زبان و ادب فارسی
زبان و ادب فارسی (دانشگاه تبریز) سال 68 پاییز و زمستان 1394 شماره 232 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
داستان ها و اشعار مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و بزرگی ها و افتخارات قومی را در تعریف سنتی، حماسه می گویند. شعر حماسی از جمله جریان های عمدة شعر معاصر است که ویژگی های حماسی آن متناسب با شرایط تاریخی دگرگون شده است. در این پژوهش برای توصیف حماسه، متناسب با نیازهای بیانی تازه، ابتدا به روند تطور تعریف حماسه تا دوره ء معاصر اشاره شده و سپس نمودهای حماسی در شعرهای سیاوش کسرایی کاویده می شود. در این پژوهش اشعار حماسی سیاوش کسرایی در سه بخش بررسی وتحلیل شده است: ویژگی های محتوایی ( شکل روایی اسطوره و حماسه های مردمی )، موسیقی حماسی و ویژگی های زبانی ( بهره گیری از زبان و کاربردهای باستان گرایانه، ذکر اسامی اسطوره ای، ذکر ابزار جنگی، بهره گیری نمادین از عناصر طبیعت ). نتایج این پژوهش نشان می دهد که هرچند منطق رمانتیک ها در بخشی از شعر سیاوش کسرایی وجود دارد، اما او به اقتضای فضای سیاسی-اجتماعی روزگار خود به اشعار حماسی روی آورده است و در شعر و زبان وی می توان مضامین و رویکرد حماسی را مشاهده کرد.
تحلیل اشعار نسیمی شروانی در مقایسه با اشعار عطار نیشابوری در باب توحید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله توحید و بحث وحدت از مهم ترین مباحث ادبیات عرفانی فارسی است. در گذشته عرفان اسلامی، عارفان شاعر، از وحدت به زبان نظم سخن می گفتند. نسیمی شروانی از خلفای فضل الله حروفی از شاعران آذری زبانی است که به فارسی و عربی نیز شعر می سروده است. اشعار فراوانی در مبحث توحید عرفانی و شهود وحدت در کثرت از او در دست است که برخی در ظاهر مشعر به انسان خدایی است. در افق وحدت است که سالک همه جا حتی در وجود خود، خدا را می بیند. شهود وحدت در مسیر عرفان عملی، در عرفان نظری وحدت وجود را نتیجه می دهد. مشکل بودن تعبیر از شهودهای عرفانی ، عارفان را بر آن داشت تا از زبان نظم برای بیان مشاهدات خود استفاده کنند. گزارش عطار از شهود وحدت و تحلیل آنان از وحدت وجود در مقایسه با اشعار عمادالدین نسیمی شروانی نشان می دهد همان حقایقی را که آنان در باب وحدت در قالب های شعری بیان نموده اند ، نسیمی نیز در قالب غزل و ترجیع بند و غیره به شیوائی تمام بیان کرده است. برخی از اشعار نسیمی که در ظاهر به انسان خدایی اشعار دارد را می توان شطحیاتی دانست که در اثنای سلوک از سالک سرمی زند و گویای حال سکر و مقام فنای وی می باشد.
نقد و بررسی تطبیقی کارکرد نمادین شیر و گاو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمادگرایی برای بیان مفاهیم در طی زمان ها و قرون شکل گرفته و در تفکرات و رؤیاهای نژادهای مختلف جای گرفته است و درفراسوی مرزهای ارتباطی جای دارد. نماد، اندیشه را برمی انگیزد و انسان را به گسترة اندیشه بدون گفتار رهنمون می کند. تاریخ نماد نشان می دهد که هر چیز می تواند ارزش نمادین پیدا کند، مانند مظاهر طبیعت (سنگ ها، گیاهان، جانوران، کوه ها و دره ها، خورشید و ماه، باد، آب، آتش) یا حتی اشکال مجرد (اعداد، مثلث، مربع و دایره). در حقیقت همه جهان یک نماد بالقوه است. انسان با تمایلی که به آفرینش نمادها دارد، اشیاء و اشکال و جانوران را به نماد تبدیل می کند؛ به این وسیله اهمیت روان شناسی بسزایی به آنها می دهد و آنها را در هنر بصری خود بیان می کند(لایافه، 1352: 364). شیر و گاو از جملة حیواناتی هستند که در فرهنگ های مختلف کارکردهای نمادین دارند. بررسی منشأ و نوع این کارکردهای نمادین نه تنها در شناخت هرچه بیشتر تمدن ها و فرهنگ ها مؤثر خواهد بود، بلکه سیر فکری مشترک آنها را نیز نشان خواهد داد. بر این اساس، در پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی کارکردهای نمادین شیر و گاو در تمدن های متعدد می پردازیم و عناصر مشترک و وجوه اختلاف آنها را از نظر نمادشناسی تبیین می کنیم.
تحلیلی بر دو رمان از محمدرضا بایرامی با نظری به اندیشه فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمدرضا بایرامی از نویسندگان توانمند معاصر است که دورمان او «پل معلّق» و «مردگان باغ سبز» به دلیل پرداختن او به عوامل برون زبانی مثل بافت موقعیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تکثرگفتمانی را بین نسل ها و عصرهای متفاوت به لحاظ پیوند لاینفک این عوامل با ایدئولوژی و پیوند رمان ها با بافت اجتماعی و تاریخی، زمینه تحلیل گفتمان انتقادی را فراهم کرده است. از دو رمان وی «پل معلّق» جنبه روان شناختی و «مردگان باغ سبز» جنبه تاریخی و جامعه شناختی قوی تری دارند و موضوع اصلی رمان دوم او، جستجوی هویّت است. یکی از نظریه پردازان معروف در تحلیل گفتمان انتقادی میشل فوکوست که ظاهراً بایرامی در این دورمان از اندیشه او بهره گرفته است با این تفاوت که غرض وی همچون فوکو، از واژه «ایدئولوژی»، هر نظام فکری و گفتمان مسلّط، منهای اندیشه های متافیزیکی و تجربه قدسی نیست. پرسش محوری نگارنده در این پژوهش، میزان تأثیر پذیری بایرامی از نظریه فوکو و توانایی وی در خلق تکثّر گفتمان است و در نهایت با تجزیه و تحلیل این دورمان به شیوه توصیفی-تحلیلی، نشانه های تکثّر گفتمان را از منظر زبانی، روان شناختی، جامعه شناختی و ایدئولوژیکی برمی شمارد.
تحلیل مقایسه ای کاریکلماتورهای پرویز شاپور با تنی چند از کاریکلماتورنویسان(سهراب گل هاشم، حوریه نیکدست، عباس گلکار و ...)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های کشف سیر تحول پدیده های ادبی روش تحلیل بینامتنی است که ارتباط عمودی بین متون را برجسته می سازد و از دیرباز با نام توارد، انتحال ، سلخ و المام مورد توجه محققان ادبی بوده است. براساس منطق مکالمة باختین، هیچ اثری منحصراً از قلم و فکر یک نویسندة خاص تراوش نکرده است و فقط انسان اسطوره ای توانست با اولین سخنش به دنیایی بکر و بیان ناشده نزدیک شود. اگر این دیدگاه را مبنای بحث قرار دهیم، دیگر نمی توا ن گفت تنها پرویز شاپور (78 1302) پدر کاریکلماتور در ایران و دهة چهل بوده است؛ زیرا ردّپای کاریکلماتور در طنزهای عبارتی گذشتگان، مثل برخی ضرب المثل ها، رسالة تعریفات عبید زاکانی، لطیفه ها، جملات قصار و اشعار برخی شاعران نیز دیده می شود و خود شاپور هم به همان میزان برکاریکلماتور نویسان پس از خود از قبیل سهراب گل هاشم، مهدی فرج اللهی، عباس گلکار، حوریه نیکدست و ابوالفضل لعل بهادر اثرگذار بوده است که این اثر پذیری را می توان در سه محورِ بازنویسی، تقلید از تکنیک و اندیشه و جهان بینی در آثار پیروان شاپور بررسی کرد. جستار حاضر می کوشد با رویکرد توصیفی مقایسه ای، ضمن معرّفی پیشینه و پسینة کاریکلماتورنویسی در ایران، با بررسی مجموعة « قلبم را با قلبت میزان می کنم» از پرویز شاپور و پنج تن از کاریکلماتورنویسان مذکور، به آسیب شناسی روش کار شاپور و پیروانش نیز بپردازد.
سیمای زنان در تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتب تاریخ و ادبیات هر دوره، آینه ای است که شرایط اجتماعی آن دوره را منعکس می کند و می توان از طریق بررسی و مطالعه دقیق این آثار به شرایط و مقتضیات آن دوره آگاهی پیدا کرد. عادات و رسوم هر قوم و طایفه ای، نمودار میزان تمدن و فرهنگ آن قوم است و از میان آن ها می توان سایه روشنی از اوضاع یک ملت را شناخت و به آرا و عقاید آن ها پی برد. در این مقاله سعی شده است با بررسی اتفاقات و حوادثی که رد پای زنان در آن ها دیده می شود، به شناختی همه جانبه از جایگاه و سیمای زنان در تاریخ جهانگشای جوینی دست یافت و نقش زنان در مسایل سیاسی و فرهنگی جامعه آن روزگار و چگونگی رسیدن زنان به پایگاه اجتماعی و حقوق مدنی خود را روشن ساخت. هرچند، این نقش ابتدا به صورت غیر مستقیم و پنهان بود و بعدها آشکارترگردید.
غلبه تیپِ مذهبیِ مزوّر، نمودی از فهم ناروا از دین در رمان اجتماعی (با تامّل در نمونه های برجسته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان های اجتماعیِ پس از مشروطه، محصول جامعه دوره گذر از سنت به تجدد و میل به رهایی مطلق از سنت های گذشته بود. در غالب این رمان ها دین به عنوان شالوده سنن گذشته، آماج بیشترین انتقادها قرار گرفت. رمان نویسان این دوره در پی آن بودند که فرد را در جامعه، نزدیک به آنچه در عالم واقع اتفاق می افتد، به تصویر بکشند؛ اقتضای واقع گرایی ارائه تصویری است که خوبی ها و هنجارها را نیز در کنار ناروایی ها و پلشتی ها بنمایاند. مسئله این است که نویسندگان در تصویری که از طیف مذهبی جامعه در قالب داستان بازنموده اند، صرفا بر روی بخشی از این طیف، یعنی شخصیت های منفی و متظاهر تمرکز کرده و عملاً خصوصیات آنها را به دیگر تیپ های مذهبی تعمیم داده اند. آنها در این بین تیپ مذهبیِ دین دارِ راستین را تقریباً نادیده انگاشته اند. در قریب به اتفاقِ مواردی که شخصیتی مذهبی در رمان های اجتماعی حضور دارد، کانون تمرکز، رفتارهای منفی، گناه آلود و ریاکارانه اوست؛ از این رهگذر آثار مذکور غالبا از نوعی پیش داوری نسبت به مذهب رنج می برد. به نظر می رسد، در پدید آمدن چنین ذهنیتی تأثیر نوع نگاه غربی به دین در مفهومِ کلیسایِ خردگریز و علم ستیزِ قرونِ وسطایی که دین را در هیئتی منفور و تیره می دید، نمی تواند بی تأثیر باشد؛ نگارنده با مطالعه آثار داستان نویسان بزرگ نیمه نخست سده حاضر، تیپ های مذهبی شاخص را انتخاب کرده و در قالب چهار تیپِ روحانی، مذهبی غیر روحانی، زنان مذهبی و تیپ های غیر مذهبی متظاهر به مذهب، به صورت تحلیلی بررسی کرده است. بررسی مولفه های شخصیتی تیپ های مذکور نشان داد که نگاه منفی به تیپ های مذهبی و تعمیم صفات تیپ مذهبی ریاکارِ گناه آلود به دیگر طیف های مذهبی، تقریباً در همه داستان های این دوره، با اندکی تفاوت در شدت و ضعف، یک امر شایع است.
تحقیقی در تأثّر هجویری از منابع دینی غیر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ، سازمان و تشکیلات جدیدی در عالم اسلام به نام خلافت شکل گرفت. گروهی از دشمنان اسلام در کسوت مسلمانی، ولی با باطنی معتقد به آیین های گذشته همچون یهود و مسیحیت و یا حتّی آیین های بشری که از مقابله نظامی و توسل به زور علیه اسلام ناامید شده بودند با نفوذ در این سازمان نوپا، شیوة تحریف و وارونه ساختن حقایق را برای تخریب بنیان های فکری و آموزه های معرفتی مسلمانان در پیش گرفتند. بر این اساس، افسانه های موجود در تورات و انجیل را در لابه لای معارف دین اسلام وارد کردند و با مسخ مفاهیم اسلام امکان القای شبهات را در بین مسلمین هموار ساختند. این مقاله با بررسی اینگونه افسانه ها به موضوع مهم اسرائیلیات پرداخته و جلوه هایی از آن را در کشف المحجوب هجویری به عنوان یکی از امهات کتب صوفیه نمایانده است؛ که شبیه سازی در معارف اعتقادی اسلام مربوط به شخصیت پیامبر اسلام (ص)، شبهه افکنی درموضوع وحی و مهم تر از همه عادی سازی پذیرفتن برتری نژادی یهودیان و دفاع از تصوف حتی به بهای سست کردن اعتقاد به نبوت و امامت شیعه از آن جمله است. بنابراین هدف کلی این پژوهش، بررسی این نوع شبهه افکنی ها و شفاف سازی فضای علمی متون جهت درک روش و تبیین آنهاست .
مقایسه ساختاری داستان های همای و همایون خواجوی و سلامان و ابسال جامی براساس نظریه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری پراپ روش عملی و دقیقی است که می توان آن را بر روی قصّه های ادب فارسی، به خصوص منظومه های غنایی و حکایات عرفانی و تعلیمی نیز اعمال کرد. هدف از این تحقیق آن است که همای و همایون خواجوی کرمانی و سلامان و ابسال جامی طبق الگوی پیشنهادی پراپ و براساس نقد ساختار گرایانه وی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. برای این منظور ابتدا مقدمه ای دربارة تعریف و تبیین ریخت شناسی، روایت شناسی، روش مطالعاتی پراپ، و معرفی خواجوی کرمانی و قصّة همای و همایون و معرفی جامی و قصّة سلامان و ابسال مطرح شده است. برای مقایسة ساختاری این دو داستان از نظر کارکردها، صحنة آغازین، راه های ترکیب حکایات، بسط داستان، شخصیّت ها و صفات شخصیّت ها جداولی تنظیم گردید تا تفاوت ها و شباهت های ساختاری این دو اثر براساس جدول ها، تحلیل و بررسی شود. یافته های این پژوهش گویای تطابق داستان همای و همایون و سلامان و ابسال با کارکردهای ریخت شناسانة پراپ است. مقایسة ساختاری داستان همای و همایون با سلامان و ابسال بیانگر این است که هر دو اثر از نظر خویشکاری ها، شخصیّت ها، و صفات اشخاص قصَه، ساختار حکایات، نوع بسط و صحنة آغازین ساختاری مشابه دارند.
اسطوره خودمرکزی (با تأکید بر نمونه های آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره خودمرکزی از مباحثِ جهان شمول است که در اساطیر ایران هم نمونه های آن به وضوح قابل مشاهده است. بر اساسِ این عقیده اسطوره ای، همه اقوام تلاش می کنند خود و داشته های خود را نخستین، بزرگترین، بالاترین، بهترین، و ... معرفی کنند و تمام داشته های دیگران را در رده های پایین تر از آنِ خود جای دهند. به عبارت دیگر خود را اصل و دیگران را فرع، و یا خود را مرکز و دیگران را حاشیه قلمداد کنند. در این مقاله، ابتدا به 17 مورد از نمونه هایِ این اعتقاد اسطوره ای در اساطیر و ادبیاتِ ایران اشاره شده است. مثلاً آنان سرزمینِ اولیه خود «ایرانویج» را از نخستین و بهترین سرزمین ها می دانند که نخستین انسان ها در آن به وجود آمده اند؛ «البرز» کوهِ اساطیریِ خود را کوهی می دانند که گرداگرد زمین را فراگرفته و تا فلکِ خورشید کشیده شده است، و ... . در بخش دوم، به سرچشمه ها و پیامدهای حاصل از این اسطوره اشاره شده است. به نظر می آید این اسطوره از عواملی مانند کمال گرایی (نهایت اندیشی)، باورهایِ دینی، ملکوتی بودنِ انسان، نمادسازی، خودبزرگ بینی، تجارب گذشته و عادت ها، جهان بینیِ محدود، خودِ آگاه و ناآگاه، گشایشِ عقده های حقارت، رازِ تنازعِ بقا، و اصلِ جاذبه عمومی سرچشمه می گیرد؛ و واقعی پنداشتنِ چیزهای غیر واقعی، قهرمان سازی، توتم سازی، محدودیت حق انتخاب، سالاریت (رئیس سالاری، پدر یا مادر سالاری، ...)، افزایش خوی استکباری، حماسه سازی، قوم سازی، و مواردی مانند این از آثارِ آن است.