مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش می کوشد تا به بررسی برخی ویژگی های متنی در متون دوره میانه زبان فارسی بپردازد. پژوهش حاضر می تواند زمینه ای را برای مقایسه متون دوره های پیشین زبان فارسی با فارسی امروز فراهم آورد. بر اساس چنین دستاوردهایی، می توان بررسی کرد که در سطح بازنمایی ساخت آغازگری و نحوه چینش پیام چه تغییراتی در روند تکوین زبان فارسی صورت گرفته است. بنا بر نظر هلیدی متیسون، آغازگر نقطه عزیمت پیام است و جایگاه بند را در درون متن تعیین می کند. به منظور انجام پژوهش حاضر، متن روایی کارنامه اردشیر بابکان و متن اندرزی دینکرد ششم انتخاب شدند. نتایج نشان می دهند که بیشترین بسامد وقوع آغازگر در هر دو متن، متعلق به آغازگرهای مرکب و بی نشان است و بسامد آن در هر متن تقریبا 65% است. در این میان، الگوی «آغازگر متنی (ساختاری) + آغازگر مبتدایی» بالاترین درصد وقوع را دارد. باتوجه به این امر می توان ادعا کرد که در این دوره برای آغاز پیام غالباً از این الگو استفاده می شده است. درصد وقوع آغازگرهای بینافردی (وجه) در کارنامه اردشیر بابکان بسیار پایین است، باوجوداین، درصد وقوع این آغازگر در دینکرد ششم قابل توجه است. نکته قابل تأمل دیگر در متن دینکرد ششم وجود آغازگرهای گسسته است، یعنی بخشی از آغازگر در ابتدای جمله می آید و پس از آن اجزای دیگر جمله قرار می گیرند؛ ادامه آغازگر بعد از اجزای دیگر جمله می آید. همچنین، بررسی ویژگی نشانداری و بی نشانی در فارسی میانه و مقایسه آن با فارسی امروز نشان دهنده تغییر در گروه های نشانداری و بی نشانی در زبان فارسی است. این امر می تواند زمینه را برای مطالعات شناختی بازکند.
استعاره در رنگ واژه های زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنگ واژه ها پرتویی از نظام مفهومی انسان اند که بازتابی از ویژگی های شناختی و زبانی او را بازنمایی می کنند. نظام مفهومی انسان اساساً ماهیتی استعاری دارد. استعاره سازوکاری شناختی و از جمله شگردهای زبانی است که می تواند در رنگ واژه سازی و گسترش مقوله ای رنگ ها نقش آفرینی کند. این پژوهش به بررسی استعاره در رنگ واژه های فارسی و ساخت استعاری مقوله های رنگ در زبان فارسی پرداخته است. در این پژوهش، بر پایه رویکرد معنی شناسی واژگانیِ شناختی، 910 رنگ واژه در زبان فارسی تحلیل شده است. پس از توصیف حوزه های معنایی مؤثر در کاربرد استعاری رنگ واژه های فارسی و تحلیل ساخت استعاری مقوله های رنگ، به بسامد کاربرد حوزه های معنایی در رنگ واژه ها و گرایش مقوله های رنگ برای مشارکت در ساخت استعاری رنگ واژه های فارسی پرداخته شده است. استعاره از جمله سازوکارهای شناختی است که در شکل گیری مقوله های رنگ در زبان فارسی و گسترش مفهومی آنها نقشی اساسی دارد. حوزه هایی که پدیده های آنها در ساخت استعاری رنگ واژ های زبان فارسی مشاهده شده اند عبارت اند از: حوزه گیاه، حوزه جانور، حوزه خوراک، حوزه بدن، حوزه کانی، حوزه پدیده طبیعی و حوزه اشیاء. بسامد کاربرد و توزیع این حوزه های معنایی در مقوله های رنگ فارسی یکسان نیست. علاوه براین، میزان مشارکت مقوله های رنگ در ساخت استعاری رنگ واژه های فارسی و گرایش هر کدام از آنها به حوزه های معنایی مبدأ در نگاشت استعاری نیز متفاوت است.
جهت مجهول در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، مسأله جهت مجهول در زبان فارسی در رویکرد کمینه گرای بوورز مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این رویکرد از تازه ترین تعدیل های شکل گرفته در چارچوب برنامه کمینه گرا است که در آن کاستی های موجود در نظریات پیشین از میان رفته و مهم ترین دستاورد آن ارائه ترتیب جهانی ادغام است؛ ترتیبی که به زعم بوورز با کمک آن می توان فرایند ادغام در زبان های گوناگون را سامان بخشید. در این مقاله با استناد به داده های زبانی مستخرج از «پیکره وابستگی نحوی زبان فارسی»، ضمن نشان دادن چگونگی عملکرد این ترتیب جهانی، به بررسی بخشی از پیکره با برچسب «جمله مجهول» پرداختیم. همچنین، با به کارگیری چارچوب نظری متأخر بوورز که در زبان فارسی نیز راهگشاست، به تحلیل ساخت های غیرمجهولی پرداختیم که در پیکره با عنوان جمله مجهول حضور یافته اند. تعیین جایگاه نحوی گروه های اسمی باتوجه به نقش های معنایی متمایز آنها، مشخص نمودن جایگاه عبارت کنادی در جملات مجهول، بررسی مقوله سور شناور و ایجاد تمایز در شیوه ادغام جملات اسنادی و جملات مجهول در زبان فارسی حاصل تحلیل های این پژوهش در چارچوب برنامه کمینه گرا هستند.
تجزیه وتحلیل الگوریتم های خطی سازی ساختار های اشراف چندگانه: در جستجوی یک تعمیم نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادغام موازی در ساخت همپایگی، منجر به اشتقاق ساختاری می شود که دربرگیرنده رابطه متقارن دوسویه است. در رابطه متقارن مذکور، یک عنصر اشراف چندگانه می شود و در بین دو بند همپایه به اشتراک گذاشته می شود. در این حالت، عنصر مشترک֯ دو گره مادر خواهد داشت و طبیعتاً خطی سازیِ ساختارهای مشتق از ادغام موازی که دارای اشراف چندگانه هستند با مشکل مواجه خواهد شد. هدف از این پژوهش واکاوی و کالبدشکافی الگوریتم هایی بود که تاکنون در ادبیات مربوطه جهت مرتفع شدن چالش خطی سازی ساختارهای اشراف چندگانه مطرح گردیده اند. به طور مشخص، در این پژوهش محتوای الگوریتم های ارائه شده در خصوص خطی سازی ساختار اشراف چندگانه به صورت کیفی و با بهره گیری از ابزارهای گراف و (نظریه) مجموعه تحلیل شد. رویکردهای تجربی و محاسباتی کمّی موجود در رابطه با موجودیت این نوع از ساختار نشان داد که ساختار اشراف چندگانه پیش از اینکه مشخصاً محصول ادغام موازی باشد، برایند طبیعی عملکرد ادغام در فضای کاری است. در ادامه تحلیل، جهت پرتوافکنی بر عملکرد و ماهیت ادغام در فضای کاری، مبحث ترتیب گذاری بر ادغام مجموعه ای مطرح شد تا از این منظر بخشی از خطی سازی، در نحو محض رقم بخورد.
مقایسه واژه های آموزشی مجموعه های شیراز و پرفا با تمرکز بر بسامد واژگانی: پژوهشی پیکره بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه تلاش های پرثمری را در حوزه آموزش زبان فارسی شاهدیم؛ باوجوداین، به علت فقدان مطالعات وافی و کافی و نیز پژوهش های بنیادین در این زمینه، هنوز کاستی هایی به چشم می خورد. واژه گزینی و آموزش علمی واژه یکی از همین حوزه هاست که با ابهاماتی، چون اصول گزینش واژه های آموزشی زبان فارسی، سطح بندی واژه ها و نحوه آموزش آنها مواجه است. در آموزش واژه های زبان دوم/ خارجی، بسامد واژگانی و کاربردی بودن واژه ها دو اصل مهم تلقی می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی واژه گزینی دو مجموعه آموزشی شیراز و پرفا و مقایسه بسامد واژه های آموزشی آنها انجام گرفته و از این رو، بسامد واژگانی این دو مجموعه با یکدیگر مقایسه شده است. واژه های هر مجموعه به روش کتابخانه ای از واژه نامه انتهای کتاب ها جمع آوری شده است. سپس، میزان بسامد واژه های این دو مجموعه با فهرست واژه های چند پژوهش دیگر مقایسه شد. تحلیل داده ها در این پژوهش با استفاده از نرم افزار مایکروسافت اکسل و روش های جدول محوری و فرمول نویسی انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهند که در مجموع، 864 واژه، یعنی بیش از 30 درصد از واژه های این دو مجموعه مشترک هستند. همچنین، 15/47 درصد از واژه های مجموعه شیراز و 75/38 درصد از واژه های مجموعه پرفا حداقل در یک فهرست آمده اند. در نهایت، می توان چنین برداشت کرد که مجموعه شیراز با اشتراک حدود 50 درصد از واژگان آموزشی خود با حداقل یکی از فهرست های بسامدی انتخابی، وضعیت بهتری از جهت بسامد واژگانی نسبت به مجموعه پرفا دارد.
پایه های مجازی در انواعِ استعاره های مفهومی (مروری بر دیدگاه های بلاغت غرب در نسبتِ مجاز و استعاره با رویکردی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از مهمترین دستاوردهای نوین زبان شناسی شناختی با بازگشت به مفاهیمِ سنن ادبی و اتکا به اهمیت آنها در شکل گیری فرایند تفکر همراه بوده است. یکی از این دستاوردها، نقش داشتنِ سازوکارهایی همچون استعاره، مجاز، تمثیل و... در فرایندِ شناخت است. ازاین میان، استعاره و مجاز همواره مقوله های مهم تری بوده اند. این دو مقوله تا مدت ها در تاریخِ بلاغت غرب، از آرایه های تزئینیِ کلام به حساب می آمدند و نوعِ ارتباط و نسبتِ میان آن دو مطرح نبود. در ادوارِ بعدی، این دو حتی رابطه ای تقابلی پیدا کردند. یافته های اخیر زبان شناسیِ شناختی این دو مقوله را اندکی به هم نزدیکتر می کند. همانطور که در این تحقیق نشان داده ایم، زبان شناسانِ شناختی حضورِ عاملِ مجاورت را در شکل گیری بعضی از انواعِ استعاره های مفهومی تأیید می کنند، اما بعضی از دیگر انواع را فارغ از مجاز می دانند. ما کوشیده ایم نشان دهیم که عاملِ مجاورت (همنشینی) که در شکل گیریِ مجاز عاملِ اساسی است، در هر استعاره ای موجود است. بحث و بررسی این تحقیق درباره رابطه مجاز و استعاره در بلاغت اسلامی، گویای آن است که در شکل گیریِ استعاره، نخست بایست هم ردگی و مجاورت عناصر اتفاق بیفتد و بلاغیونِ اسلامی به همین دلیل هر استعاره ای را زاییده مجاز می دانستند. ما از طریق نظریه «مقوله بندی» نشان داده ایم که زبان شناسیِ شناختی خود مجهز به سازوکارهایی است که ثابت می کنند در انواعِ استعاره های مفهومی، باید نخست همنشینی و هم ردگی عناصر اتفاق بیفتد (مجاز مفهومی)، سپس شکل گیری استعاره ممکن شود.
تحلیل شناختی استعاره های مفهومی عشق در زبان روزمره نابینایان و بینایان بزرگسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حس بینایی یکی از مهم ترین حواس انسان در درک و دریافت داده های محیطی است و نقشی اساسی در شناخت و پردازش بسیاری از رفتارها دارد. از این رو، انتظار می رود که عملکرد افراد نابینا در فرایند فراگیری زبان و اکتساب مهارت های شناختی از جنبه های گوناگون با عملکرد افراد بینا متفاوت باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه مفاهیم استعاری عشق در گفتار روزمره بزرگسالان بینا و نابینای دوزبانه کردی فارسی انجام شد. به این منظور، داده های پژوهش از طریق مصاحبه با 50 گویشور بزرگسال بینا و نابینای دوزبانه کردی فارسی زبان در رده سنی 18 تا70 سال در استان ایلام گردآوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی در نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. بر اساس یافته های پژوهش، از نظر فراوانیِ تعداد استعاره ها، تفاوت معنی داری بین بزرگسالان بینا و نابینا وجود نداشت، اما فراوانی منشأهای حسی به کاررفته برای قلمروهای مبدأ عشق در گفتار این دو گروه با یکدیگر متفاوت بود، به طوری که افراد نابینا برای بیان عشق به طور معنی داری حس شنوایی را بیشتر از افراد بینا به کار بردند. در برخی استعارات نیز، آزمودنی ها از قلمروهای مبدأ خاصی برای بیان عشق استفاده کرده بودند که به نظر می رسید بازتابی از تأثیرات فرهنگی باشد. افزون براین، دستاوردهای این پژوهش می تواند با کمک به برطرف کردن مشکلات زبانی افراد نابینا، منجر به تعامل بیشتر این افراد با اجتماع شود.
بررسی مطابقه جنس دستوری در گویش ابیانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنس دستوری یکی از مقوله های دستوری اسم ب ه ش مار م ی آی د ک ه در بسیاری از زبان های ایرانی نو مشاهده می شود، گرچه نح وه متجل ی ش دن آن در این زب ان ه ا متفاوت است. از آنجاکه جنس دستوری ابیانه ای (از مجموعه گویش های مرکزی ایران) ارتباط منسجمی با صورتِ واژه ها ندارد و نشانگرهای صوری مشخصی (به جز برخی اسم های مختوم به واکه) برای جنس مذکر و مؤنث موجود نیست، براین اساس برای تعیین وضعیت جنس در این گویش، طبق چارچوب نظری ارائه شده توسط کوربِت، از مطابقه به عنوان مهمترین معیار تشخیص جنس استفاده شده است. مقاله حاضر با ارائه شواهد و نمونه هایی از گویش ابیانه ای که به روش میدانی و از طریق مصاحبه با چهار گویشور ابیانه ای گردآوری شده، به دنبال آن است که گستره مطابقه جنس دستوری را مشخص سازد. این بررسی نشانگر آن بوده است که مطابقه در دو سطح گروه اسمی و بند رخ می دهد. جنس دستوریِ اسم به عنوان هسته گروه اسمی، صورت صرفی برخی از اصلی ترین وابسته های خود، مانند عددِ «یک»، صفت بیانی، صفت اشاره، مسندِ مختوم به واکه /ɑ-/، عدد ترتیبی، نشانه معرفه، صفت تفضیلی و حتی کمی نمایِ «بیشتر» را تعیین می کند و از طرفی، در سطحِ بند نیز بر ویژگی مطابقه فعل با فاعل (صورت سوم شخص مفردِ ماضی) و مفعول (فقط در ساخت های ماضی) تأثیر می گذارد. همچنین، چون تمایز دو جنس مذکر و مؤنث فقط در شمار مفرد دیده می شود و در شمار جمع این تمایز منتفی است، مطابقه در ابیانه ای را باید از نوع همگرا محسوب کرد.
تأثیر دو یا چندزبانگی بر مهارت های زبانی دانش آموختگان نظام متوسطه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تنوع قومی در ایران که تنوع زبانی را در پی دارد، از نخستین سال تحصیل در مدرسه، آموزش را تحت تأثیر قرار می دهد و لازم است در برنامه ریزی های آموزشی موردتوجه قرار گیرد. در چنین صورتی، ضعف تسلط بر زبان فارسی در پیشرفت تحصیلی کودکان دوزبانه اختلال ایجاد نمی کند. پژوهش حاضر باتوجه به این مسأله و با هدف بررسی وضعیت مهارت های زبانی دانش آموختگان دوزبانه و فارسی زبان ایرانی انجام شد. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان سال دوازدهم بودند و نمونه آماری از شهرهای اراک، تبریز، ساری، سنندج، شیراز، یاسوج و یزد با روش نمونه گیری خوشه ای و چندمرحله ای تصادفی دریافت شد. روش تحقیق پیمایشی بود. علاوه بر شاخص های آمار توصیفی، در بخش آمار استنباطی از آزمون های ناپارامتری من ویتنی یو و کروسکال والیس و آزمون پارامتری تی تست و تحلیل واریانس استفاده شد. تحلیل داده های کمی و کیفی تحقیق نشان داد که فاصله میان نتایج دانش آموختگان فارسی زبان و دوزبانه در مهارت های خواندن، نوشتن، شنیدن و سخن گفتن معنادار و در همه مهارت ها عملکرد فارسی زبان ها، بهتر از دوزبانه ها است. این نتایج حتی با افزودن متغیرهای جنسیت و رشته تحصیلی و مقایسه میانگین بهترین امتیاز دوزبانه ها با ضعیف ترین امتیاز فارسی زبانان نیز صادق بود. تفاوت معنادار میان تسلط دانش آموختگان فارسی زبان و دوزبانه ایرانی در تمامی مهارت ها نشان داد که تلاش های صورت گرفته در دوره دوازده ساله آموزش رسمی کافی نبوده و یا از کفایت لازم برخوردار نبوده است. باتوجه به تنوع زبانی کشور ایران، پیشنهادهایی در مقاله حاضر مبتنی بر ضرورت تجدیدنظر در برنامه های کنونی آموزش وپرورش با نگاه ویژه به دوره های پیش از دبستان و سه ساله اول ابتدایی ارائه شد.
مخچه و مطابقه دستوری در دوزبانه ها: شواهدی از قضاوت دستوری بودگی با استفاده از fMRI(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مخچه با تمام نواحی کلیدی شبکه کنترل زبان در ارتباط است. در حال حاضر، نقش مخچه به عنوان بخشی از شبکه های مسئول پردازش ویژگی های دستوری تشخیص داده شده است. مطالعات بالینی و تصویربرداری نیز مشارکت مخچه را در پردازش دستور تأیید کرده اند. پژوهش حاضر در صدد است تا فعالیت مخچه را در پردازش همزمان زبان اول و دوم در افراد دوزبانه متوازن بررسی کند. به این منظور، 36 دوزبانه ترکی فارسی (21 زن) انتخاب شدند که زبان دوم شان را به طور رسمی از سن 7 سالگی آموخته بودند. بر اساس شاخص تسلط دوزبان، در شرکت کنندگان هیچ تفاوتی بین سطوح بالای بسندگی به زبان اول (ترکی) و زبان دوم (فارسی) مشاهده نشد. شرکت کنندگان یک آزمون قضاوت دستوری بودگی شنیداری با الگوی زبان گردانی جایگزین را اجرا کردند و تصاویر fMRI با استفاده از یک پروتکل استاندارد اخذ می شد. با دو رویکرد کل مغز و ناحیه موردنظر fMRI وابسته به رویداد در حین پردازش نحوی بررسی شد. به دنبال شناسایی فعالیت دوجانبه مخچه در رویکرد کل مغز، درصد تغییر سیگنال به عنوان معیار «شدت» برای هر شرکت کننده در ناحیه مخچه مطابق با اطلس هاروارد آکسفورد در FSL استخراج و تجزیه و تحلیل آماری آن با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج حاضر نشان از برتری نیمکره راست در پردازش زبان دوزبانه ها داشت که این مسأله مؤید آن است که مخچه راست در کنترل زبان دخالت بیشتری دارد. افزون بر این، دوزبانه ها فعالیت بیشتری را برای زبان اول در مقایسه با زبان دوم در ناحیه مخچه نشان دادند که این نتیجه بر تأثیرات تسلط زبان معکوس در دوزبانه های ترکی فارسی صحه می گذارد.
بازنمایی مبتدا در تبلیغات بازرگانی بر اساس چارچوب لمبرکت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در چارچوب نظری ساخت اطلاع لمبرکت به مطالعه موردی مبتدا در تبلیغات بازرگانی پرداخته است. به این منظور، 282 تبلیغ بازرگانی از تلویزیون، اینترنت، رادیو، بیلبورد و پوسترهای تجاری انتخاب شده اند. پرسش پژوهش حاضر این بود که بر اساس چارچوب ساخت اطلاع لمبرکت، مبتدا در تبلیغات بازرگانی به چه صورت بازنمایی می شود. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است. برای پاسخ گویی به این پرسش، ابتدا آگهی ها از منظر نوع و محتوا مشخص شده و سپس، مبتدا بر اساس چارچوب ساخت اطلاع تحلیل شد. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که از 282 آگهی تبلیغاتی، مبتدا در 155 نمونه به صورت اسم یا ضمیر، در 86 نمونه به صورت صفر و در 41 نمونه به صورت ضدمبتدا ظاهر شد. نتایج نشان داد که از لحاظ نوع کار و محتوا و همچنین، از نظر آماری بین آگهی های تلویزیونی و اینترنتی شباهت زیادی وجود دارد. همچنین، بررسی های آماری تأییدکردند که در آگهی به صورت پوستر تبلیغاتی و بیلبوردهای شهری مشابهت در نوع و محتوا وجود دارد، چون نه گفتار و نه شنیدار در این نوع آگهی نقشی در اقناع شنونده ندارند و این تنها تصویر است که نظر مصرف کننده را جلب می کند.
تکوین فعل مرکب در زبان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی شکل گیری زنجیره های موسوم به «فعل مرکب» در زبان های ایرانی است. به این منظور، متونی از سه دوره تاریخی زبان های ایرانی انتخاب و (پیش) نمونه های انواع محمول مرکب در آنها تحلیل شد. براین اساس، در دوره باستان، اغلب محمول های غیربسیط را افعال پیشوندی تشکیل می دهند. با این حال، الگوهای «فعل مرکب» از همین دوره وجود داشته است. با تثبیت جایگاه پیشوندهای فعلی در فارسی باستان که حرکتی در خلاف جهت تحلیلی شدن زبان بود، الگوهای موجود برای تشکیل انواع «فعل مرکب» فعال شدند. در دوره میانه و با غیرفعال شدن برخی از پیشوندهای فعلی، روند تولید «افعال مرکب» شدت یافت. در دوره ایرانی نو، با تداوم کاهش افعال پیشوندی و افزایش «افعال مرکب»، دو عامل دیگر در شکل گیری افعال مرکب نقش داشتند: نخست، نیاز به ساختن فعل با عناصر قرضی و دیگری، گرایش به همترازسازی افعال بسیط بی قاعده از طریق تبدیل آنها به «فعل مرکب».