ذهن

ذهن

ذهن بهار 1402 شماره 93 (مقاله پژوهشی حوزه)

مقالات

۱.

نگاهی انتقادی به طبیعت گرایی روش شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۶۶ تعداد دانلود : ۱۵۱
طبیعتگرایی روش شناختی، که به مثابه ابرپارادایم دانش نوین معرفی می شود، هیچ گزاره یا نظریه مشتمل بر ارجاع پدیده های طبیعی به حقایق فراطبیعی را روانمی دارد. این رویکرد را می توان به دو قسم حداقلی و حداکثری تقسیم کرد که هر یک مقتضیات و بروندادهای خاص خود را دارد. تحقیق و تدقیق در این رویکرد مایه دلمشغولی بسیاری از متعاطیان حوزه فلسفه علم، و فلسفه دین می باشد. جستار پیش رو در صدد است تا با روش اسنادی به کاوش در این مساله پرداخته و با روش تحلیلی آن را در معرض نقد و سنجش گذارد. نتیجه تحقیق این است که طبیعتگرایی روش-شناختی نه بر بنیاد معرفتی و منطقی معتبری استوار است، نه حاوی مدعایی منسجم و خردپذیر بوده و نه از منظر کارکردشناختی تامین کننده انتظارات ادعا شده می باشد.
۲.

منشأ مغزی و ناآگاهانه «اراده آزاد» در آزمایش بنجامین لیبت و حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۲۷۸ تعداد دانلود : ۱۶۶
از دیر باز مسئله «اراده آزاد» یکی از مباحث مهم در میان اندیشمندان بوده است. امروزه با پیشرفت علوم عصب شناسی، دانشمندان این رشته سعی کرده اند با رویکرد تجربی به تبیین این مسئله بپردازند. از این رو، بنجامین لیبت و همکارانش با مطالعات آزمایشگاهی بر روی آزمودنی ها تحلیل نوینی از فرآیند شکل گیری کنش اختیاری ارائه داده اند. آنها با بررسی زمان های تغییر نوسانات الکتریکی در مغز، «اراده آگاهانه» و تحریک ماهیچه کشف کرده اند که «پتانسیل آمادگی» حدود 400 میلی ثانیه پیش از زمان آگاهی از اراده، شروع به تغییرات آهسته کرده و همین سبب اراده فرد به کنش می شود. از این رو، لیبت نتیجه گرفته «فرآیند مغزی نا آگاهانه، منشأ اراده آگاهانه و کنش اختیاری است». پتانسیل آمادگی پیشین، نوعی چالش برای دیدگاه های دوگانه انگاری و علیت ذهنی به حساب می آید. از این رو، در این مقاله با مبانی علم النفس حکمت متعالیه، به بررسی یافته های آزمایش بنجامین لیبت پرادختیم. و با سه تحلیل عقلی شکل گیری فرآیند اراده، اقسام فاعلیت نفس و مراتب مادی- مجرد اراده نظریه بنجامین لیبت را مورد کاوش قرار دادیم.
۳.

معناشناسی عقل در علوم اسلامی و مقایسه آن با معرفت شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۹۴ تعداد دانلود : ۱۰۱
عقل در علوم مختلف کاربردهای مختلفی دارد. نوشتار حاضر با استفاده از روش کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات و روش توصیفی تحلیلی در استنتاج دیدگاه، کوشیده است با بررسی این کاربردها در علوم مختلف اسلامی و مقایسه آن با معرفت شناسی، ابعاد وجودی و معرفتی عقل را مورد امعان نظر قرار دهد. موارد زیر را می توان از مهم ترین دستاوردهای پژوهش حاضر برشمرد: الف. تعیین سه معنای عقل (عقل به معنای قوه مدرکه، عقل به مثابه مدرکات عقلی و عقل به معنای جوهر مجرد منفصل) به عنوان کاربرد مشترک بین علوم یادشده به صورت تشکیکی (پذیرش همگانی، حداکثری و حداقلی). ب. پذیرش تعامل دو سویه بین کاربرد اصطلاحی عقل و ابعاد وجودی و معرفتی آن، به این معنا که با طرح چیستی معنای عقل در علوم مختلف به نگاه هستی شناختی و معرفت شناختی آن علوم پی برد و از سویی دیگر با مراجعه به مباحث هستی شناختی و معرفت شناسانه این علوم، ماهیت و معنای اصطلاحی عقل را از منظر آن علوم کشف کرد. ج. معرفی معنای دوم عقل به عنوان یکی از مبانی علوم انسانی - اجتماعی در دوران مدرن.
۴.

استعاره های مفهومی مبتنی بر جهت کنه – وجه در فلسفه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۱۵ تعداد دانلود : ۹۸
در چارچوب استعاره های مفهومی، فهم مفاهیم انتزاعی به کمک مفاهیم عینی میسر می گردد. این استعاره ها هم در زبان روزمره و هم در متون تخصصی یافت می گردد. جهت کنه – وجه حاصل مواجهه با این واقعیت است که عمق و ژرفای اجسام طبیعی بواسطه سطوح مختلف آن اجسام احاطه شده است. فلاسفه مسلمان و بویژه ملاصدرا از این جهت برای تببین امور معرفت شناختی و هستی شناختی بهره برده اند. کارکرد اصلی جهت کنه – وجه، تبیین دشواری معرفت به حقیقت وجود، ذات واجب تعالی و صفات الهی و ماهیت اشیا است. مهمترین استعاره های مفهومی مبتنی بر جهت کنه – وجه در آثار ملاصدرا عبارتند از : «وجود به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «باری تعالی به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «صفات الهی به مثابه امور دارای کنه و وجه»، «ماهیت به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «مفهوم بسیط به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «معقول و محسوس به مثابه کنه و وجه». «صورت به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «علت شی به مثابه کنه شی» و «حداکثر مقدار ممکن یک شی به مثابه کنه شی».
۵.

تأملی در ارزش معرفتی قاعده حسن و قبح عقلی (ارزیابی دیدگاه متکلمان و فلاسفه)(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۱۴۴ تعداد دانلود : ۸۱
در باره رهآورد معرفتی اصل حسن و قبح عقلی از حیث ظنی یا یقینی بودن بین متکلمان و فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد که قول به یقینی به متکلمان و ظنی به فلاسفه نسبت داده شده است. در این مقاله نویسنده با روش تحلیلی و بر خلاف ادعای بعض محققان و تفکیک دو معنای اصطلاح «عقلی»، (عقلی مقابل ظنی و مقابل نقلی) نشان داده است که فلاسفه هم طرفدار عقلی بودن حسن و قبح هستند، اما بداهت آن را بر نمی تابند. نگارنده با تحلیل و تحویل نظریه متکلمان به صُور مختلف(ادعای برهانی یا بداهت حسن و قبح، ادعای موجبه کلیه یا جزئیه آن) کوشیده است به جمع آن دو حداقل در فروض و طیف های خاصی بپردازد. هم چنین برای اولین بار در این مقاله روشن خواهد شد که برهانی و بدیهی انگاری حسن و قبح در حد مفهوم حسن عدل و قبح ظلم، مفید مدعای متکلمان نخواهد بود، اما ادعای بداهت مصادیق حسن و قبح، راست آزمایی آن برای عقل در موارد مختلف ممکن نخواهد بود.
۶.

مفهوم «واقعیت» در مکانیک کوانتومی و تأثیر آن بر ذهن(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۱۷۰ تعداد دانلود : ۹۸
برای واقعیت همواره در فیزیک کلاسیک مفهومی واقع گرایانه وجود داشته است. از این منظر، گزاره واقعیت فیزیکی وجود خواهد داشت حتی اگر هیچ ناظری وجود نداشته باشد؛ گزاره ای صحیح و با معنی بوده است. یکی از انقلاب های مکانیک کوانتومی به چالش کشیدن مفهوم «واقعیت» است. به گونه ای که در تعبیر مرسومِ مکانیک کوانتومی توسط مکتب کپنهاگ «خواص اجسام میکروسکوپی» وابسته به ناظر است و وجود «واقعیت» مستقل از ادراکات حسی انسان رد می شود. ازاین رو، این نوع دیدگاه ها، دیدگاه هایی انسان محور هستند و واقعیت در آنها امری بیناذهنی است. از طرف دیگر، طبق نظر سرل واقعیت اعتباری امری بیناذهنی است و بدون فکت های فیزیکی محض نمی توان فکت های نهادی داشت. ازاین رو، در این مقاله پس از مطالعه و نقد دیدگاه های مکتب کپنهاگ و همچنین پوزیتیویسم علمی، نشان داده می شود که واقعیت اعتباری متأثر از واقعیت در فیزیک است. به عبارت دیگر، در این مقاله تأثیر فیزیک مدرن (مکانیک کوانتومی) بر ذهن عامه نشان داده می شود که یکی از تأثیرات آن به وجود آمدن «فراواقعیت» است.
۷.

بازکاوی استعاره های مفهومی «لباس» در قرآن و نهج البلاغه بر مبنای مدل لیکاف و جانسون(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۱۸۹ تعداد دانلود : ۱۳۶
پژوهش پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی و بر پایه نظریه شناختی استعاره که توسط جورج لیکاف و مارک جانسون(1980)، مطرح گردید؛ در نظر دارد، مفاهیم استعاری را که در قرآن کریم و نهج البلاغه به وسیله حوزه ملموسِ لباس و پوشش برای مخاطبین عینی سازی و فهم آنها تسهیل شده، استخراج و روابط موجود میان دو حوزه را تحلیل نماید. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که به ترتیب در قرآن کریم مفاهیمِ: تقوا، گرسنگی و ترس، شب و ارتباط زناشویی و در نهج البلاغه مفاهیمِ: میانه روی، عزت، جهاد، کرامت، عافیت، تغییر احکام صحیح اسلامی و تواضع به عنوان حوزه های مقصدِ انتزاعی، توسط مفهومِ ملموسِ لباس و پوشش به عنوان حوزه مبدأِ محسوس که بشر تمام زوایا و ساختار آنها را می شناسد؛ برای مخاطبان عینی سازی و درک آنها تسهیل شده است . از آنجایی که متون دینی مفاهیم انتزاعی دارای بیشترین فراوانی است فلذا کاربردِ عملی پژوهش مذکور این است که امکان هنر دینی را اثبات می کند به گونه ای که با طرح واره های تصویری گوناگون می توان مفاهیم معنوی و انتزاعی عمیق را متناسب با ظرفیت مخاطبان ارائه داد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۲