زبان شناسی و گویش های ایرانی
زبان شناسی و گویش های ایرانی سال 6 پاییز و زمستان 1400 شماره 2 (پیاپی 9) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ماهیت حرکت فعل در زبان های گوناگون از منظر نحوی و صرفی با رویکرد زایشی توسط زبان شناسان مختلف بررسی و تحلیل شده است. از منظر نحوی می توان به شواهد نحوی هم چون مطابقه مشخصه زمان و تصریف فعل سبک از نظر قدرت با استفاده از آزمون های حذف گروه فعلی و جابه جایی مفعول استناد کرد. همچنین، از منظر صرفی غنی بودن تصریف به دلیل مطابقه فعل با فاعل در اول شخص و دوم شخص مفرد و جمع در یکی از زمان های گذشته، حال و آینده و همچنین، وجود ساخت تصریف دو جزئی شاهدی بر حرکت فعل هستند. هدف پژوهش حاضر تبیین ماهیت حرکت فعل در گویش بلوچی سرحدی بر اساس تلفیقی از شواهد نحوی و صرفی با رویکرد زایشی است. در این راستا، داده های پژوهش حاضر از طریق ضبط گفتار آزاد و مصاحبه با 15 مرد بی سواد گویشور بلوچی سرحدی ساکن در مناطق پشت کوه و گرنچین شهرستان خاش گردآوری شدند. بر اساس شواهد نحوی، یافته ها نشان داد که مشخصه تصریف (زمان) فعل در گویش بلوچی سرحدی قوی و انگیزه حرکت فعل است. حضور گروه تصریف دو جزئی در نتیجه جابه جایی مفعول نیز عامل دیگری در تائید حرکت فعل است. علاوه بر این، بررسی شواهد صرفی نشان داد که قوی بودن تصریف فعل به دلیل مطابقه فعل با فاعل اول شخص و دوم شخص مفرد و جمع در زمان گذشته و غیرگذشته و همچنین، حضور تکواژ زمان و مطابقه به طور همزمان در فعل مؤید حرکت فعل در این گویش است.
ساخت کنایی در گویش بهدینی محلتی یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه نظام حالت نمایی در گویش بهدینی محلتی یزد، به بررسی این گویش باقی مانده از گویش های مرکزی ایران می پردازد. داده های پژوهش با شیوه مطالعه میدانی و با استفاده از مصاحبه نیمه ساخت یافته جمع آوری شده و جملات در بافت طبیعی سخنگویان استخراج شده اند. با پیاده سازی متن مصاحبه های سخنگویان 21 تا 70 ساله، پیکره ای برابر 8650 واژه جمع آوری شد و مورد ارزیابی قرار گرفت. جملات مستخرج از حیث نظام حالت نمایی بررسی شده ا ند. در این روش، انواع جملات برحسب زمان های مختلف افعال و لازم و متعدی بودن آن ها طبقه بندی شده اند. همچنین چگونگی نمایش ارتباط نحوی بین فعل و گروه های اسمی جمله مطالعه شده است. یافته های حاصل از پژوهش، نشان دهنده حالت نمایی ارگتیو دوگانه می باشند و اگرچه در جملات دارای زمان دستوری حال، ارجاع متقابل گروه اسمی فاعل و فعل به وسیله پسوندهای مطابقه فعلی صورت می گیرد، حالت کنایی-مطلق در افعال متعدی گذشته ساده، استمراری، مستمر و نقلی بدون پسوند مطابقه فعلی و به شکل ستاک گذشته فعل و در دو صورت ماضی دور و التزامی به شکل صفت مفعولی فعل اصلی ظاهر می شوند. نمایش شخص و شمار فعل کنایی به وسیله پیش بست مشخص گر فاعلی صورت می گیرد. افزون بر این، گویش بهدینی میان صیغگان مفرد افعال متعدی گذشته ساده از سویی و افعال متعدی گذشته استمراری، مستمر، نقلی، بعید و التزامی از دیگر سو تمایز قائل می شود. به این صورت که برای سه صیغه مفرد افعال گذشته ساده متعدی یک گروه پیش بست فعلی مشخص گر فاعل دارد و برای صیغگان مفرد افعال گذشته متعدی دیگر از گروهی متفاوتی از پیش بست ها بهره می برد. در حالی که برای صیغگان جمع افعال متعدی در هیچ کدام از ساخت های گذشته ساده یا استمرای، نقلی و غیره تفاوتی قائل نیست.
بررسی نظام مطابقه در بَنافی، پاپونی، دو سیرانی، ریچی،سُمغانی، گُرگَنائی، مُسقانی و نودانی بر پایه الگوهای کامری (1978)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و مقایسه نوع نظام مطابقه احتمالی در گویش های بَنافی، پاپونی، دوسیرانی، ریچی، سُمغانی، گُرگَنائی، مُسقانی و نودانی است. این بررسی، به لحاظ رده شناختی، در چارچوب الگوهای کامری (1978)، برای بازنمایی فاعل فعل لازم، فاعل فعل متعدی و مفعول فعل متعدی در بند های لازم و متعدی صورت می گیرد. الگو های مورد نظر عبارتند از: (الف) خنثی، (ب) فاعلی-مفعولی، (ج) کُنایی-مطلق، (د) سه بخشی و رده (ه) که کامری نامی برای آن پیشنهاد نکرده است، یعنی، رده غیرفاعلی-غیرفاعلی (دبیرمقدم، 2012). این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است و پیکره مورد استفاده در آن برگرفته از دفتر دوم گنجینه گویش شناسی فارس (سلامی، 1384) و دو اثر دیگر در گویش پاپونی می باشد. یافته های این پژوهش گویای آن است که از میان گویش های مورد مطالعه، فقط گویش ریچی مطابقه یک دست فاعلی-مفعولی دارد. سایر گویش های این پژوهش، مطابقه دوگانه دارند. یعنی، (1) مطابقه «فاعلی-مفعولی» در فعل های لازم، فارغ از هر زمانی و فعل های متعدی در ساخت های زمان حال و (2) مطابقه «غیرفاعلی-مفعولی» در بندهای متعدی مشتق از ساخت های گذشته. علی رغم این که مطابقه غیرفاعلی-مفعولی در زبان های ایرانی به رده های سه بخشی، کُنایی-مطلق و غیرفاعلی-غیرفاعلی دسته بندی می شود، بر پایه داده های زبانی حاضر، مطابقه غیرفاعلی-مفعولی در گویش های مورد بررسی غالباً سه بخشی است. در میان این گویش ها، بَنافی بیش تر از سایر گویش ها، ویژگی های نظام غیرفاعلی-مفعولی خود را از دست داده است و این تغییر در هم سوئی بیش تر با نظام فاعلی- مفعولی می باشد.
بررسی چندمعنایی افعال کنشی «خواردن»، «شوردن» و «نیشتن» در گویش کردی کلهری بر اساس معنی شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چندمعنایی از آشناترین مفاهیمی است که در مطالعات معنی شناسی به آن پرداخته می شود و آن را شرایطی معرفی می کنند که یک واحد زبانی از چند معنی برخوردار شود. پژوهش پیش رو به مطالعه چندمعنایی افعال «خواردن» /xwârdǝn/ «شوردن» /šurdǝn/ «نیشتن» /ništǝn/ به عنوان افعال کنشی در گویش کردی کلهری با رویکرد معنا شناسی شناختی می پردازد. گردآوری داده ها به شیوه کتابخانه ای-میدانی صورت می گیرد. پیکره زبانی مورد استفاده در این پژوهش شامل جملات رایج، ضرب المثل ها و آثار شاعران کردی کلهری است. با بررسی داده ها بر مبنای مفاهیم معنی شناسی شناختی، برای فعل «خواردن» 34 معنا، برای فعل «شوردن» هشت معنا و برای فعل «نیشتن» 13 معنا شناسایی شد. روابط معنایی در ساختار این افعال مورد بررسی قرار گرفت و باهم آیی افعال کنشی با اعضای بدن در هر سه فعل کنشی کردی کلهری دیده شد. باهم آیی این افعال با اجزای ضروری اعم از (اعضای بدن یا کلمات خاص گویش کردی کلهری) در انتقال معنای افعال تاثیر بسزایی دارد. باهم آیی افعال کنشی مورد نظر با عضو «سر» معنای مشترکی ندارند؛ به بیانی دیگر واژه سر در باهم آیی «خواردن» معنایی متفاوت از باهم آیی سر با «شوردن» دارد. بر این اساس باهم آیی فعل کنشی نیز در معنای عضو بدن تاثیر دارد که به همراه آن به کار می رود. باهم آیی عضو «دست» در «نیشتن» و «شوردن» نیز معانی متفاوتی دارد. در میان این سه فعل، «خواردن» بیش ترین تعداد معانی و بیش ترین کاربرد اصطلاحی را دارد. از لحاظ باهم آیی با اعضای بدن فعل «نیشتن» بیش ترین تعداد، پس از آن فعل «شوردن» و «خواردن» کم ترین تعداد را به خود اختصاص داده است.
تحلیلی نقشی-رده شناختی از شیوه های تصغیرسازی در گونه لری خرم آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصغیرسازی (کوچک سازی) فرآیندی شناختی- مفهومی است که در همه زبان ها وجود دارد و از رهگذر آن معنای اصلی کوچک بودن در ابعاد و معانی ضمنی دیگر به یک صورت زبانی افزوده می شود. هدف از پژوهش حاضر تحلیل رده شناختی عناصر مصغرساز و راهکارهای تصغیرسازی در گونه لری خرم آبادی است. در راستای این هدف بر مبنای آرای اشنایدر (2003) و اشتکائور و همکاران (2012) به تحلیل کارکردهای معنایی و کاربردشناسی این عناصر پرداخته می شود. همچنین با نگاهی به شیوه های مختلف تصغیرسازی در زبان های دنیا، رده زبانی مناسب را برای این عناصر مشخص و برخی تفاوت ها و شباهت های این گونه با زبان فارسی برشمرده می شود. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده های پژوهش از طریق مصاحبه و گفت وگو با گویشوران بومی و همچنین متون گفتاری و نوشتاری موجود استخراج شده اند. یافته ها نشان می دهند که گونه لری خرم آبادی علاوه بر راهکارهای تصغیرسازی نحوی و معنایی، از چهار پسوند مصغرساز “-ula”، “-ila”، “-ak”، “-ča”، دو پیشوند” “tila- و “kola-” و همچنین از سه راهکار ساخت واژی «ترکیب»، «تصغیرسازی مضاعف» و «تکرار» بهره می گیرد. نتیجه این که در این گونه زبانی عامل «سلسله مراتب جانداری» بر افزودن انواع عناصر مصغرساز به پایه های مختلف و معنای واژه حاصل، از جمله تصغیر/ کوچک بودن، شباهت، همراهی، نسبت/ رابطه و غیره و همچنین سایر معانی ضمنی و کاربردشناختی مانند تحبیب، تحقیر و دلسوزی کاملاً مؤثر است. به سخن دیگر، سلسله مراتب جانداری به صورت متوازی با پیوستار میزان به کارگیری شیوه ها و راهکارهای مختلف تصغیرسازی مرتبط است.
بررسی میزان کارآمدی رویکرد های زیرمجموعه انگاره بهینگی: تحلیلی مقابله ای – رده شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، ارزیابی کارآمدی پنج رویکرد زیرمجموعه انگاره بهینگی شامل «انطباق ممیزه ای»، «پیوند ممیزه ای به همراه گسترش»، «مطابقه مکانی»، «تئوری گسترش» و «مطابقه با تناظر» در تحلیل پدیده هماهنگی ممیزه گردی درگونه های ترکی رزن و تبریز و همچنین بررسی تفاوت طبقه زبانی در صورت وجود تنوع رده شناختی و در نهایت بررسی میزان کارآمدی هر یک از رویکرد ها در صورت وجود تفاوت است. نتایج حاکی از آن است که به استثنای رویکرد های مطابقه مکانی و انطباق ممیزه ای، سه رویکرد دیگر در تبیین پدیده هماهنگی ممیزه گردی در گونه های مورد بحث بسیار کارآمد است و توانایی تبیین پدیده هماهنگی ممیزه گردی در هر سه رویکرد شمول یکسانی دارد. همچنین با وجود قرابت بسیاری که هر دو گونه در حوزه های نحوی، صرفی و... دارند، به لحاظ رده شناسی متفاوت هستند؛ بدین معنی که هر یک در فرآیند هماهنگی ممیزه گردی در طبقه زبانی مجزای فرضی A , B قرار می گیرند که به خوبی می توان آن ها را در تابلوهای تحلیلی بهینگی اثبات کرد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که علاوه بر دو رویکرد معرفی شده در ساسا (2009)، نظریه گسترش نیز در تبیین هماهنگی ممیزه گردی کاملاً موفق عمل می کند؛ این امر مؤید نوآوری پژوهش حاضر است.
بررسی چندمعنایی فعل های مرکب فارسی با همکرد گرفتن براساس نظریه صرف ساختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جستار پیش رو به دنبال آن است الگوهای شکل گیری فعل های مرکب همراه با همکرد گرفتن را در چارچوب نظریه صرف ساختی (بوی، 2010الف و ب) واکاوی و چندمعنایی موجود در آن ها را بررسی کند. در جمع آوری داده های پژوهش که پیکره ای حاوی 300 فعل مرکب همراه با همکرد «گرفتن» است، از فرهنگ زانسو (کشانی، 1372)، فرهنگ بزرگ سخن (1381)، فرهنگ ظرفیت نحوی افعال فارسی (رسولی و همکاران،2011)، فرهنگ املایی خط فارسی (صادقی و زندی مقدم، 1394) و فرهنگ واژه یاب برخط فارسی استفاده شده است. جهت تبیین چندمعنایی فعل های مرکب مورد نظر و شناخت الگوی ساخت آن ها، با پذیرش ایده «واژگان پایگانی» و کمک گرفتن از مفهوم طرح واره ساختی و زیرطرح واره ساختی، تمامی معانی متمایز به هر الگوی شکل گیری این افعال در قالب زیرطرح واره ساختی مجزا ترسیم شد. هر چند این زیرطرح واره های ساختی نیز در سطوح مختلفی از انتزاع قرار دارند. بنا به مفاهیم وراثت پیش فرض انگیختگی و سلسله مراتبی بودن واژگان، همه زیرطرح واره های ساختی تحت یک طرح واره ساختی بسیار انتزاعی و کلی مرتبه بالا قرار می گیرد. نتایج نشان داد تحلیل چندمعنایی واحدهای زبانی در چهارچوب صرف ساختی، رویکردی شناختی، ساخت بنیاد و «واژه بنیاد» است که در سطح انتزاعی طرح واره ساختی اتفاق می افتد. برای افعال مرکب همراه با همکرد گرفتن هفت طرح واره ساختی کلی شناسایی و ترسیم شد که هرکدام به چندین زیرطرح واره ساختی تقسیم می شدند. در نهایت، شبکه پایگانی و سلسله مراتبی کامل از این طرح واره های ساختی ارائه می شود.
تحلیل همخوان کناری در گونه ترکی شهرهای تبریز و ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت همخوان های روان به گونه ای است که تحت تأثیر عوامل مختلف و در بافت های آوایی گوناگون تغییرپذیر است. به موجب تغییرات مقادیر فرکانس سازه دوم همخوان روان کناری، دو شیوه تولید [l] روشن و [ɫ] تیره حاصل می شود. در این پژوهش به بررسی جایگاه این همخوان، شیوه تولید آن در بافت های آوایی متفاوت و اندازه گیری فرکانس اول، دوم و سوم در جایگاه های آغاز و پایان کلمه، بین دو واکه، عضو اول خوشه در گونه ترکی شهرهای تبریز و ارومیه پرداخته می شود. شیوه تولید این همخوان در تمامی بافت های آوایی ناسوده واکدار است. تنها در جایگاه پایان واژه و عضو اول خوشه شاهد شیوه تولید سایشی با درصد کم تری نسبت به ناسوده هستیم. مقادیر فرکانس سازه دوم این همخوان در مجاورت واکه های پیشین با اختلاف حدود ۵۰۰ هرتز بیش تر از مقادیر فرکانس این سازه در مجاورت واکه های پسین است. همچنین [l] فرکانس سازه سوم بالایی در تمامی بافت های آوایی دارد. تحلیل داده ها نشان می دهد انرژی روان ها از اکثر واکه ها کم تر است. مبانی و تحلیل داده ها در انجام این تحقیق، روش شناسی واج شناسی آزمایشگاهی است.
فرایند تکرار در گویش شوشتری: نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوزه ساخت واژه با ساختار درونی کلمات سروکار دارد و واژه سازی از مباحث مهم آن به شمار می رود. یکی از فرآیندهای زایا و زیرشاخه واژه سازی، فرایند ساخت واژه تکرار است. از آن جایی که فرایند تکرار در بیش تر زبان های بشری دیده می شود، از دیدگاه ها و نظریه های مختلفی تحلیل و تبیین شده است. نظریه بهینگی یکی از این نظریه ها است که در پی کشف مشترکات زبان ها وگویش های گوناگون است. پژوهش حاضر نیز به تحلیل و توصیف فرایند تکرار در گویش شوشتری، یکی از زیرشاخه های گویش بختیاری و متعلق به زبان های ایرانی نو جنوب غربی، در چارچوب نظریه تناظر بهینگی می پردازد. در این مطالعه روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و داده های زبانی از متون و واژه نامه های گویش شوشتری و همچنین گفت وگوهای روزمره گویشوران شوشتری گردآوری شده اند. در تحلیل داده ها از شم زبانی یکی از مولفین که خود گویشور بومی است، استفاده شده است. تحلیل داده ها حاکی از آن است که در گویش شوشتری فرایند تکرار کامل افزوده و ناافزوده قابل مشاهده است و تکرار کامل افزوده خود نیز بر دو نوع میانی و پایانی تقسیم می شود. فرایند تکرار ناقص نیز به دو صورت پیشوندی و پسوندی در گویش شوشتری دیده می شود. در ادامه محدودیت های مرتبط با هر کدام از فرایندها شناسایی شده و با توجه الگوی ساختاری هر یک در تابلوهای بهینگی رتبه بندی شده اند. یافته های این جستار کارآمدی نظریه بهینگی در تحلیل انواع فرایند تکرار را نشان می دهند. بر اساس یافته ها می توان به این امر نیز پی برد که چگونه در ساخت انواع متفاوت فرایند تکرار در شوشتری از محدودیت های خاص پایایی و نشانداری، با سلسه مراتب ویژه پیروی می شود.
ارﺗﻘﺎء ﮔﺮه راست: حذف یا اشراف چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی و تبیین شیوه اشتقاق ساخت ارﺗﻘﺎء گره راست بر پایه ساخت های هم پایه در کردی سنندجی در چارچوب مفروضات نظری برنامه کمینه گرا می پردازد. داده های مورد بررسی در این پژوهش برگرفته از مکالمات روزمره گویشوران شهر سنندج است. مشاهده و بررسی ساخت هایی که در آن ها ارتقاء گره راست وجود دارد، حاکی از آن است که ارتقاء گره راست در گونه کردی سنندجی ماحصل فرآیندی واحد نیست؛ بلکه ساخت مذکور در واقع برآیند دو فرایند اشراف چندگانه و حذف است؛ به این معنی که سازوکارهای اشراف چندگانه و حذف دو گونه ساختار نحوی متفاوت را سبب می شوند اما برونداد آوایی آن ها یک بازنمایی روساختی مشابه است. علاوه بر این، شواهد تجربی نشان می دهند که ارتقاء گره راست در کردی سنندجی از محدودیت لبه راست تبعیت می کند، سازه ها و ناسازه ها می توانند هسته اصلی ارتقاء گره راست قرار بگیرند و قرینه آن ها در بند نخست فاقد تجلی آوایی باشد. همچنین ارتقاء گره راست در گونه زبانی مدنظر از محدودیت جزیره گروه اسمیِ مرکب تبعیت نمی کند.
همبسته های دیرشی میان جمله در ریتم گفتار گونه قشقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هشت دهه مطالعه علمی ریتم گفتار ثابت می کند که ریتم گفتار نه تنها بخش مهمی از موسیقی و شعر است، بلکه به موضوعی چالش برانگیز در همه شاخه های زبان شناسی تبدیل شده است. مطالعه آکوستیک ریتم گفتار، نتایج کاربردی در موضوعات مختلف از جمله شناسایی گوینده را ارائه داده است. از طرف دیگر برخی از مطالعات نشان می دهند که ریتم گفتار بین زبان ها، گویش ها و گویندگان بسیار متغیر است.این تحقیقات نشان دادند که تنوعات میان گوینده در ریتم گفتار به تمایزات زبانی در جمله ها بستگی دارد. در این پژوهش علاوه بر بررسی طبقه ریتم گونه قشقایی به بررسی تأثیر هر جمله در ویژگی های ریتمیک این گونه زبانی پرداخته می شود. بدین منظور، همبسته های آکوستیکی ریتم گفتار گونه قشقایی در یک متن خوانشی با محاسبه سنجه های مختلف دیرش فواصل آوایی بررسی می شوند. این فواصل آوایی شامل فواصل واحدهای زبانی، فواصل همخوان و واکه، فواصل همخوانی و واکه ای، فواصل واک داری و بی واکی، فواصل هجایی و فواصل قله هجا می باشند. همچنین به منظور مطالعه تأثیر هر جمله در ویژگی های ریتمیک این گونه زبانی، تغییرپذیری ریتم میان جمله داده های این تحقیق بررسی می شوند. نتایج نشان می دهد که جایگاه ریتم گونه قشقایی در میانه پیوستار ریتم زبان ها نزدیک به زبان های هجا زمانی قرار دارد ولی در مقایسه با زبان فارسی به زبان های تکیه زمانی نزدیک تر است. نتایج بررسی سنجه های مختلف دیرش ریتم در فواصل مختلف آوایی حاکی از آن است که همبسته های تغییرپذیری دوتایی هجایی nPVI-Syl))، انحراف معیار نرمال شده فواصل همخوانی (VarcoC) و سرعت هجا (rateSyl) به ترتیب قوی ترین سنجه ها در نشان دادن تمایزات میان جمله در گونه قشقایی هستند.
بررسی ساخت ملکی محمولی در گیلکی رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مالکیت مفهومی جهانی است. بازنمود این مفهوم در نحو به دو شکل کلی اسمی و محمولی است. مالکیت اسمی به شکل گروهی اسمی شامل مالک و مملوک بازنمود دارد و مالکیت محمولی به صورت جمله بیان می شود. در این مقاله، ساخت ملکی محمولی در گیلکی رشت با رویکردی رده شناختی بررسی می شود. روش پژوهش ترکیبی از داده های اولیه و ثانویه است. 420 جمله نمونه با مصاحبه از گویشوران گیلکی رشت به دست آمد و صحت آن ها به تائید 12 گویشور این زبان رسید * . داده های پژوهش راستورگوئوا و همکاران (2012) نیز برای پژوهش استفاده شدند. چارچوب نظری پژوهش پیش رو، استاسن (2009) است که در آن چهار رده برای رمزگذاری ساخت ملکی محمولی معرفی شده اند. این چهار رده عبارتند از مالکیت مکانی، مالکیت بایی، مالکیت مبتدایی و مالکیت با محمول «داشتن». سه رده مالکیت مکانی، مالکیت بایی و مالکیت با محمول «داشتن» در داده ها وجود داشتند، اما شواهدی از وجود مالکیت مبتدایی در این زبان یافت نشد. در بین این سه رده، کاربرد ساخت ملکی با محمول «داشتن» بیش تر است و بیش تر داده های پژوهش به این راهبرد تعلق دارند. به همین دلیل، این راهبرد را می توان راهبرد اصلی رمزگذاری مالکیت محمولی دانست.