مسکن و محیط روستا (مسکن و انقلاب)
مسکن و محیط روستا دوره 33 زمستان 1393 شماره 148 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بافت کالبدی روستایی در گیلان مانند سایر نقاط، متأثر از عوامل مختلف طبیعی و اقلیمی، اقتصادی و عوامل اجتماعی-فرهنگی است. اینکه این عوامل خود بر یکدیگر تأثیر دارند، امری مبرهن است. اما تأثیرپذیری خصوصیات کالبدی مجموعه های زیستی روستایی از عوامل اجتماعی-فرهنگی، موضوع این مقاله می باشد. این مقاله در پی پاسخ به عوامل اجتماعی-فرهنگی مؤثر بر بافت روستاهای گیلان و خصوصیات این تأثیر بر ساختار کالبدی آن است. در این تحقیق کاربردی-توسعه ای روش تحقیق، ترکیبی توصیفی و علّی است و در زمره پژوهش های کیفی است که مستقل از روش های عددی می باشد. در این مقاله ابتدا عوامل اجتماعی مؤثر بر کالبد سکونت گاه ها به طور عام برشمرده شده و سپس معماری روستاهای گیلان از منظر ویژگی های اجتماعی-فرهنگی آن مورد مداقه قرار گرفته و برخی از مهم ترین وجوه آن تبیین گردیده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که تعاملات اجتماعی مردم روستا از یک سو متأثر از شرایط طبیعی است و از سوی دیگر بر خصوصیات اقتصادی و کنش های معیشتی استوار بوده که خود یکی از عوامل هماهنگی کنش های اجتماعی است و موجب انسجام روابط اجتماعی و فرهنگی ساکنان روستا می شود. این عوامل در کنار یکدیگر بوجود آورنده همگونی بافت کالبدی است که در پاسخ به نیازهای اجتماعی، معیشتی، اقلیمی و فرهنگی مشابه شکل می پذیرد. عناصر اساسی جوامع انسانی در روستاهای گیلان مشتمل بر جمعیت، فرهنگ و فرآورده های مادی و فناوری، نظام های اجتماعی و نیز نهادهای اجتماعی است که بر خصوصیات کالبدی روستا متشکل از چهار متغیر کاربری اراضی، شبکه معابر، نظام محله بندی و بالاخره ساختار معماری تأثیری عیان برجای می نهد. این عوامل در کنار شکل کالبدی مجتمع مسکونی، موجب احراز هویت شخصی و اجتماعی می گردد که نه تنها متأثر از فرهنگ و شیوه های زیستی است، بلکه بر کالبد سکونتی الزاماتی را دیکته می نماید که از کنش های اجتماعی معنادار انسان سرچشمه می گیرد.
بررسی میزان مشارکت روستائیان در جابه جایی سکونتگاه های روستایی، نمونه مورد مطالعه: روستاهای جابه جا شده جنوب استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیشتر برنامه های بازسازی پس از سانحه، سیاست جابه جایی کل یا بخشی از سکونتگاه به عنوان راه حلی مناسب از لحاظ فنی برای کاهش خطر و ایمنی از پدیده هایی چون زلزله، سیل، رانش زمین و غیره مورد ملاحظه قرار می گیرد. بررسی تجارب مختلف حاکی از آن است که به علت فقدان قوانین و دستورالعمل های مربوط به چگونگی مداخله در سکونتگاه های روستایی و از سویی نبود تعریفی فراگیر از مفاهیم درجاسازی و جابه جایی در سیاست های مداخله ای، ابهام در کاربرد این رویکردها و همچنین عدم مشارکت روستائیان در فرایند بازسازی روستای جدید، پیامدهای جابه جایی به گونه ای بوده که عموماً بازماندگانی که جابه جا شده اند از جابه جایی رضایت نداشته اند و جابه جایی، اغلب به از دست دادن خوداتکایی روستائیان و حس تعلق به مکان و در مواردی به خالی از سکنه ماندن واحد های احداثی در روستای جدید منجر شده است. در بررسی ادبیات نظری مفهوم مشارکت، تکیه گاه مفهومی هر یک از صاحب نظران از این مفهوم تا حدی متفاوت است. این مقاله در یک جمع بندی کلی مشارکت را چنین تعریف می نماید: مشارکت فرایندی است مبتنی بر خرد جمعی و دانش بومی و فعالیتی است آگاهانه و داوطلبانه که با شرکت افراد ذینفع در همه ابعاد تصمیم گیری، برنامه ریزی، اجرا، نظارت و ارزیابی با هدف توانمندسازی آن ها همراه با کارایی بالاتر انجام می گیرد. این پژوهش به منظور تبیین مفهوم ارائه شده از مشارکت روستائیان در فرایند جابه جایی و بازسازی سکونتگاه های روستایی انجام شده است. از آنجا که حجم جامعه آماری مورد مطالعه روستاهای جابه جا شده جنوب استان کرمان 16روستا با 538 واحد احداثی می باشد و امکان مطالعه همه آن ها به دلیل محدودیت پژوهش ممکن نبود، سعی گردید با استفاده از فن آوری دقیق آماری، نمونه ای از این حجم انتخاب گردد تا بتوان نتایج به دست آمده از آن را با ضریب اطمینان قابل قبولی به کل جامعه آماری تعمیم داد. برای رسیدن به این منظور بر اساس روش نمونه گیری تصادفی 4 روستا از 16 روستای جابه جا شده در استان کرمان انتخاب شدند و با استفاده از رابطه کوکران تعداد 150 واحد احداثی به روش نمونه گیری تصادفی ساده مورد پیمایش قرار گرفته اند. یافته ها حاکی از وجود رابطه ای مستقیم بین مشارکت روستائیان و اسکان ایشان در روستای جدید در سطوح تصمیم گیری برای جابه جایی، مکان یابی، طراحی، ساخت و نظارت بر اجرای روستای جدید است. از طرفی میزان فاصله روستای جدید از روستای قدیم با تعداد واحدهای خالی از سکنه، ارتباطی مستقیم و میزان خدمات ارائه شده در روستای جدید با تعداد واحدهای خالی از سکنه در روستای جدید، ارتباطی معکوس دارند.
بررسی فرم مناسب سقف و سودمندی استفاده از بادخور و بادگیر در تهویه طبیعی مسکن چابهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طراحی اقلیمی و توجه به مباحث مربوط به معماری پایدار از مهمترین جریان های معماری معاصر به حساب می آیند که سابقه چند هزارساله به خصوص در ایران دارد. در دوران معاصر طراحی اقلیمی عکس العمل منطقی به بحران های ناشی از کمبود منابع تولید انرژی و افزایش آلودگی های محیطی ناشی از مصرف سوخت های فسیلی بوده است. در ایران، یکی از اقلیم هایی که توجه به شرایط زیست محیطی به منظور ایجاد آسایش حرارتی و رسیدن به معماری همساز با اقلیم در آن نقش حیاتی دارد، اقلیم گرم و مرطوب است که با رطوبت و گرمای بالا مواجه است و به منظور تهویه رطوبتی و سرمایش از راه های غیر طبیعی نیاز به صرف انرژی و هزینه زیاد دارد. این نوشته درصدد است که با توجه به مباحث مربوط به طراحی اقلیمی در اقلیم گرم و مرطوب ایران، فرم مناسب سقف را جهت استفاده بهینه از تهویه طبیعی در خانه های مسکونی شهر چابهار که در اقلیم گرم و مرطوب واقع شده و با مشکلات ناشی از گرما و رطوبت مواجه می باشد، بررسی کند و سودمند بودن استفاده از بادخان و بادخور را در این منطقه مورد سنجش قرار دهد. روش تحقیق مورد استفاده در این مقاله با استفاده از داده های پایگاه های هواشناسی و منابع اسنادی و کتابخانه ای معتبر به منظور جمع آوری اطلاعات، توصیفی تحلیلی و نیز استفاده از مدل سازی رایانه ای در نرم افزار Vasari Autodesk (نرم افزار شبیه ساز تونل باد) به منظور ارایه راهکارهای کالبدی و سنجش درستی آن می باشد. نتایج این نرم افزار با نرم افزار Ansys cfx version 13 (نرم افزار مطرح در زمینه محاسبات دینامیک سیالات) مورد تأیید قرار خواهد گرفت. در ساختمان های کم ارتفاع و محصور (نظیر خانه های شهر چابهار) که جریان هوای زیادی به بدنه ساختمان برخورد نمی کند، سقف در سازوکار تهویه نقش اساسی دارد، علاوه بر این جریان هوای عبوری از سقف پایدار تر و قوی تر است. در این مقاله با مطالعه و مدل سازی سه نوع سقف منحنی، شیب دار و مسطح و همچنین بادخان و بادخور مناسب آن، راهکارهای کالبدی به منظور رسیدن به سازوکار بهینه تهویه طبیعی در ساختمان های یک طبقه و چند طبقه در شهر چابهار بررسی شده است و در نهایت، فرم بهینه شکل سقف (در ارتباط با تهویه طبیعی) و مؤثر بودن استفاده از بادخان و بادخور به منظور تهویه طبیعی در مسکن چابهار مورد ارزیابی قرار می گیرد.
وجوه مؤثر بر طراحی مسکن روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسکن روستایی تحت تأثیر شرایط زندگی روستایی دارای ویژگی هایی است که آن را از مسکن شهری متمایز می کند. پیمایش های انجام گرفته در واحدهای مسکونی روستایی ضمن بیان وجود ارزش های معماری، مبین ضعف هایی است که لزوم مداخله در این نوع معماری را طلب می کند. در مراحل مداخله در مسکن روستایی حاکمیت تفکر تک بعدی به جای تفکر جامع نگر به دلیل عدم آگاهی طراح از برخی وجوه مسکن، ناکامی هایی را به دنبال داشته است. به عبارتی برخی از ویژگی های کالبدی مسکن ریشه در عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی زندگی روستایی دارند که در نگاه اول به ویژه برای افرادی که تجربه زندگی در روستا را ندارند به آسانی قابل تشخیص نیستند. نگاه سطحی به اجزای معماری خانه روستایی غفلت از توجه به ریشه های پنهان معماری خانه را به دنبال آورده که در نهایت عدم توانایی در تحلیل و درک درست از کالبد را در پی داشته است. باید توجه داشت شناخت و درک فرایند تغییر در این ریشه ها که در گذر زمان اتفاق افتاده و بر معماری امروز مسکن روستایی تأثیر می گذارد، عامل مهمی در توان پردازش پاسخ به نیازهای امروز مسکن روستایی است. در حالت ایده آل، اشراف طراح به همه وجوه مؤثر بر طراحی مسکن، شرط لازم برای مداخله صحیح در آن است. این تحقیق تلاش نموده است که تا حد ممکن، با مرور متون تخصصی به گردآوری وجوه مختلف مسکن روستایی از منظر صاحب نظران پرداخته و نیز وجوه جدیدی از مسکن روستایی را که حاصل چند سال مشاهده و تجربه کار میدانی نگارندگان است، ارائه نماید. به عنوان نتیجه، مجموعه نسبتاً کاملی از وجوه مؤثر بر طراحی مسکن روستایی ارائه می شود. این مجموعه شامل وجوه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیستی و کالبدی مسکن است. جلب توجه طراحان مسکن به مجموعه مذکور، نگاهی جامع به مسکن روستایی را به دنبال داشته و گام مؤثری در بهبود نتایج حاصل از مداخلات در مسکن روستایی خواهد بود.
تحلیل اثرات زیست محیطی گسترش کالبدی نواحی روستایی، مطالعه موردی: روستای شاهکوه سفلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر چه موضوع حفاظت محیط زیست در ابعاد کلان مورد توجه جدی برنامه ریزان و مجریان است، لکن در ابعاد خرد، به ویژه در مقیاس روستاها که بخش عظیمی از منابع محیطی را در خود جای داده اند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مقاله بررسی ابعاد زیست محیطی گسترش کالبدی روستاها می باشد. روش تحقیق کتابخانه ای و میدانی بوده و از منابع متعدد جهت بررسی موضوع استفاده شده و نیز از بررسی های میدانی جهت مطالعه موردی در روستای شاهکوه سفلی شهرستان گرگان استفاده شده است. در این تحقیق اثرات زیست محیطی گسترش کالبدی بر سه بافت اولیه، میانی و جدید از نظر ساکنین روستا مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و از نظر ماهیت و روش به صورت توصیفی- تحلیلی می باشد. جامعه آماری تحقیق، خانوارهای روستای شاهکوه سفلی شهرستان گرگان استان گلستان می باشد که تعداد نمونه لازم جهت تکمیل پرسشنامه 140 خانوار محاسبه شد. پردازش داده ها با نرم افزار SPSS و آزمون های کروسکال والیس، جانکهیر، تحلیل واریانس و همبستگی صورت گرفت. به منظور تحلیل تفاوت معناداری کیفیت محیط زیست در بافت های سه گانه از آزمون کروسکال والیس و از آزمون جانکهیر جهت تحلیل رابطه معنادار میان گسترش فیزیکی روستا با روند تخریب محیط زیست در بافت اولیه، میانی و جدید روستای شاهکوه سفلی استفاده شده است. بررسی ها حاکی از آن است مهم ترین تأثیرات گسترش کالبدی بر روستای مورد مطالعه تغییرات کاربری اراضی و تخریب اراضی کشاورزی، کاهش کمیت آب آشامیدنی، نزدیکی به گورستان، مشکلات دفن زباله و گسترش آلودگی های صوتی می باشد. بنابراین توجه به کاربری زمین وتغییرات آن به عنوان مهم ترین پیامد گسترش فیزیکی روستای مورد مطالعه با توجه به توان اکولوژیک در راستای کاهش تغییر کاربری های زراعی و باغی به مساکن و تأسیسات روستایی، در عین توجه به اهمیت توسعه این فضاها با در نظر گرفتن ضرورت احتمالی برخی تغییر کاربری ها برای توسعه فیزیکی روستا مورد تأکید واقع می شود.
نقش نواحی صنعتی در توسعه روستایی (مطالعه موردی: ناحیه صنعتی کوهپایه در شهرستان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های بعد از انقلاب اسلامی تأسیس نواحی صنعتی در روستاها به عنوان سیاستی برای تنوع بخشی فعالیت های روستایی مد نظر قرار گرفته است. ساختار اجتماعی- اقتصادی نواحی روستایی با تأسیس مناطق صنعتی مذکور تحولاتی را پذیرفته است. مقاله حاضر پیامدهای تأسیس نواحی صنعتی در مناطق روستایی را با تأکید بر ناحیه صنعتی کوهپایه بررسی کرده است. ناحیه صنعتی کوهپایه در دهستان جبل مرکب از 13روستا قرار دارد. این دهستان با روند مهاجرت جمعیت روبرو بوده است. اهداف اصلی تحقیق، تحلیل نقش ناحیه صنعتی کوهپایه در ایجاد فرصتهای شغلی، افزایش درآمد، کاهش روند مهاجرت روستایی و نهایتاً توسعه اقتصادی و اجتماعی ناحیه روستایی بوده است. از این رو، پرسش های اساسی تحقیق به شرح زیر مطرح شده است: آیا ایجاد منطقه صنعتی کوهپایه فرصت های شغلی و درآمدی ایجاد کرده است؟ آیا ایجاد منطقه صنعتی کوهپایه روند مهاجرت روستا- شهری را کاهش داده است؟ و آیا تأسیس منطقه صنعتی کوهپایه به توسعه اجتماعی و اقتصادی ناحیه منجر شده است؟ داده های مورد نیاز از طریق مطالعه محلی و برخی اسناد جمع آوری شده است. 205 پرسشنامه توسط جامعه نمونه تحقیق که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، تکمیل گردیده و داده های جمع آوری شده از طریق آمار استنباطی در سیستم SPSS تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه نشان می دهد که ایجاد این ناحیه صنعتی پیوند بین بخش کشاورزی و صنعت را تقویت نکرده و در نتیجه به توسعه کشاورزی و دامداری منجر نشده است. اثرات اقتصادی احداث ناحیه صنعتی، بیشتر از اثرات اجتماعی و فرهنگی آن بوده است. استفاده از کالاهای مصرفی بادوام، تغییر الگوی مصرف مواد غذایی، گسترش ابعاد مشارکت، افزایش فرصت های شغلی و درآمد بهتر، بهبود خدمات بهداشتی و دسترسی بهتر به امکانات آموزشی مهم ترین پیامدهای ناحیه صنعتی در نواحی روستایی بوده است. در اثر احداث ناحیه صنعتی برون کوچی کاهش یافته، ماندگاری جمعیت روستایی بیشتر شده است؛ فرصت های شغلی و درآمد ساکنان روستایی افزایش یافته و ناحیه در حال حرکت به سوی توسعه اقتصادی و اجتماعی می باشد.
بررسی حس تعلق به مکان با توجه به تفاوت های جنسیتی(مطالعه موردی: شهر ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان تنها مجموعه ای از اشیا نیست و هر مکان تصویر خاص خود را بر روی ذهن افراد باقی می گذارد. حس تعلق به مکان، پیوندی محکم بین فرد و مکان ایجاد کرده و افراد خود را با مکانی که به آن تعلق دارند تعریف می کنند. زمانی که فرد نسبت به مکان حس تعلق کند این امر موجب هماهنگی فرد با محیط و رضایت وی از محیط شده و همچنین انگیزه لازم برای ماندگاری فرد در محیط را فراهم به وجود می آورد. تاکنون تحقیقات بسیاری در زمینه ارزیابی حس تعلق به مکان صورت پذیرفته است. با این حال متغیر جنسیت در جمعیت مورد ارزیابی، دخیل نگردیده است و از وزن دهی به آن چشم پوشی می شود. پژوهش حاضر رابطه میزان هم پوشانی حس تعلق به مکان در جمعیت هدف ایلام با مقایسه اثرگذاری متغیر جنسیت، را مورد بررسی قرار می دهد. این مقاله با اتکا بر روش اسنادی و پیمایشی و همچنین جمع آوری داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه حاصل گردیده است. نتایج این تحقیق نشان دهنده این موضوع است که میزان حس تعلق به مکان به میزان احساس امنیت در آن مکان، خصوصیات کالبدی، تأثیرات آن مکان بر برداشت های ذهنی و ماندگاری این تصورات بستگی دارد که با تغییر هرکدام از این عوامل میزان حس تعلق به مکان در افراد تغییر خواهد کرد. در این میان تفاوت هایی نیز میان حس تعلق زنان و مردان وجود دارد که به خصوصیات جنسیتی آنان وابسته است.
تحلیل عوامل مؤثر بر احساس امنیت اجتماعی در نواحی روستایی، با تأکید بر سرمایه اجتماعی؛ مطالعه موردی: دهستان مرحمت آباد میانی، شهرستان میاندوآب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به افزایش ناهنجاری های اجتماعی در جوامع امروزی، بررسی احساس امنیت اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن ضروری می باشد. نواحی روستایی کشور به عنوان سکونتگاه هایی که 30 درصد جمعیت کشورمان را در خود جای می دهد، مکانی است برای زندگی و زیستن که شناخت عوامل احساس امنیت ساکنان آن از ضرورت های حفظ کمیت و کیفیت این جمعیت می باشد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و به روش توصیفی- تحلیلی می باشد. جامعه آماری تحقیق، شامل خانوارهای روستاهای دهستان مرحمت آباد میانی واقع در شهرستان میاندوآب استان آذربایجان غربی می باشد، این دهستان در سرشماری سال 1390، دارای 1616 خانوار و 7040 نفر جمعیت بوده است که طبق فرمول کوکران تعداد نمونه لازم جهت تکمیل پرسشنامه 270 خانوار به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده به صورت آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (آزمون کندال، آزمون t تک نمونه ای و ضریب همبستگی پیرسون) صورت گرفته است. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات، نشان می دهد رابطه معناداری میان احساس امنیت اجتماعی و سرمایه اجتماعی خانوارهای روستاهای مورد مطالعه وجود دارد و با افزایش سرمایه اجتماعی احساس امنیت اجتماعی خانوارهای روستایی بهبود می یابد.