مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین خودشناسی و اهمال کاری تحصیلی با میانجی گری ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی و اعتیاد به فضای مجازی در دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش این پژوهش توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر ملایر (7450 نفر) بود که از بین آنان 515 نفر بر اساس فرمول کوکران و با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. هر یک از شرکت کنندگان، پرسشنامه ای شامل مقیاس اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم، مقیاس نیازهای بنیادین روان شناختی، مقیاس اعتیاد به فضای مجازی یانگ و پرسشنامه خود شناسی انسجامی قربانی و همکاران را تکمیل نمودند. داده های به دست آمده با روش همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و با استفاده از نسخه ی 26 بسته آماری برای علوم اجتماعی و AMOS-24 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد اثرات مستقیم خودشناسی بر نیازهای بنیادین روان شناختی (خودمختاری، شایستگی، ارتباط با دیگران) (0/35 >β ) و اعتیاد به فضای مجازی معنی دار بود (50/0-β = ). در بین نیازهای بنیادین، اثرات نیاز به شایستگی بر اهمال کاری معنی داری بود (0/36 = β)، در حالیکه نیازهای ارتباط با دیگران و خودمختاری بر اهمال کاری تحصیلی اثر معنی داری نداشتند. اثر اعتیاد به فضای مجازی نیز بر اهمال کاری معنی دار بود (0/46 = β). اثر غیر مستقیم خودشناسی بر اهمال کاری تحصیلی از طریق نیازهای بنیادین روانشناختی و اعتیاد به فضای مجازی نیز معنی دار بود (0/49- =β ). یافته های پژوهش نشان می دهد خودشناسی از طریق ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و کاهش اعتیاد به فضای مجازی می تواند در کاهش اهمال کاری تحصیلی اثربخش باشد.
شناسایی راهبردهای آموزش دروس مهارتی و کارگاهی در دوره همه گیری کووید -19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوع ویروس کرونا (کووید-19) موجب تعطیلی مدارس اکثر کشورهای جهان شد و ارائه دروس مهارتی و کارگاهی را با چالش اساسی مواجه کرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی راهبردهای آموزش دروس مهارتی و کارگاهی در دوره همه گیری کروید 19 است. پژوهش بر اساس هدف، کاربردی که به روش کیفی انجام شده است. شرکت کنندگان این پژوهش شامل کلیه گروه های آموزشی شاخه های فنی و حرفه ای آموزش وپرورش خراسان جنوبی در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 15 نفر به عنوان شرکت کننده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. روایی ابزار اندازه گیری با توافق کدگذاران تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار MAXQDA10 استفاده شد. یافته ها نشان داد که راهبردهای آموزش دروس مهارتی و کارگاهی در دوران همه گیری کووید-19 را می توان در قالب 5 عامل (تولید محتوای الکترونیکی، حمایت فنی، عوامل اجتماعی، عوامل فردی و مدیریت کلاس)، 12 مؤلفه و 54 شاخص طبقه بندی کرد. بنابراین؛ می توان نتیجه گرفت که اثربخشی آموزش دروس مهارتی و کارگاهی آنلاین مستلزم حمایت بهتر از معلمان در محیط های یادگیری آنلاین است و پیشنهاد می شود که توسعه حرفه ای معلمان موردتوجه ویژه قرار گیرد.
نقش سواد برنامه ریزی درسی در عملکرد شغلی معلمان با میانجی گری جهت گیری تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش سواد برنامه ریزی درسی در عملکرد شغلی معلمان با میانجی گری جهت گیری تدریس انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی؛ از نظر طرح پژوهش کمی و روش مورد استفاده، توصیفی- پیمایشی بود. جامعه آماری شامل معلمان مدارس مقطع متوسطه اول شهرستان بابل در سال تحصیلی 1400-1399 که تعداد آن ها 1229 نفر بود که بر اساس جدول مورگان 291 معلم با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه سواد برنامه ریزی درسی نوربخش(1391)، پرسشنامه عملکرد شغلی پترسون(1992) و پرسشنامه جهت گیری تدریس ساموئلوویچ (1999) استفاده شد. پایایی پرسشنامه ها بر اساس ضریب آلفای کرونباخ برای سواد برنامه ریزی درسی نوربخش(87/0)، عملکرد شغلی پترسون(86/0) و پرسشنامه جهت گیری تدریس (91/0) به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری) با نرم افزار spss و pls استفاده گردید. نتایج تحلیل داده ها نشان داد، بین سواد برنامه ریزی درسی و عملکرد شغلی معلمان در سطح 01/0 معنادار است. بین مقیاس های سواد برنامه ریزی درسی و مقیاس تدریس محور در سطح 01/0 معنادار نمی باشد. بین مقیاس های سواد برنامه ریزی درسی با مقیاس یادگیری محور در سطح 01/0 معنادار است. بین جهت گیری تدریس با عملکرد شغلی معلمان در سطح 01/0 معنادار است. در نهایت مدل اثرگذاری پژوهش دارای برازش لازم است. همچنین سواد برنامه ریزی درسی از طریق ابعاد جهت گیری تدریس (یادگیری محور و تدریس محور) با عملکرد شغلی معلمان رابطه دارد.
شناسایی مؤلفه های توسعه فرهنگ پژوهش در مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های توسعه فرهنگ پژوهش دوره ابتدایی در سال 1399 انجام شد. روش مطالعه از نوع کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بوده و مشارکت کنندگان بالقوه شامل معلمان و صاحب نظران حوزه پژوهش سازمان آموزش و پرورش استان فارس بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. حجم نمونه با توجه به معیار کفایت تعداد مشارکت کنندگان بر مبنای اشباع نظری به 14 نفر رسید. ابزار گردآوری داده های کیفی پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته انتخاب و تجزیه و تحلیل دادهها بر اساس تحلیل مضمون انجام شد. برای اعتباریابی داده ها از روش های بازخورد به مشارکت کنندگان، بازبینی و موضعگیری پژوهشگر و همسوسازی با منابع علمی استفاده گردید. اعتمادپذیری یافته ها با استفاده از نظرات اعضای کمیته راهنما شامل کارشناسان مدارس ابتدایی و همچنین کمیته رساله انجام شد. یافته ها نشان داد که از دیدگاه معلمان و صاحب نظران مدارس ابتدایی تعداد 5 عامل اصلی و 15 مؤلفه موجب توسعه فرهنگ پژوهش در دوره ابتدایی خواهد شد. عوامل اصلی عبارتند از: عوامل فردی، عوامل سازمانی، عوامل فراسازمانی، عوامل برنامه ای و عوامل اطلااعاتی. همچنین چهار مؤلفه خودبالندگی، برنامه درسی مدارس، توانمندسازی و آزادی عمل از اهمیت بالاتری برخوردار بودند. نتایج این پژوهش می تواند دریچه های نوینی را برای توجه بنیادی به بالندگی معلمان و بسترسازی و توسعه پلکانی فرهنگ پژوهش در آموزش و پرورش و تغییرات مطلوب در بازنگری برنامه درسی از رویکرد آموزش محوری به پژوهش محوری بگشاید.
فراتحلیلی بر پژوهش های آموزش چندفرهنگی، آموزش شهروندی، تربیت اخلاقی، تربیت سیاسی و تربیت دینی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر پایه ی نظریه نهادی، پذیرفته شدنِ نظام آموزشی توسط محیط بیرونی تنها در گرو نهادینه کردن ارزش های انسانی- اجتماعی است. پژوهش حاضر بر آن بود تا عملکرد آموزشی و تربیتی مدارس ایران در نهادینه کردن این ارزش ها را مورد ارزیابی قرار دهد. بدین منظور، فراتحلیلی کیفی بر تمامی پژوهش هایی که به بررسی وضعِ موجود نظام آموزشی در نهادینه کردن ارزش های چندفرهنگی، شهروندی، اخلاقی، سیاسی و دینی پرداخته بودند، انجام شد. با تکیه بر تکنیک کاسپ، پژوهش های مورد نظر کنترل کیفی و پالایش شدند و در نهایت، 89 پژوهش به فراتحلیل راه پیدا کردند. یافته ها نشان داد که عملکرد آموزش های مدارس در نهادینه کردن ارزش های انسانی- اجتماعی، ضعیف و ناکارآمد بوده است. از یک سو، آموزش های مدارس توجهی ناکافی و نامناسب به این ارزش ها داشته اند. از دیگرسو، رویکردی که در آموزش این ارزش ها در پیش گرفته شده است، رویکردی غیرفعال، مکانیک و محافظه کارانه بوده است که به یادگیری ژرفی در دانش-آموزان نمی انجامد. این مساله سبب شده که دانش آموزان تنها در سطح مفهوم با این ارزش ها آشنایی پیدا کنند و گرایشی راستین و پایدار در آن ها برای حرکت و روآوردن به این ارزش ها ایجاد نشود. در نهایت، تنها اهرم های فشار محیط بیرونی برای گذار به گونه گون شدن مدارس است که می تواند بستری برای نهادینه کردن ارزش های انسانی- اجتماعی فراهم کند که خود نیز نیازمند هموار و همتراز شدن ساختار اجتماعی جامعه است.
تجارب زیسته معلمان از تدریس در کلاس های چندپایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، توصیف تجارب زیسته معلمان از تدریس در کلاس های چند پایه دوره ابتدایی در مناطق روستایی است. روش: متناسب با هدف، روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بوده و جامعه پژوهش شامل کلیه معلمان چند پایه دوره ابتدایی مناطق روستایی شهرستان ماکو بوده که از بین آنها نمونه پژوهش به تعداد 15 نفر با روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور، انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته گردآوری شد و به روش هفت مرحله ای کلایزی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت اعتباریابی داده ها، از نظرات اساتید متخصص، کارشناسان و معلمانی که سال ها در مدارس و کلاس های چندپایه مناطق روستایی شهرستان ماکو خدمت نموده اند استفاده گردید. یافته ها: تحلیل عمیق تجارب معلمان، به شناسایی و دسته بندی 6 مضمون اصلی: روش های تدریس و کلاسداری، مشکلات کلاس های چند پایه، مسائل برنامه درسی، مسائل مالی معلمان و مدارس، تقویت کلاس های چند پایه و محاسن کلاس های چند پایه، و 13 زیر مضمون: روش های تدریس، کلاسداری، مشکلات دانش آموزان کلاس های چند پایه، مشکلات معلمان کلاس های چند پایه، مشکلات خانواده های دانش آموزان کلاس های چند پایه، محتوای برنامه درسی، اجرای برنامه درسی، دستمزد معلمان، هزینه مدارس، کاستن از مشکلات کلاس های چند پایه، بهبود و افزایش بهره وری کلاس های چند پایه، محاسن مربوط به معلمان و محاسن مربوط به دانش آموزان منتج شد.
مدل کیفی و داده بنیاد از توسعه استعداد آموزگاران (مطالعه موردی: معلمان دوره ابتدایی شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشرفت سازمان های امروزی منوط به رشد و توسعه نیروی انسانی آن هاست در این راستا، رهبران سازمانی به دنبال مدیریت بهینه استعدادهایشان هستند. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارائه الگوی توسعه استعداد معلمان دوره ابتدایی در شهر اردبیل با رویکرد کیفی و مبتنی بر طرح نظام مند اشتراوس_کوربین (1998) انجام شد. جامعه آماری شامل معلمان نمونه سه سال اخیر، مدیران، خبرگان آموزش وپرورش و اساتید دانشگاه می باشد که از طریق روش نمونه گیری هدفمند با 20 نفر از آنان مصاحبه به عمل آمد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد و به روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه وتحلیل گردید. یافته های پژوهش نشان داد که «شایستگی استعدادها» به عنوان پدیده محوری؛ عوامل مدیریتی و عوامل سازمانی در قالب عوامل علی؛ مدیریت عملکرد به عنوان راهبرد؛ استراتژی سازمانی تحت عنوان عوامل زمینه ای؛ مدیریت مدرسه محور به عنوان عامل مداخله گر و پیامدهای توسعه سازمانی و توانمندی فردی معلمان عناصر الگوی ارائه شده را تشکیل دادند. طبق نتایج این تحقیق، آموزش وپرورش می تواند از طریق ارتقای شایستگی معلمان و بکارگیری مدیریت عملکرد به تعالی سازمانی دست یابد.
اثربخشی یادگیری مبتنی بر پروژه بر هیجانات تحصیلی دانشجویان فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر یادگیری مبتنی بر پروژه بر هیجانات تحصیلی دانشجویان فیزیک در درس مبانی الکتریسیته و مغناطیس در دانشگاه فرهنگیان صورت گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. از جامعه آماری دانشجویان رشته فیزیک دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی 99-1398، چهار کلاس رشته فیزیک به صورت نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادقی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. دانشجویان کلاس های گروه آزمایش به مدت 16 جلسه در نیمسال اول، به روش یادگیری مبتنی بر پروژه آموزش دیدند و همزمان دانشجویان کلاس های گروه کنترل به روش سنتی آموزش دیدند. آزمون هیجانات تحصیلی پکران در هر دو گروه قبل و بعد از آموزش به صورت پیش آزمون و پس آزمون از گرفته شد. داده های حاصل با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها: نتایج بدست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل در هیجانات تحصیلی مثبت و منفی(هیجان های مربوط با کلاس و هیجان های مربوط یادگیری) تفاوت معنی دار وجود دارد. دانشجویان گروه های آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، میزان هیجانات مثبت بیشتر و هیجانات منفی کمتری را نشان دادند. نتایج این تحقیق اثربخشی روش یادگیری مبتنی بر پروژه را در افزایش هیجانات تحصیلی مثبت و کاهش هیجانات تحصیلی منفی دانشجویان فیزیک مورد تایید قرار داد.
واکاوی نقش تکنیک اطناب گویی و رمزگردانی در بهبود مهارت گفتاری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف واکاوی نقش تکنیک اطناب گویی و رمزگردانی در بهبود مهارت گفتاری دانش آموزان در سال تحصیلی 1400-1399 اجراء شد. با توجه به ماهیت تحقیق، پژوهش حاضر کیفی و از نوع تحقیقات تحلیلی، استنباطی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مدرسه فرزانگان(دخترانه) ناحیه دو شهرستان سنندج (متوسطه دوم) بود که از این تعداد 21 نفر از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد و برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده گردید. یافته ها نشان داد که اطناب گویی و رمزگردانی کاربردهای اثربخشی در جهت تشویق دانش آموزان به شرکت در گفتگو ها و بحث های کلاس دارد و استفاده از اطناب گویی و رمز گردانی می تواند مهارتهای گفتاری دانش آموزان را بهبود بخشد، بنا براین می توان نتیجه گرفت که استفاده از اطناب گویی و رمز گردانی نه تنها مهارت گفتاری را تسهیل می کند بلکه اعتماد به نفس، انگیزه و تسلط دانش آموزان را در حین صحبت کردن به زبان انگلیسی افزایش می دهد.
استخراج رهنمودها و معیارهای تخصصی در طراحی و تولید ابزار و تجهیزات آموزشی جهت یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، استخراج رهنمود ها و معیارهایی از حوزه تخصصی طراحی آموزشی به منظور طراحی، تولید، به کارگیری و ارزشیابی ابزار و تجهیزات آموزشی بود. روش ها : برای دستیابی به این هدف از روش های نظریه داده بنیاد و تحلیل محتوای قیاسی و استقرایی استفاده شد. شرکت کنندگان تحقیق (منبع اطلاعاتی) در این پژوهش شامل مفاهیم کلیدی دایره المعارف واژه شناسی تکنولوژی و طراحی آموزشی در بخش طراحی آموزشی بود. به منظور استخراج داده ها از این منبع، ابتدا مفاهیم کلیدی استخراج شد و این مفاهیم تبدیل به یک سری گزاره هایی شدند که در فرایند یاددهی و یادگیری مورد استفاده قرار می گیرند. یافته ها: پس از استخراج گزاره ها، در این بخش کد های استخراج شده به صورت منظم و دقیق در طبقه های مرتبط قرار گرفته و از گزراه های مختلف رهنمود های مختلف آموزشی و عملی برای طراحی ابزار و تحهیزات آموزشی استخراج گردید. برای مثال یکی از این معیارها به این صورت بود: ابزار و تجهیزات آموزشی به گونه ای طراحی و تولید شوند که از نظر زیبایی شناسی و محتوایی جذاب باشند و بتوانند چالش هایی را برای برانگیزاندن توجه دانش آموزان ارائه دهند. معیارها و رهنمود های مستخرج م از رشته تکنولوژی آموزشی می تواند مورد استفاده طراحان، تولید کنندگان و ارزیابان ابزارها و تجهیزات آموزشی قرار گیرد. پیشنهادات پژوهشی بر اساس محدودیت ها و یافته های این پژوهش مورد بحث قرار گرفته است.
واکاوی تجارب زیسته والدین از تدریس در فضای مجازی (مطالعه پدیدارشناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف شناسایی تجارب والدین از تدریس در فضای مجازی انجام شد. روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه موردپژوهش تمام اولیای سطح شهرستان کرمانشاه بود.روش نمونه گیری از نوع هدفمند و ابزار پژوهش،مصاحبه نیمه ساختارمند بود.برای تجزیه وتحلیل ها داده ها از روش (Dickelman & et al,1989)که در پدیدار شناسی تفسیری مرسوم است،استفاده شد.نتایج نشان داد که اولیا تعاریف و ویژگی هایی از این نوع آموزش شامل: عدم محدودیت زمانی و مکانی،آموزش توسط چند رسانه ای ها،افزایش سواد رسانه ای،نبود تعامل و کاهش ارتباطات اجتماعی،کاهش انگیزه و مسئولیت پذیری اجتماعی و آموزش مقرون به صرفه ارائه دادند و اظهار داشتند که هرکدام بنابر توانایی های خود به فرزندانشان کمک می کردند،این توانایی ها عبارت بودند از: نظارت و مراقبت از فرزندان ،همکاری اولیا با معلمان،همکاری و راهنمایی در فرآیند آموزش و تدریس،حضور در دوره های آشنایی با آموزش مجازی. آن ها تجاربی را از مشارکت خود در این دوران ارائه دادند شامل: افزایش آگاهی والدین از فرایند آموزش،چالش وابستگی دانش آموزان به تکنولوژی،وابستگی دانش آموزان به اولیاو درگیری در فرایند تجصیلی دانش آموزان،که در نهایت بر این موضوع تاکید کردند که ناتوانی والدین در آموزش مجازی باعث مواردی شامل: مشکلات اجتماعی-اخلاقی،ایجاد مشکلات خانوادگی و افت تحصیلی را شامل می شود.
الگوی مشارکت والدین در فرایند آموزش مجازی مدراس ابتدایی: مطالعه کیفی در دوران همه گیری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران همه گیری کووید- 19 و غیر حضوری شدن آموزش، مشکلات زیادی برای والدین و دست اندرکاران آموزش به خصوص در مدارس ابتدایی به دلیل بی سابقه بودن شرایط پیش آمده و نبود تجربه قبلی و الگوی مدون ایجاد شد. هدف از این مطالعه کیفی کاوش تجارب والدین، معلمان، مدیران مدراس در این دوران به منظور ارائه الگویی تجربی از فرایند مشارکت والدین در آموزش مجازی دانش آموزان مدارس ابتدایی است. داده های پژوهش از طریق مصاحبه های نیمه ساختار یافته با والدین، معلمان و مدیران مدارس ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1399 و 1400 گردآوری شد. داده های به دست آمده در دو مرحله کدگذاری دور اول و کدگذاری دور دوم یا کدگذاری الگو بر اساس روش های کدگذاری اکتشافی مایلز و همکاران (2020) ، تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد عوامل سه گانه بهبود تجربیات آموزشی دانش آموزان، حمایت عاطفی و تعامل و ارتباط با محیط و مدرسه، والدین را به سوی «مشارکت در آموزش مجازی دانش آموزان» سوق می دهد. این مشارکت در دو بعد مراقبت آموزشی و نظارت و کنترل فرزندان نمود پیدا می کند. مشارکت والدین و اجتماع مدرسه در شرایط یکسانی رخ نمی دهد و متأثر از عوامل نهادی و زیرساختی، استفاده از توانایی های والدین در اجرای برنامه درسی و حمایت آن ها از یادگیری فرزندان است. شرکت کنندگان گزارش دادند کاربرد روش های تعاونی و کمک رسانی و روش های مبتنی بر فعالیت های اجتماعی منجر به درک مشارکت والدین به عنوان ضرورتی اجتماعی و مدنی شد و در بهبود فرایندهای تدریس و یادگیری دانش آموزان اثر داشت. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند به عنوان چارچوبی برای مدارس و مؤسسات آموزشی در جهت استفاده از ظرفیت والدین خصوصاً در آموزش مجازی به عنوان راهبردی مکمل مورد استفاده قرار گیرد.