زبان شناسی و گویش های ایرانی
زبان شناسی و گویش های ایرانی سال 2 بهار و تابستان 1396شماره 1 (پیاپی 3)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ساخت ملکی یکی از ساخت هایی است که در پژوهش های رده شناسی توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده و ویژگی های گوناگون آن در میان زبان های مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است. نگارندگان در این پژوهش بر آن هستند تا به واکاوی ساخت ملکی در کردی گورانی از دیدگاه رده شناسی پرداخته و آن را از نظر آرایش سازه، شیوه پیونددهی میان مالک و مملوک، میزان آمیختگی میان این دو و نیز تمایز مالکیت انتقال پذیر از انتقال ناپذیر بررسی کنند. یافته های پژوهش گویای آن است که کردی گورانی از نظر رده شناختی در زمره زبان هایی است که برای ملکی سازی در سطح گروه از دو راهبرد ساده بهره می گیرد: الف) راهبرد هم کناری با آرایش NG و عناصر مستقل از هم؛ ب) راهبرد وندافزایی با آرایش NG و عناصر پیوندی. در سطح جمله نیز ساخت های «داشتن» و «متعلق بودن» را به کار می گیرد که میان این دو از لحاظ آرایش سازه، معرفگی یا نکرگی مالک و مملوک، و همچنین انتقال پذیری و انتقال ناپذیری مالکیت تفاوت هایی دیده می شود.
بررسی فرآیند آوایی کشش جبرانی در گویش تایبادی بر اساس نظریه بهینگی
حوزه های تخصصی:
کشش یک واحد به دلیل حذف یا کوتاه شدگی واحد مجاور را کشش جبرانی می نامند. این فرایند در بسیاری از گویش ها و زبان ها متداول است. هدف از انجام این پژوهش بررسی فرایند کشش جبرانی در گویش تایبادی در چارچوب نظریه نوین بهینگی است. این گویش را ساکنان شهر تایباد و برخی از روستاهای نزدیک به این شهر که در 225 کیلومتری جنوب شرقی مشهد در استان خراسان رضوی واقع شده است، به کار می برند. داده های حاصل از پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی از 10 گویشور بومی زبان و با استفاده از پرسشنامه گرد اوری شده ا ند. با بررسی داده ها در چارچوب نظریه بهینگی، مهم ترین محدودیت های حاکم بر صورت های بهینه گویش تایبادی به لحاظ کشش جبرانی مشخص شد. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که این فرایند در این گویش در چهار وضعیت به وجود می آید. حذف سایشی و انسدادی چاکنایی در دو جایگاه میانی و پایانی و همچنین حذف غلت w موجب کشش واکه مجاور این همخو ان ها می شود. علاوه براین، در برخی موارد حذف یا کوتاه شدگی یک واکه می تواند منجر به کشش همخوان مجاور یا همان تشدید شود. اگرچه نظریه مورایی به صورت بهتری می تواند به توضیح این فرایند بپردازد، اما تمام این موارد بر اساس جداول بهینگی نیز قابل تبیین هستند.
ترتیب وند و واژه بست در گویش مازندرانی: رویکرد «اصل ارتباط»
حوزه های تخصصی:
با آن که وندافزایی، سازوکاری مهم در ساخت واژه ها و یا صورت های جدید یک واژه در میان زبان های دنیاست، محدودیت های فراوانی بر شیوه چینش وندهای موجود در یک واژه حکمفرما است. این پژوهش برآن است تا رویکرد معناییبای بی (1985) با عنوان رویکرد «اصل ارتباط»، را در بررسی ترتیب وندهای فعلی و نیز واژه بست های مفعولی گویش مازندرانی محمودآباد (از گویش های شمال غربیایران) به کار بندد. داده های پژوهش بیان گر آن است که «اصل ارتباط» در خصوص ترتیب وندهای تصریفیِ زمان، قطبیت، مطابقه و وند اشتقاقی سببی ساز و نیز واژه بست های غیرفاعلی در مازندرانی کارآمد بوده است. این در حالی است که عدم پیروی از این اصل تنها در ترتیب وند اشتقاقی صفت مفعولی به چشم می خورد. علاوه بر این، هرچه فاصله یک وند از پایه بیش تر باشد، از محتوای واژگانی پایه فاصله گرفته و بیش تر در حوزه نحو قرار می گیرد. از این رو، وندهای مطابقه و واژه بست های مفعولی که عناصری وابسته به حوزه نحو و روابط نحوی (فاعل و مفعول)، و نه معنایی و واژگانی هستد، همواره بیش ترین فاصله را با پایه فعلی به نمایش می گذارند. این عناصر به دلیل ماهیت نحوی علاوه بر عمومی و کلی تر بودن، از بالاترین بسامد رخداد برخوردار بوده و از این رو دستوری تر هستند.
تکواژهای دستوری اسم در کردی سورانی: یک بررسی صرفی- واجی
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو در چارچوب واج شناسی زایشی به فرایندهای صرفی- واجی تکواژهای دستوری اسم در کردی سورانی می پردازد. در این تحقیق دو هدف اصلی دنبال می شو؛ یکی معرفی تکواژگونه های تکواژ های دستوری اسم در کردی سورانی و دیگری دست یافتن به فرایندهای اشتقاق این صورت های متناوب از صورت زیرساختی است. بدین منظور پیکره ای ده ساعته از گویشوران شهر مریوان جمع آوری شد. این پیکره آوانویسی و طبقه بندی و در نهایت تحلیل شد. نتیجه این تحلیل ها نشان داد که در زبان کردی سورانی افزودن تکواژهای دستوری به اسم، فرایندهای درج، حذف و تبدیل واکه به غلت در مرز این تکواژها و پایه اسمی بسیار فعال است.
تاثیر جایگاه تولید همخوان انسدادی در کلمه بر میزان وی اُتی در گویش کردی ایلام
حوزه های تخصصی:
واکداری یکی از مسائل بحث برانگیز حوزه آواشناسی است. همان طور که می دانیم همخوان ها به دو دسته واکدار و بی واک تقسیم می شوند. ارتعاش تارآواها در طول بست باعث به وجودآمدن همخوان های واکدار و خالی بودن طول بست انسدادی از واک باعث ایجاد همخوان بی واک می شود. در آغاز اگر هجا بعد از همخوان، واکه یا همخوان رسا بیاید، واکداربودن یا نبودن همخوان روی زمان شروع واکداری واکه یا همخوان رسا تاثیر می گذارد. زمان شروع واکداری یا به اختصار «وی اۥ تی» اصطلاحی است که توسط لیسکر و آبرامسون در سال (1964) ابداع شد و به فاصله زمانی میان انفجار رهش همخوان انسدادی و شروع امواج شبه منظم نشان دهنده تکانه های حنجره گفته می شود. یکی از فاکتورهای تاثیرگذار بر مقدار وی اُتی جایگاه تولید همخوان انسدادی در کلمه است. این مقاله برآن است تا مقدار وی اُتی در سه جایگاه آغازین، میان واکه ای و بعد از سایشی بی واک در گویش کردی ایلام را اندازه گیری کرده و این موارد را به کمک آزمون های آماری مقایسه نماید. باتوجه به نتایج به دست آمده در این زمینه می توان نتیجه گرفت که تفاوت میزان وی اُتی در جایگاه های مختلف (آغازین، میان واکه ای و بعد از سایشی بی واک) معنی دار است.
نظام مطابقه در گویش شورابی
حوزه های تخصصی:
این مقاله به نقش شناسه های فعلی، واژه بست های مطابقه شخصی، ضمایر شخصی جدا و روابط نحوی آ ن ها در نظام مطابقه شورابی، از گونه های زبان کوهمره ای، می پردازد. برپایه دو عامل زمان دستوری فعل و لازم یا متعدی بودن فعل، نظام مطابقه در این گویش به صورت دوگانه، یعنی فاعلی-مفعولی و غیرفاعلی-مفعولی است. مطابقه فاعلی-مفعولی در فعل های لازم فارغ از هر زمانی و فعل های متعدی زمان حال صورت می گیرد و فاعل از طریق شناسه های فعلی با فعل مطابقه مستقیم دارد. در مطابقه غیرفاعلی-مفعولی که در فعل های متعدی مشتق از زمان های گذشته رخ می دهد، فاعل با فعل مطابقه مستقیم ندارد، ولی از طریق واژه بست های ضمیری با فعل مطابقه غیرمستقیم دارد. یکی از ویژگی های گویش شورابی، وجود دو دسته از واژه بست ها ی فاعلی و مفعولی است که در برخی موارد به لحاظ صرفی، نحوی و نقشی از یکدیگر متفاوت هستند. واژه بست های نوع اول از نوع بی نشان محسوب می شوند، اما نوع دوم نشان دار هستند. شورابی در مطابقه فاعلی-مفعولی مشابه فارسی معاصر است، اما در مطابقه غیرفاعلی-مفعولی، با فارسی معاصر تفاوت دارد. مطابقه غیرفاعلی-مفعولی، شامل رده های سه بخشی، کُنایی (کُنایی-مطلق) و غیرفاعلی-غیرفاعلی می شود.
صرف فعل در گویش اردستانی
حوزه های تخصصی:
گویش اردستانی، که یکی از گویش های شاخه شمالی گروه زبان ها و گویش های ایرانی نو غربی است، در بخش مرکزی شهرستان اردستان از استان اصفهان رایج است. این گویش در کنار گویش زردشتیان یزد و کرمان، گویش کلیمیان یزد و کرمان و نیز گویش های نایینی، انارکی و زفره ای در گروه جنوب شرقی مجموعه گویش های مرکزی ایران جای دارد. این مقاله به صرف فعل در این گویش می پردازد و در آن مقولات ماده، وندهای تصریفی فعل، شناسه ها، شیوه ساخت زمان ها و وجه های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد. پیکره گویشی مورد نیاز، از طریق مصاحبه با گویشوران زن و مرد از گروه های مختلف جنسی و تحصیلی گردآوری شده است. براساس یافته های این پژوهش، مهم ترین ویژگی این گویش تمایز بین افعال لازم و متعدی در صرف ماضی و کاربرد ساخت ارگتیو ایرانی میانه در ماضی های متعدی است. ساخت افعال مجهول با استفاده از ماده مجهول به ندرت در گفتار برخی از گویشوران دیده می شود.