مسأله تعارض ادلّه و اختلاف احادیث از دیرباز مورد توجّه قرار داشته و حتّی می توان پیشینه آن را، همان طور که گزارش های متعدّد و همچنین برخی ابواب کتب روایی به خوبی نشان می دهند، تا زمان خود امامان(ع) پی گرفت. پس از آن نیز فقیهان و اصولیان یا در نگاشته های اصولی خود به این مسأله پرداخته اند یا به تدوین رساله هایی جداگانه با محوریت همین موضوع دست یازیده اند. بنا براین چنین به نظر می رسد که برداشت صحیح از روایات نیازمند آگاهی از این مسأله و تعیین موضع درباره شیوه تعامل با احادیث متعارض است. نکته و پرسش قابل توجّهی که می تواند در نوع نگاه به مسأله تعارض ادلّه، سرنوشت ساز باشد آن است که «ایجاد تعارض از سوی چه کسی است؟». گاه تعارض ریشه در خود روایات دارد و گاه به پیش فرض های خواننده و مفسّر متن باز می گردد. به عبارت دیگر لازم است که میان «تعارض» و «توهّم تعارض» تفاوت قائل شد. آِیت الله سیستانی یکی از فقیهانی است که به این مسأله توجّه نشان داده و تقریرات دروس ایشان با عنوان «تعارض الأدله و اختلاف الحدیث» بهترین گواه بر این مطلب است. به پرسش مطرح شده می توان از زوایای گوناگون پاسخ گفت. برای نمونه توجّه به عنصر «تاریخ» و بستر صدور روایت، اختلاف نسخِ متون و مجموعه های کهن حدیثی و همچنین مسائل مرتبط با کتابشناسی می توانند به بخشی از این پرسش پاسخ دهند. آیت الله سیستانی علاوه بر توجّه به مسائل یادشده مبنای دیگری را نیز، احتمالا تحت تأثیر اندیشه های اصولی میرزا مهدی اصفهانی، مطرح نموده و تلاش کرده است تا تفکیکی میان روایات «افتایی» و «تعلیمی» انجام دهد. بنا بر این دیگر نمی توان یکسره همه روایات را در مقام تعلیم و تشریع به شمار آورد. بر پایه آنچه گذشت، نگارندگان تلاش نموده اند تا در دو بخش به تبیین این مسأله و اشکالات پیرامون آن، با مقایسه دیدگاه های آیت الله سیستانی و میرزا مهدی اصفهانی، بپردازند.