى و بى روح, معنویت و به جهان اسلام حرکت و به مبارزان و مجاهدان فى سبیل الله, شجاعت و شهادت داد. اوبت ها را شکست و باورهاى شرکت آلود را زدود). 32
به فرمایش مقام معظم رهبرى: (بر اثر نهضت امام, مسلمانان در همه جاى عالم احساس عزّت کردند. مسلمانى از یکى از کشورهاى بزرگى که در آن مسلمین در اقلیت هستند, به من گفت: قبل از انقلاب اسلامى, ما اسلام و مسلمانى خودمان را هرگز به زبان نمى آوردیم و اظهار نمى کردیم, اما بعد از انقلاب, مردم ما با افتخار اسلام و مسلمانى خودشان را مى گویند.
اکنون مسلمانان در همه جاى دنیا احساس عزت کرده و به مسلمانى خود افتخار مى کنند. قبل از این مسلمانان در هر جاى دنیا که بودند, چیزى به نام امّت اسلامى براى مسلمین عالم مطرح نبود یا جدى نبود; امروز مسلمانان در اقصى نقاط آسیا تا قلب آفریقا و در تمام خاورمیانه, در اروپا و آمریکا, همه احساس مى کنند که جزء یک جامعه جهانى بزرگ هستند; یعنى جزء امت اسلامى هستند. این احساس شعور به امت اسلامى را امام خمینى در دنیا به وجود آورد و این بزرگ ترین حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است). 33
ایشان در جاى دیگر یادآور مى شود: (امروز در هر نقطه اى از دنیاى وسیع اسلام, جمعیتى و گروهى به انگیزه آزادى خواهى و ضدیت با استکبار حرکت مى کنند, مبنا و قاعده کارشان, امیدشان و رُکنشان, تفکر اسلامى است و نهضت جهانى اسلام به برکت امام عزیز به راه افتاده است.34
و این طبیعت انقلاب است که اگر بر پایه اى درست و منطقى استوار باشد, همچون آتشفشان, زلزله در تمام ارکان محیط پدید مى آورد و همه چیز و همه جا و همه کس را از گرمى و اشتعال خود متأثر مى سازد). 35
به باور مقام معظم رهبرى, این نهال طیّب اسلامى به وسیله آن دست ملکوتى و معنوى در سرزمین فطرت انسان غرس شده و عصر جدیدى در مناسبات عالم پدید آمده که باید آن را عصر امام خمینى نامید و بیدارى, جرئت, اعتماد به نفس ملت ها در برابر ابرقدرت ها, شکستن قدرت هاى ظالمانه, بالندگى نهال قدرت واقعى انسان ها و سر بر آوردن ارزش هاى معنوى از ویژگى هاى آن است. او بود که این فضا را پدید آورد و ارزش هاى اسلامى را از انزوا خارج کرد و مس وجود مسلمانان را به طلا مبدل ساخت.36
ایشان عقیده دارد: (یکى از مشخصه هاى عصر جدیدى که امام به وجود آورد, این احترام به حقوق انسان ها, احترام به حقوق ملت, احترام به نیازهاى مردم, به انگیزه هاى مخلصانه طبقات مستضعف و فقیر جامعه است که بارها بر روى آن تکیه مى کردند).37
البته امام خمینى عزت و عظمت مسلمین را در گرو نفوذ معنوى فرهنگ اسلامى در میان آنان تلقى مى کرد و عقیده داشت که در پرتو این خصلت, مسلمانان مى توانند به قله بلند ایمان و تعهد به اسلام صعود کنند و با شجاعت و شهامت کم نظیر, بر کفر جهانى بتازند و قدرت هاى بزرگ از این نیروى روحانى غافلند. 38
امام بارها اصرار مى کرد که همه باید خدمتگزار مردم باشند و با وجود اینکه قدرت ها مى خواستند نهضت او را منزوى کنند, حرکت مقدسش که از روى اخلاص بود, در تمام دنیا مطرح شد و مسلمین به همراه او به پا خاستند; زیرا او مى خواست جهان اسلام را به این حقیقت توجه دهد که عزت و صلابت و کرامت در نوکرى براى امریکا و صهیونیست ها نیست, و سرورى در اسلام و حول بیرق الهى جمع شدن است.39
امام در پیامى فریاد زد: (هان اى مسلمین از هر تیره و پیرو هر مذهب که هستید, دشمنى خانگى را کنار بگذارید و به فرمان قرآن کریم و خداى بزرگ گردن نهید: (و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا)40. خداوند تعالى عزت را براى خود و رسول عظیم الشأن خود و مؤمنین قرار داده41 است).42
آرى, اگر مسلمانان خالصانه رفتار کنند و ارزش هاى الهى را در نظر گیرند, به قدرت لایزال الهى مرتبط مى شوند و به اقتدار دست مى یابند. امام تأکید داشت که اگر مسلمین روى پاى خود بایستند و بکوشند و قبل از هر پیشرفتى در انسانیت ترقى کنند, در این صورت خداوند به یارى آنان خواهد آمد و با پیش گرفتن این مشى مى توانند استقلال, آزادى و آیین خود را حفظ کنند.43
ایشان در پیامى به انجمن اسلامى دانشجویان در آمریکا و کانادا متذکر شدند:
نسل حاضر و نسل هاى آینده, سرمایه هاى امیدبخش اسلام و کشورهاى اسلامى هستند. اینان اند که با تعهد و صلاح, استقامت و پایدارى, مى توانند کشتى نجات امت اسلامى و کشورهاى خود باشند و این عزیزان اند که استقلال و آزادى و ترقى و تعالى ملت ها مرهون زحمات آنان است44.
امام عید مسلمین را هنگامى مبارک مى دانست که آنان, استقلال و مجد خویش را به دست آورند:
مبارک روزى است که دست اجانب از ممالک اسلامى کوتاه شود و مسلمین روى پاى خودشان بایستند و امور مملک خودشان را به دست بیاورند.45
پناه به پگاه شرافت
امام مدام هشدار مى دادند که اگر مردم مسلمان به تعالیم نورانى و رهایى بخش قرآن تکیه کنند و احکام این کتاب مقدس را به کار بندند, آن گاه عزت و کرامت را به خود اختصاص مى دهند و مرعوب استکبار و مقهور ابرقدرت ها نمى شوند و فریب نقشه هاى شیطانى دولت هاى سلطه گر را نمى خورند. او قرآن و فرهنگ اسلامى را محرک و بیدار کننده انسان ها و عاملى براى اعتراض علیه متجاوزان مى دانست و خاطرنشان مى ساخت:
حیات و عظمت مسلمانان در اعصار قبل, به دلیل عمل به قرآن, و سستى کنونى آنان در جدایى از این کتاب شریف است و اگر تجدید حیات معنوى را خواستارند, باید به سوى قرآن بازگردند).46
او دردمندانه نوشت: (هان اى ملت غیور قرآن, دست تبهکاران را کوتاه کنید و قلم جنایتکاران را بشکنید تا تاج کرامت و شرف شما که قرآن است, بر قرار بماند).47
به باور آن روح قدسى, وقتى مسلمانان به قرآن پناه آورند, بیگانگان جرئت نخواهند کرد مفاخر اسلامى, هویت دینى و ارزش هاى الهى را که مورد اتفاق مسلمانان است, هتک کنند. امام عقیده داشت مسئولیت پاسدارى از قوانین الهى و عمل به قرآن کریم تنها راه بازیابى عظمت, عزت و شکوه پیشین اسلامى و مسلمین و زداینده هرگونه استعمار است).48
ایشان راه رهایى از قدرت هاى شیطانى را این چنین نشان داده اند:
(مسلمین که در آستانه این قرن دردهاى جانفرساى خود را یافته و از قدرت هاى شیطانى جز گرفتارى هاى گوناگون و چپاولگرى ها و جنایات چیزى ندیده اند, باید با به هم پیوستگى صمیمانه و توجه به خداوند بزرگ و اسلام عزیز به فکر چاره برآیند. چاره و یا مقدمه اساسى آن است که ملت هاى مسلمان و دولت ها, اگر ملى هستند, کوشش کنند تا وابستگى فکرى خود را از غرب بزدایند و فرهنگ و اصالت خود را بیابند و فرهنگ مترقى اسلام را که الهام از روحى الهى مى باشد بشناسند و بشناسانند. 49
امام در توصیه به جوانان مسلمان اصرار داشت در تحقیق و بررسى حقایق اسلامى در ابعاد گونانون سیاسى, اجتماعى, اقتصادى و غیر آن, اصالت هاى اسلامى را در نظر گیرند و امتیازاتى را که آیین مزبور را از دیگر مکاتب جدا مى سازد, فراموش نکنند و هشدار داده که مبادا قرآن مقدس و تعلیمات نجات بخش اسلامى را با مکتب هاى غلط و منحرف کننده که از فکر بشر تراوش کرد, مخلوط کنند. 50 تقاضاى مکرر امام بر این اصل استوار بود که اگر مسلمانان مى خواهند بیدار شوند و بر مشکلات خود غلبه کنند, باید اسلام را آن گونه که هست, بدون تحریف و اعوجاج, اجرا کنند, همان گونه که در صدر اسلام مسلمین چنین کردند و مجد و عزت را به دست آورند.51
امام گرچه رعایت آداب و رسوم اسلامى, سنت هاى مذهبى و در یک کلام شعارهاى دینى را در جوامع اسلامى امرى ضرورى مى دانست, اما آن را کافى تلقى نمى کرد و مى فرمود باید به سوى شعور و درک عمق گام برداشت; زیرا این دو لازم و ملزوم هم و تفکیک ناپذیرند:
من امیدوارم که مسلمین و خصوصاً سران مسلمین از شعار به اسلام, دست بردارند و به اسلام به حسب آنچه که هست, فکر کنند و عمل کنند. تا کنون گرفتارى مسلمین و ملت هاى مظلوم اسلامى این بوده که سران آنها به شعارهاى اسلامى اکتفا مى کردند و در پوشش شعار مقاصد دیگرى که داشتند, اجرا مى کردند و من امیدوارم که ملت هاى اسلامى و خصوصاً دولت ها, این ها از این شعار منتقل بشوند به شعور و عمل به اسلام و قرآن کریم.52
اصولاً امام در تأکیدهاى مکرر خویش از مسلمین مى خواهد به دستورهاى دینى عمل کنند و اگر بخواهند استقلال واقعى را به دست آورند, باید در صحنه ها حضور یابند; همان طور که ملت ایران در طلیعه آنان علماى مسلمان این گونه بوده اند. بى تفاوتى به ارزش هاى اسلامى و مسائل اجتماعى مسلمانان, آفت خطرناکى است که راه نفوذ ابرقدرت ها را به سرزمین هاى مسلمان هموار مى کند, گرفتارى ها را افزایش مى دهد و با تلقینات و تبلیغات دروغین ایادى استکبار, مردم مسلمان هویت و فرهنگ ارزشمند خویش را فراموش مى کنند. 53امام مى فرماید اگر مسلمانان به عمل روى نیاورند و به مشکلات خود فکر نکنند, نمى توانند عزت را به خود اختصاص دهند:
… تا فکر نکنند بر بدبختى هاى ملت هاى اسلام… غربت اسلام و قرآن کریم, سیادت نمى توانند بکنند. باید فکر کنند, عمل کنند تا سیادت کنند و اگر این مطلب را انجام بدهند, سیّد دنیا خواهند شد. اگر اسلام را آن طورى که هست, به دنیا معرفى کنند و آن طورى که هست, عمل بکنند, سیادت با شماست, بزرگى با شماست. 54
بدیهى است اگر قوانین اسلامى در جامعه پیاده شود و نظام سیاسى, مناسبات اجتماعى و روابط انسان ها بر اساس موازین قرآنى سامان یابد, دیگر پراکندگى وجود نخواهد داشت و چنان تألیف قلوب و انسجام و وفاق ملى پدید مى آید که ابرقدرت ها با هیچ توطئه اى نمى توانند تلاطم فکرى و سیاسى ایجاد کنند:
اگر اسلام پیاده شود, همان برادرى و همان برابرى که در صدر اسلام بود و همان قطع ایادى ظلمه که در آن وقت بود, ان شاءالله بر قرار مى شود. 55
امام در جاى دیگر یادآور مى شود:
اسلام تنها پناهگاه همه ما است و در زیر پرچم پر افتخار آن همه گروه ها به حقوق خود مى رسند.56
اگر ملت هاى مسلمان همت ورزند و حق را در جامعه خودشان محقق سازند, دیگر جایى و مجالى براى باطل وجود نخواهد داشت:
آمدن حق, شعار نیست; آمدن حق, عمل است. آمدن حق نشان دادن به حسب اعتقادات, اخلاق و اعمال است, پیاده کردن همه احکام الهى است واگر چنانچه احکام الهى در یک ملت پیاده شود, باطل از آن ملت کوچ مى کند و اگر در همه ملت هاى اسلامى, احکام الهى ـ اخلاقى که سفارش شده است. اخلاق انسانى, عقاید ایمانى پیاده بشود, خود به خود باطل زاهق مى شود… [عموم مسلمانان] مفادّ آیه شریف جاء الحق… 57 را متحقق کنند, تا باطل خود به خود از بین برود….
امام مى افزاید:
شرط عمده, پایدارى ما درباره حق است… ما که مدعى هستیم که اهل حق هستیم و مسلمانان که… قرآن کتاب آنهاست, کعبه قبله آنهاست, کسانى که به اسلام ایمان آورده اند, باید در حق خودشان مجتمع باشند… من امید آن دارم که ملت ها به سرعت رو به حق بروند… تا باطل ها را به سرعت عقب بنشانند… . 58
امام رمز پیروزى را در همه جوانب این مى داند که ملل اسلامى به پاخیزند و تابع قرآن بشوند. به عقیده او ارزش مسلمانان, در عمل به دستورهاى اسلام است:
همه مسلمین در نظر ما اگر چنانچه به احکام اسلام عمل بکنند, عزیزند. ملت اسلام را, تُرکش باشد, عربش باشد, عجمش, از آفریقا باشد, از آمریکا باشد, از هر جا مى خواهد باشد, عزیز مى داریم. 59
رمز اقتدار جهان اسلام
قرآن مى فرماید: (انّما المؤمنُونَ اِخوة فاصلحوا بین اَخویکم).60 این کلام الهى بر وحدت و اصلاح میان برادران مسلمان تأکید دارد. امام خمینى که یکى از مهم ترین و موفق ترین منادیان اتحاد و همبستگى جوامع اسلامى بودند, وحدت را عامل اساسى اقتدار جهان اسلام معرفى مى کند.
از نظر ایشان از مقاصد بزرگ شرایع و انبیاى عظام, توحید کلمه و عقیده بود که وسیله اى مهم براى تشکیل مدینه فاضله و نیروى بازدارنده از تعدیات ظالمانه است و این مهم جز در سایه وحدت نفوس, اتحاد همت ها, اُلفت و اُخوت, صداقت قلبى, صفاى باطنى و ظاهرى, امنیت روانى و سیاسى و توسعه و تعالى در پرتو آن پدید نمى آید. در صدر اسلام این اخوّت اسلامى موجب شد تا در اندک زمانى, جمعیتى کم بر سلطنت هاى بزرگ آن روز از جمله ایران و روم استیلا یابد. امام افراد جامعه را به قطراتى تشبیه مى کند که اگر از هم جدا باشند, با وجود کثرت و فراوانى, نمى توانند کارى انجام دهند, اما در صورتى که به هم بپیوندند, قادر خواهند بود رودى خروشان را تشکیل دهند:
هان اى قطره هاى جدا از اقیانوس قرآن و اسلام, به خود آیید و به این اقیانوس الهى متصل شوید و به این نور مطلق استناره کنید تا چشم طمع جهانخوران از شما ببُرد و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگى شرافتمندانه و ارزش هاى انسانى برسید و از این زندگى ننگین… رهایى یابید. 61
به باور امام اخوّت و اتحادى که خمیرمایه آن را ایمان و انگیزه هاى خالصانه و الهى تشکیل دهد, قدرت معنوى و مادى را به وجود مى آورد:
ممالک اسلامى با این مخازن که دارند, اگر آن طورى که خدا فرموده است, نسبت به یکدیگر اخوّت داشته باشند, نه در اقتصاد به کسى احتیاج دارند و نه در فرهنگ و سایر جهات. شما دیدید که ملت ما با این که از نظر تجهیزات نظامى هیچ نداشت, ولى چون به قدرت اسلامى متکى بود, هیچ نیرویى نتوانست جلوى او را بگیرد. از این رو, اگر تمام مسلمین با هم متعهد شوند, قدرتى خواهند بود که هیچ قدرتى در مقابل آنها نمى تواند ایستادگى کند. 62
این دست نیازى که کشورهاى مسلمان به سوى اجانب و استکبار دراز کرده اند و نیز یورش ابرقدرت ها به قلمرو مسلمین, به دلیل نبود اتحاد است و امام متذکر مى شود که در صورت وجود اخوت اسلامى, مسلمانان به استقلال سیاسى, اقتصادى و فرهنگى مى رسند:
اگر این دولت هاى اسلامى که همه چیز دارند, با هم اتحاد پیدا کنند, در سایه اتحاد احتیاج به هیچ چیز و هیچ کشورى و هیچ قدرتى ندارند, بلکه آنها به اینها محتاج هستند. اگر مسلمین با هم آن پیوند اخوتى که خداى تبارک و تعالى در قرآن کریم فرموده است, حفظ کنند و ایجاد کنند, نه افغانستان مورد هجوم واقع مى شود و نه فلسطین مورد حمله واقع مى شود و نه سایر کشورها. احتیاج وقتى پیدا مى شود که متفرق باشند. چرا باید کشورها که یک همچو پشتوانه عظیمى دارند و آن قرآن کریم و اسلام عزیز و خداى بزرگ است, چرا باید همچو پشتوانه اى که آنها را دائم دعوت مى کند به وحدت, تفرقه مى اندازند. 63
ملل مسلمانان در صورت اتحاد و اتفاق از هر گونه آسیبى مصون مى مانند و به کرامت و شرافت معنوى و اقتدار سیاسى دست مى یابند:
(براى همه مسلمین, پیام من این است که با دارا بودن تمام امکانات و جمعیتى عظیمى که مسلمین دارند و با ممالک کثیرى که تحت سلطه و قدرت آنهاست, اگر چنانچه متحد شوند, هیچ یک از ابرقدرت ها, قدرت این که به آنها تجاوز کنند, ندارند).64
امام در جاى دیگر فرموده اند:
شما با داشتن ذخایر مادى که از حساب افزون است و از همه آنها مهم تر ذخیره هاى الهى و معنوى که اسلام است, مى توانید قدرتى باشید که هرگز ابرقدرت ها هوس تسلط بر شما را نکنند و این گونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چیزتان را غارت کنند. 65
او دلسوزانه توصیه کرد:
مسلمین باید با هم ید واحده باشند, خودشان را از هم جدا ندانند, مرزها را اسباب جدایى قلب ها ندانند… مسلمین داراى قدرت بسیار هستند و داراى خزائن بسیار, اگر چنانچه با هم باشند و با هم اتحاد پیدا کنند (ضمن) حفظ مرزهاى خودشان, آنها جمعیت بسیار کثیرى هستند, خزائن بسیارى دارند و احتیاج به هیچ کشورى ندارند).66
امام اتّحاد را وظیفه تمام مسلمانان مى داند و سخنان ایشان مضمون این روایت است که: (المسلمون ید واحدة على من سواهم یسعى بذمتهم ادفاهم 67 ; مسلمانان به مثابه یک دست اند که در مقابل هر که جز آن است, برافراشته و همه در مسئولیت عمومى یکسان اند). امام هرگونه امتیاز, نژاد و عاملى را که این وفاق را بر هم مى زند, مطرود اعلام مى دارد و استقلال حقیقى را در گروه وحدت کلمه مى داند.
به عقیده او تنها با عمل به یک امر و نهى قرآن, تمام مشکلات مسلمانان حل مى شود:
… اگر مسلمین به حسب امرى که خداى تبارک و تعالى فرموده است: (و اعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا)68 اگر به همین یک امر وهى عمل مى کردند, تمام مشکلاتشان رفع مى شد و هیچ قدرتى نمى توانست با آنها مقابله کند, لکن مع الاسف به واسطه غفلت بعضى و عدم توجه بعضى و تعامل بعضى, از این امر محروم ماندند و تا این امر الهى تحقق پیدا نکند, باید مسلمین انتظار گرفتارى هاى بیشتر داشته باشند).69
اگرچه وحدت خود وسیله اى براى عزّت, عظمت و اقتدار جهان اسلام به شمار مى رود, اما خود نیز به عوامل, اسباب و مقدماتى نیاز دارد که امام آنها را مورد توجه قرار داده اند. یکى از مهم ترین این عوامل اتکال به خدا و عامل دوم اسلام است که وجه مشترک تمام مسلمانان و سعادت آنان را تأمین مى کند. انسان مؤمن, لطف, رحمت و نعمت الهى را به سوى خویش جلب مى کند و با انجام دادن تکالیف الهى و اداى مسئولیت, دچار تحوّل معنوى مى شود. البته بدون اراده الهى پیروزى میسّر نخواهد شد و تأییدات خداوند توطئه فتنه انگیزان را نقش بر آب مى کند. عوامل بسیارى را براى تقویت وحدت کلمه مى توان برشمرد که از آن جمله است اجتماعات مذهبى چون نماز جمعه و جماعات, فریضه حج, ضیافت الله, رهبرى سالم و صالح, اصلاح ساختارهاى ادارى و سیاسى, مجالس محرم و صفر و تکریم و تعظیم سایر شعائر مذهبى70.
باران بیدارى
جهان اسلام از نظر امکانات فکرى, فرهنگى و مادى در سطح بالایى قرار دارد و ذخایر معنوى و اشتراکات مقدس توان مسلمانان را ارتقا مى دهد. به علاوه, آنان در نواحى سوق الجیشى قرار گرفته اند و از منابع خداداد طبیعى بسیارى برخوردارند. جمعیت یک و نیم میلیارد نفرى آنان نیز, قدرت سیاسى شان را افزایش داده است. فرازهاى تاریخى هم مؤیّد آن است که مسلمانان در ابتکارات علمى, خلاقیّت هاى فکرى, فرهنگ و تمدن جامعه بشرى و سامان دادن دانش هاى گوناگون پیشگام بوده اند و مورخان غربى و محقّقان اروپایى این موفقیت ها را تأیید و به آنها در آثار خویش تصریح کرده اند.
با این همه, جهان اسلام, در فرهنگ و ارزش هاى بشرى زخم هاى خون چکانى هم دارد و صلیبى ها, مغول ها و سایر مهاجمان بر پیکر این مجموعه ضربه هایى سخت وارد کرده اند. در قرون اخیر نیز استکبار و استعمار چنین تشکّلى را نخست تجزیه کرده و سپس به غارت منابع مادى و و معنوى آن پرداخته است و ایجاد نزاع هاى فرقه اى, مرزى و منطقه اى و آتش افروزى در سرزمین هاى اسلامى مانند: عراق, فلسطین, افغانستان, سودان, و… . از امورى است که جهان اسلام به آن دچار شده است و آگاهى یافتن از این معضلات و تنگناها نیز نیازمند تحوّل فکرى, فرهنگى و تبلیغى است. امام خمینى کوشیده است در مناسبت هاى مختلف براى حفظ کرامت و شرافت و اعاده مجد و عظمت مسلمانان, آنان را به سوى بیدارى, خودآگاهى و بازگشت به هویت اصیل سوق دهد:
(آیه وَاعِدّو لَهُمَ مااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قّوةٍ) 71 دستور مى دهد که تا حد امکان نیرومند و آماده باشید تا دشمنان نتوانند به شما ظلم و تجاوز کنند. ما متّحد و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات بیگانه شدیم و مى شویم و ظلم مى بینیم.72
امام خمینى مسلمین را به سوى ایجاد تحوّل ژرف در فکر, روح و اخلاق فرا مى خواند:
مسلمین باید فکرى بکنند که این تحوّل در آنها حاصل بشود, تحوّل از خوف به شجاعت و تحوّل از توجه به دنیا, به ایمان, به خدا. منشأ همه پیروزى ها همین است که ما متحول بشویم به یک موجود انسانى و ایمانى که خداى تبارک و تعالى از ما خواسته است و الاّ گفتگوها و ذکر دردها و گاهى درمان ها و بعد فراموش کردن آنها, نتیجه اى ندارد.73
آن روح قدسى هشدار مى دهد:
هان اى مسلمانان جهان, به پاخیزید و مقدّرات خود را به دست گیرید تا کى نشسته اید که مقدّرات شما را واشنگتن یا مسکو تعیین کنند؟ تا کى باید قدس شما در زیر چکمه تقاله هاى آمریکا و اسرائیل پایکوب شود؟ تا کى سرزمین قدس, فلسطین, لبنان و مسلمانان مظلوم آن دیار در زیر سلطه جنایتکاران به سر برند و شما تماشاچى باشید؟ تا کى به جاى مقابله با دشمنان اسلام غفلت نموده(اید)؟74
او از جنبش هاى آزادى بخش مى خواهد که ملّت مسلمان را به فجایعى که در جهان رخ مى دهد, آگاه کنند:
شما اى جنبش هاى آزادى بخش و اى گروه هاى در خط به دست آوردن استقلال و آزادى, به پاخیزید و ملّت خود و ملل اسلامى راهشدار دهید که زیر بار ستم رفتن, بدتر و قبیح تر از ستمکارى است و به دولت ها اخطار کنید و از زبونى و ذلّت خود را نجات دهند و به همه تذکر دهید که به اسلام باز آیید و به اخوّت اسلام بگرائید.75
امام در جمع نمایندگان سازمان هاى آزادى بخش جهان یادآور شده است:
کشورهاى اسلامى, اگر هم به یک نقطه روى بیاورند و آن نقطه اسلام است, با این جمعیت زیادى که دارند, با این تجهیزاتى که دارند, با این سلاح هایى که در اختیار دارند مثل نفت و غیر نفت, در دنیا به آقایى مى رسند. مع الاَسف نمى گذارند این طور بشود. باید ملّت خود را به یک ملّتى که هشیار باشد, برگردانید. امیدوارم که خداوند همه مسلمین را بیدار کند.76
امام وضع مسلمانان را در عصر حاضر با مسلمین صدر اسلام مقایسه مى کند و مى افزاید: چرا در آغاز رشد و شکوفایى اسلام, دولت اسلامى به تفّوق و قدرت دست یافت و اکنون دولت هاى مسلمان و جمعیت یک میلیاردى مسلمانان با آن همه امکانات مشغول تماشاى جنایات صهیونیست در فلسطین و لبنان هستند, و فریاد مى زند که مسلمین کى مى خواهند از خواب بیدار شوند و مشکلات بین خود را حل کنند؟ 77
امام توصیه مى کند که مبلغان مسلمان, پس از تهذیب نفس و مطالعات و تحقیقات وسیع و براى شناخت احکام اسلام, تضاد اسلام راستین را با حکومت هاى جائر و دست نشانده استعمار را افشا کنند و اضافه مى کند:
چنان که کراراً اعلام خطر کرده ام, اگر ملّت اسلام بیدار نشوند و به وظایف خود آگاه نگردند, اگر علماى اسلام احساس مسئولیت نکنند و به پا نخیزند… روزهاى سیاه تر و نکبت بارى براى جامعه اسلامى در پیش است و خطر ویران کننده اى متوجّه اساس اسلام و احکام قرآن است… و ملّت اسلام و دولت هاى کشورهاى اسلامى همیشه خوار و ذلیل و اسیر دست تجاوزکاران بین المللى بوده و روى استقلال, آزادى, آسایش و امنیت نبینند.78
امام تأکید مى کند که منافع تمام کشورهاى اسلامى به هم پیوند خورده است و از هم جدا نیستند و هر مشکلى که در گوشه اى از جهان پیش مى آید, براى دیگر مسلمانان هم مطرح است و همه براى رفع گرفتارى هاى جهان اسلام بکوشند. به باور امام تمام مسلمانان باید معضلات را بررسى و براى رفع آنها هم فکرى کنند و راه هاى نفوذ ابر قدرت به جهان اسلام را بشناسند:
(اى مسلمانان جهان, شما را چه شد که در صدر اسلام با عدّه بسیار کم, قدرت هاى عظیم را شکستید و امت بزرگ اسلامى ایجاد نمودید; اکنون با یک میلیار جمعیت و دارا بودن مخازن بزرگى که بالاترین حربه است, در مقابل دشمن این چنین ضعیف و زبون شدید؟ از جاى برخیزید و قرآن کریم را به دست گرفته و به فرمان خداى تعالى گردن نهید تا مجد و عظمت اسلام عزیز را اعاده کنید. بیایید به یک موعظه خداوند گوش فرا دهید, آنجا که مى فرماید: قُلْ اِنّما اَعظُکُمْ بِواحِدَةً اَنْ تَقُومُوا لله مَثنى و فرادى79…80 اى مسلمانان عالم, دست به دست هم دهید و به خداى بزرگ روى آورید و به اسلام پناهنده شوید و علیه مستکبران و متجاوزان پرخاش کنید. مسلمین کى مى خواهند از این خواب بیدار شوند و کى مى خواهند که مشکلات خود را رفع کنند؟ امید اینکه بتوانید مجد خودتان را به دست بیاورید.81
به اعتقاد امام مسلمانان با هوشیارى و بیدارى مى توانند مقدّرات خود را به دست پر قدرت خویش پایه گذارى کنند. البته صرف بیدارى کفایت نمى کند و لازم است آنان خود را از قید بندگى غیر خداى متعال که شیاطین جنّى و انسى اند, رها کنند و به عبودیت خداوند در آیند و به قدرت لایزال الهى بپیوندند. سپس ایشان اظهار امیدوارى مى کند که:
(مسلمانان جهان گرفتارى ها و منشأ آن را به درستى بررسى کنند و دردهاى جانفرساى خود را یافته, به فکر چاره برآیند.82
همچنین دولت هاى اسلامى را به بیدارى توصیه مى کند:
باید دولت ها و ملّت هایى که بیدارند, از مصائب با خبر و با مسلمین متعهد, هم فکر, ملّت ها را بیدار و دولت هاى دیگر را بیدار کنند.83
نویدهاى امیدوار کننده
اگر چه جهان اسلام دچار مشکلات عدیده اى است و با بحران و چالش هاى زیادى روبه روست, اما زمینه هایى به وجود آمده که امید و اطمینان را افزایش مى دهد و عزم ها و اراده را تقویت مى کند. آینده اى سرشار از پیروزى, رستگارى و پیشرفت و تحقق نویدهایى که قرآن و احادیث بدان ها اشاراتى آشکار دارند و نیز ارزش هاى نهفته در روح اسلام که مسلمانان را به سوى کمال, خیر و سعادت سوق مى دهد, اشتیاق ملت هاى مسلمان به ویژه نسل فرهیخته و متعهّد را به توسعه مادى و معنوى امت اسلام برانگیخته است. گویا در دهه هاى اخیر موج بیدارى اسلامى در میان ملّت هاى خفته روز به روز بیشتر و جریان هاى نواندیش در گوشه و کنار عالم اسلام ظاهر شده که به نظر مى رسد آن تحوّل و هوشیارى و بیدارى که امام بارها بر آن تأکید مى کرد, اکنون آغاز شده و گسترش موج بیدارى در میان مسلمانان اروپایى و آمریکایى, سردمداران غرب را به وحشت انداخته است. جان اسپوزیتو, استاد دانشگاه اکسفورد, ضمن آنکه این بیدارى را خطرى براى غرب مطرح مى کند, اعتراف مى کند که از الجزایر تا بوسنى و تا آسیاى میانه, پاکستان و کشمیر, اسلام همچنان به عنوان یک عامل مهم در سیاست هاى بین المللى حضور خود را نشان داده است انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى که بارقه اى الهى و ارمغانى آسمانى بود, استکبار را سرگردان کرد و به اعتراف دشمنان, تمام کاخ هاى ستم, تجاوز و استعمار را به لرزه در آورد و منافع زورگویان عالم را به شدّت تهدید کرد.84
آرى, چهارده قرن پس از هجرت با برکت رسول اعظم, با پیروزى این نهضت, بزرگ ترین تحوّل در جهان معاصر روى داد و براى نخستین بار یک کشور اسلامى به طور شگفت آمیزى ابرقدرت ها را به مبارزه طلبید و آنها را دچار ذلّت ساخت و منافعشان را به مخاطره انداخت. مقام هاى اطلاعاتى و امنیتى آمریکا اذعان داشتند. این انقلاب و رخدادهاى آن, اوضاع ما را نابود کرد و افرادمان را پراکنده ساخت و روش هاى باثباتمان را به سوى پوچى سوق داد.85
به برکت نهضت امام خمینى, گرایش هاى معنوى در جهان رشد کرد و جرئت ملّت ها در برابر ستم ابر قدرت ها, افزایش یافت. نشانه هایى از رشد دینى در جهان آشکار شده و ایامى که دیانت و فضیلت را استهزا مى کردند, سپرى شده و هویت اسلامى در دنیاى اسلام احیا گشته است. به برکت این درخشش احساس عزّت و کرامت مى کنند و تعلّق خاطر به این آیین محمدى احساس مشترک را در میان تمام مسلمانان پدید آورده که در افزایش اقتدار معنوى آنان دخالت عمده اى دارد.
کمتر منطقه اى از جهان اسلام را مى توان یافت که از خیزش هاى مذهبى و معنوى بى بهره باشد و این نظریه متفکران غربى که مى گفتند نقش تاریخى اسلام رو به رکود مى رود, از اعتبار ساقط و باطل شده و برعکس, تحولات اخیر نشان مى دهد که لیبرالیزم غربى و مدرن گرایى اروپایى در حال افول است.
پل و یریچ, ریاست بنیاد کنگره آزاد آمریکا, به همراه ویلیام اس لیند, ضمن هشدار به رهبران آمریکا تصریح کرده اند: بعد از حدود سیصد سال که اسلام استراتژى دفاعى داشت, حالا استراتژى تهاجمى را اتخاذ کرده است, الان اسلام در حال گسترش به تمام جهان است: از پایین به هر دو ساحل آفریقا, از شرق به سوى جنوب دریاى چین تا استرالیا, از شمال به سمت اروپاى شرقى و غربى و از غرب به سمت ایالات متحده امریکا اسلام نسبت به سایر ادیان در آمریکا بیشترین رشد را دارد و به همین دلیل جهان مسیحیت در مخاطره قرار گرفته است.86
آفت کرامت و شرافت
به رغم اینکه در قلمرو مسلمانان جهان, امواج بیدارى پدیدار شده و مردم مسلمان دیگر دچار هزیمت روحى نیستند و شکوفایى مجدّد اسلام در سراسر جهان آغاز شده و حرکت هاى اسلامى در حال رویش و رشد و گسترش است, اما هنوز جوامع مسلمانان از برخى تلخى ها رنج مى برند و در مسیر دستیابى به صلابت سیاسى و کرامت و شرافت خود با ناملایماتى مواجه اند. امام خمینى ابعاد این آفت ها را بررسى کرده و چند عامل را که به ابهت و خروش و خیزش مسلمانان آسیب وارد ساخته, برشمرده است که در ذیل به آنها اشاره اى گذرا خواهیم داشت.
1. غفلت از توانایى ها و توطئه ها
اگر ثروت ها و توانایى هاى مهم و تأثیر گذار مسلمانان, با معنویت و اتحاد توأم شود, قدرتى فوق تصور خواهند داشت امّا به فرمایش امام:
ملت هایى با جمعیتى بسیار انبوه, اراضى بسیار وسیع, ذخائر بسیار گران بها, سوابق بسیار درخشان و فرهنگ و قوانین اسلامى تحت اسارت استعمار با گرسنگى, برهنگى, فقر, فلاکت و عقب ماندگى دست به گریبان بوده….87
به دلیل آنکه مردم مسلمان از این امکانات و نیروها غافل ند و تحت تأثیر تبلیغات غربى سرمایه هاى مادى و معنوى را فراموش کرده اند. از این روى, امام از این غفلت مسلمین اظهار نگرانى مى کند:
چه وقت ممکن است که دولت هاى ما, دولت هاى اسلامى, چشم هایشان را باز کنند؟ آیا نمى فهمند یا مى فهمند و نمى کنند؟ اگر نمى فهمند, باید توجّه کنند به مسائل که بینند بدبختى مسلمین از کجا شروع مى شود و چه هست آن دردى که مسلمین را این طورى کرده که خزاین آنها را مى برند و خودشان روى خزاین خودشان گرسنگى مى خورند.88
در جایى دیگر غفلت مسلمانان را مورد انتقاد قرار مى دهد.
مسلمین را چه شده است که در این مسائل که مربوط به حیثیّت مسلمین است, ساکت نشسته اند, تماشاچى شده اند؟ تأسف دارد که مسلمین بى توجه هستند به این مسائل اسلامی… چرا مطالعه نمى کنید در امر اسلام و در امر سرنوشت هاى مسلمین؟ تا کى ما باید زیر سلطه اجانب باشیم؟89
به اعتقاد امام, بر اثر همین غفلت ها, برخى جوانان که حقایق اسلام را نشناخته بودند به مکتب هاى انحرافى روى آوردند و از سوى دیگر, ابرقدرت ها رهبران مسلمان را با تبلیغات دروغین ثروتمند یا حامى زراندوزان معرفى کردند تا جوانان از آنها فاصله گیرند. دشمنان, نژاد و ملیت را در مقابل مذهب قرار دادند و سران کشورهاى مسلمان را از مسائل اصلى غافل کردند و حتى اسلام را به گونه اى جلوه دادند که از جاذبه هاى آن کاسته شود. آنان از طریق آموزش و پرورش و دانشگاه نسل جوان را از فرهنگ مذهبى و ارزشى جدا کردند و روحانیان دلسوز و عالمان وارسته را, چهره هایى منفى جلوه دادند. در پوشش مورخ, سیّاح, زمین شناس و جامعه شناس به سرزمین هاى اسلامى گام نهادند و با مطالعه فرهنگ سنت و شناخت امکانات مسلمانان, آنچه را که مایه عزّت و شرافت بود, یا از مردم جدا ساختند و یا چهره اى مخدوش از آن ارائه کردند. سلطه سیاسى و اقتصادى, تبلیغ جدایى اسلام از سیاست, روى کار آوردن حکومت هاى فاسد, ترویج ملى گرایى و قرار دادن اقوام مسلمانان در برابر یکدیگر, از دیگر عوامل عقب ماندگى مسلمانان است. همه این امور, تاوان غفلت جهان اسلام است. مسلمانان باید پس از خود آگاهى, منشأ چنین مصایبى را شناسایى و براى آنها چاره اندیشى کنند.
2. تجزیه و پراکندگى امت اسلامى
عدم انسجام ملّت ها و دولت هاى اسلامى یکى از امورى است که بسیار مورد تأسف امام بود. ایشان نادانى برخى از افراد, موجب تفرقه مى دانست:
این تفرقه در بین مسلمین است که باعث شده است اجانب بر ما تسلط پیدا کنند. این تفرقه مسلمین است که از اول با دست اشخاص جاهل تحقق پیدا کرد و الآن هم ما گرفتار هستیم. واجب است بر همه مسلمین که با هم باشند .90
اگر مسلمین با هم بودند, این طور ذلیل نبودند زیر دست اجانب و عمّال اجانب… اجانب جدّیت کردند تا حکومت ها را به نفع خودشان متفرّق کردند, تکه تکه کردند.91
در جاى دیگر امام تصریح مى فرماید:
[تفرقه] از روى جهالت و از روى تبلیغاتى که اجانب کردند, پیش آمده است… اگر تنازع بکنید به هر شیوه اى که باشد, به حسب قرآن کریم ممنوع است. این تنازع فشل مى آورد و رنگ و بوى انسان را از بین مى برد .92
ابر قدرت ها با نیرنگ و فریب به پراکندگى دول و ملّت اسلامى روى مى آوردند:
دولت هاى استعمار طلب که مى خواهند ذخایر مسلمین را ببرند با وسیله هاى مختلف, با نیرنگ هاى متعدد, دول اسلامى را اغفال مى کنند: گاهى به اسم شیعه و سنى اختلاف ایجاد مى کنند. به اسم اسلام تبلیغاتى مى کنند که طوایف مسلمین به جان هم بیفتند و آنها به ذخایرى که مسلمین دارند, دسترسى پیدا کنند.93
از دیدگاه امام کسانى که نمى توانند قدرت اسلام را ببینند, تفرقه ایجاد مى کنند.
دشمنان اسلام و قرآن کریم, در کمین اند; آنهایى که اسلام را نمى توانند ببینند و آنهایى که از اسلام سیلى خورده اند… مفسده جو هستند و مى خواهند اختلاف بیندازند. 94
امام عقیده دارد تفرقه افکنان, اسلام راستین را نشناخته اند:
… اینهایى که کوشش دارند مى کنند تفرقه بیندازند و تنازع ایجاد کنند و مع ذلک ادعاى اسلام مى کنند, اینها آن اسلامى را که قرآن کتاب اوست و آن اسلامى که کعبه قبله آنها است, آنها اسلام نیافته اند و ایمان به آن اسلام نیاورده اند… .95
گرایش هاى نژادى, قومى, ملى گرایى و قراردادن هویت هاى منطقه اى در برابر اسلام موجب تشدید تفرقه مى شود و کانون اتکاى مسلمین را از بین مى برد:
ییک نیرنگ بزرگى که از غرب سرازیر شده و دول اسلامى را تحت نفوذ قرار داده است یا تهدید کرده است [و آنان] را از قرآن کریم دور مى کند, نژادبازى است. این نژادپرستى که در بین آقایان دارد رشد مى کند و به آن دامن مى زنند, یک مسئله بچه گانه است, اسلام روى آن قلم سرخ کشیده بین سیاه و سفید, ترک و غیر ترک, عجم و عرب هیچ فرقى نگذاشت. فقط میزان را تقوا و از خدا ترسیدن قرار داد. قضیه نژادبازى ارتجاع است.96
و در جاى دیگر اعلام مى کند:
مکرّر اعلام کرده ام: در اسلام نژاد, زبان, قومیت و ناحیه مطرح نیست. تمام مسلمین برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق اسلامى هستند .97
همچنین او خاطر نشان مى سازد:
ابر قدرت ها به واسطه این تفاوت هاى نژادى با سوء استفاده و نیز غفلت سران اسلامى ملت و دولت هاى مسلمان را از هم متفرق نمودند.98
امام ملّى گرایى را که استعمارگران آن را ترویج کرده اند, اساس بدبختى مسلمین مى داند و مى گوید:
… نقشه هایى است که مستعمرین کشیده اند که مسلمین با هم دیگر مجتمع نباشند, در عراق حکومت سابق تر, طرح مى کردند که ما مى خواهیم مجد بنى امیّه را احیا کنیم در مقابل اسلام. اسلام که آمده بود همه مجدها را فانى کند در مقابل مجدالله, اینها مى گفتند ما مجد بنى امیّه را باید احیا کنیم و این چیزى نبود که شعور این ها برسد تلقینى بود که ابرقدرت ها مى کردند که اسلام متفرق بشود… .99
حتى امام تشکیل احزاب گوناگون را براى جدا کردن مسلمانان از یکدیگر تلقى مى کند:
… دعوت هایى اجانب کردند بر ضد اسلام… ایجاد احزاب مختلف از صدر مشروطیت به این طرف, براى تفرقه بود و تمام براى این بود که مسلمین با هم نباشد و نتوانند براى اسلام و به نفع اسلام کارى بکنند.100
به اعتقاد امام خمینى, چون اتحاد مسلمانان مایه ابهت و اقتدار آنان است و با وجود آن ابرقدرت ها نمى توانستند منابع جهان اسلام را غارت کنند از این رو, استعمارگران تلاش کردند با تفرقه افکنى و تجزیه ممالک اسلامى به اهداف خود دست یابند:
مسلمین همان ها بودند که مجد آنها دنیا را گرفته بود, تمدن آنها فوق تمدن ها بود, معنویات آنها بالاترین معنویات بود, رجال آنها برجسته ترین رجال بودند, توسعه ممالکشان از همه ممالک بیشتر بود, سیطره حکومتشان بر دنیا غالب شده بود: دیدند که با این سیطره, با این وحدت دول اسلامى, نمى شود تحمیل کرد چیزهایى که آنها مى خواهند, نمى شود ذخایر اینها طلاى سیاه آنها, طلاى زرد اینها را قبضه کرد; در صدد چاره برآمدند. چاره این بود که بین ممالک اسلامى تفرقه بیندازند. دولت عثمانى یک دولت اسلامى بود که سیطره اش گرفته بود تقریباً از شرق تا غرب را… آنها… این دولت قوى اسلامى را تجزیه کردند به دولت هاى بسیار کوچک و براى هر یک از آنها امیرى, سلطانى یا رئیس جمهورى قرار دارند: دولت در قبضه مستعمرین و ملت بیچاره در قبضه دولت با این وضع دولت عثمانى با آن مجد را زمین زدند و دولت هاى اسلامى از خواب بیدار نشدند یا خودشان را به خواب زدند.101
با بررسى دیدگاه هاى امام خمینى محصول تلخ این تجزیه, تفرقه و پراکندگى, دورى امت اسلامى از فرهنگ اسلامى و فضیلت هاى اخلاقى, از دست دادن عزت و استقلال, تشدید, ناامنى و تشنج در قلمرو جهان اسلام و درگیرى هاى قومى, مرزى و منطقه اى است. بدین ترتیب, دیگر مسلمانان قادر نخواهند بود که برخى معضلات چون اشغال فلسطین, عراق, افغانستان و بحران هاى دیگر را حل کنند, به مصالح و رشد و شکوفایى خود بیندیشند. از این رو, روح یأس و ناامیدى حاکم مى شود و ابر قدرت ها به مطامع خود مى رسند.102
3. حاکمان تحقیر کننده ملت ها
نظامى که برمبانى اسلام استوار است و به نشر معارف و اجراى حدود آن بپردازد, داراى وصف کرامت است: چنانکه در دعاى افتتاح ماه مبارک رمضان مى خوانیم: (اَلّلُهّم اَنّا نَرغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزّ بها الاسلامَ وَ اَهْلَهُ و تُذِلّ بها النفاق و اَهْلَهُ و تَجْعَلنا فیها من الدعاة الى طاعَتِکَ والقادةِ اِلى سَبیلِکَ و تَرزُقنا بِها کرامة الدّنیا و الآخرة).
وقتى تار و پود حکومتى همان ایمان, عمل صالح, معرفت و معنویت باشد, مى تواند ارزش هاى الهى را گرامى بدارد و اهل آن مکتب را عزیز بشمارد و اهل نفاق را خوار و ذلیل کند. این کرامت همان حرّیت خاص است که در پرتو آن توانایى ها شکوفا مى شوند و استقلال و توسعه فرهنگى و علمى پدید مى آید. امام خمینى تصریح مى کند:
اگر حکومت کنندگان کشورهاى اسلامى نماینده مردم با ایمان و مجرى احکام اسلامى بودند, اختلافات جزئى را کنار مى گذاشتند, دست از خرابکارى و تفرقه بر مى داشتند و متحد مى شوند.103
امام منشأ ذلت مسلمانان را, رؤساى کشورهاى اسلامى مى داند:
(بدبختى ها از رؤساى اسلام است, این رؤساى بیچاره که توجه ندارند به مصالح خودشان یا نمى خواهند توجّه داشته باشند, اینهاست که ما را بدبخت کرده, اینهاست که روز سیاه براى مسلمین درست کرده (است)… .104
آن گاه دلیل این ضایعه را چنین توضیح مى دهد:
دورى دول اسلامى از قرآن کریم, ملت اسلام را به این وضع سیاه نکبت بار مواجه ساخته و سرنوشت ملّت هاى مسلمان و کشورهاى اسلامى را دستخوش سیاست سازشکارانه ا ستعمار قرار داده است.105
به باور امام, نه تنها احکام اسلام در کشورهاى اسلامى اجرا نشده, بلکه اجراى قوانین ظالمانه و مفسده انگیز جایگزین مقرّرات اسلامى گردیده است. اختلافات دولت هاى اسلامى نیز میراث عصر ملوک الطوایفى و دوران توحش است که به دست اجانب شدت مى یابد. آنان ضمن اینکه دشمنان را دوست تلقى مى کنند, با ملّت ها هیچ تفاهمى ندارند و کرامت هاى مردم را نادیده مى گریند و ملّت ها را تحقیر مى کنند و موجبات بدبینى مردم را نسبت به خود فراهم مى سازند. بدین ترتیب آنها هم براى خود و هم براى جهان اسلام, معضلاتى را به وجود آورده اند106:
مشکل دولت ها و ملت ها این است که دولت ها خودشان را نشناخته و ملّت خودشان را نشناخته اند. اینها گمان مى کنند باید فرمانروایى کنند و ملّت کورکورانه اطاعت کند. مادامى که این مشکل است که دولت ها مى خواهند فرمانروایى کنند و براى خاطر آن ملّت ها را سرکوب کنند این مشکل رفع نخواهد شد.107
دولت با ملّت ها طورى رفتار کرده اند که ملّت ها پشتیبان آنها نیستند, مشکلاتى که براى این دولت پیدا مى شود, باید به دست ملّت ها رفع شود و چون تفاهى بین آنها نیست. اگر ملت ها به مشکلات دامن نزنند, لااقل بى تفاوت هستند108
مصیبت مسلمین بسیارش از دولت هاى اسلامى سرچشمه مى گیرد. دولت هاى اسلامى که باید هم صدا باشند, هم فکر باشند, همه از یک دیانت, صاحب یک کتاب… . همه حرفشان همین است که ماها از هم جدا باشیم و بلکه با هم دشمن باشیم و اشتغال پیدا کنیم به حال هم و آنها استفاده کنند… . دولت هایى هستند که با ملّت ها تفاهم ندارند, معامله دولت ها با ملّت ها, معامله دشمن با دشمن است. ملّت پشت مى کند بر دولت و دولت مى خواهد تحمیل کند بر ملّت. از این جهت, ملّت ها پشتوانه دولت ها نیستند و این موجب ضعف دولت هاست.109
امام سران کشورهاى اسلامى را این گونه نصیحت مى کند:
شما کوشش کنید که حکومت بر قلوب کشورهاى خودتان بکنید, نه حکومت بر ابدان و قلوب از شما کناره بگیرند. مسلمین اگر بخواهند موفق بشوند و از زیر تعهدهاى اجانب و سلطه آنها بیرون بیایند, حکومت هاى آنها باید کوشش کنند که قلوب ملت خودشان را به دست بیاورند. حکومت بر قلوب یک حکومت شیرین است, به خلاف حکومت بر ابدان که قلوب با آنها نباشد.110
امام اصرار دارد که حکمان قیّم مردم نیستند و این تصورت را باید از ذهن خود بیرون کنند و خاطرنشان مى کند:
نباید دیگر از این به بعد این فکر بیاید در سر این حکومت ها که کار با آنهاست و به ملّت ها مربوط نیست. شما در مقابل ملّت هیچ کاره اید, ملّت ها هستند که باید کارها به تصویت آنها (برسد).111
ایشان در جاى دیگر هشدار داده اند:
باید این دولت ها این مطلب را از سرخودشان بیرون کنند که همان طورى که سابق مى کردند, حال باید بکنند; یعنى خودشان را قیّم بدانند نسبت به ملّت ها… .112
پی نوشت ها:
1. فرهنگ معین, ج3, ص 2929, ذیل کرامات و کرامت.
2. لغت نامه دهخدا, دانشگاه تهران, ج 12, ص 18228ـ18229.
3. فاطر/ 10.
4. شمس/ 8.
5. حجرات/ 13.
6. نهج البلاغه, ترجمه فیض الاسلام, نامه 31.
7. اسراء/ 70.
8. ر. ک: المیزان فى تفسیر القرآن, علامه طباطبایى, ذیل تفسیر آیات 66 تا 76 سوره اسراء.
9. فرقان/ 72.
10. مؤمنون/ 3.
11. انفال/ 29.
12. روم/ 30.
13. (انّما بُعثتُ لاتمّم مکارم الاخلاق). بحار الانوار, ج 16, ص 210.
14. حجر/ 29.
15. مؤمنون/ 14.
16. کهف / 29.
17. غرر الحکم, آمدى, ج 1, ص 19, حدیث ش 43.
18. انشقاق/ 6.
19. طلاق / 2.
20. نحل / 69.
21. غرر الحکم, ج 5, ص 451, حدیث 9130; نهج البلاغه, خطبه 184.
22. همان, ج 1, ص 349, حدیث 1323.
23. همان, ص 383, حدیث 1477.
24. من لایحضرة الفقیه, ج 4 ص 400.
25. غرر الحکم, ج 2, ص 1, حدیث 1555.
26. نهج البلاغه, خطبه 86.
27. همان, نامه 53.
28. همان, خطبه 184.
29. الرحمن/ 26ـ27.
30. نهج البلاغه, حکمت 139.
31. غرر الحکم, ج 2, ص 151, حدیث 2146.
32. بیانات مقام معظم رهبرى, روزنامه اطلاعات, 24 تیر 1368.
33. سخن آفتاب, به کوشش معاونت پژوهشى سازمان تبلیغات اسلامى, ص 130ـ 131.
34. همان, ص 137; روزنامه جمهورى اسلامى, 23 تیر 1368.
35. قسمتى از پیام مقام معظم رهبرى به مناسبت رحلت امام, 10 خرداد 1369.
36. سخن آفتاب, ص 143ـ144.
37. همان, ص 197ـ 196.
38. صحیفه امام, ج 18, ص 144.
39. همان, ص 59ـ 60.
40. آل عمران/ 103.
41. اشاره دارد به آیه 8 از سوره منافقون: (وَ لله العِزَّةُ و لِرَسُولِهِ و لَلْمؤمنینَ).
42. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 169ـ 170.
43. همان, ص 186.
44. صحیفه امام, ج 15, ص 348.
45. همان, ج 10, ص 414.
46. (قرآن در سیره و سخن و اندیشه امام خمینى). مقاله نگارنده در فصلنامه نور مبین, سال اوّل بهار 1348. شماره 1,ص 62ـ 63.
47. کشف اسرار, امام خمینى, قطع جیبى, قم, پیام اسلام, ص 80.
48. (قرآن در سیره و سخن امام خمینى), همان مآخذ, ص 46; کتاب خمینى و جنبش, ص 82.
49. تبیان, دفتر نوزدهم, جهان اسلام از دیدگاه امام خمینى, ص 38.
50. همان, ص 48ـ 49.
51. در جستجوى راه از کلام امام, همان, ص 153ـ 154.
52. همان, ص 180.
53. همان, ص 193ـ 194.
54. صحیفه امام, ج 2, ص 35.
55. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 106 به نقل از کتاب روح خدا.
56. همان, ص 107.
57. اشاره دارد به بخشى از آیه 81 سوره بنى اسرائیل (اسراء): (جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا) ; حق آمد و باطل نابود شد. به درستى که باطل لایق محو (ابدى) است).
58. صحیفه امام, ج 13, ص 162ـ 163.
59. تبیان, دفتر نوزدهم, ص 29.
60. حجرات/ 10.
61. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم ص 191.
62. صحیفه امام, ج9, ص 250.
63. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 189ـ 190.
64. مصاحبه روزنامه لبنانى النهار با امام خمینى در 20 آبان 1357, همان, ص 146.
65. گفتگوى خبرنگار لبنانى روزنامه السفیر با امام در دوم آذر 1357, همان, ص 147.
66. صحیفه امام, ج 11, ص 105.
67. بحار الانور, ج 28, ص 204.
68. آل عمران / 103.
69. تبیان, همان دفتر, ص 35.
70. جهان اسلام, مشکلات و راهکارها, گردآورنده سید جلال میر آقایى, ص 79ـ 82.
71. انفال/ 60.
72. ولایت فقیه, امام خمینى, ص 38.
73. صحیفه امام, ج 9, ص 40 و 41.
74. تبیان, دفتر نوزدهم, ص 24.
75. پیام به سازمان هاى آزادى بخش جهان, 14 دى 1358.
76. همان, ص 168ـ 169.
77. سخنرانى در جمع سفراى کشورهاى اسلامى به مناسبت عید قربان, 10 آبان 1358.
78. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 38ـ 39.
79. سبأ/ 46.
80. در جستجوى راه از کلام امام, همان دفتر, ص 164.
81. صحیفه امام, ج 10, ص 418.
82. همان, ص 395.
83. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 179.
84. گزیده مقالات فارسى دوازدهمین کنفرانس بین المللى وحدت اسلامى, ص 223.
85. اسناد لانه جاسوسى, ج 3, ص 94.
86. ماهنامه هدایت, شماره 17, آذر 1381.
87. پاسخ به نامه محمدرضا حکیمى, آذر 1348, کتاب آواى انقلاب, ص 122 و 176.
88. تبیان, دفتر نوزدهم, ص 10.
89. صحیفه امام, ج 31, ص 342.
90. تبیان, دفتر نوزدهم, ص 33.
91. همان, ص 33
92. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 117.
93. همان, ص 101.
94. همان, ص 124.
95. صحیفه امام, ج 93 ص 15.
96. سخنرانى در مسجد اعظم قم, 18 شهریور 1343, مجموعه اى از مکتوبات… امام خمینى, ص 97.
97. پیام امام به ملت ایران, ششم شهریور 1358, کتاب رهنمودهاى امام خمینى.
98. در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 40.
99. صحیفه امام, ج 13, ص 87.
100. همان, ج 6, ص 337.
101. سخنرانى در مسجد اعظم قم, مأخذ پیشین, ص 97; در جستجوى راه از کلام امام, دفتر پانزدهم, ص 27ـ 28.
102. در جستجوى راه از کلام امام, ص 27, 36, 37, 40, 41, 42, 46, 118, 119, 128, 13; تبیان, همان دفتر, ص 132.
103. ولایت فقیه, امام خمینى, ص 35.
104. مجموعه اى از مکتوبات… امام خمینى, ص 97.
105. پاسخ به نامه دانشجویان مسلمان مقیم آمریکا و کانادا, 22 تیر 1351, خمینى و جنبش, ص 98.
106. در جستجوى راه از کلام امام, ص 59, 62, 67, 70, 71 و 166; تبیان, ص 25, 82, 83.
107. در جستجوى راه از کلام امام, ص 165.
108. همان ص 163.
109. صحیفه امام, ج 9, ص 41.
110. همان, ج 14, ص 179.
111. تبیان, دفتر نوزدهم, ص 26.
112. در جستجوى راه از کلام امام, همان دفتر, ص 82ـ 83.