۱.
تقدسِ عناصر و مؤلفه های یک دین / آیین از مهم ترین ویژگی های آن محسوب می شود. مقدسات در یک دین، محمل و محور بسیاری از اعمال و آموزه های آن دین هستند. ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) نیز دارای مقدسات فراوانی اند که هر کدام با توجه به معیار و ملاک خود، تقدس یافته اند. یکی از مباحث مهم در خصوص مقدسات، ملاک تقدس آنهاست. ملاک تقدس در ادیان ابراهیمی را می توان از کتب مقدسشان استخراج کرد. در این نوشتار، ملاک تقدس اموری مانند خدا، مکان، زمان، افراد و اشیای مقدس بررسی شده است. براساس یافته های این تحقیق، با توجه به توحیدی بودن این سه دین، می توان ملاک و معیار تقدس در این ادیان را اصطفا، توجه، وضع، اراده، تجلی، امر و نهی الهی و مرتبط بودن به خدا دانست. البته در یهودیت و مسیحیت با توجه به تقدس قوم و الوهیت حضرت عیسی، ملاک تقدس در این دو دین با اسلام از جهاتی متفاوت است.
۲.
یکی از داستان های رمزآلود قرآن داستان گاو بنی اسرائیل است که مشابه آن در عهد عتیق نیز ذکر شده است. با توجه به اشتراک هر دو کتاب در کلیت این داستان و نیز توجه به سیاق تنها کاربرد قرآنی آن در سوره مدنی «بقره» که خطاب به یهودیان مدینه است، این داستان می بایست هم برای مخاطبان قرآن شناخته شده باشد و هم برای یهودیان. با مفروض گرفتن این امر، اینکه چرا از میان تمامی حیوانات، گاو این چنین اهمیت یافته و علت دستور به ذبح آن و ارتباط آن با قتل چیست و اساساً بازگویی این واقعه در قرآن با چه هدفی و برای ابلاغ چه پیامی است، نیازمند آن است به بررسی اسطوره های اقوام باستان بپردازیم و از آنجا با واکاوی خصائص چنین ذبح هایی، راهی برای پاسخ به پرسش های فوق بیابیم. می توان با رویکردی بین الادیانی و با تکیه بر مجموع مستندات ادعا کرد: دستور به ذبح گاو مذکور، بیش از آنکه قربانی آیینی برای تقرب باشد، مطابق آیات تورات نوعی «بلاگردانی» از زمین مادر است که برگرفته از سنت های پیشازرتشتی، برای دفع شرور انجام می گرفت. در روایت توراتی ماجرا، زمین مادر و در روایت قرآنی آن گاو ماده حائز اهمیت شده اند که هر دو نمود یک چیز (یعنی رزق و برکت) به شمار می آیند. قرآن با بازگویی این واقعه، علاوه بر آنکه ماهیت درونی قوم یهود را در عناد با الله افشا می سازد، درک پیشااسلامی این باور را هم هدف انتقاد قرار داده و تمام ویژگی های الوهی که مخاطبانش برای اینگونه آیین ها و اینگونه عناصر (زمین مادر گاوماده) قائل بودند، را یکسره به الله بازمی گرداند.
۳.
برخورداری از یک نظام رفتاری و اخلاقی در روابط میان افراد، جوامع و ملت ها ضروری است. با توجه به کامل بودن دین اسلام و خاتمه یافتن رسالت انبیای الهی، انتظار می رود که این دین در تعامل با ادیان و به ویژه اهل کتاب که معتقد به خدای واحد و کتاب آسمانی هستند، به گونه ای نظام مند عمل کند. این مهم به عللی، از جمله فراوانی پیروان مسیحیت و سابقه تاریخی تعامل اسلام با آنان و در مقایسه با تقابلی که یهودیان با مسلمانان داشته اند، در ارتباط با مسیحیان ضرورت مضاعفی پیدا می کند. به طور مسلّم طراحی نظام اخلاقی بدون در نظر داشتن نظریه «ارزش»، آن نظام اخلاقی را بی هویت و بی معنا می سازد. بنابراین قبل از هر چیز در تعامل با مسیحیان، باید به تبیین نظریه «ارزش» در ارتباط با آنان پرداخت. از دیدگاه اسلام هدف از خلقت انسان رسیدن به مقام قرب الهی از طریق عبودیت و بندگی خداوند یکتاست. این مقاله به روش تحلیلی توصیفی کوشیده چگونگی دستیابی به این هدف، به مثابه کامل ترین راه رسیدن به کمال و سعادت واقعی را در ارتباط با مسیحیان و براساس آیات قرآن کریم نشان دهد.
۴.
اخلاق بندگی درصدد است تا به تبیین رابطه انسان با خدا بپردازد و نشان دهد که در مواجهه با خداوند متعال، به عنوان خالق، مالک و مدبّر کل، انسان باید چگونه باشد؟ چه رفتارهایی از خود بروز دهد؟ و چه وضعیتی را در پیش گیرد؟ این نظام از اصول و قواعدی برخوردار است که اصل «تسلیم» یکی از مهم ترین آنهاست. این نوشتار با رویکردی «مقایسه ای» به این اصل از منظر دو متن مقدس قرآن کریم و عهد جدید پرداخته و موضوعات متنوعی، همچون راز بایستگی تسلیم، ابزار تسلیم بودن، مشوّق ها و ضمانت های اجرای تسلیم بودن، توحید در تسلیم بودن، توسعه اصل «تسلیم» و نمونه هایی از تسلیم بودن را بررسی کرده است. در این مسیر، شباهت ها و تفاوت هایی میان این دو متن مقدس مشاهده می شود که مهم ترین آنها گستردگی پرداختن به اصل «تسلیم» و عمق توجه به این اصل در قرآن کریم است.
۵.
عشق در ماهیت و حیات انسان از جایگاه والایی برخوردار است و همین امر لزوم توجه به اخلاق شفقت را نشان می دهد. بر این اساس پژوهش حاضر به صورت توصیفی و تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و با هدف بررسی جایگاه عشق در «اخلاق شفقت» در دیدگاه آگوستین و محمد غزالی صورت گرفته است. نتایج بیانگر آن است که هر دو عارف عشق را موهبتی الهی می دانند و هر دو بر جایگاه عشق در شفقت ورزی تأکید کرده اند و بی عشق، شفقت را کامل نمی دانند. بر این باورند که اگر عشق به کاینات تعلق یابد موجب شفقت می شود و هرچه شدید تر باشد، شفقتش بیشتر است. هر دو معتقدند: عشق هایی هست که باید آنها را ابراز کرد و عشق هایی هستند که نباید آنها را ابراز کرد؛ یعنی تمایلات باید با انتخاب و اراده باشد. آنان عشق به خداوند را ذات قانون اخلاقی و عشق الهی را همان شفقت الهی می دانند. شفقت الهی که شامل مخلوقات می شود، عبارت است از: عشق مخلوقات، به ویژه انسان به خداوند.
۶.
در کتاب مقدس عبری و «اَگّادا»، برخی از صفات منفی به حضرت ابراهیم، ساره، لوط و یعقوب(ع) نسبت داده شده است. بسیاری از این صفات منفی توسط رَبّی های «اَگّادا»، متفکران یهودی و محققان توجیه شده است. با توجه به اهمیت این صفات منفی و مهم تر از آن، با توجه به اهمیت توجیهات آنها، این مقاله ﺑ ﺎ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ و ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ درصدد است «توجیهات رَبّی های اَگّادا، متفکران یهودی و محققان از صفات منفی حضرت ابراهیم، ساره، لوط و یعقوب(ع) در عهد عتیق» را بررسی کند. حضرت یعقوب(ع) نخست زادگی و برکت را به فریب از برادرش عیسو می گیرد. این صفات و دیگر صفات منفی یعقوب از طریق طرح خداوند بودن آنها قبل از تولد او توجیه شده است. حضرت ابراهیم، ساره، هاجر، اسماعیل، لوط و یعقوب(ع) به علت نبوت و عصمت، در کتاب مقدس و «اَگّادا» از گناهان نسبت داده شده بری هستند. توجیهات این گناهان آنها، گرچه مبتنی بر کتاب مقدس و «اَگّادا» است، ولی چون برخی مبتنی بر جبر است، مقبول نیست.
۷.
«روشن شدگی» در سنت ذن بودایی و «صحو» در سنت تصوف خراسان اهمیت برجسته ای دارند، به گونه ای که باعث ایجاد شقاق بنیادینی میان پیروان ذن بودایی و تصوف خراسان شدند. در سنت ذن بودایی، «روشن شدگی» به «تدریجی» و «ناگهانی» تقسیم می شود که هریک پیروان خاص خود را دارد. نماینده مکتب «بیداری تدریجی» شن سیو و نماینده مکتب «بیداری ناگهانی» نیز هوئی ننگ دارد. اختلاف نظر آنها در بحث کیفیت حصول رو شن شدگی چنان جدی بود که سنت بوداییِ بعد از خود را به آیین بودایی «شمال» و «جنوب» تقسیم کرد. در تصوف خراسان نیز اختلاف نظر میان «صحو» و «سکر» صوفیان آن خطه را در برابر هم قرار داد و آنها را دست کم به دو دسته تقسیم کرد: صوفیان پیرو صحو مانند خواجه عبدالله انصاری، ابو نصر سراج طوسی، و هجویری که ابوالقاسم قشیری نیز نماینده این تصوف به شمار می رود. پیروان روشن شدگی تدریجی در ذن بودایی اهل سواد و دانش بودند. آنها اهل کتابت بودند و نظریات خاص خود را به خوبی در آثارشان تدوین کردند. به عبارت دیگر، آنها بیشتر اهل سنت کتابت بودند و در دوره خود در زمره اهل علم شناخته می شدند. در تصوف مبتنی بر صحو خراسان نیز صوفیان اهل دانش و کتابت بودند و از سنت مکتوب بهره می بردند و در زمره عالمان زمان خود به شمار می آمدند. به لحاظ کارکرد، روشن شدگی تدریجی در سنت ذن بودایی همان جایگاهی را دارد که صحو نزد صوفیان خراسان داشته است. نوشتار حاضر براساس روش تحلیلی توصیفی و بر مبنای اطلاعات و داده های کتابخانه ای گردآوری شده است.
۸.
یکی از ویژگی های اصلی نهضت پروتستان که در عملکرد رهبران آن، به ویژه مارتین لوتر نیز کاملاً ظهور و بروز دارد، مخالفت و تقابل با مرجعیت دینی در کلیسای کاتولیک و در رأس آن پاپ است. «نهضت اصلاح دینی»، نه با شخص پاپ یا نهادی خاص، بلکه با اصل مرجعیت پاپ و حاکمیت کلیسا ضدیت داشت. اصلاح طلبان پس از آنکه با تأکید بر شعارهایی مانند «فقط کتاب مقدس»، حجیت و مرجعیت مقامات و نهادهای کلیسایی را به چالش کشیدند، کوشیدند کتاب مقدس را «یگانه مرجع حقیقی دین» معرفی کنند؛ اما به علت آنکه برداشت های مختلف از کتاب مقدس همواره امکان پذیر است، این تغییر مرجعیت در عمل، مشکلات مهم تری را به وجود آورد که از آن به «بحران مرجعیت» یاد می کنیم. درواقع رهبران پروتستان به قصد اصلاح مرجعیت موجود، اصل بنای مرجعیت دینی را تخریب کردند و چنان هرج و مرجی به وجود آوردند که دیگر تلاش های خودشان هم برای بازسازی این بنا بی فایده بود و هرگز نتوانستند این آب رفته را به جوی بازگرداندند. چون خطر تأثیر پروتستانتیزم در جامعه اسلامی، به ویژه میان روشنفکران مسلمان همواره وجود داشته است، این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی علل و عوامل، فرایند شکل گیری و پیامدهای این مسئله پرداخته است.