آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۶

چکیده

جان شلنبرگ، فیلسوف کانادایی تبار «استدلال خفای الاهی» را به طور جدی در سال 1993 برای اولین بار مطرح کرد. چکیدة سخن شلنبرگ در این استدلال الحادی این است که خداوند قراین کافی بر وجود خود دست کم در اختیار برخی انسان ها در پاره ای از اوقات نگذاشته و از این رو خداوند در خفاست. شلنبرگ بر پایه این استدلال، که بر وصف حب مطلق خداوند استوار است، معتقد است که اگر خدا محب مطلق می بود، قراین کافی بر وجود خود در اختیار انسان هایی که آفریده و محبوب اوست، قرار می داد و در خفا نمی ماند. لیکن خدا قراین کافی بر وجود خود ارایه نکرده، پس او محب نیست و باور نداشتن به وجود او معقول و سرزنش ناپذیر است. شلنبرگ معتقد است که «استدلال خفا» الحاد را توجیه می کند و او بر اساس این استدلال، وجود خدا را نفی می کند. پل موزر فیلسوف معاصر آمریکایی با رویکرد جدید به معرفت شناسی دین، دیدگاه شلنبرگ را رد می کند. او دلایل ناآشارگی خدا را رد کرده، معتقد است که بر وجود خدا دلایل کافی وجود دارد. اما به نظر موزر، این دلایل با آنچه به طور طبیعی انسان ها انتظار دارند، تفاوت بسیار دارد. او بر پایه معرفت ارادی، تعیین کننده مرجع حقیقی برای نوع قراین و ارزیابی آن را خود خدا می داند، نه انسان. به این ترتیب، موزر استدلال خفا را، که بر اساس مرجعیت انسان صورت بندی شده، در توجیه خفای خدا و در نتیجه نفی وجود او موفق ارزیابی نمی کند.

تبلیغات