آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 
آشنایى من با کتاب الفتن به مناسبت طرحى بود که بر عهده نگارنده گذاشته شد تا با نگاهى تاریخى به نشانه هاى ظهور مهدى(ع) به نقد و بررسى روایات آن بپردازد. با مطالعه منابع و کتب متعدد مربوط به نشانه ها متوجه شدم که مأخذ بسیارى از آنها کتابى کهن از یکى از محدثان اهل سنت یعنى نعیم بن حماد است. کتاب الفتن وى را باید از منابع مهم روایت هاى علائم ظهور به شمار آورد که تأثیر زیادى بر مجامع روایى شیعه و اهل سنت داشته است. نویسنده آن از بزرگان اهل حدیث و مخالفان سرسخت معتزله و همچنین اهل رأى (قیاس) است که در زندان از دنیا رفته است. به دلیل قدمتى که این اثر دارد و همچنین لزوم بررسى اعتبار و تأثیر آن بر کتاب هاى بعدى, پیشنهاد برخى دوستان جهت معرفى آن را پذیرفتم. امید است این نوشتار به خصوص براى محققانى که قصد قلم زدن در موضوع مهدویت و نشانه هاى ظهور را دارند; سودمند واقع شود.
پیشینه کتب فتن
فتن و ملاحم دو عنوانى است که از حوادث آینده و پیشگویى هاى آخرالزمان سخن مى گویند. این دو عنوان از قدیم مورد توجه و اهتمام محدثان و مؤلفان مسلمان بوده و چه در ضمن جوامع روایى و چه به صورت مستقل به آن پرداخته اند. از مراجعه به فهرست ها استفاده مى شود که عنوان (الفتن) در میان اهل سنت بیشتر کاربرد داشته و نام کتاب هاى آنان قرار گرفته است; همان گونه که مؤلفان شیعه غالباً از عنوان (ملاحم) استفاده کرده اند. الفتن ابن حماد, الفتن ابوعمرو دانى, الفتن حنبل بن اسحاق, الفتن سلیلى, الفتن زکریا بن یحیى, الفتن ابونعیم اصفهانى و الفتن و الملاحم (آخرین بخش از کتاب البدایة والنهایه) ابن کثیر نمونه هایى از تألیفات مستقل اهل سنت در این موضوع است. احمد بن حنبل, بخارى, مسلم, ترمذى و دیگران نیز در کتب روایى خود بابى با عنوان (الفتن) گشوده اند. این در حالى است که در تألیفات شیعیان به این نام کمتر برخورد مى کنیم;1 بلکه آنان مطالب مربوط به آینده و حوادث آخرالزمان و علائم ظهور را در کتاب هایى با عنوان (الملاحم) آورده اند. در فهرست هاى نجاشى و شیخ طوسى بیش از بیست کتابِ ملاحم نام برده شده و تنها دو مورد تعبیر الفتن وجود دارد که یکى (الفتن و الملاحم) جعفر بن محمد فزارى2 و دیگرى (الفتن) حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى است.3 جالب اینکه نجاشى پس از نام بردن از این کتاب توضیح مى دهد که مقصود همان ملاحم است (و هو کتاب الملاحم). اما اینکه سید ابن طاووس نام کتابش را (التشریف بالمنن فى التعریف بالفتن)4 گذاشته, بدان جهت است که وى سه کتاب فتن از اهل سنت را در آن خلاصه کرده است: الفتن ابن حماد, الفتن سلیلى و الفتن زکریا بن یحیى.
با آنچه گفته شد به نظر مى رسد عنوان فتن در میان اهل سنت و عنوان ملاحم در میان مؤلفان شیعه خصوصیتى داشته که در انتخاب نام کتاب به آن توجه کرده اند. این خصوصیت به خوبى روشن نیست, اما احتمال مى رود اختلاف دیدگاه شیعه و اهل سنت درباره نظام حاکم, منشأ این نام گذارى باشد; زیرا قیام هاى مخالف خلفا غالباً از سوى شیعیان صورت گرفته و از دیدگاه اهل سنت این قیام ها فتنه به شمار مى آمد و گوشه گیرى و انزوا از چنین حوادثى توصیه مى شد. نگاهى به معناى دو واژه فتن و ملاحم مى تواند در توضیح این نکته مؤثر باشد.
معناى فتن و ملاحم
واژه فتنه (مفرد فتن) در اصل به معناى جداسازى طلاى خالص از ناخالص است و سپس در معانى امتحان, سختى و بلا, وسوسه و گمراه کردن به کار رفته5 و در قرآن نیز به همین معانى آمده است.6 این واژه در عصر نبوى بیشتر جنبه دینى داشت و غالباً به معناى گمراه کردن استفاده مى شد, اما پس از آن فتنه مفهومى سیاسى پیدا کرد و در بیشتر موارد به هر حرکتى که با سیر طبیعى جامعه همگام نبود و منجر به اختلال در نظم عمومى مى شد, فتنه مى گفتند. ابوبکر در پاسخ اعتراض امیرمؤمنان(ع) به سقیفه, گفت: علت این کار ترس از وقوع فتنه بود و سعد بن عباده که حاضر نشد با ابوبکر بیعت کند, توسط عمر (صاحب فتنه) قلمداد شد.7 دوره خلافت عمر را دوره خاموشى فتنه ها مى دانند و مى گویند مدتى پس از خلافت عثمان فتنه ها آغاز و با قتل او فتنه اى بزرگ واقع شد. بیشترین و مهم ترین فتنه ها در دوران خلافت امیرالمؤمنین على(ع) رخ داد;8 به گونه اى که برخى صحابه و فرزندان آنان را به گوشه گیرى کشانید. در منابع تاریخى از اقدام طلحه و زبیر و نبرد جمل, برافراشتن قرآن ها در صفین, جریان حکمیت و جنگ نهروان به فتنه تعبیر مى شود; چنانکه على(ع) نیز این واژه را در خطبه ها و نامه هاى خود به کار برده و گاه برخى از همان حوادث را اراده کرده است.9 افرادى چون ابوموسى اشعرى و عبدالله بن عمر که درک لازم را براى تشخیص حق از باطل نداشتند, به عنوان پرهیز از فتنه, اعتزال و انزوا را ترجیح دادند. معاویه به بهانه جلوگیرى از فتنه و ریخته نشدن خون هاى بیشتر با هر حرکتى برخورد کرد. کشتن حجر بن عدى و یارانش به همین بهانه بود.10 گویا سخنى که از خلیفه دوم نقل شده, راه را براى توجیه اعمال خلفاى غاصب باز کرد. از او نقل کرده اند که (سلطان عادل از سلطان ظالم بهتر و سلطان ظالم از فتنه بهتر است.)11 موضوع دورى از فتنه به ضمیمه عنوان (لزوم اطاعت از حاکم) باعث شد مسلمان نمایان در برابر امام حسین(ع) بایستند و او را به عنوان عامل فتنه به شهادت برسانند.
در مجموع واژه فتنه و جمع آن فتن در آن دوران به آشوب ها و شورش ها اطلاق مى شد و عده اى هم متخصص در امور فتن شناخته مى شدند; چنانکه برخى تابعان گفته اند پیشواى ما در فتنه عبدالله بن عمر است,12 یا حسن بصرى از متخصصان به امور فتنه ها و خون ها معرفى شد.13 گویا نیاز به تشخیص همین امور بود که کتاب هاى فتن تدوین گشت تا حوادث و آشوب هاى آینده را معرفى نماید و مردم را از ورود به آن برحذر دارد. دسته اى از این روایات پیشگویى ها و اخبار غیبى معصومان نسبت به حوادث آینده بود و دسته اى دیگر را حاکمان براى پیشبرد اهداف حکومت خود جعل کردند.
اما کلمه ملاحم, جمع ملحمه است و ممکن است از دو ریشه گرفته شود, گرچه برگشت آن دو نیز به یک اصل است. یکى چسبندگى و دوم گوشت. اگر از ریشه اول گرفته شود, به معناى سختى نبرد است که در آن جنگجویان به همدیگر گلاویز مى شوند. اما در ریشه دوم به معناى قتلگاه آمده است, کنایه از اینکه گوشت بدن انسان ها در آن مى ریزد. در هر صورت مراد از ملحمه در اینجا حوادث و جنگ هاى خونین است که در آینده رخ مى دهد.14 بنابراین ممکن است انتخاب نام ملاحم براى کتب شیعه در مقابل فتن, اشاره به این باشد که ایستادگى مقابل حاکمان غاصب و ظالم فتنه محسوب نمى شود و آنچه در آن رخ مى دهد, کشتار انسان هاى مبارز است. خواهیم گفت که نام کتابى که در صدد معرفى آن هستیم, (الفتن و الملاحم) نیز گفته شده است, ولى درست نیست و کلمه افزوده بر فتن, در نسخه هاى خطى و چاپى این کتاب وجود ندارد.
مؤلف کتاب الفتن
ابوعبدالله نعیم بن حماد بن معاویه خزاعى مروزى معروف به فارض, زمان ولادتش دانسته نیست. وى اهل مرو بود و براى آموختن حدیث به عراق و حجاز سفر کرد و سرانجام در مصر ساکن شد.15
طبرى با یک واسطه از نعیم روایت مى کند که او گفت من جهمى بودم, اما وقتى به دنبال حدیث رفتم متوجه شدم که اعتقاد آنان به تعطیل مى انجامد.16 پیداست تا زمانى که ابن حماد در خراسان بوده, تحت تأثیر افکار جهم بن صفوان قرار داشته, ولى بعدها با پیوستن به اهل حدیث در صف مخالفان سرسخت وى درآمده و کتاب هایى در ردّ جهمیه نوشته است.17 جهمى یا جهمیه فرقه اى منسوب به جهم بن صفوان است که عقایدى شبیه معتزله داشت و همراه حارث بن سریج علیه بنى امیه در خراسان قیام کرد و در سال 128هـ.ق اسیر و کشته شد.18 البته به نظر مى رسد مخالفت با جهم و مرجئى دانستن او و حتى اصل ارجاء همسو با اهداف خلفاى اموى بوده و از سوى اصحاب حدیث عنوان شده است و بیش از آنکه موضوعى اعتقادى باشد, رنگِ سیاسى دارد. بنابراین اتهام افراد به جهمى بودن یا (اهل اهواء) که عنوان مقابل اهل حدیث است, قابل تأمل مى باشد.19
از جزئیات سفرهاى علمى نعیم که در کلام ابن سعد به آن اشاره شد, اطلاعى در دست نیست. آنچه مسلّم است اینکه مدتى طولانى در مصر سکونت داشته20 و براى اظهارنظر درباره موضوع جنجالى خلق قرآن به عراق آمده است. فتنه خلق قرآن یا دوره (محنت) در تاریخ اسلام به دوران سه خلیفه عباسى مأمون, معتصم و واثق گفته مى شود که متأثر از معتزلیان به مخلوق بودن کلام خدا و قرآن اعتقاد داشتند و با کسانى که قائل به قدمت کلام الهى بودند به شدت برخورد مى کردند. از آنجا که این موضوع ملاک عزل و نصب هاى دولتى و آزمایشى براى شناخت موافق از مخالف به شمار مى آمد, دوره محنت نام گرفت. با روى کار آمدن متوکل و به جهت چرخش او به سمت اهل سنت و حدیث, اوضاع کاملاً دگرگون شد و مخالفان نظریه قدیم بودن قرآن تحت پى گرد قرار گرفتند.21 نعیم بن حماد از قربانیان مخالفت با معتزله و موضوع خلق قرآن بود, وى در ایام معتصم به عراق فراخوانده شد و چون برخلاف اعتقاد حاکم بر دربار نظر داد و به خواسته آنان اعتراف نکرد, در سال 223 یا 224 در سامرا یا بغداد زندانى شد و در سال 228 یا 229 از دنیا رفت. گفته اند او را با زنجیر اسارت و به قولى بدون کفن و اقامه نماز دفن کردند. همچنین گفته شده وى در زندان هم به نقل حدیث اشتغال داشت.22 نعیم بن حماد از افرادى چون سفیان بن عینیه, عبدالرزاق بن همام, عبدالله بن مبارک, رشدین بن سعد, فضیل بن عیاض و ابوبکر بن عیاش روایت کرده و بخارى, ابوزرعه دمشقى, ابوحاتم رازى, یحیى بن معین و… از او نقل حدیث نموده اند.23
بزرگان اهل سنت از ابن حماد تجلیل کرده و برخى هم او را توثیق کرده اند; در عین حال روایات او را قوى نمى دانند. دار قطنى او را پیشواى سنت دانسته, امّا مى گوید اشتباه فراوان دارد. وقتى از یحیى بن معین درباره حدیث (تفترق امتى على بضع وسبعین فرقه…) پرسیدند, گفت این حدیث اصل ندارد, گفتند نعیم بن حماد آن را روایت مى کند; گفت نعیم ثقه است, اما مطلب بر او اشتباه شده است. عبدالغنى بن سعید گوید برگشت این حدیث به نعیم بن حماد است و به واسطه همین نقل او از چشم بسیارى از عالمان حدیث افتاد.24
عجلى, احمد بن حنبل, یحیى بن معین و ابن حبان او را ثقه مى دانند, اما نسائى وى را تضعیف کرده است.25 ابن عدى درباره او گوید: ضعیف است و براى تقویت سنت جعل حدیث مى کرد. سپس احادیث مردود او را ذکر مى کند.26 ذهبى گوید نعیم از عالمان بزرگ است, ولى اطمینانى به روایات وى نیست. نباید به سخنان او استناد کرد; چون در کتاب الفتن مطالبى عجیب و غیر قابل قبول آورده است.یحیى بن معین معتقد است نعیم راستگو بوده, ولى اشتباه زیاد دارد.28 در گزارشى مى خوانیم که یحیى بن معین, ابن حماد را به دلیل نقل حدیثى از ابن مبارک توبیخ کرده و گفته است تو آن را از ابن مبارک نشنیده اى. نعیم ابتدا ناراحت شده, اما سپس به اشتباه خود اعتراف کرده است. نعیم بن حماد کتاب هایى در ردّ ابوحنیفه و شیبانى و 13کتاب در ردّ جهمیه نوشته است. ابن مبارک گوید ابن حماد مى خواست عقد ازدواج هایى را باطل کند و حال آنکه مردم براساس آن فرزندانى داشتند و مى خواست معاملاتى را باطل بداند.29 ابن حجر به نقل از مسلمةبن قاسم گوید نعیم احادیث نادرستى در موضوع ملاحم آورده که دیگران نقل نکرده اند و نظر بدى درباره قرآن داشت. ازدى گفته است نعیم در تقویت سنت حدیث مى ساخت و [از آنجا که خود از اهل حدیث بود و با ابوحنیفه که اهل رأى بود اختلاف داشتند] داستان هایى در طعن ابوحنیفه گفته که همه آنها دروغ است.30 از میان علماى شیعه سید ابن طاووس که حدود ثلث کتاب التشریف خود را از ابن حماد نقل مى کند, توثیقات او را نقل کرده31 و سخنى از تضعیف و جاعل بودن وى نگفته است. طبیعى است که انتخاب و بیان توثیقات از سوى سید به دلیل آن است که وى از کتاب الفتن او نقل مى کند, نه آنکه تأییدى از یک عالم شیعى نسبت به ابن حماد باشد.
معرفى کتاب
1. نام کتاب و نسبت آن به مؤلف
مؤلف کتاب الفتن هیچ گاه از آن نام نمى برد, چون غیر از نقل روایت به مطلب دیگرى نپرداخته و حتى مقدمه و خطبه اى ندارد. نام او و کتابش در فهرست ها و متون کهن یافت نشد و آنچه خطیب بغدادى گفته که نعیم بن حماد را اولین تنظیم کننده مسند دانسته اند32 یا از احمد بن حنبل نقل شده که اولین شخصى که او را به کتاب هاى مسند مى شناسیم ابن حماد است,33 گذشته از تأمل در صحت آن, نمى تواند در نسبت کتاب الفتن به مؤلفش سودمند باشد; زیرا مسند به کتابى گفته مى شود که احادیث را به ترتیب صحابه جمع آورى کند, ولى الفتن کتابى موضوعى است. کسى هم نگفته که راویان این کتاب, آن را از صورت مسند به مبوّب تبدیل کرده باشند. آنچه درباره نام کتاب الفتن و نسبت آن به ابن حماد شهرت دارد, از قرن هفتم به بعد است. سه نفر معاصر در نیمه دوم قرن هفتم, یعنى ابن طاووس در التشریف, شافعى سلمى در عقد الدرر و ابن عدیم در بغیة الطلب کتاب الفتن را از نعیم بن حماد دانسته و از آن روایت کرده اند. ذهبى (م748) نیز این مطلب را ذکر کرده است.34 البته برخى از این کتاب به (الفتن و الملاحم) تعبیر مى کنند,35 اما شهرت این کتاب به (الفتن) است و در نسخه هاى خطى و چاپى از آن اینگونه تعبیر شده و (الملاحم) را ندارد.
2. شکل و محتوا
کتاب الفتن ابن حماد از ده جزء تشکیل شده, ولى دلیل این تقسیم بندى و تفاوت این اجزاء روشن نیست. چون در هر جزء روایاتى وجود دارد که عناوین همان روایات در اجزاى دیگر نیز به چشم مى خورد. تعداد ابواب هر جزء نیز متفاوت است. جزء اول شامل ده باب, جزء دوم چهار باب, جزء سوم 10 باب جزء چهارم 14باب, جزء پنجم 16باب, جزء ششم 2باب, جزء هفتم 6باب, جزء هشتم تا دهم هر کدام 5باب. متأسفانه این کتاب هیچ مقدمه و مؤخره اى ندارد و مؤلف از آغاز تا انجام آن را به نقل روایت پرداخته و هیچ مطلبى در ابتدا یا انتهاى کتاب بیان نکرده و در لابه لاى روایات نیز هیچ گونه تفسیر و توضیحى از خود نیفزوده است. درباره اینکه ترجمه (عنوان) هر باب از سوى مؤلف یا راویان یا ناسخان تنظیم شده, نمى توان اظهار نظر قطعى نمود. اما مسلم است که ترجمه باب ها در نسخه اصلى وجود دارد; اما عنوان باب هاى اول اجزاء ده گانه را مصحّحان با استفاده از متن اولین روایت باب استخراج کرده و در فهرست آورده اند. در چاپ آخر همان عنوان علاوه بر فهرست در ابتداى باب هم آمده است.
در هر صورت کتاب الفتن در مجموع 77 باب دارد که به جهت طولانى بودن برخى از عناوین آنها, به کلیات ابواب اشاره مى کنیم: باب اول و دوم درباره یادآورى رسول خدا(ص) و صحابه نسبت به فتنه هاى آینده و نام این فتنه ها; باب دوم تا ششم: ویژگى هاى فتنه و موضع گیرى ها نسبت به آن. باب هفتم تا سیزدهم: تعداد و نام خلفاى پس از پیامبر و پادشاهى پس از خلافت, اشاره به عدد دوازده و نام خلفاى راشدین و برخى از بنى امیه و بنى عباس; باب چهاردهم و شانزدهم: استحباب دورى از فتنه ها و گوشه گیرى; باب پانزدهم: فتنه ابن زبیر; باب هفدهم: نشانه هاى سقوط بنى امیه; باب هجدهم: خروج بنى عباس از خراسان با پرچم هاى سیاه و… ; باب نوزدهم تا بیست ویکم: نشانه هاى سقوط بنى عباس (اختلاف, خروج ترکان, نشانه هاى آسمانى مانند صدا و…) باب22: فتنه شام; باب23: سلطنتِ سفلگان; باب24: پناهگاه از فتنه ها; باب25: اهمیت شام در اسلام; باب26تا28: خروج بربر; باب29و30: سفیانى; باب31 و 32: پرچم هاى سه گانه و سفیانى; باب33 تا 41: نزاع سفیانى و بنى عباس و پرچم هاى سیاه و… باب 42تا51: مهدى و نشانه هاى خروج او; باب52تا57: حوادث مربوط به حمص و فتح هند و قسطنطنیه و قحطانى و… باب 58تا64: درباره دجّال; باب65 و66: فرود آمدن حضرت عیسى(ع); باب67: خروج یأجوج و مأجوج; باب68: خسف و زلزله و مسخ و…; باب 69: آتشى که همگان را به سوى شام بکشاند; باب70 تا72: نشانه هاى قیامت و طلوع خورشید از مغرب; باب73: خروج دابه; باب74 و75: حبشه و خروج آنان; باب76: خروج ترکان; باب 77: زمان فتنه ها. چنان که از عناوین باب هاى کتاب پیداست, مؤلف درصدد جمع آورى روایاتى درباره حوادث آینده, ظهور مهدى و نشانه هاى قیامت بوده است.
درباره کتاب الفتن چند نکته قابل توجه است اول اینکه ابن حماد بیشتر روایات را از صحابه یا تابعین نقل مى کند و آنگونه که انتظار مى رود, سند روایات به رسول خدا(ص) نمى رسد. براى نمونه از مجموع حدود 170 روایت باب هاى 29تا44 این کتاب که درباره مهدى و سفیانى است, تنها حدود25 روایت از پیامبر و امیرمؤمنان(ع) و امام باقر(ع) صادر شده و دیگر اسناد کتاب به افرادى چون کعب الاحبار, محمد ابن حنفیه, زهرى, ارطاة و… ختم مى شود. اینگونه سندها نه تنها از نظر شیعه ارزشى ندارد, در نظر اهل سنت نیز حجیت ندارد, چون اصطلاحاً موقوف به شمار مى رود; یعنى سند آن به صحابى متوقف مى شود.
نکته دوم اینکه مکررات کتاب الفتن زیاد است; یعنى یک حدیث در ابواب مختلف با سلسله سند و متن واحدى ذکر شده و گاه تقطیع در آن صورت گرفته است; به طورى که شاید بتوان یک چهارم از کتاب را مکرر دانست.
نکته سوم: علاوه بر روایات زیادى که ابن حماد از امیرمؤمنان(ع) به عنوان صحابى نقل مى کند, بخش قابل توجهى از احادیث را به واسطه جابر جعفى از امام باقر(ع) آورده است.
نکته چهارم: برخلاف تصور رایج که کتاب هاى فتن و ملاحم را مربوط و مخصوص نشانه هاى ظهور مى داند, مطالعه آنها نشان مى دهد که احادیث و آثارى که در آنها ذکر شده به فرض صحت, ارتباط مستقیم با ظهور مهدى(ع) ندارد و بسیارى از آنها پیشگویى هایى درباره حوادث آینده مسلمانان بوده که در صدر اسلام بیان شده و نامى از مهدى و ظهور او در این روایات نیست. البته ظهور مهدى(ع) به عنوان یکى از حوادث آینده نیز روایاتى از این کتاب ها را به خود اختصاص داده است; چنانکه بخش مهمى از آنها نیز درباره نشانه هاى قیامت (اشراط الساعه) است. با این حال و على رغم ضعف این منابع و روایات آن ها, بخش قابل توجهى از این احادیث در کتاب هاى شیعه به عنوان نشانه هاى ظهور امام عصر(ع) تلقى شده و در حجم وسیعى نقل مى شود.
3. راوى کتاب
الفتن را ابوزید عبدالرحمان بن حاتم مرادى به سال 280هـ.ق (پنجاه سال پس از مرگ مؤلف) در مصر از نعیم بن حماد روایت کرده است. نام سلسله راویان از او در نسخه لندن چنین است: ابوبکر عبدالغفار بن محمد شیروى, ابوبکر محمد بن عبدالله بن احمد بن ریذه, ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب, عبدالرحمان بن حاتم مرادى از نعیم بن حماد مروزى. در نسخه ترکیه به جاى نفر اول: ابوعلى داود بن سلیمان طوسى و فاطمه دختر عبدالله بن احمد جوزدانیه وجود دارند.36 راوى اول یعنى عبدالرحمن مرادى نزد رجالیون اهل سنت توثیق نشده است. ابن جوزى او را متروک مى داند و ابن حجر به نقل از یونس گوید: درباره او حرف هایى زده اند و به نقل از مسلم بن قاسم گوید موثق نیست و مرگ او را به سال 294 ثبت کرده است.37 گویا شخص دیگرى نیز کتاب فتن نعیم را روایت کرده است, ولى نام او در سلسله روات کتاب نیامده و تنها محقق چاپ دو جلدى کتاب به او اشاره کرده است.38 نام او فضل بن محمد شعرانى است. ذهبى ضمن تجلیل از او مى گوید به جمع آورى و تصنیف اشتغال داشته و راستگو و موثق است, اما غلوّ او در تشیع را نیز گزارش مى کند و از برخى هم دروغگو بودن را ویژگى او دانسته است. ذهبى همچنین به نقل از حاکم مى نویسد: شعرانى کتاب هایى را منفرداً روایت کرده که از آن جمله الفتن نعیم بن حماد است.39 نام شعرانى در روایات شیعه نیز وجود دارد,40 اما جرح و تعدیلى درباره او وارد نشده است.
4. نسخه ها
بنا به گفته محققان کتاب الفتن (زهیرى در چاپ قاهره و زکار در چاپ دارالفکر) از این کتاب دو نسخه بیشتر وجود ندارد. یک نسخه از آن در موزه انگلیس است که نگارنده تصویرى از آن را در کتابخانه تاریخ دیده ام. تکیه ناشران و محققان در چاپ هاى موجود بر این نسخه بوده و آن را اصل قرار داده اند; چون خواناتر است و اسناد روایات را دربر دارد. اما نسخه دیگر با اینکه قدیمى تر است و به سال 687هـ.ق نوشته شده اسناد را حذف کرده و به این سبب از اعتبار کمترى برخوردار است. این نسخه خطى در کتابخانه استانبول نگهدارى مى شود. زرکلى از نسخه دیگرى که به سال 687هـ.ق نوشته شده و در دانشگاه ریاض موجود است, خبر داده41 که گویا تصویر همان نسخه استانبول باشد. نسخه اى که مصدر کتاب عقدالدرر به شمار آمده از کتابخانه ظاهریه دمشق است و سال کتابت آن روشن نیست.
5. چاپ ها
کتاب الفتن تاکنون توسط سه نفر تصحیح یا تحقیق و منتشر شده و در مجموع پنج نوبت چاپ شده است. مشخصات این چاپ ها به تفصیل در پى مى آید: اول; چاپ دو جلدى که فقط در این مرتبه دو جلدى منتشر شده و در دفعات بعدى یک جلدى است. تحقیق سمیر بن امین الزهیرى القاهره: مکتبة التوحید الطبعة الاولى 1412/1991 جلد اول 426ص, جلد دوم 784ص. تا آنجا که نگارنده جستجو کرده این اولین چاپ کتاب به شمار مى رود; زیرا معجم احادیث المهدى که حجم زیادى از روایات الفتن را آورده و در سال 1411 منتشر شده است, به نسخه خطى آدرس مى دهد, پیداست تا آن زمان کتاب منتشر نشده بود. زهیرى در این چاپ بر همان دو نسخه انگلیسى و استامبولى اعتماد کرده است. همه روایات شماره گذارى شده, اما عناوین باب ها شماره ندارد در ابتداى اجزاء ده گانه عنوان باب ذکر نمى شود, چنانکه در نسخه خطى اینگونه است گرچه عنوان این باب ها در فهرست مى آید. در این چاپ فهرست احادیث و آثار در انتهاى جلد دوم آمده و غیر از این دو و فهرست موضوعات, فهرستى ندارد.
دوم, چاپ دیگر تحقیق سهیل زکار است که 508 صفحه دارد و در مکه مکرمه توسط مکتبة التجاریه مصطفى احمد الباز منتشر شده است, گرچه به نوبت و تاریخ انتشار تصریح نشده, اما از مقدمه محقق با تاریخ 31/10/1991 مى توان احتمال داد همزمان با چاپ دو جلدى عرضه شده باشد. تحقیق این چاپ نیز با تکیه به دو نسخه انگلیسى و استامبولى است و گاه لغاتى از متن در پاورقى توضیح داده مى شود. گرچه با توجه به کمى نسخه ها و ناخوانا بودن یکى, انتظار چندانى براى ذکر اختلاف متون نیست و در چاپ هاى تحقیقى این کتاب نیز بیش از مقابله متن ها, به توضیح لغاتى از متن در پاورقى اکتفا شده است. زکّار براى احادیث و آثار و همچنین ابواب شماره قرار نداده, اما در انتهاى کتاب, پنج فهرست ارایه مى کند: فهرست آیات, فهرست ابتداى احادیث, فهرست اعلام افراد, فهرست گروه ها و فهرست اماکن. با اینکه طبق معمول همه کتاب ها به فهرست هاى اعلام کاملاً اعتماد نمى شود, لیکن امتیاز این چاپ الفتن به شمار مى رود.
سوم, چاپ تحقیقى سهیل زکار با مشخصات پیشین در سال 1993/1414 از سوى دارالفکر بیروت افست شد و هیچ تغییرى نسبت به چاپ مکه ندارد. این چاپ از کتاب الفتن در نرم افزار (معجم فقهى آیةاللّه گلپایگانى) موجود مى باشد.
چهارم, بار دیگرى که کتاب الفتن منتشر شده با مشخصات زیر و بدون عنوان (کتاب) عرضه شده است:
ضبطه وصحّحه وعلّق علیه: مجدى بن منصور بن سید الشورى, بیروت: دارالکتب العلمیه, الطبعة الاولى, 1418/1997 (552صفحه) در این چاپ سخن از نسخه هاى متعدد نیست بلکه از همان چاپ دارالفکر استفاده شده و مصحح ادعا کرده آن چاپ تصحیف و اشتباه فراوان داشته و او به تصحیح این اشتباهات اقدام نموده است. مصحح مرجعى براى این تصحیح نداشته, بلکه مى گوید بنا به تشخیص خود آن را اصلاح کرده ام. وى به چاپ قاهره اشاره اى نکرده است. در این نشر امتیازاتى به چشم مى خورد: 1. آدرس آیات قرآن در متن کتاب و با استفاده از کروشه; 2. تخریج احادیث; 3. جرح و تعدیل راویان و حکم به صحت و ضعف حدیث بنا به تشخیص مصحح; 4. تصحیح اشتباهات چاپ سهیل زکار; 5. شماره گذارى احادیث و آثار; 6. شماره گذارى باب ها; 7. شرح حال مؤلف و بیان روش او; 8. تنظیم فهرستى از ابتداى روایات. از میان این امتیازات که خود مصحح در مقدمه کتاب به آنها اشاره کرده, آدرس آیات و شماره گذارى ابواب و احادیث قابل توجه است, اما دیگر موارد ممکن است با اشکالاتى روبه رو شود. بیان شرح حال و روش مؤلف که مجموعاً در سه صفحه آمده براى چنین کتابى کافى به نظر نمى رسد و حکم به ضعف یا صحت روایات و جرح و تعدیل راویان گرچه خواننده را تا حد زیادى با شخصیت راوى و جایگاه حدیث آشنا مى کند, اما به هر حال تشخیص و نظر مصحح کتاب است. تذکر روایات مکرر نیز کاملاً بیان نشده و بسیارى از آثار و احادیث که به صورت قطعه قطعه یا کامل تکرار شده در پاورقى به آن اشاره نرفته است و با آنکه وى چاپ قبلى را تصحیح کرده, هنوز هم اشکالاتى به چشم مى خورد. با این همه باید اذعان داشت که همین اندازه تخریج ها و اشاره به صحت و ضعف روایات قابل توجه است ضمن اینکه چاپ دارالکتب از کیفیت بهترى برخوردار است. البته در چاپ سهیل زکار نیز توجه دادن به اختلاف نسخ ـ هرچند موارد آن کم است ـ و ارائه فهرست اعلام تا حدود زیادى راهگشاست و از امتیازات آن به حساب مى آید. بنابراین براى مطالعه به خصوص براى محققان, مراجعه به هر دو چاپ لازم مى نماید. توجه به این نکته هم بد نیست که دارالکتب العلمیه بیروت غالباً به نشر کتب آماده اقدام مى کند و به دلیل اشکالاتى که در کتب چاپى آن انتشارات وجود دارد, اعتماد کامل به آن از بین مى رود.
پنجم, آخرین چاپ کتاب الفتن طبع دوم دارالکتب العلمیه بیروت با همان مختصات قبلى است که در سال 1423/2002 منتشر شده است. تفاوت این نوبت چاپ با قبلى تنها در شکل روى جلد است و از نظر متن تغییرى ندارد.
6. اعتبار کتاب
با وجود تأثیر فراوانى که الفتن نعیم بن حماد در میان اهل سنت و شیعیان دارد و بسیارى از روایات علائم ظهور از آن نقل مى شود, اعتبار چندانى براى آن نمى توان قائل شد. چون 1. نسبت این کتاب به مؤلف قطعى نیست و محدثان و رجالیون قدیمى اهل سنت از چنین کتابى یاد نکرده اند; 2. عبدالرحمن مرادى که نام او به عنوان راوى الفتن در نسخه هاى موجود آمده, توثیق نشده, بلکه درباره او مطالبى گفته اند42 و فضل بن محمد که راوى دیگر کتاب معرفى شده,43 نسخه اى از او به دست نیامده است; 3. به گفته رجالیون اهل سنت مؤلف کتاب اشتباه زیاد مى کرده و احادیثى نادرست نقل نموده و گاه جعل هم کرده است.44 ذهبى گوید: نعیم در کتاب الفتن مطالب عجیب و مردود نقل مى کند;45 4. بسیارى از روایات کتاب موقوف یا مقطوع است و سند آن به رسول خدا نمى رسد. بنابراین حتى اگر موقوفات و مقطوعات نزد اهل سنت هم قابل توجیه باشد, آنچه مربوط به فتن است محل تأمل است. از نظر شیعه نیز چنین آثارى حجت نیست و آنچه به رسول خدا مى رسد, اگر با قرائن و روایات شیعه تطبیق نکند پذیرفتنى نخواهد بود و در کتاب الفتن از این گونه احادیث کم نیست; 5. در این کتاب روایاتى نقل شده که ساختگى بودن آن آشکار است. نمونه اى از این روایات را در ابواب مربوط به خلفاى پس از رسول خدا مى بینیم که در آن به ترتیبِ خلفاى سه گانه, احادیثى به رسول خدا(ص) نسبت داده اند یا به على(ع) نسبت داده اند که فرمود با معاویه مبارزه نکنید; زیرا به هر حال امیرى نیکوکار یا فاجر لازم است.46 یا همان گونه که احادیثى درباره فاطمى بودن مهدى(ع) گزارش کرده از کعب الاحبار روایت کرده است که مهدى از فرزندان عباس است.47
محقق چاپ دارالکتب در پاورقى کتاب به جعلى بودن یا ضعف بسیارى از روایات کتاب اشاره مى کند.
6. وى همچنین در مقدمه مى گوید: (نقل بسیارى از روایات ضعیف و ساختگى, نقل بسیارى از موقوفات و مقطوعات, آوردن روایاتى از اهل کتاب و نقل روایاتى از مجاهیل از اشکالات این کتاب است.)48 سهیل زکار هم در مقدمه چاپ دیگر گوید:
از مطالعه این کتاب این سؤالات پیش مى آید که انگیزه انتخاب عنوان الفتن و جمع این همه روایت چه بوده و چه زمانى این میراث عظیم جعل و به پیامبر یا صحابه او نسبت داده شده و چه کسى آنها را ساخته است؟ مهم تر اینکه چگونه اوضاع و محیط آن زمان این روایات را پذیرفته و رواج داده است؟49
محقق کتاب الفتن حنبل بن اسحاق (پسرعموى احمد بن حنبل) در مقایسه اى میان کتاب او و الفتن ابن حماد مى نویسد: (نعیم (که در طبقه شیوخ حنبل به شمار مى رود) کتاب مشهورى در موضوع فتن نوشته و بسیارى از احادیث و آثار مربوط به فتنه ها و اشراط الساعه را گزارش کرده, اما بین مقبول و مردود خلط کرده و خیلى از اسرائیلیات را از وهب بن منبه و کعب الاحبار و غیر آنان آورده است. در این کتاب عجائبى است که در احادیث صحیح یافت نمى شود… از جمله احادیث ساختگى که متعرض آن شده, روایات سفیانى است که دوازده باب را به آن اختصاص داده و هیچ کدام صحیح نیست, برخلاف الفتن حنبل بن اسحاق که غالب آن احادیث مقبول است.)50
با این همه, روایاتى که با اعتقاد شیعه مطابق باشد و در منابع معتبر نیز هست در این کتاب وجود دارد لیکن از آنجا که برخى طرق آنها ضعف دارد در برابر اهل سنت نمى توان به آنها استناد کرد بلکه باید به احادیثى روى آورد که از نظر آنان نیز صحیح به شمار رود. البته آنچه از این کتاب استفاده مى شود دیدگاه مؤلف درباره مهدى و همچنین جایگاه روایات مهدویت و نشانه هاى ظهور در آن دوره تاریخى است.
تأثیر کتاب
اگر کتاب الفتن ابن حماد را اولین مجموعه مستقلى بدانیم که در موضوع خود نوشته شده است باید اذعان کرد بسیارى از مؤلفان پس از او روایات مربوط به این موضوع را از او اخذ کرده اند گذشته از متقدمانى چون ابونعیم اصفهانى و حاکم نیشابورى, در قرن هفتم سلمى شافعى حجم عظیمى از روایات کتاب نعیم را در عقد الدرر آورده است. سیوطى در کتاب (العرف الوردى فى اخبار المهدى) به نقل از ابن حماد روایت مى کند و متقى هندى در کتاب (البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان) گاه مستقیماً از ابن حماد و گاه به واسطه شافعى یا سیوطى از وى نقل کرده است. او در کنز العمال نیز از الفتن فراوان نقل مى کند.
از میان عالمان شیعه سید بن طاووس یک بخش از چهار بخش کتاب ملاحم خود را به روایات کتاب الفتن ابن حماد اختصاص داده و محدثان بعدى شیعه که روایات کتاب سید را گزارش کرده اند بدون توجه به منبع اصلى آن, احادیث را به نقل از یک عالم شیعى در تألیفات خود آورده اند. علامه مجلسى روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و معجم احادیث المهدى, نوائب الدهور فى علائم الظهور, معجم الملاحم و الفتن وعصر الظهور که در دهه هاى اخیر منتشر شده به طور مستقیم و گاه به واسطه ابن طاووس بسیارى از روایات الفتن را آورده اند. منتخب الاثر هم روایاتى از او را به نقل از کتاب سید بن طاووس یا البرهان متقى نقل مى کند. بنابراین بیشتر آنچه از کتاب سید (التشریف بالمنن) گزارش مى شود در واقع منسوب به فتن ابن حماد است چون روایاتى که سید به استناد کتاب هاى الفتن سلیلى و زکریا هم آورده گاه به همان نعیم بن حماد برگشت دارد. علاوه بر این منابع, در برخى کتب قدیمى مانند مسند احمد و صحاح سته و دیگر کتب روایى عامه, روایاتى که نعیم در الفتن دارد از همان راویان نقل شده که احتمال تأثیرپذیرى آنان هم از وى بعید نیست چون ایشان معاصر نعیم بوده یا پس از او آمده اند و هیچ کدام بر او تقدم ندارند. حتى شیخ طوسى نیز دو مورد به سند خود از ابن حماد روایت مى کند51 که این دو روایت در کتاب الفتن موجود است. بنابراین کتاب الفتن ابن حماد یا مجموعه روایات او در منابع روایى شیعه و عامه جایگاه مهمى به خود اختصاص داده و حجم گسترده اى از آنچه او در موضوع مهدویت و نشانه هاى ظهور گزارش کرده در کتاب هاى بعدى آمده است. از این رو هنگام بررسى و تحلیل این روایات باید به این تأثیرپذیرى توجه داشت و تنها به نقل آنها بسنده نکرد.
فهرست منابع
1. انساب الاشراف, احمد بن یحیى بلاذرى (م279) تحقیق زکار, زرکلى; بیروت: دارالفکر 1417ق.
2. الاعلام, خیرالدین زرکلى.
3. بغیة الطلب فى تاریخ حلب, ابن العدیم; تحقیق سهیل زکار; بیروت: دارالفکر بى تا.
4. تاریخ بغداد, خطیب بغدادى (م463) تحقیق عبدالقادر عطا; بیروت: دارالکتب العلمیه, 1417ق.
5. تاریخ الطبرى, محمد بن جریر الطبرى, تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم; بیروت: دارالتراث, بى تا.
6. تاریخ سیاسى اسلام, رسول جعفریان, قم: الهادى 1377.
7. تاریخ الیعقوبى, احمد بن ابى یعقوب (م284), تحقیق عبدالامیر مهنا; بیروت: مؤسسة الاعلمى, 1413ق.
8. التشریف بالمنن (مشهور به ملاحم) رضى الدین على ابن طاووس, تحقیق و نشر مؤسسه صاحب الامر قم, 1416ق.
9. تهذیب الکمال, جمال الدین یوسف مزى, تحقیق بشار عواد معروف; بیروت: مؤسسة الرساله, 1413ق.
10. تهذیب التهذیب, ابن حجر عسقلانى, بیروت: دارالفکر, 1404ق.
11. رجال النجاشى, ابوالعباس احمد بن على النجاشى تحقیق نائینى; بیروت: دارالاضواء, 1408ق.
12. سیر اعلام النبلاء, شمس الدین محمد ذهبى; بیروت: مؤسسة الرسالة, 1422ق.
13. الطبقات الکبرى, محمد بن سعد, تحقیق محمد عبدالقادر عطا, بیروت: دارالکتب العلمیه, 1418ق.
14. الغیبه, شیخ الطائفه طوسى; تحقیق طهرانى و ناصح قم: مؤسسة المعارف الاسلامیه, 1417ق.
15. الفتن, حنبل بن اسحاق بن حنبل شیبانى (م273) تحقیق عامر حسن, بیروت: دارالبشائر, 1419ق.
16. الکامل فى ضعفاء الرجال, عبدالله بن عدى الجرجانى تحقیق عبدالموجود و معوض, بیروت, دارالکتب الاسلامیه.
17. لسان المیزان, ابن حجر عسقلانى, بیروت: مؤسسة الاعلمى, 1390ق.
18. الملل والنحل, ابوالفتح محمد الشهرستانى, تحقیق گیلانى, بیروت: دارالمعرفه, بى تا.
1. مرحوم مجلسى بخشى از کتاب بحار (ج28 تا31 چاپ بیروت) را با عنوان (الفتن والمحن) آورده, ولى مقصود وى سختى هایى است که پس از پیامبر(ص) به اهل بیت و به خصوص به امیرمؤمنان(ع) رسید, نه حوادث آینده که کتاب هاى (الفتن) به آن اختصاص یافته است.
2. رجال نجاشى, ج1, ص303.
3. همان, ص133.
4. این کتاب به اشتباه به نام الملاحم والفتن شهرت یافته است. ر.ک: صفحه 31 مقدمه آن.
5. لسان العرب و مفردات راغب, ذیل ماده فتن.
6. براى نمونه ر.ک: ذاریات, آیه 13, عنکبوت1, انبیاء35, توبه49 وبروج10.
7. انساب الاشراف, ج2, ص263.
8. همان, ج9, ص116.
9. ر.ک: المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه, ماده فتن.
10. انساب الاشراف, ج5, ص273.
11. تاریخ الیعقوبى, ج2, ص130.
12. انساب الاشراف, ج10, ص325.
13. الطبقات الکبرى, ج7, ص120.
14. ر.ک: لسان العرب, ماده لحم.
15. الطبقات الکبرى, ج7, ص359.
16. تاریخ بغداد, ج13, ص309.
17. تهذیب الکمال, ج29, ص472.
18. الملل والنحل الشهرستانى, ج1, ص86; تاریخ الطبرى, ج7, ص330 و335.
19. ر.ک: تاریخ سیاسى اسلام, (جعفریان) ج2, ص708.
20. در کامل ابن عدى (ج8, ص251) این مدت بیش از چهل سال گزارش شده است.
21. درباره فتنه خلق قرآن و دوره محنت ر.ک: حوادث دوران مأمون تا متوکل در تاریخ اسلام.
22. تاریخ بغداد, ج13, ص314, 315 و308.
23. تهذیب الکمال, ج29, ص466ـ 468.
24. تاریخ بغداد, ج13, ص308, 309 و312.
25. سیر اعلام النبلاء, ج10, ص597 و609.
26. الکامل فى ضعفاء الرجال, ج8, ص251.
27. سیر اعلام النبلاء, ج10, ص600 و609.
28. تهذیب التهذیب, ج10, ص462.
29. تهذیب الکمال, ج29, صص471 و472.
30. تهذیب التهذیب, ج10, ص462.
31. التشریف بالمنن, ص62 و63.
32. تاریخ بغداد, ج13, ص308.
33. تهذیب الکمال, ج29, ص468.
34. سیر اعلام النبلاء, ج10, ص609, ج13, ص318.
35. بغیة الطلب, ج1, ص489; هدیة العارفین, ج2, ص497; الاعلام زرکلى, ج8, ص40.
36. ر.ک: الفتن, تحقیق سهیل زکار, ص13.
37. لسان المیزان, ج3, ص408.
38. الفتن, تحقیق زهیرى, ج1, ص16.
39. سیر اعلام النبلاء, ج13, ص317ـ319.
40. نجاشى (ج2, ص407) وى را ناقل کتاب هارون بن عمر صحابى امام رضا(ع) مى داند.
41. الاعلام, ج8, ص40.
42. لسان المیزان, ج3, ص408.
43. سیر اعلام النبلاء, ج13, ص318.
44. تهذیب الکمال, ج29, ص476.
45. سیر اعلام النبلاء, ج10, ص609.
46. الفتن, چاپ دارالکتب, ص80, ح305.
47. همان, ص265, ح1044.
48. همان, ص7.
49. الفتن, چاپ دارالفکر, ص4.
50. الفتن, حنبل بن اسحاق, ص68.
51. الغیبه, ص185 و452.

تبلیغات