آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

قرآن کریم, جنگلى انبوه از درختان معرفت و شاخه هاى هنر و گل هاى معطر ایمان و باور است. تفرج در این بوستان خوش رنگ و بو,مشامِ جان را مى نوازد و دماغ دل را مى پرورد و در سر, سوداى عروج مى اندازد. هیچ چشم و دلى نیست که دامنى گل از این گلستان عرشى برچیند و تا ابد خود را وامدار لطف و صفاى آن نداند. از این راه است که هر صاحبْ همتى در سر خیال خدمت به ساحت این گنجنامه حکمت را مى پزد و خویش را در این راه دلکش به رنج و تعب مى اندازد. سالیانى است که این خیال مقدس, همت هاى بسیارى را به گرد خود جمع آورده و هر روز برگ هایى به دفتر قرآن پژوهى مى افزاید. برخى همه علقه ها, گرایش ها و دانش خود را مصروف فهم بخشى از آن مى کنند و گروهى راه را تا آستانه قرآن مى کوبند و از آن پس, خودْ چشم به گام هایى مى دوزند که از بارگاه بگذرند و به درگاه درآیند. تدوین ده ها فرهنگ نامه, دانشنامه, اندیشه نامه, کلیدهاى فهم, راهنماى تفسیر و دیگر خدمات اطلاع رسانى از نوع اخیر است. این گونه تحقیقات راهگشا که به مثابه آویختن چراغ در راه قرآن شناسى و قرآن اندیشى است, اگرچه اندکند, بسى مغتنم و کارسازند.
(فرهنگ قرآن) که اینک جلد نخست آن, سر از (آبِ) عنایت بیرون درآورده و تا چشم اندازِ (آینده) پیش رفته است, نمونه اى درخور توجه براى همه علاقه مندان به پژوهش هاى قرآنى و تحقیقات مربوط به تفسیر و تأویل و فهم قرآن است. این فرهنگ مبارک, سال ها است که همت پژوهشیان بسیارى را صرف خود کرده و با ظهور نخستین طلیعه آن, بر گرماى بازار قرآن پژوهى, افزوده است. بر همه قرآن پژوهان و علاقه مندان به تحقیقات قرآنى است که با تحسین و تنقید این کار بزرگ اطلاع رسانى, راه را براى ظهور فرهنگ هاى فنّى تر و جامع و وافى تر, بگشایند و با هر نکته که بر ترازوى نقد مى گذارند, کارى سنجیده تر را به دسترس امت اسلامى, نزدیک تر کنند.
پیش تر یادآور مى شویم که این فرهنگ به دلیل موضوعى بودن و تفصیل بسیار, از دیگر کارهاى مشابه خود, فراتر مى رود و از مصادیق (اَنسى مَن قبلَه و اَتعَبَ مَن بعدَهُ) است; یعنى این توفیق را یافته است که پیشینیان خود را به فراموشى برد و آیندگان را به رنج افکند. نگارنده در این معرفى, مى کوشد گزارشى به اجمال از کتاب حاضر به دست دهد و به نکاتى که بر او گرفته است, کمتر بپردازد.
(فرهنگ قرآن) نخستین مایه هاى خود را وامدار یادداشت ها و فیش بردارى هاى آیة اللّه هاشمى رفسنجانى در زندان است. براساس همین یادداشت ها, پیش تر (تفسیر راهنما) به همت تنى چند از قرآن پژوهان قم تدوین شد و اینک همان ها اساس (فرهنگ قرآن) شده اند. آقاى هاشمى رفسنجانى در مقدمه کتاب, توضیح مى دهد: (آیات را از آغاز قرآن یکایک مطالعه مى کردم و نکته هاى قابل استفاده را در فیش هاى کوتاه و گویا یادداشت مى کردم و در کنار همان جمله هاى کوتاه, نمایه سازى هم مى کردم, تا بعدها تفکیک اطلاعاتِ به دست آمده به سرعت و به راحتى انجام گیرد و هر موضوعى جایگاه خود را در تدوین نهایى پیدا کند. مجموعه آن نوشته ها بالغ به 32000 فیش در 22 دفتر دویست برگى شد). (ص7) ایشان پس از رهایى از زندان, در دوران مسؤولیت هاى کشورى, به فکر اتمام کار مى افتند و از این رو پیشنهاد دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم را براى تکمیل و سر و سامان دادن به آن یادداشت ها مى پذیرند. (مسئولان دفتر تبلیغات اسلامى, واحدى را به نام مرکز فرهنگ و معارف قرآن, تأسیس کردند… پس از چندى فضلاى آن مرکز با اهداف و روش هاى کار آشنا و مشغول شدند. نتایج نخستین کار محققان, امیدم را بیشتر کرد. [کار آنان] تفاوت فاحشى با نمونه هاى گذشته داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتم وقت بیشترى صرف کنم… و نیز از ابتکارات و نوآورى هاى آنان که کم هم نبود, استفاده نمایم… اعتراف مى کنم که در سایه کار و مشاوره گروهى از فضلاى حوزه علمیه قم, کیفیت کار بهتر شده و روش هاى روشن تر و امیدبخش ترى پیدا کرده است). (همان)
اطلاعات مربوط به کتاب و نحوه تدوین و تنظیم آن در مقدمه (مرکز فرهنگ و معارف قرآن) آمده است. در این مقدمه, با انگیزه و دغدغه هاى کسانى که سهم مؤثرى در انتشار کتاب داشته اند, آشنا مى شویم. آنان بر این عقیده اند که: (آثار سامان یافته قرآنى, با هدف اطلاع رسانى از الفاظ قرآن, با همه تنوع و گستردگى, تاکنون نتوانسته اند پاسخى عام و جامع به نیاز مسلمانان و قرآن پژوهان بدهند… در این اثر پربرگ کوشیده ایم آموزه هاى زلال قرآن را از متن آیات برآوریم و پیش دیدگان علاقه مندان به قرآن کریم نهیم). (ص13)
آنچه از این مقدمه برمى آید, هدف نخستین این فرهنگنامه, گردآورى همه اطلاعات براساس مفاهیم, و در نهایت طبقه بندى آنها براى استفاده آسان و سریع خواننده است. در این شیوه, آیات قرآن براساس معنا و محتواى آنها, فیش بردارى و یا به اصطلاح نمایه سازى شده است و سپس زیر عناوین و موضوعات کلى ـ و یا به نسبت کلى ـ قرار گرفته است.
نگاهى گذرا به موضوعات و نمایه هاى موجود در ذیل آنها,نشان مى دهد که سمت و سوى آنها, بیشتر اجتماعى و توجه به مسائل روز جامعه است; به طورى که مى توان این فرهنگ را نگاهى دوباره به قرآن, از زاویه اجتماعى خواند. همین جا باید یادآور شد که اشتغال و شخصیت مؤلفان این فرهنگ, در انتخاب چنین نگاهى به قرآن عامل اصلى بوده و به همین جهت جایى فراخ براى چون و چراهاى منتقدان احتمالى گذارده است. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.
به گفته مسؤول مرکز فرهنگ و معارف قرآن در مقدمه, کارى که بر روى یادداشت هاى مؤلف صورت گرفت, بدین قرار است:
1. افزایش اطلاعات موجود به چندین برابر;
2. الحاق مدخل هاى جدید;
3. تنظیم, طبقه بندى و ترتیب حاضر در کتاب;
4. غنى سازى مطالب;
5. برگرفتن شیوه اى نو و کارآمد در عناوین و تیترها;
6. ویرایش, صفحه آرایى و دیگر کارهاى ساختارى.
گویا تهیه کنندگان (فرهنگ قرآن) بر آن بودند که فرهنگى با این ویژگى ها عرضه کنند:
فراگیر و جامع باشد;
تدوین و تنظیم آن به گونه اى باشد که مرجع و مأخذ تلقى شود;
قابل اطمینان و اعتماد باشد;
موضوعات مورد نظر, آسان یاب باشد.
به همین روى براى رسیدن به اهداف پیش گفته, نخست به کار مشکل و اساسى (مدخل یابى) دست یازیده اند, و پس از تحقیق و تشکیل پرونده براى هریک از موضوعات, کار را تا تدوین و نگارش و طبقه بندى و کنترل و ویرایش پیش برده اند. مدخل یابى در چنین معجم معنایى و مفهومى, نیاز به مطالعه بسیار و کاوش در فهرست انواع معجم ها و تفسیرها دارد. افزون بر آن, مدخل یابان باید کتاب هاى مربوط به علوم قرآنى, شأن نزول, فهرست هاى تهیه شده براى تفسیرهاى قرآن, کتاب هاى لغت, روایات تفسیرى و هرچه که به کار مدخل یابى معنایى مى آید, به مطالعه گیرند که گویا چنین مطالعاتى در مرکز فرهنگ و معارف قرآن صورت گرفته است و براساس همین تحقیقات, هزاران مدخل ریز و درشت, تهیه و طبقه بندى شده اند. بازبینى, بازشناسى, کشف روابط میان واژه ها, تفکیک کلیدواژه هاى اصلى از فرعى و… کارهاى مرحله پس از گزینش مدخل ها است. کار مدخل یابى با ملاحظات زیر صورت گرفته است:
1. ملاک انتخاب در مدخل ها, قرآنى بودن و داشتن اطلاعات ـ هرچند اندک ـ از آنها بود; به طورى که ذیل برخى از مدخل ها, یک آیه و یا حتى فرازى کوتاه از یک آیه آمده است.
2. در فارسى و یا عربى بودن و جمع و مفرد بودن مدخل ها, بیشتر به شناخته بودن آنها براى خوانندگان توجه شده است. از این رو برخى مدخل ها عربى و پاره اى فارسى است; زیرا ملاک, آشنا بودن و شهرت آن واژه ها است, نه اینکه به لغت فارسى یا عربى باشد.
3. واژه هایى از قرآن که در زبان و ادبیات فارسى, شناخته شده و مشهورند, به عنوان مدخل از آنها استفاده شده است.
4. مدخل هاى مربوط به علوم جدید, مانند جامعه شناسى, حقوق, روان شناسى, سیاست و طبیعیات هم به صورت تخصصى و هم به صورت عمومى شناسایى شده و در جاى خود قرار یافتند.
مؤلفان (فرهنگ قرآن) در این مجموعه بیشتر علومى را مورد توجه قرار داده اند که به نوعى با رشد و تکامل فردى ـ اجتماعى بشر در ارتباطند. از این رو رهیافت ها و اصطلاحات روان شناسى, مسائل اجتماعى, سیاست, طبیعیات و حقوق را بیش از همه در کانون توجه خود نهاده اند: (از آجا که قرآن, کتاب علمى ـ به معناى رایج آن ـ نیست, محققان به شناسایى اطلاعات لازم درباره موضوعات پیش گفته از دیگر منابع پرداختند. این دانستنى ها ما را براى در نظر گرفتن همه ابعاد یک موضوع یارى رساند و جامعیت قرآن را در توجه به ظریف ترین مسائل مربوط به انسان, آشکارتر کرد. ناگفته پیداست که آنچه در علوم تخصصى مورد نظر بود, تطبیق اصطلاحات بر اطلاعات قرآنى است). (ص16)
(اعلام قرآنى) بخش عظیمى از مدخل هاى (فرهنگ قرآن) را تشکیل مى دهند. قرآن کریم, علاوه بر تصریحى که به نام برخى اشخاص و مکان ها دارد, اطلاعات فراوانى نیز درباره افراد تاریخى و یا سرزمین هاى باستانى, بدون ذکر نام و محل, به خوانندگان خود مى دهند. در (فرهنگ قرآن) نام و ویژگى هاى کسانى که در قرآن به صراحت یا اشاره از آنها یادى رفته است, مجال ظهور مى یابند. لیکن مؤلفان هوشمندانه از ذکر نام دو گروه از اعلام خوددارى کرده اند:
1. اعلامى که اِسناد آنها به آیه ها ضعیف است;
2. دسته اى از اعلام که دلیل اشاره به آنها در قرآن, نه اهمیت و تأثیر آنها, که تنها وجودشان در جایى از تاریخ و زمان است و مهمان طفیلى در داستان هاى قرآن اند.
عبارت پردازى هاى توضیحى و گزارشى در این مجموعه, کوتاه و معمولاً انشایى (تیتروار) است. به نظر مى رسد نویسندگان کوشیده اند, اصول تفسیرنگارى و ساختار ادبى در نگارش متون تفسیرى را در عبارات رعایت کنند. براى تسهیل استفاده همگانى از این مجموعه ـ برخلاف شیوه رایج و دایر در معجم نگارى ـ گاه در ذیل مدخل ها, عبارات و توضیحاتى افزوده شده است.
در ذیل برخى از مدخل ها, به ذکر بخشى از یک آیه اکتفا شده است و این بدان رو است که ذکر تمام آیه در ذیل آن مدخل, ضرورت نداشته است. گاه نیز از بخش هاى یک آیه در ذیل مدخل هاى متفاوت استفاده شده است. تکرار آیات و یا پاره هایى از آنها در ذیل مدخل هاى متفاوت, به دلیل ربط یک آیه یا چندین عنوان و مدخل بوده است. بدین ترتیب, گاه از یک آیه براى توضیح چندین مدخل استفاده شده است. در مواردى که ارجاع ممکن بوده است, به شیوه ارجاع روى آورده و از ذکر آیه خوددارى کرده اند. (ص17)
از مهم ترین کارکردهاى (فرهنگ قرآن) عرضه اطلاعات طبقه بندى شده, است. مبناى کتاب در ترتیب اطلاعات, موضوع و حروف اول آنها است; یعنى اطلاعات, براساس الفبایى ـ موضوعى, طبقه بندى شده اند. بنابراین مدخل هاى مربوط نخست براساس الفبا, تنظیم شده و سپس موضوعات و واژه هایى که نیاز به ارجاع داشته اند, در جایگاه الفبایى خود قرار گرفته اند. در پایین هر مدخل, مجموعه اطلاعات مربوط به چند موضوع اصلى گردآورى شده است; آنگاه هریک از آنها براساس حروف الفبا رده بندى و شماره گذارى شده است. این گونه طبقه بندى اطلاعات, علاوه بر آنکه مسیر اطلاع رسانى را هموارتر مى کند, به واقع نوعى تفسیر موضوعى نیز به حساب مى آید. زیرا کاربر, با مجموعه اى از اطلاعات همگون و هم موضوع مواجه شده, مى تواند براساس آنها در موضوعى, تحقیقى را سامان دهد. (ص17)
از دیگر فواید این معجم معنایى, شناسایى الفاظ و مدخل هایى است که در معنا به یکدیگر نزدیکند. ارجاع و برگرداندن مدخل هایى که فقط در معنا با یکدیگر تناسب و تشابه دارند, براى اهل تحقیق بسیار سودمند و مغتنم است. زیرا تفاوت هاى لفظى, گاه ذهن محقق را از نظر به آیات مناسب و مربوط با موضوع تحقیق دور مى کند و این گره تنها در یک معجم معنایى قابل گشودن است.
ساختار معجم حاضر, از نوع ساختارهاى پیش رونده و ـ یا به اصطلاح ـ ساختار درختى است; زیرا مدخل ها براساس برآوردن فرع از اصل شناسایى و جاى گرفته است. در این گونه ساختارها, نخست عناوین کلى و عام (مانند اخلاق, اقتصاد, اعلام, انبیا, حقوق, گیاهان) تیتر شده در ذیل آنها به مباحث اولیه و کلى بسنده مى شود. سپس مسائل جزیى آنها به ترتیب الفبا, در پى مى آید. (این شیوه در ساختار اطلاع رسانى, پژوهشگر را با بصیرت بیشترى نسبت به موضوع وارد مى کند; زیرا نخست مهم ترین و کارسازترین اطلاعات مربوط را به او مى دهد و پس از آن وى را به عرصه هاى فرعى تر مى کشاند). (ص17)
مبانى و اصولى که نویسندگان (فرهنگ قرآن) در استخراج مدخل ها و ترتیب و تنظیم آنها, اساس کار خود قرار داده اند, بدین قرار است:
1. قبول ارتباط توقیفى میان فرازهاى یک آیه و میان آیات یک سوره.
2. استمداد از روایات تفسیرى.
3. استمداد از شأن نزول ها با رعایت معیارها. (5 ملاک و معیار نام برده شده است)
4. تطبیق: کشف و شناسایى نکات بدیع و تازه در قرآن که مى توان آن را با مفاهیم و الفاظ بیرونى تطبیق داد; یعنى مفاهیمى که در قرآن به لفظ از آنها یاد نشده است; ولى مى توان از آنها به آموزه هاى قرآن یاد کرد, مانند (شیوه تبلیغ انبیا).
5. حجیت ظواهر.
6. ساختار ادبى. در این معجم, بسیارى از مدخل از شیوه بیان قرآن استخراج شده است; یعنى با توجه به توانایى ها و استعداد زبان عربى, برخى مفاهیم از لابه لاى آیات و الفاظ قرآن بیرون کشیده شده است. چنانکه هر مفسرى, هنگام فهم و تفسیر قرآن باید به همه اصول و اسلوب زبان عربى آشنا باشد, معجم نگاران نیز از چنین مهارتى ناگزیرند.
شگردهاى زبانى, در ادبیات عرب آنچنان فراوان است که مى توان ادبیات عرب را باشکوه ترین زبان براى جولان فنون و صنایع ادبى دانست. بدیهى است که به کار گرفتن هریک از این صنعت هاى لفظى و معنوى, چیزى بر معنا مى افزاید و یا زینتى بر او مى آویزد.
در مجموعه حاضر کوشش شده است که به ابعاد کارکرد زبان عربى توجه شود و به دلالت هاى مطابقى الفاظ بسنده نشود. مثلاً مى دانیم که تنوین نکره در مواردى دلالت بر تعظیم و گاه بر تقلیل مى کند, یا آنجا که باید از اسم ظاهر استفاده شود, اگر موصول جاى آن بنشیند و یا به عکس, مفید تعظیم یا تخفیف است. این گونه کارکردهاى زبانى, به مدلول ها و مضمون هاى خاصى مى انجامد و توجه به ظرافت هاى آنها, محقق را در فهم دقیق تر و عمیق تر آیات, یارى مى دهد. گفتنى است احتمال هاى تفسیرى, چنانچه مبتنى بر ساختار ادبى و نحوى آیات هم باشد, لزوماً به معناى گزینش آخرین معناى آیه نیست; بلکه بیشتر براى توجه به ابعاد و گستره معنایى قرآن کریم است. بسا که همین احتمال هاى معنایى و چندگانگى در ترکیب یک عبارت, راه پژوهشگر را به سوى ژرفاى قرآن بگشاید و او را به مقصود برساند. اگر چنین است, پس سزاوار آن است که به هریک از احتمال هاى موجود در ترکیب و فهم آیات, توجه کافى شود و به راحتى از آنها نگذریم. مؤلفان این مجموعه, همه سعى خود را کرده اند که بیشترین توفیق را در صید این گونه ظرایف و لطایف داشته باشند و تا آنجا که مى توانند به سویه هاى مختلف یک آیه نظر داشته باشند. (ص20) این رویه اگر به اوج خود برسد و در آیینه کمال رخ نماید, نمایه گویایى از (اعجاز قرآن) خواهد بود. این گونه معجم هاى لفظى و معنایى, هر قدر کامل تر باشند, دریافت ناقص ما را از (اعجاز قرآن) بیشتر نشان مى دهند.
7. سیاق آیات. در نظر گرفتن سیاق آیات, همواره نکته آموز و هدایت گر مفسر است. سیاق آیات, از عواملى است که میزان اهمیت موضوعى را مى توان از طریق آن سنجید.
8. صفات, قیود و الغاى خصوصیت. الغاى خصوصیت از مورد و ذکر جداگانه صفات و یا حالات پسندیده و یا ناپسند در قرآن, این فایده را دارد که محقق را با مجموعه اى گسترده و فراوان از اصول و معارف کلى آشنا مى کند, بى آنکه قید و یا خصوصیتى آنها را محدود کند.
9. قرائت مشهور. (روایت حفص از قرائت عاصم)
10. کاربرد لغات. در این مجموعه, مؤلفان به کارکردهاى متفاوت زبان و بار معنایى لغات, با توجه به ریشه و عصر نزول آنها نظر داشته اند.
11. مفهوم گیرى. در این معجم, غیر از منطوق کلمات و جملات, گاه از مفهوم موافق و مخالف آنها نیز استفاده شده است.
12. نقل قول ها. هرگاه قرآن از کسانى, سخنى را نقل کرده است, آن را بى رد و قبول واننهاده است; بلکه ارزیابى خود را به شیوه خود, در ذیل آنها وارد مى کند. نویسندگان معجم حاضر, پس از نقل نقل قول هاى قرآن, رد و قبول قرآن را نیز ضمیمه آن کرده اند.
اکثر پاورقى هاى کتاب حاضر, بیان دلیل برداشتى خاص از آیه است. در این افزوده ها, نویسندگان کوشیده اند پرده از دلایل خود در فهم خاصى از آیه مذکور در متن بردارند.
آنچه تاکنون آمد, خلاصه اى از شیوه کار و گستره آن در کتاب (فرهنگ قرآن) با استفاده از مقدمه هاى کتاب بود. اینک چند نکته ـ شاید ـ درخور یادآورى مى افزاییم که امید مى بریم براى عزیزان دست اندرکار تألیف این فرهنگ بزرگ, سودمند افتد.
1. سمت و سوى مؤلفان و مدخل ها
معجم معنایى با همه سودمندى و ضرورتى که دارد, مشکلات بسیارى را نیز گاه فراهم مى کند. در معجم هاى لفظى, الفاظ بیشترین نقش را در تعیین مدخل ها دارند و به همین جهت, کار مى تواند در نهایت دقت و جامعیت باشد; اما در معجم هاى معنایى, لفظ, یک پاى کار است و پاى دیگر, فهم و شخصیت مؤلف است.
بنابراین هر قدر آفاق فکرى و گستره دانش و ژرفاى بینش معجم نگار بیشتر باشد, مدخل هاى بیشترى مى تواند از الفاظ و مفاهیم قرآن, بیرون کشد. اما چنانچه نویسندگانى, با همه دانش و دقتى که به عمل مى آورند, خود در زمره انسان هایى با دغدغه ها و سمت وسوهاى خاصى قرار گرفته باشند, آیا گرایش ها و بینش هاى آنان, همان قدر که یاریگر آنان در استخراج مدخل هاى ابتکارى است, دست و پاى آنان را نیز نمى بندد؟ پیش تر یادآور شدیم که معجم (فرهنگ قرآن) بیش از هر چیز به اجتماعیات قرآن پرداخته است: اینک جاى این پرسش هست که این بیشترینگى به دلیل حاق قرآن است, یا موقعیت و شخصیت مؤلفان. اگر مؤلف این گونه معجم ها, بیشتر در چنبر اندیشه هاى عرفانى بود, معجم او چگونه از آب درمى آمد؟ آیا نباید در این گونه کارهاى بزرگ و ماندگار, مؤلفان قدرى به تجرید خود از اندیشه هاى مرسوب در ذهن بکوشند و درک کنونى خود را ملاک قرار ندهند؟ همین معیارگزینى است که حجم مدخل هاى فرعى را در ذیل برخى مدخل هاى کلى در این معجم چنان فربه کرده است که انسان را به حیرت مى اندازد و در کنار آن, مدخل هایى است که با همه اهمیت و محوریت آنها, چنان حجمى را به خود اختصاص نداده اند. مقایسه شود بین حجم مدخل (آب) با (آبرو). گرچه در قرآن از (آب) بیش از (آبرو) سخن رفته است, اما وقتى مى توان مدخلى به نام (آب میوه) گشود و براساس روایتى درباره شراب عزیر, آیه اى را صرف چند مدخل مربوط به آب میوه کرد, چنین فعالیتى را هم مى توان درباره (آبرو) کرد. اما گرایش و سمت و سوى مؤلفان ـ که بسیار هم طبیعى و ناگزیر است ـ ذهن آنان را درباره امورى همچون آب و آبادانى و آرامش و آسایش و حکومت و… بسیار فعال تر کرده است. به هر روى مدعاى این قلم آن است که غیر از متن قرآن, اندیشه ها و شخصیت هر مؤلفى در گزینش مدخل ها و تناسب حجمى آنها مؤثر است.
انتزاعى بودن مدخل ها, بالطبع به عناوینى مى انجامد که بیش از هر چیز دغدغه مؤلف و روزگار او است; برخلاف معجم هاى لفظى که کمتر به این پریشانى گرفتار مى آید. در چنین معجم هایى کار چندان دشوار و حساسیت برانگیز مى شود که مؤلف را میان انتخاب یکى از این دو راه ناگزیر مى کند: یا دعوى احاطه کامل بر مفاهیم و موضوعات قرآن داشته باشد که بسیار دور از شأن و تقواى مؤلفان فرهنگ قرآن است, و یا اینکه بپذیرند و در پیشانى اثر نیز حک کنند که این فرهنگ با گرایشى خاص و با سمت وسویى از پیش تعیین شده, تدوین گردیده است. خوش بختانه پدیدآورندگان (فرهنگ قرآن) به همین طریق ره سپرده اند و در مقدمه از گرایش اجتماعى این اثر به صراحت یاد کرده اند; هرچند این گرایش ویژه نیز خود به چندین و چند شاخه دیگر قابل تقسیم و تنویع است.
2. پربرگى
به دلایلى که گفتن ندارد و بر هر اهل تحقیقى روشن است, قالب و حجم فرهنگنامه ها باید به گونه اى باشد که استفاده از آنها, اگر آسان تر از کتاب هاى دیگر نیست, سخت تر هم نباشد. براى آسانیابى و بهره ورى بهینه از هر اثرى, حجم و برگ و بار آن باید متناسب با میزان استفاده کاربران باشد. براى دستیابى به این ویژگى لازم و کارساز, مؤلفان چنین آثارى باید از همه ذوق و امکانات خود براى کم برگ و پربار کردن کتاب هاى خود سود برند. (فرهنگ قرآن) اگرچه به دلیل اشتمال بر مدخل هاى فراوان, برگ وبارى متناسب دارد, اما به نظر مى رسد مؤلفان محترم آن مى توانستند با تمهیداتى, از برگ هاى آن بکاهند. مثلاً حذف آیات و اکتفا به آدرس آنها, خلل چندانى به استفاده از آن وارد نمى کرد; بویژه اگر توجه کنیم که به طور متوسط, هر آیه در این فرهنگنامه, بیش از 10 بار تکرار شده و یا خواهد شد.
به گفته ملیح حافظ:
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنى بسیار
حذف آیات و اکتفا به آدرس آنها, اگرچه خواننده را نیازمند به مراجعه هاى پى درپى به قرآن مى کند, این فایده را دارد که تهیه و استفاده از (فرهنگ قرآن) را سهل تر مى کند. اساساً کتاب هایى با چنین خصوصیاتى, مى طلبد که دم دستى باشند و همواره محل رجوع و تصفُّح محققان باشند و دم دستى بودن کتابى, اقتضاى آن را دارد که پربار و در عین حال کم برگ باشد.
براى اختصار ـ نه اقتصار ـ در (فرهنگ قرآن) غیر از حذف آیات و اکتفا به آدرس آنها, راهکار دیگرى نیز به ذهن نگارنده مى رسد و آن, صرف نظر از برخى مدخل هاى کم فایده و بعید الابتلا است. از آنجا که اثبات کم فایده بودن مدخلى, نیاز به دیدگاه و ذوق یکسان میان مؤلفان و خوانندگان دارد ـ که ممکن نیست ـ از آوردن نمونه خوددارى مى شود.
3. نازک خیالى
به نظر مى رسد برخى از مدخل ها از لوازم بعیده آیات, استخراج شده است; یعنى برخى از آنها به گونه اى است که بیرون کشیدن آنها از متن آیات, نیاز به انضمام رهیافت هایى بیرون از قرآن و ظواهر آن دارد. آنگاه که میان استظهارات مفسر و متن قرآن فاصله مى افتد, اعتماد خواننده را به قرآنى بودن دریافت هاى مفسر, کمتر مى کند. این بدان معنا نیست که مفسران قرآن, همگى باید به ظاهر قرآن بسنده کنند و از آن نگذرند, که:
تو ز قرآن, اى پسر ظاهر مبین
دیو, آدم را نبیند غیر طین
(مثنوى معنوى)
لیکن همان گونه که بر همه اهل تفسیر و تأویل روشن است, چنین دریافت هایى در تفسیر, نیاز به توضیحاتى بیش از آنچه در پاورقى هاى (فرهنگ قرآن) آمده است, دارد. ثانیاً جاى این گونه نازک خیالى ها در قاموس ها و فرهنگ ها نیست; ثالثاً در این وادى, افزون بر آنکه اعتدال مزاج در تفسیر قربانى مى شود, تناسبى هم وجود نخواهد داشت; یعنى در مواردى که مفسر, دغدغه و توان علمى دارد, استظهارات او به فربهى خواهد گرایید و در جاهاى دیگر نحیف و لاغر خواهد ماند. به یک نمونه بسنده مى شود:
مؤلفان (فرهنگ قرآن) با توسل به چندین آیه, مدخل (آزادى تحقیق) را سامان داده اند (ص164); از جمله به آیه 6 از سوره توبه استناد کرده اند:
واِنْ احد مِنَ المشرکین اسْتجارک فأجِرْه حتى یسمعَ کلامَ الله ثُمَّ اَبلغه مأمنَه ذلک باَنَّهم قوم لایعلَمون; اگر مشرکى به تو پناه آورد, او را پناه ده تا بشنود سخن خدا را, سپس او را به سراى امن خود برسان. این بدان روى است که آنان مردمى نادان اند.
نگارنده از این جز این را نمى فهمد که از نیازمندى هاى مشرکان و مخالفان باید سود جست و در هر فرصتى سخن حق را در گوش آنان زمزمه کرد. آزادى تحقیق, بدان معنا است که هر انسانى حق دارد در هر موضوعى به فحص و بحث بنشیند و ثبوتاً محدودیت و ممنوعیتى را براى او تعریف نکنیم. وکم مِن له مِن نظیر.
4. واژه گزینى هاى جدید
برخى تعبیرها از مداخل, به نظر جدید و ناهمسو با پیشیه آنها مى آید. مثلاً یکى از مدخل هاى اصلى, (آسایش) است. آسایش در این فرهنگ به دو معناى منفى و مثبت به کار رفته است. در ذیل (آسایش) مى خوانیم:
آسایش به معناى راحتى است, که حاصل آرامش و رفاه نسبى است. بنابراین, آسایش در کنار هم بودنِ رفاه و آرامش است, و هر کدام به تنهایى, آسایش را فراهم نمى آورد. (ص196)
از این تعریف برنمى آید که (آسایش) در شمار نعمت هاى الهى است یا از عوامل کفر و شرک. ولى پس از تعریف یاد شده, سخن از آثار منفى آسایش به میان مى آید که عبارتند از: استکبار, تحلیل نادرست, ترک جهاد, تفاخر, سرمستى, شرک, طغیان, ظلم, غرور, فراموشى خدا, فسق, کفر, کفران نعمت, لجاجت در طغیان و هلاکت. این آثار منفى براى آسایش, از تعبیرهایى در قرآن استفاده شده است که اگر همه آنها را کنار هم بگذاریم, بسیار مشکل مى توان مفهوم و یا ترجمه واحدى براى همه آنها یافت; به ویژه اگر آن معادل, (آسایش) باشد. (ص196ـ211)
تعابیرى که براى آنها, معادل آسایش ـ از نوع منفى آن ـ انتخاب شده است, بدین قرار است: (اتیناه الکنوز), (السرّاء), (هُم اغنیاء), (اذقنا… رحمة), (فرحوا بما اوتوا), (ینجیکم من ظلمات البرّ والبحر), (نعمة), (کشفنا ما بهم من ضُرّ), (بارکنا فیها), (خوّلناه نعمة) و….
شروع مدخل ها به گونه اى است که آسایش در شمار امور منفى قرار مى گیرد, ولى در ادامه سخن از (آسایش ایوب), (آسایش پیروان نوح), (آسایش سلیمان) و (آسایش شهیدان) است. (ص202)
یکدستى در بار منفى و مثبت کلمات, در مدخل هاى دائرةالمعارف, بسیار اهمیت دارد; کما اینکه در (فرهنگ قرآن) نیز سعى بر آن بوده است. (ر.ک: آرامش, ص136ـ150)
5. جا به جاى مبتدا و خبر
جابه جایى مبتدا و خبر, گرچه در عبارات متن, چندان موضوع را تغییر نمى دهد, لیکن این تغییر در عناوین و تیترهاى انشایى, بسیار مضرّ به حال هدف گیرى هاى مدخل ها است. مثلاً در ذیل مدخل (شک به آخرت), مدخل دیگرى گشوده شده است, بدین ترتیب: (دنیا, عرصه آزمون براى شک یا ایمان به آخرت). این عنوان از آیه 21 سوره سبا (34) مفهوم گیرى شده است: و ما کان له علیهم من سلطان الا نعلم من یؤمن بالاخرة ممن هو منها فى شک…
اولاً از این آیه مى توان چنین فهمید که حکومت و سلطنت بر قوم خود, آزمونى است براى اندازه گیرى ایمان انسان ها به آخرت. گرچه سلطه گرى و حکمرانى از مصادیق قدرت هاى دنیوى است, اما مبتدا قرار دادن دنیا در مدخل یاد شده, فقط از باب ذکر عام و اراده اخص مناسبت پیدا مى کند.
ثانیاً در مدخل (دنیا, عرصه آزمون براى شک یا ایمان به آخرت) موضوع دنیا است, نه شک به آخرت که مدخل اصلى است. این اشتباه از جابه جایى مبتدا و خبر پیش آمده است و درست تر آن بود که مى نوشتند: (شک یا ایمان به آخرت, وسیله اى براى آزمودن انسان ها در دنیا). (ص99) این گونه جابه جایى ها که موضوع را در جاى محمول مى نشاند و محمول را به خانه موضوع مى برد, در کتاب (فرهنگ قرآن) بسیار اتفاق افتاده است.
نمونه دیگر: ذیل (آرامش محمد(ص)) چهار مدخل ریز انتخاب شده است که سومین و چهارمین آن بدین قرار است:
ـ نزول تدریجى قرآن به منظور تثبیت قلب پیامبر(ص) و راه نیافتن تزلزلى در آن.
ـ تبیین حوادث مربوط به انبیاى گذشته از جانب خدا براى ایجاد آرامش در قلب پیامبر(ص). (ر.ک: ص142)
ملاحظه مى شود که در این دو عنوان, موضوع و اصل, آرامش پیامبر(ص) نیست; بلکه در عنوان نخست, موضوع (نزول تدریجى قرآن) و در عنوان دوم (تبیین حوادث مربوط به انبیاى گذشته از جانب خدا) موضوع قرار گرفته است. با توجه به مدخل اصلى که آرامش پیامبر(ص) است, آن دو عنوان, باید به صورت زیر تغییر شکل پیدا کند:
ـ تثبیت و آرامش قلب پیامبر با نزول تدریجى قرآن.
ـ ایجاد آرامش در قلب پیامبر با تبیین حوادث مربوط به انبیاى گذشته از جانب خدا.
در بیشتر موارد مشابه, با جابه جا کردن مبتدا و خبر, مشکل یاد شده برطرف مى شود و محقق را براى رسیدن به موضوع دلخواه و آیات مناسب با آن, کمک بسیار خواهد کرد.
6. تناسب حجم و موضوع
گرچه در کتابى مانند (فرهنگ قرآن) که از قبیله معجم ها است, رعایت تناسب میان حجم و موضوع, به دست مؤلف نیست و بیش و پیش از هر چیز باید به (متن) نظر داشت, با این همه نمى توان اطلاعات و گرایش هاى مؤلفان را در همین مقوله نادیده گرفت. پاره اى از موضوعات, هم به لحاظ متن اصلى (قرآن) و هم به لحاظ نیاز جامعه به طرح و بسط آنها, مکان هاى فراخ ترى را مى طلبند; بویژه در معجمى که گاه به کوچک ترین مسائل, بهایى بسیار داده است. مثلاً در ذیل مدخل (آسمان) نزدیک به 110 مدخل دیگر آمده است که برخى خود چندین تیتر و عنوان را به خود اختصاص داده اند (ص211), اما در کنار همین حجم عظیم درباره آسمان, مجموعه آنچه درباره آزادى بیان و مسائل جنسى آمده است, بیشتر از دو مدخل با چند عنوان ریز, نیست. به نظر مى رسد, اگر مؤلفان این معجم ارزشمند, کوشش بیشتر به عمل مى آوردند, درباره هریک از دو موضوع یاد شده مى توانستند مطالب و مباحث بسیارى را طرح کرده, مدخل هاى راهگشایى را به منصه ظهور رسانند. خصوصاً با اهتمامى که قرآن به تنظیم روابط انسان ها از حیث مسائل جنسى دارد و دقایق بسیارى که در این کتاب آسمانى, درباره رابطه زن و مرد مطرح است. در ذیل مدخل (آزادى جنسى) 5 موضوع مطرح شده است که 3فقره آن مربوط به ممنوعیت هم جنس بازى و سابقه آن نزد اقوام پیشین است. (ص165)
تحقیقاتى که اینک درباره این موضوع حساس و بسیار مبتلابه, در قرآن شده است, آشکار مى کند که قرآن کریم نکات بسیار سودمند و راهگشایى را در این باره ارائه فرموده است و کشف و عمل به آنها, گره گشاى بسیارى از معضلات کنونى جامعه ما است. (ر.ک: آزادى جنسى, نوشته عباس یزدانى). مع الاسف, در (فرهنگ قرآن) در میان انواع آزادى, بیش از همه به (آزادى نزد پیشینیان) پرداخته است.
7. اغلاط چاپى
در دو مقدمه کتاب, اغلاطى راه یافته است که کمیت آنها چندان توجیه نمى پذیرد. انتظار آن است که چنین کار بزرگ و ـ ان شاءالله ـ ماندگارى, کمتر از حد معمول کتاب هاى علمى ـ تحقیقى, غلط داشته باشد. لیکن فقط در مقدمه کتاب که مطالعه آن براى کسى که قصد استفاده از این معجم را دارد, بسیار مفید و بلکه ضرورى است, غلط هایى راه یافته است که در بسیارى از جاها خواندن آن را با اشکال و توقف رو به رو مى کند. مثلاً در صفحه 13, سطر17, جمله نباید از ابتداى بند آغاز مى شد; زیرا عبارت, دقیقاً ادامه بند پیشین است. اغلاطى که فقط در صفحه 17 به چشم نگارنده آمده است ـ اعم از چاپى و غیر چاپى ـ بدین قرار است:
س3: آگاه --- گاه.
س4: (از حجیم تر شدن مجلدات کتاب, جلوگیرى مى کند) صحیح است, نه (جلوگیرى کرد); زیرا هنوز کار به (مجلدات دیگر) نرسیده است.
س19: (در) در عبارت (در ارجاع و برگرداندن…) زائد است.
س آخر: (مرکز فرهنگ و معارف قرآن) صحیح است.
در پایان, افزودنى است که انتشار جلد نخست این فرهنگ جامع, امیدهاى بسیارى را در قلوب علاقه مندان به قرآن و قرآن پژوهى برانگیخته است و امید مى بریم که هرچه زودتر, چشم دوستداران معارف وحیانى و علوم قرآنى, به دیگر مجلدات آن روشن شود. فرصت را مغتنم شمرده همه آنان را که در تحقیق, تدوین و انتشار این اثر قرآنى, همت ورزیده اند, دست مریزاد مى گوییم و از خداوند بزرگ براى همه آنان توفیقات بیشتر را خواستاریم.

تبلیغات