۱.
در نوشتار حاضر، پس از بحث دربارة نظریة عرفانی ـ فلسفی عالم مثال، وجوه ادبی این نظریه بررسی میشود تا مشخص شود که چنین نظریهای میتواند وظایف یک نظریة ادبی تمامعیار را در مقایسه با نظریههای ادبی مدرن و پستمدرن برعهده گیرد. روش ما در اینجا روش قیاسی بوده است.در این نوشتار، پس از بحث دربارة تعریف، تکوین، ویژگیها و تقسیمات عالم مثال و رابطة این عالم با انسان، خیال، واقعیت و زبان، سرانجام نتایج زیر بهدست میآید:اولاً عالم مثال، عالم بدلکاری و خلّاقیت است و در ادبیات نیز چیزی جز این نمیبینیم.ثانیاً پنج خصوصیت اصلی عالم مثال، یعنی میانجیگری، نمودگاری، آفرینشوری، گردآوری و شگفتانگیزی را با دو ویژگی فرعی این عالم، یعنی شهودپذیری و تأویلپذیری در ادبیات هم مییابیم.
۲.
فارابی از آن دسته حکیمان بزرگی است که در قرون اولیة فرهنگ و تمدن اسلامی پیدا شدند و با بروز آرا و آثار و افکار خود، زمینههای گسترش مسائل عقلی و فکری و تحلیل موضوعات فرهنگی و ادبی را در جهان اسلام آماده ساختند. فارابی در بسیاری از مسائل و موضوعات علمی و فرهنگی روزگار خود قلم زد و در غالب این مباحث، حرفها و نکتههای درست و عمیق و تازه گفت. چنانکه در حیطة نقد ادبی و نقد شعر نیز، دیدگاهها و سخنان تازه و استواری مطرح ساخت، هرچند که شعر و ادب، موضوع اصلی کار او نبود.وی در بسیاری از آثار خود، شعر و ادب را از منظر فلسفی و منطقی تحلیل کرد و بهصورتی جدی و جدید به تعریف و تقسیم امر ادبی و ارکان آن پرداخت و تقریباً برای نخستینبار ـ در فرهنگ اسلامی ـ مسئلة ذات و کارکرد تخیّل، محاکات در اثر ادبی، خاستگاهها و انگیزههای شعر و شعرسرایی، انواع شاعران و مسائل مشابه را زیر نگاه تحقیق آورد و بابهایی تازه را در افق فکر و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی گشود.فارابی با احاطة عمیق و گستردهای که بر متون مکتوب عصر خویش ـ در زبان عربی و زبانهای دیگر ـ داشت؛ بسیاری از مباحث نقد ادبی ملل دیگر را وارد قلمرو فرهنگ اسلامی و ایرانی ساخت و با برداشتها و تأملات تجربی و فردی خویش آمیخت و طرحهایی تازه را در زمینة نقد ادب و شعر درانداخت. هرچند که آثار او در زمینة نقد ادبی و شعر فراوان نیست؛ ـ چنانکه اصولاً و در کلّ آثار او فشرده و اندک است ـ اما با همین اندک مایه آثار، یکی از مهمترین و عمیقترین تحلیلهای نقد ادبی ـ و بهویژه نقد شعرـ را پی انداخت.این مقاله بازکرد و تحلیل آرا و دیدگاههای او در باب شعر و ادبیات و ارکان آنها است که در سه حیطة اصلی: تعریف و ماهیت شعر، کارکردهای شعر و انواع شعر و شاعران جای میگیرد.
۳.
از آنجا که شناخت آثار گذشتة فرهنگی ایران برای هر فارسیزبان لازم است، شایسته است با آثار منظوم و منثور بزرگان ادب آشنایی حاصل شود. ازجملة این بزرگان، شاهزاده خانمی شاعر است که در قرن هشتم در شیراز پا به عرصة وجود نهاد و در رهگذر حیات فرهنگی و ادبی خویش، دیوان ارزشمند و والایی از خود بهیادگار گذاشت. زنان شاعر ایرانی کمتر از شاعران مرد مطرح شده اند، درحالیکه برخی از آنان در حد شاعران مشهور گذشته هستند. سلطة مردسالاری و اختصاص جهان به مردان این امر را سبب شده است، تا جایی که حتی اکثر زنان ادیب و پژوهشگر، با شاعران بزرگی چون «جهان ملکخاتون» آشنا نبوده اند.دیوان این شاعر بزرگوار، مشتمل بر یک دیباچه، چهار قصیده، غزلیات فراوان، یک ترجیع بند، رباعیات و مقطعات است و در مجموع پانزده هزار بیت را شامل میشود.در قلمرو شعر ملکخاتون، گفتنی و پژوهیدنی بیشمار است؛ که نگارندة این مقاله را توفیق حاصل آمد موضوعات مختلف زیر را در دیوان شعر وی به ویژه در بخش غزلیات تحقیق و بررسی کند:1. اوزان عروضی و یادکرد نام بحرها و سرانجام استخراج فهرست بسامدی بحور بکارگرفتة این شاعر در بخش غزلیات.2. چگونگی آوردن ردیف و قافیه و ذکر بسامد آن در غزل های جهان ملکخاتون.3. تحقیق و پژوهش در غزلیات جهان ملکخاتون (همراه با شاهد مثال) در قلمرو صور خیال که دلبری شاعر به گونه های تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و... روی کرده و رقص معانی را در فضای واژگان ممکن ساخته است.4. پژوهش در قلمرو مشابهت ها و همانندیهای لفظی و واژگانی و معنایی و پیامی غزلیات جهان ملک با شعر سعدی و حافظ.
۴.
درمیان دانشمندان ایران پس از اسلام، ابوریحان بیرونی به جهات مختلف، منحصربه فرد است. او نخستین عالمی است که با قطعیت تمام، هرگونه خرافه ای را در ساحت علم محکوم میکند و آن را نتیجة مستقیم جهل میداند و جز به تجربه و استقرا ـ آن هم تجربه و استقرای شخص خود ـ به هیچ چیز دیگر توجه ندارد. تسلط ابوریحان به زبان های فارسی، پهلوی، سنسکریت، عربی، عبری، سریانی و یونانی مسلم است. آرای خاص فلسفی او حتی دربرابر نظریات ابن سینا و منطق ارسطویی درخور دقت و تأمل است؛ و در مجموع دانش بیکران ابوریحان بیرونی فراتر از آن است که تاکنون (درحدود یکصدوسیوهشت کتاب و رساله) تخمین زده میشود.در این مقاله، به پاره ای از اطلاعات تاریخی و جغرافیایی، گاه شماری، علوم طبیعی، زمین شناسی و تکامل در آثار فارسی او اشاره شده است.
۵.
خرافات درواقع نتیجة عکس العمل نفس بشری دربرابر رموز ناشناختة طبیعت است. حوادث مرگبار طبیعی و هزاران واقعة وحشت انگیز دیگر بشر را در طول تاریخ به حیرت واداشته و اینجا است که انسان برای علتیابی وقایع به اوهام و خیالات روی آورده است، از این رو نادانی و جهل بشر را میتوان بزرگ ترین دلیل وجود و شیوع خرافات دانست.اینک اگر خرافات را به حال خود واگذاریم به تدریج در نزد مردم قداست میگیرند، پس باید دربارة آنها تحقیق کنیم و آنها را بشناسیم و بشناسانیم تا پرده از روی آنها برداشته و به تدریج نابود شوند.بر این اساس، نگارنده در مقالة حاضر، عقاید خرافی و مسائل مربوط به سحر و جادو در قصاید خاقانی را بررسی کرده است. به امید اینکه طرح این مسائل ما را در شناخت بهتر فرهنگ عامه یاری کند و قدمی باشد در جهت نابودی افکار خرافی.شایان ذکر است که خاقانی از این گونه عقاید و اصطلاحات مربوط به آنها جهت مضمون آفرینی و آفرینش هنری در شعر استفاده کرده است، وگرنه ـ آن گونه که از اشعارش برمیآید ـ خود هیچ گونه اعتقادی به آنها نداشته است.
۶.
قصه گویی، به عنوان رسم و سنّتی در دربار سلاطین، همواره جلوه هایی چشمگیر در ادب کلاسیک ایران داشته است. بورخس ـ نویسنده و متفکر بوینس آیرس ـ در کتاب نه مقاله دربارة دانته، پیشینة قصه گویی را به عصر اسکندر مقدونی میرساند و بر لزوم افسانه بودن این قصه ها تأکید میکند.بررسی یکی از این نوع قصه گوییها و قصه ها، با همان عادت و رسم متداول دربارها و سلاطین، در قصه ای از هفت پیکر نظامی، موضوع مقالة تحلیلی حاضر است. در این مقاله، نمادهای قصه، به شیوة تحلیلی بررسی شده و سبک داستان پردازی نظامی، در زمینه های مختلف داستان سرایی ـ چه در ساخت و پرداخت و چه در مضمون و محتوا ـ ارزیابی و نقد شده است. در این عبور گذرا، ضمن معرفی اجمالی داستان، اهداف و دیدگاه های نظامی از طرح و بیان قصه، معرفی و جلوه های ذهنی و زبانی نظامی در هدایتگری جریان داستان از مقدمه تا پایان نقد و تفسیر میشود؛ همچنین، دربارة اندیشه ها و چهارچوب های نظامی درجهت اخلاق و معرفت و حکمت و ادب بحث میشود. در این مقاله، علاوه بر جنبه های نمادین و زبانی قصه، مسائلی همچون تصویرگری و رنگ و موسیقی نیز سخن به میان میآید.
۷.
هر نوع کمالی که در درون انسان و یا در طبیعت و به طور کلی در جهان خلقت رخ میدهد، به علت روبه روشدن با سختیها و مشکلات و صبر و استقامت دربرابر آنها پدید میآید. در تصو ّف و عرفان که سیری و تحو ّلی درونی و بیپایان به سوی کمال مطلق است، به رنج ها و سختیها و صبر دربرابر آنها بسیار اهمیت داده میشود. یکی از انواع سختیها (ابتلا)، اذیت و آزار مؤمنان و مردان کامل ازسوی فرومایگان و اغیار و نامحرمان است . به اعتقاد صوفیه، صبر دربرابر اذیت افراد جاهل و نادان، به شکسته شدن قوای نفسانی و تجلی صفات و قدرت های الهی در روح منجر میشود و عارف را به سرچشمه و منبع کمال پیوند میدهد.
۸.
کلیدواژهها:
نهج البلاغه شعر فارسی تعبیرات
نویسنده در مقالة حاضر نحوة کاربرد تعابیر شاعران پارسیگوی را در وصف نهج البلاغه مطالعه و بحث را با یادکرد پاره ای از ویژگیهای این شاهکار بیبدیل چند جانبه و برخوردار از کمال فصاحت و بلاغت که زاییدة فکر بکر و بلند و نشئت گرفته از روح وسیع و نیرومند مولای متقیان است، آغاز کرده است. آنگاه تعابیر مورد نظر را از دو بعد لفظی و معنوی بیان کرده و بحث توصیف شاعران از نهج البلاغه را در مقایسه با قرآن پیگرفته است. بدیهی است که در طول تحقیق به شواهدی از اشعار شاعران قدیم و جدید استناد شده و در پایان از کیفیّت نفوذ و تأثیر نهج البلاغه در نفوس به اختصار سخن رفته است.
۹.
فرهنگ ایرانی و زبان فارسی، در طی قرون، همواره در رشد و اعتلای فرهنگ، ادبیات و دانش بسیاری از کشورها نقش و تأثیر داشته است. این تأثیر در فرهنگ و زبان ارمنی بسیار مشهود است؛ زیرا ارمنستان، از روزگاران گذشته، مناسبات فرهنگی، تاریخی و اقتصادی بسیار گسترده ای با ایران داشته است. در اسطوره ها و باورهای کهن ارمنی، نشانه های بسیاری از آیین مهرپرستی، تعالیم مانی و آموزه های زرتشتی یافت میشود که حاکی از تعامل و ارتباط و تبادلات فرهنگی میان آنها است. مردم ارمنستان به شاهنامة فردوسی، دلبستگی و علاقة بسیار نشان داده اند. آشنایی آنها با شاهنامه، مقارن با پایان حیات خود فردوسی آغاز شده است. زبان های ایرانی و ارمنی هر دو از خانوادة زبان های هندواروپایی هستند؛ و در میان آنها همانندیهای فراوانی میتوان یافت. وجود اشتراکات و مناسبات فرهنگی و تاریخی بسیار میان ایران و ارمنستان موجب شده است که زبان فارسی و فرهنگ ایرانی از دیرینه ترین روزگار در ارمنستان مورد اقبال و پژوهش قرار گیرد. امروز مراکز مهم و معتبری در ارمنستان وجود دارد که پژوهش درباب زبان و ادب پارسی را سرلوحة تحقیقات خود قرار داده اند. اینها نکاتی است که در پژوهش حاضر بررسی و دربارة آنها بحث شده است.
۱۰.
«زبان» یکی از مهم ترین عناصر داستان است. هر شخصی یا شخصیتی به دلیل تجربیات گوناگون، حوادث شخصی و خانوادگی و اجتماعی و زمینه های فردی و اجتماعی، خصایص کلامی خاص خود را دارد. برای مثال یک فیلسوف یا یک عالم، زبان ویژة خود را دارد؛ درحالیکه زبان یک فرد عامی، پیچیدگیهای زبان آنها را ندارد. از طریق زبان میتوان فهمید که با چه شخصیتی روبه رو هستیم؛ شخصیتی شرور یا شخصیتی نجیب.البته باید توجه داشت که بین زبان ادبی و زبان معیار تفاوت بارزی وجود دارد. نویسندگان در ادبیات به دنبال «نوآوری» هستند و از به کارگیری کلمات کلیشه ای و مبتذل دوری میکننددر این مقاله کوشش شده است تحول زبان در داستان های کهن و داستان های امروزی (رمان) بررسی و وجوه تشابه و افتراق آنها مشخص شود.
۱۱.
یکی از شیوه های رایج شعری استقبال است. استقبال از اشعار معروف و جاودانی یکی از دلمشغولیهای شاعران بوده است که نمونه های فراوانی از آن در دست است. ازجملة اشعار معروفی که 23 تن از شاعران به استقبال آن رفته اند، قصیدة شینیة مرآت الصفای خاقانی شروانی است که در 115 بیت به مطلع زیر سروده شده است:مرا دل پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش دم تسلیم سر عشــر و سر زانــو دبستانـــش در مقالة حاضر گزارشی کوتاه از قصیده ارائه و سپس شینیه های قبل و بعد از خاقانی معرفی میشوند. این جست وجو شامل دیوان های چاپی و نسخ خطی است و البته با تحقیق بیشتر میتوان موارد دیگری را نیز یافت. مقایسة سبکشناسانة این قصاید خود مجالی دیگر میطلبد.
۱۲.
از کارکردهای شگرف سبکشناسی در بررسی متون ادبی فارسی جداسازی شاعران هنرمند و مبتکر از شاعران مقلد است. باتوجه به همین موضوع میتوان آثار ممتاز و دست اول را از نمونه های مشابه و نزدیک به آنها به آسانی باز شناخت. این آسان بودن البته به میزان تسلط و تخصص و مطالعة سبکشناس برمیگردد. برای آنکه در یک مقیاس محدود، اما دقیق، بتوان تصویرآفرینی و هنرنمایی شاعران صاحب سبک و مقلدانشان را نشان داد باید یک مضمون یا تصویر واحد را در همة آنها مطالعه، بررسی و ارزیابی کرد؛ آنگاه، تفاوت تصویرهای ادبی و مبتذل، خود را نشان خواهد داد. در این مقاله تصویر طلوع خورشید به عنوان تصویر واحد در شعر فارسی از رودکی، تا شاملو، بررسی و علت و زمینة شکل گیری تصویرهای مربوط به طلوع خورشید در شعر هر شاعر توضیح داده شده است. از نتایج این مقایسه، آشکار شدن علت در حاشیه ماندن برخی شاعران به سبب تکراریبودن نوع تصاویر و مضمون های شعرشان و همچنین نشان دادن این واقعیت است که خورشید در شعر برخی شاعران به کدام دلایل اصلاً طلوع نکرده است